اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
البته هر ثانیه ، من و تو عشق میکنیم، اما ارتباط بینمون
امروز یه جور، خاص تر بود و ویژه تر
خیلی دوستت دارم ربّ من
جدیدا بهش ربّ دلم ،هم میگم
امروز، من به قدری حالم فوق العاده عالی بود که از اول صبح که تمرین ستاره قطبیم رو نوشتم و با عشق تجسم کردم و روزم رو آغاز کردم
ًبسیار حالم عالی بود
من از دیشب نخوابیدم و تا 4 بیدار بودم و قرآن خوندم و به قدری راحت میتونستم متوجه بشم که حس فوق العاده ای داشتم
چقدر خدا عزیز و مهربون ماچ ماچیه
شکرت ربّ من
داشتم قرآن میخوندم خوابم میگرفت بعد که کمی با خدا صحبت کردم ،گفتم کمکم کن چه کاری باید انجام بدم انرژی بدنم بیشتر و بیشتر بشه ؟؟؟
و اینو گفتم و خوابیدم و 8 بیدار شدم
فقط 4 ساعت خوابیدم
اما از خدا خواستم خوابم 2 ساعت بشه و انرژی بده بهم
امروز نزدیک ظهر ، داشتم برای فروش نقاشی انجام میدادم که یهویی یه فایلی از اینستاگرام دیدم که میگفت
خیلیا ازم میپرسن چرا هر روز داخل آب سرد میری ؟!!
هیجان انگیزه
این هدیه ایه که میتونید به بدنتون بدید
چیزی که میخوام با شما به اشتراک بذارم ،شمارو شگفت زده میکنه
در روز اول تا سوم ، بدن شما بلافاصله وارد شوک میشه
وحشت ناکه
رگ های خونی شما به سرعت منقبض میشه و خون با فشار به سمت اندام حیاتی میره این، باعث آزاد سازی گسترده نوراپی نفرین و هشیاری شما رو تا 530 درصد افزایش میده
روز چهارم تا هفتم
جادو از اینجا شروع میشه
بدن شما شروع به تولید گلبول های سفید میکنه و سلول های مبارزه با بیماری رو تا 300 درصد افزایش میده
روز 8 ام تا 14 ام
متابولیسم شما به طور دیوانه کننده ای بالا میره
تحقیقات نشون داده که وان یخ میتونه درجه متابولیسم رو تا 350 درصد افزایش بده
این زمانیه که مزایای فوق بشری شروع میکنه و بدن شما شروع به تولید چربی قهوه ای میکنه
و سیستم ایمنی بدن به بالاترین سطح ممکن میرسه
چی داشتم میشنیدم
من نزدیکای اذان که قرآن خوندم ، از خدا درخواست کردم که راهی نشون بده که بدنم انرژیش بیشتر بشه
خیلی خوشحال بودم این موضوع رو به من گفت
سعی میکنم انجامش بدم و از نتایجش بیام و بنویسم
وقتی کارامو انجام دادم مادرم رفته بود خونه همسایه برای مولودی که برای نیمه شعبان داشتن
خواهر زاده ام اومد و وقتی اومد من همیشه درو باز میکردم و میرفتم اتاقم ، تا اون بیاد و سلام بده ، اما چند وقته که میرم وایمسیتم جلوی در و قشنگ سلام میدم و با احترام باهاش صحبت میکنم
به قدری لذت بخش بود که وقتی تمرین میکنم از درون رفتارم خوب باشه ،حتی رفتار خواهر زاده ام هم تغییر کرده
طیبه ای که توی این یک سال ، تلاش میکرد ارتباطش با خواهر و خواهر زاده اش خوب باشه
درسته خوب شده بود اما خیلی خوب که من میخواستم نبود
اما از وقتی عشق و مودت رو گوش میدم و به تمریناتش سعی میکنم عمل کنم ، رفتار خواهر و خواهر زاده ام به طرز شگفتی خوب شده
مثل من همیشه خنده به لب دارن
خدایا شکرت
از چیزای خوب صحبت میکنیم و کسب و کارش رونق گرفته
وقتی اومد و من باهاش صحبت کردم و رفت تا تو کوچه با بچه ها بازی کنه وقتی به چشماش نگاه میکردم با خودم میگفتم طیبه فقط امروزه که داری این لحظه رو تجربه میکنی ، پس با عشق تجربه کن و لذت ببر با صحبت کردن با خواهر زاده ات .
، و من برگشتم اتاق ، یهویی گفتم ممنونم طیبه
که داری تلاش میکنی خوب باشی و یاد میگیری که مثل خدا مهربون باشی
و یهویی نمیدونم چی شد از خوشحالی زیاد ، گریم گرفت و فقط چند بار گفتم خدایا سپاسگزارم
خیلی حس خوبی داشتم
آخه همیشه دلم میخواست با خواهرم و خواهر زاده ام ارتباط خوبی برقرار کنم
و از وقتی ذهنم با روحم هماهنگ بوده کاملا رابطه خوبی داشتیم با خواهرم
من این روزا سعی دارم که وقتی از صبح بیدار شدم تا شب لذت ببرم از تک تک لحظاتم ، چون دیگه امروز رو نخواهم دید
پس بهتره که با عشق لذت ببرم
و سعی دارم آگاهانه یادم باشه این موضوع
نه فقط ارتباط برقرار کردن با آدمابلکه هر کاری که انجام میدم به خودم یادآوری کنم که این آخرین باریه که انجامش میدم و امروز دیگه هیچ وقت نخواهد اومد پس از لحظه ام لذت ببرم
وقتی مادرم برگشت ،گفته بود براش یه تیکه از کلاهی که نصفه بود رو ببافم و جمعه ببره بفروشه
من بافتم و یه طرح جوجه اردک شد و به قدری زیبا بود که حاضر شدم تا ببرم به خواهرم نشون بدم
و از اونجا برم یکم پیاده روی کنم و با خدا صحبت کنم
دیدم سریع حاضر شد و گفت میشه باهم بریم مرکز خرید و به ماشین حسابم باتری بخریم
گفتم باشه و رفتیم
امروز با خواهر زاده ام خوب صحبت کردم بردمش ساعت فروشی
وقتی با این نگاه ، که امروز رو دیگه هیچ وقت نمیتونم تجربه کنم و زیبایی هاش رو ببینم ، امروز تمرین کردم که فقط امروز هست که میتونم با آدما در این جهان هستی خوب صحبت کنم و هیچ وقت تکرار نمیشه و دیدن آسمون و درختای امروز رو هیچ وقت نمیبینم و امروزه که میبینم و فردا همه چیز متفاوت تر میشه ، به قدری احساسم خوب بود که گریه کردم
از اینکه دارم تمرین میکنم که احترام بذارم به خودم و به جهان هستی خوشحالم
اینکه با احترام گذاشتن به خودم سبب میشم جهان هستی انسان هایی سر راهم قرار بده که به من احترام میذارن
یه لحظه گفتم من که هر روز درختارو میبینم ،اما بیشتر که فکر کردم گفتم نه طیبه ، درختا و آسمون و همه چی هر ثانیه درحال تغییرن چه برسه که فردا بشه
تو هرلحظه داری جدید ترین ورژن همه چی رو میبینی، پس توجه کن و لذت ببر
بعد یهویی مادرم گفت طیبه از جاکلیدیات میخوام ازت بخرم ببرم عیدی بدم به بچه ها 70 تا جاکلیدی ازم خرید و 560 شد
چقدر ساده داره به حسابم واریزی میاد
بدون اینکه کار خاصی انجام بدم
خدایا شکرت
من و خواهر زاده ام که برگشتیم خونه از ایستگاه صلواتی نیمه شعبان چیپس سرخ میکردن ، گرفتیم و برگشتیم و یکی از همسایه هامون که یه مرد بی نهایت خوش رو و آرام و مودب هست مارو دید و چون ترک زبان هستن ،به ترکی گفت دستام کثیفه ،به خواهر زاده ام گفت چی داری میخوری به منم بده
و خواهر زاده ام یه چیپس به دهنش گذاشت و رفتیم خونه
چقدر همسایه هامون انسان های مودبی هستن
8 طبقه 15 تا همسایه داریم
خدایا شکرت به خاطر تک تک همسایه های خوبی که داریم
شب که برگشتم خونه خیلی حس خوبی داشتم و جلو آینه وایسادم و آهنگ دست من نیست تو عزیز جونمی رو برای خودم و خدا میخوندم و باب دلمی رو هم میخوندم
یهویی وایسادم و نزدیک آینه رفتم و شروع کردم به صحبت کردن ، خیلی حالم خوب بود ، به خدا گفتم امروز روز عشق من و تو هستا
و یهویی بهش .گفتم دوستت دارم خودخواه دوست داشتنی من
که دوست داری فقط و فقط من تو رو دوست داشته باشم
و بهش گفتم یادم بده که خودخواهانه عشق بورزم و شادی خودم و حسی که بعد بخشیدن عشق دارم رو همیشه حس کنم و بی نهایت تر به من عشق رو عطا کنی
و به خودم نگاه میکردم میگفتم چقدر زیبایی دختر
و کلی صحبت کردم
همین که اومدم بشینم، هدایت شدم به سایت
دیدم یه پاسخی برای من اومده
از دوست و خانواده صمیمیم در سایت ،زکیه لواسانی پیام اومده بود
وقتی شروع کردم به خوندن پاسخی که برای من نوشته بود
صحبت هاشون خیلی عجیب بود برای من ،درک میکردما و به دقت خوندم و حتی پیام رو دریافت کردم
و براشون نوشتم :
به نام ربّ
سلام زکیه جانم
نمیدونم چجوری بگم
پیامت بی نهایت برای من پیام داشت و عجیب بود
قبل اینکه پیامت رو بخونم داشتم جلو آینه با خدا صحبت میکردم و تازه از بیرون اومده بودم و با خدا رفته بودم قدم بزنم و وقتی اومدم خونه ، مامانم گفت ولنتاین مبارک روز عشقه و نیمه شعبان هست فردا
،خندیدم و گفتم ولنتاین مبارک و وقتی اومدم اتاقم جلو آینه وایسادم و تو دلم به خودم میگفتم تو چقدر زیبایی
و آهنگ دست من نیست تو عزیز جونمی ،خودت نمیدونی ،همه بود و نبودمی
دست من نیست ای عشق ستودنی
رو گوش میدادم
و با خدا صحبت میکردم
با این آهنگ
میگفت تو این اتاق پیچیده بوی تن تو بیا بازم منو تو آغوشت بگیر
و جلو آینه میخوندم و خودمو بغل کردم و بوس کردم و خدا رو حس میکردم و میخندیدم
و رفتم جلو آینه و نزدیک تر شدم و صحبت کردم
گفتم صاحب این تصویر زیبا دوستت دارم
و وقتی میگفت
دوست دارم وقتی که نزدیک منی ،اسممو آروم توی گوشم بگی
و تک تک لحظات روز 2 دی رو به یاد میاوردم که خدا چجوری با این آهنگ به من گفت که تو این تیکه ،لاتخافی و لاتحزنی طیبه
و هر بار با گوش دادن به این آهنگ این لا تخافی و لا تحزنی رو میشنوم
که میگه
من با توام نترس و نگران نباش
و من از اون روز زیاد گوش نداده بودم تا اینکه این یه هفته رو همه اش این آهنگ رو با باب دلمی گوش میدم و به قدری حالم خوبه که فقط با خدا صحبت میکنم
که روز2 دی خدا این آهنگ رو به من نشونه داد
بی نهایت سپاسگزارم ازش
حتی من نشستم و گفتم خدا امروز روز من و تو هست ،روز عشقه
اولین سالی بود که من امروز فقط با خدا صحبت میکردم و حالم خوب بود
هر سال یه خلائی داشتم و دویت داشتم فردی کنارم باشه و یا توی این سه سال اخیر ، دوست داشتم فردی خاص باشه ،
اما امروز فقط و فقط با خدا صحبت میکردم و سعی داشتم که حالم فوق العاده عالی باشه
وقتی اینارو گفتم یهویی گفتم خودخواه دوست داشتنی من
ماچ ماچی من
عشق دلم
به خدا گفتم و خندیدم
و وقتی اومدم گوشیمو دستم بگیرم ،اومدم سایت ،دیدم دایره آبی افتاده کنار اسمم
و یه پیام از شما برای من
من شروع کردم به خوندن ،گریم گرفت پیامتون یه سری پیام هایی برای من داشت اما عجیب بود
امانتی ، درو باز کن، احترام ،
و این نوشته تون : بعد که برگشتم تو خونه چای ریختم با شیرینی بردم ،دیدم بلند شده میخواد بره
چقد خوشحال شد
برای اولین بار اسمم و صدا زد گفت زکیه راضی ب زحمت نبودم
و تشکر کرد منم با لبخند گفتم خواهش میکنم
خلاصه چای شو که خورد، نیم ساعت بیشتر نشست و رفت
خیلی خوشحال بودم ک عمل کردم ب یکی از تمرینات دوره 12 قدم)
و من در ادامه نشوشتم برای ایشون ، تک تک این نوشته هاتون برای من نشونه بود ،درکش میکردم
اما به خدا دوباره گفتم من آماده نیستم
و وقتی دیدم رد پاتونو اینجا نوشتین ، گفتم ببین طیبه این پیام برای توعه
با دقت بخونش
و چقدر عجیب تر اینکه امروز طبق گفته ها روز عشق بود و من با خدا صحبت میکردم ، حتی از فکرم گذشت برم کتابمو بنویسم اما نرفتم
و این پاسخ برای نوشته کتاب ماچ ماچی بود
وقتی کامل نوشته تونو خوندم عجیب بود رفتم به اسمتون نگاه کنم
زکیه
سریع شمردم حروفشو 4
نمیدونم یه حسی بهم گفت فامیلیشو هم بشمر
شمردم دقیقا 7 تا حرف
و 7 و 4 کنار هم 74
این عدد نشونه همیشگی خدا برای من هست
یه عدد برای تایید
عجیبه من تا حالا به اسم و فامیلی شما دقت نکرده بودم چه برسه بخوام تعداد حرف هاشو بشمرم
خدا چی میخواد بهم بگه
دلم میخواد رها باشم
دوست دارم هرچی خودش بگه همون بشه
دیگه نمیخوام به قول استاد عباس منش که میگفت ،جوری که من میخوام بشه فکر کنم
میخوام خدا بگه
آخه دارم یاد میگیرم منم امروز 12 قدم رو گوش میدادم
نمیدونم واقعا
هیچی نمیدونم
ولی یه چیزی رو خوب میدونم
همه چی به وقتش و در زمان و مکان مناسبش رخ میده
هرچی از خدا به من برسه من به خیر خدا محتاج ترینم
سپاسگزارم ازت که برای من پاسخی نوشتی درک های دیگه ام رو اینجا ننوشتم ،میخوام با دقت دوباره بخونم و در رد پام درک هامو بنویسم تا به رشدم کمک کنم و درکم بیشتر بشه
بازم سپاسگزارم که برای من نوشتی زکیه جانم
میبوسمت و خیلی خیلی دوستت دارم
بی نهایت عشق خدا برای شما
من امروز بعد از دریافت این پاسخ رفتم سراغ کتاب ماچ ماچی که شروع کردم به هدایت خدا
نمیدونم چجوری اما به طرز عجیبی من پشت سرهم مینوشتم
خیلی حس خوبی داشتم خدایا شکرت
امروز من بی نهایت زیباتر و بهشتی تر از هر لحظه ام بود
خدایا شکرت
برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت و بزرگ ترین دارایی خدا رو میخوام
با گوش دادن به این فایل نکات خیلی خوبی برام تکرار شد و خیلی چیزها هم آموختم
موافق هستم چک کردن گوشی جز ارسال فرکانس ناخواسته ثمره ای ندارد
در واقع یک رابطه سالم رابطه ایست که ارامش دهنده باشد نه من نگران طرف مقابل باشم نه او نگران من
موقع انتخاب انقدر خوب بررسی کنیم و قبلش فرکانس درست بفرستیم که شخص مقابل ما برای ما مورد وثوق و اطمینان باشد
دررابطه با ارتباط با جنس مخالف ، سفر رفتن بتنهایی ، یا گذراندن وقت با دوستان ، بنظر من بستگی به علایق و باورهای هر دو طرف دارد
مثلا اقایی که خودش اهل این موارد نیست و اینکارها را دوست ندارد نمیتواند طبعا زیاد هم به همسرش حق اینکارها را بدهد
کبوتر با کبوتر باز با باز
اگر کسی هم اینجور کارها در عقایدش نباشد و بخواهد با شخصی خلاف خودش بسازد پس از مدتی کاسه صبرش سرریز می کند
پس هر کس باید با شبیه خودش رابطه برقرار کند
اگر سفر رفتن تنهایی مثلا برای اقا هست ایااون اقا هم میاید چند روزی بچه ها را نگه دارد بخوبی تاخانم باخیال راحت به سفر برود
معمولا فقط برای اقایان این حق هست و کمتر اقایی هست که بچه ها را نگه دارد تا خانم به سفر برود تنها
امیدوارم اینجور مطالب نشود مایه ی بروز مسائل جدید چون اقایان خواهند گفت من وظیفه خوشبخت کردنت را ندارم من حق دارم برم سفر من حق دارم با دوستام باشم و اونوقت خانم میماند و کوه مسئولیتها و مسائل ، خیلی خوب است که همه این امکانات برای هر دو طرف در زندگی باشد و فقط مختص به اقایان نباشد
زندگی مثل یک قایق است که هر دو سرنشین باید براش پارو بزنند . نمیشود یکنفر فقط پارو بزند و دیگری دست به سینه ، تماشا کند
کارهای منزل ، مسئولیت نگهداری بچه ها ، دکتر بردن ، یا هر کاری که مربوط به زندگی مشترک است بین دو نفر باید تقسیم شود تا هیچ یک از طرفین حس بد پیدا نکند
دررابطه با چک کردن گوشی ، برای همسر درست است کار ناشایستیست چون همسر انسان بالغ و عاقل است
اما برای کودکان و نوجوانان ، بنظر من در اختیار قرار دادن گوشی و هر نوع رسانه بدون هیچ محدودیتی میتواند مشکل ساز شود
یکی از وقایع ناخوشایند ، به بلوغ جنسی رسیدن پیش از رسیدن به سایر جنبه های بلوغ است که برای افراد مشکل ساز میشود
در اکثر کشورها برنامه ها و فیلم و سریالها ، رتبه بندی سنی دارند
ما نباید معنای توکل بر خدا را با تربیت صحیح فرزند اشتباه بگیریم
رها کردن فرزندان و در اختیار قرار دادن هر نوع رسانه و مطلبی میتواند برای انها مشکلاتی پدید بیاورد
در اون سن خیلی اوقات قدرت تشخیص خوب و بد و خیلی موارد رو هنوز شخص پیدا نکرده است
و یقینا بعدها خواهد گفت ، پدر و مادر ، من سنم کم بود و نمیفهمیدم شما چرا کمی دقت نکردید که من چه خوراکی به ذهن و روحم بدهم
پس ما در برابر فرزندان خود مسئولیم و در تربیت اونها باید دقت کنیم .
چک کردن گوشی همسر خفت و خواری است اما دقت در تربیت فرزند وظیفه است و کاملا پسندیده
سلام خدمت خانم شایسته عزیز که همیشه سپاس گذار تمام زحمات شما بزرگوار هستیم، و سلام خدمت آقای عباس منش که در طول این سالها زندگی شما چراغ راه تمام آدم هایی شده که نتایجش گویای،درست بودن راهی است که شما رفتید، بدون شک تمام فایل های سایت عباسمنش بیان کننده قانون درست زندگی کردن هست، مخصوصا این فایل که واقعا مانند یک خورشید درخشان تمام جوانب تاریک یک رابطه را روشن و جهل و نادانی را به آگاهی تمام میرساند، آگاهی های این فایل آنقدر زیبا و درست بیان شد که تمام شک و شپه هایی در دل کسانی که دنبال حقیقت زندگی هستند را می زداید، انگار تمام آنچه که باید انجام میدادم را استاد نکته به نکته بیان کردند، من هیچ فایل پولی از سایت عباس منش خریداری نکردم، ولی با همین فایل های رایگان سایت چنان تحولی در زندگی من در روابط زناشویی ایجاد کرده که نمیتوان با کلمات توضیح داد، گرچه من آگاهی های لازم را قبل این که با سایت عباس منش آشنا بشم، داشتم ولی انگار منتظر تایید بودند که به اجرا گذاشته بشوند، این فایل مانند تمام فایل های آگاهی دهنده سایت، یک یادآوری کننده بود برای من که با عظم بیشتر دنبال قانون درست خلقت که همان درست هدایت شدن در مسیر خداوند هست حرکت کنم، و این مسیر باعث شده که من به عنوان یک عضو کوچک این سایت، سپاس گذار شما عزیزیان باشم، و میدانم که این مسیر همیشه ادامه خواهد داشت.
که هرروزیکه میگذره عشقم به خالقم بیشتر میشه ودیگه ازتنهابودنم نمیرنجم ونمیهراسم وخودم رادوست دارم وهرروزم رابا خودم وخدایم سپری میکنم واینقدر لذتبخشه برام که متوجه گذر زمان نمیشم
من میخوام درمورد موضوع فایل استادعزیزم که بسیارمطالب ارزنده ای رو فرمودندن از زندگی گذشته خودم در رابطه عاطفی باهمسر سابقم بگم کت چقدر توی درو دیوار بودم و چه ضربات شدیدی وچه پس گردنیهای محکمی از جهان هستی خوردم که هنوز هم بعد گذشت 5سال دارم دردشو میکشم وهمین دردباعث باز شدن چشم وگوشم شد
البته که تمامش بخاطر ناآگاه بودنم از سیستم وقوانین جهان ونشناختن خداوند وخودم بوده
من وهمسر سابقم طبق همون رسم ورسومات غلط واشتباه بزرگانمون درسن کمی ازدواج کردیم وحتی معنای ازدواج رانمیدونستیم وحتی هیچکسی بهمون مشاوره نداد که متوجه بشیم
وفقط تنها کاری که کردیم ازدواج بودوتمام ودرطول مسیر زندگیم منکه بسیار آدم احساساتیی بودم وشدیدا به همسر سابقم وابسگی پیداکرده بودم وبه اصطلاح اسمشو عشق گذاشته بودم
میگم دیگه بلد که نبودم فرق بین عشق و وابستگی رو تشخیص بدم
وهمینکه تمام صددرصد خودم رو به ایشان اختصاص داده بودم بنظرخودم وبنا به گفته اطرافیانم فردی عاشق بودم وازطرفی هم که خیلی برام جالب بودکه دارم جلب توجه دیگران رابخودم جلب میکردمو این هم عدم اعتماد بنفسم بود
وهمچنان که درسالهای بعد آنقدر آن محبت زیاد وتوجه زیاد به طرف مقابلم بود که دیگه براش عادی شده بودم وکم کم داشتم از چشمش میفتادم وتا متوجه میشدم که داره این وضعیت براش خسته کننده میشه باز بیستر خودم را فدا میکردم وتااینکه دیگه انروزی رسید که توی روم واستاد وبهم گفت ازت متنفرم وسالهای زندگیمو تونابودش کردی ومنو به بدترین شکل ممکن زیر دست وپاهاش له کرد و ازشکایت و مصادره اموال و فلان وفلان ونابودم کرد
حالا من تاقبلیکه باقوانین آشنا بشوم دشمنش شده بودم وبینهایت ازش متنفر بودم
اما الان دزگه هیچ تنفری ازش ندارم وبارها اگر جایی صحبتی ازش شده براش دعای خیر هم کردم
چرا؟
چونکه انگشت اشاره مو سمت خودم گرفتم وتمام مقصرهای اون18سالی رو که زندگی کردم خودم را دونستم
چونکه خودم واو را ازطریق قوانین جهان هستی قضاوت کردم
چونکه متوجه شدم که من عاشق خودم نبودم وبرای خودم هیچ کاری نکردم
چونکه فهمیدم که اولویت آخرزندگیم خودم بودم
واولویت اول همسرم حتی بعد ازاو پدرومادروفرزندان
چونکه من محبت وتوجه به ایشان را افراط کرده بودم به حدی که حالش بد شده بود از محبت زیادی
چونکه من بیش ازاندازه بهش توجه میکردم وبرای ایشان شده رود اسارت،،نه توجه وعلاقه
واین شد نتیجه خلاف قوانین جهان عمل کردن وبزرگترین درس درزندگی من
وخداوند روشاکرم که دربدترین شرایط زندگیم دستموگرفت وهدایتم کرد
وباقوانین جهان هستی آشنایم کردووارد این مسیر زیبای الهی شدم ووارد سایت بهشتی شدم وبااستاد عزیزم وآموزه هاشون توانستم خودم رانجات بدهم ازآنهمه گمراهی وامرو با کلی درک وآگاهی دارم زندگی میکنم ولذت میبرم اززندگیم با پروردگارم وادمهایی که خداوند وارد زندگیم کرده که روابطم باهاشون بسیار عالیه وهمشونم منو دوست دارند
یکى از ترسهاى من ترس از تنهایى و بخصوص شب میباشد که تازگیا کمى بیشتر شده بود که یک هفته اى بود تصمیم گرفتم هر شب قرآن با معنى و تفکر در آیه ها بخونم. که دارم عملى میکنم و یک آرامش عمیقى برام بوجود اومده و براحتى میتونم با آرامش بخوابم وقتى میفهمى در کتاب مقدس چى مکتوب شده و منظور خداوند چیه تازه زندگى رو پیدا میکنى
و این حس بمن منتقل میشه که الان که دارم قران رو میخونم و به ایه هاش فکر میکنم تا بهتر بفهمم خداوند کنار منه و داره باهام صحبت میکنه. خدایى با اون عظمت و بى انتهاییش که زوالى برایش نیست و قدرت مطلقه. پس وقتى کسى به این عظمت در کنارمه و برام اینهمه حرمت و احترام قائله و اینها رو براى درک خودم و جهانم و آرامشم و عمل در زندگیم گفته که منجر به نتایج بینظیر میشه چرا از تنهایى در شب باید ترسید
و این فوقالعاده عالى عالى بوده برام و هر چه بیشتر خداوند و قوانین اش را درک کنیم برج ترسهامون خودبخود ریزش میکنه و جاى آن قصرى از آرامش و مودت با الله یکتا رو برامون میسازه خدایا شکررررت
و این فیلمى که الان دیدم باز هم کمک بیشترى بهم کرد که بهتر و بهتر با درون خودم هماهنگ تر بشم و باز هم مصمم تر و عملى تر بر ترسهام غلبه کنم و قدرت درونى خودم و خدایم را بیشتر و بهتر درک کنم خدایا شکرت که وقتى تصمیمى گرفته میشه راههاى بیشمارى براى هدایت باز میکنى که بهش برسیم و من همیشه پروردگارم ازت میخام بهترین راه را برایمان مهیا و سر راهمان قرار بگذارى. 🙏🏻🙏🏻🌹🌹😍😍
در پناه الله یکتا بهترین هماهنگى و زیبایى رو با خود و خداى خودتون و جهان بیرون را آرزومندم. 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
بسیار بسیار حالم خوب است هر روز یک نکته تازه و جدیدی یاد می گیرم
امروز یاد گرفتم که وقتی که در مسیر درست قرار می گیرم هدایت می شود به آدم های مناسب ، به مکان های مناسب و به زیبایی های عالی و به بهترین جایگاهها و بهترین شغل و در آمد و ثروت
پس من باید در وجود خودم ، خودم را لایق و شایسته بدانم برای روابط خوب
پس من باید در وجود خودم ، خودم را لایق و شایسته بدانم برای کار خوب
پس من باید در وجود خودم ، خودم را لایق و شایسته بدانم برای زندگی خوب
پس من باید در وجود خودم ، خودم را لایق و شایسته بدانم برای ثروت خوب
پس من باید در وجود خودم ، خودم را لایق و شایسته بدانم برای زیبایی های خوب
پس من باید در وجود خودم ، خودم را لایق و شایسته بدانم برای شادی های خوب
پس من باید در وجود خودم ، خودم را لایق و شایسته بدانم برای آرامشی خوب
هر چقدر خودم را لایق ئ شایسته بدانم و خودم را سزاوار آنچه که می خواهم داشته باشم بدانم خداوند عزیز و مهربان من را هدایت می کند به سمت همان زیبایی ها ، خوبی ها و حال خوبی ها و و و و
بنابراین دیگر نگرانی وجود ندارد ترس و اضطرابی وجود ندارد
چون خدای عزیز هدایت کرده من را به سمت یک رابطه خوب ، زندگی آرام ، ثروت بدون دغدغه و آرامشی پایدار
توکل یعنی امید و ایمان داشتن به خداوند مهربان
و ترس و اضطراب یعنی اینکه خدایی وجود ندارد و من خودم باید تلاش کنم و بدوم و بدوم
اما با خدا بودن همه این مسایل و مشکلات دیگر حل شده است و به چشم نمی آید
خدا را داشتن یعنی همه چیز را داشتن
چه درس عجیب و جالبی امروز از استاد عزیز یاد گرفتم
وقتی من در مسیر درست باشم آدمهایی من جذب می کنم که با من در هماهنگ هستند و با من در یک سو و همسو هستند
وقتی من در مسیر درست باشم آدمهایی من جذب می کنم که با من در هماهنگ هستند و با من در یک سو و همسو هستند
وقتی من در مسیر درست باشم آدمهایی من جذب می کنم که با من در هماهنگ هستند و با من در یک سو و همسو هستند
وقتی من در مسیر درست باشم آدمهایی من جذب می کنم که با من در هماهنگ هستند و با من در یک سو و همسو هستند
وقتی من در مسیر درست باشم آدمهایی من جذب می کنم که با من در هماهنگ هستند و با من در یک سو و همسو هستند
وقتی من در مسیر درست باشم آدمهایی من جذب می کنم که با من در هماهنگ هستند و با من در یک سو و همسو هستند
وقتی من در مسیر درست باشم آدمهایی من جذب می کنم که با من در هماهنگ هستند و با من در یک سو و همسو هستند
اینو برای خودم بارهای بار نوشتم تا همیشه بیادم بماند تا برای خودم بهترین را بسازم
باید زیاد بخواهم و بهترین را بخواهم و خودم را به کم نفروشم
چرا که خداوند گفته است بخواه و به تو می دهم
ممنون از استاد عزیز بخاطر این فایل زیبا و نکات کلیدی
سلام و صدسلام به استاد عزیزم استاد عباس منش فوق العاده و خانوم شایسته ی زیبا و عالی و همه ی دوستان گرانقدر که در مکان مقدس روی خودشون دارن کار میکنن.
من به این سایت میگم مقدس چرا که خداوند هرکه را هدایت کرد به سمت این سایت امکان نداشته حالش خوب نشده باشه تو هر شرایطی حتی بودن دوستانی که متوجه صحبت های استاد نشدن اما حالشون دگرگون شده خدایا شکرت به اینجا میگم مقدس چون سراسر مطالب و اگاهی ها در جهت بالابردن عزت نفس و وسیع شدن انسانه.هرچقدر هم انسان ارزش خودش را درک کند به خداوند نزدیک تر میشه چرا که توحیدی تر و باایمان تر میشود.چقدر لذت بخشه اخه واقعا جزوی از وجود ما شده هرروز کار کردن و تلاش برای بهتر شدن
یکی از راهایی که بهت میگه مسیرت درسته یا نه دقیقا همین احساس خوب ارزشمندیه وقتی یک روزی غافل میشیم از اگاهی ها و کنترل نمیکنیم اون روز میبینیم حالمون بده چون از خداوند دور شدیم که به معنی شرک یا همان پایین امدن ارزش انسانی.
تو بحث روابط یادمه قبل اینکه با استاد اشنا بشم شیوه ای پیش میگرفتم و شده بود باورم بااینکه شاید درست هم نبود ولی چون به باورم تبدیل شده بود نتیجه میداد همیشه بعدش وقتی با اموزه های استاد اشنا شدم گفتم اونارو کنار بزارم
تااینکه خداوند بامن صحبت کرد واقعا وقتی ازش خواستم باهام صحبت کنه اینکارو انجام داد میخوام روش قبلیم رو بگم یادمه میگفتم در اینده هرجوری که دوست دارم همسرم یاعشقم بامن رفتار کنه من خودم اول باید با خودم اونجوری رفتار کنم حتی گاهی اگه کسی میدید این رفتارارو شاید خندش میگرفت مثلا تو اینه اونجوری که دوست داشتم منو ببینه و از زیباییم لذت ببره محوم شه به خودم نگاه میکردم و محو زیباییم میشدم.میگفتم دوست دارم احترام زیادی واسه هم قائل باشیم و میومدم عرروز به خودم و اطرافیانم احترام میذاشتم یادمه گفتم اگه همیشه خودم تو اولویت خودم باشم قطعا برای اون من همیشه اولویتم نه اینجوری که از خودش بزنه اتفاقا دوست داشتم ازاد باشیم اما اهمیت دادن رو دوست داشتم خلاصه واقعا هم نتایجشو به چشم دیدم تا وقتی اون رویه رو انجام میدادم همین قضیه بود و بعدش من اون باورهارو ول کردم انجام ندادم اون کارهارو فکردم باید باورهای جدیدی از روابط بسازم
انگار امشب خدا بامن حرف زد و گفت نگین چرا قبل خودت رو فراموش کردی تو قبلا سایت هم نبود با روشهای فکرکردن خودت باورهای عالی ساخته بودی چون برات راحتر بود قبول کردنشون واقعا هم همینطوری بود چیزی که از تراوش ذهن خودم بود راحتر به باور تبدیل میکردم اما اینکه از فایلا یاد گرفته بودم که مثلا این باور رو بسازم که من لایق یک رابطه ی عالیم انگار برای ذهنم کمتر منطقی بود جالبه واقعا اما انگار امشب خدا باهام حرف زد و گفت از قدرت منطق و فکر کردن خودت غافل نشو بنده ی عزیزم نگینم درسته این سایت بهت خیلی کمک میکنه ولی قرار نیس مغز خودت رو تعطیل کنی و تحلیل نکنی همه ی ما انسان ها براساس شخصیت مون روش های خاصی داریم برای رسیدن به اهدافمون یا نوع ارتباط مون با خدا یا جریان باور سازی خیلی ها باید مثال های متعددی ببینن از افراد من به شخصه منطقم باید قبول کنه این قضیه هارو منطقمم به دیدن مثال های بارز وابسته نیس بلکه به تحلیل و تفکره خیلی خوبه که ما خودمون رو بهتر بشناسیم خدایا ممنونم ازت چقدر دوست دارم و ایمانم بیشتر شد از اینکه باهام درارتباطی و باهام حرف میزنی.
من الان برای رسیدن به خواسته هام میدونم چیکار کنم خدایا شکرت بابت قدرت تحلیلی که بهم دادی یادمه تو دبیرستان همیشه وقتی سوالی میپرسیدن که به منطق ربط داشت دقیقا مراحلی که من میگفتم باید انجام بشه تو کتابم همونارو اورده بود دوره میخریدم میدیدم منم اینارو میدونم این مراحل رو باید انجام بدم فقط هم از فکر کردن خودم بود و به این باور رسیدم من خوب میتونم مسائل رو از زاوایای مختلف ببینم و منطقم خیلی خوب کار میکنه فقط از وقتی این ایمان رو از خودم کرفتماین اعتماد نسبت به خودم از بین رفت و تمام و کامل به سایت پناه اوردم اونموقع راهم سخت تر شد.برای کوچک ترین مسائل دنبال راه حل و هدایت خدا بودم.شاید این صحبت ها برای خیلی ها قابل فهم نباشه همین رو میدونم که از قدرت فکر کردنتون غافل نشید.میخوام از فردا این رویه را برای فرد دلخواهم به کار ببرم دقیقا ویژگی هایی رو که دوست دارم داشته باشه رو رو خودم کار میکنم بعدش میام نتیجه شو بهتون اعلام میکنم.
چقدر من این سایت رو دوست دارم چرا که پر از حس ارزشمندی و درستیه دقیقا انگار درست ترین مکان قرار گرفتیم چون برعکس همه جای جامعه به مسائل به شکل درست ترین و توخیدی ترین حالت مینگریم.که تهشم پر از حس خوبه
خیلی ازت ممنونم که تاییم و زمان گذاشتی که این مطلب رو بیان کنی چون یک جور هایی عیب من دقیقا همین از وقتی که با سایت آشنا شدم همه چیز رو به سایت سپردم و به محض رو به رو شدن با تضاد به جای کنترل ذهنم و کار کردن و نوشتن با خودم می اومدم دنبال هدایت بودم
نمگیم که هدایت جواب نمیده بلکه همیشه جواب میده اما ما نباید دل ببندیم به و قدرت ذهن و تفکر خودمون غافل بشیم
چون قدر اصلی ما ذهن و فرکانس ها و افکاری که میفرستیم
وای خدای من. شُکرت… دقیقا دیشب 14 دی 1399 بود که من تو رابطه با عزیزی، دچار اختلاف نظر و بحث زیادی شدیم تا جایی که من تا صبح نخوابیدم و صبح هم کلی در مورد اختلافات بوجود اومده با هم صحبت کردیم و واقعا به این فایل نیاز داشتم که دقیقا همین امروز 15 دی 1399 که بهش نیاز داشتم پیداش کردم و با دیدنش، آرامش عجیبی گرفتم و خیلی خوب به اشتباهاتی که تو رابطه دارم، پی بردم…و خیلی برام جالب بود که نیمه های تماشای این فایل بودم که 2 پاکت پول از خانواده به مناسبت تولدم (که 3 روز دیگه ست) بهم داده شد و واقعا برام این نشانه دقیقی بود که تو مسیر درستی هستم و باید بارها و بارها این فایل رو ببینم و بشنوم… فایل صوتی این فایل رو هم برای اون عزیز که تو رابطه ایم، ارسال کردم و امیدوارم که تو مدار دریافت این آگاهی ها باشه و یا منجر به زیباتر شدن رابطه مون بشه یا به رابطه زیباتری هدایت بشیم. خدایا شکرت که همیشه سریع پاسخم رو دادی. استاد عزیزم ممنونتم
سلام خداوند بر شما وهمه کسانی که برای آگاه کردن انسانها تلاش میکنند
من همیشه به دنبال این بودم که چطور در یک زندگی ورابطه بتونم به بهترین نحو از زندگی لذت ببرم ونگران از دست دادن همسرم نباشم
قبل اینکه این فایل رو ببینم وگوش بدم به این نتیجه رسیده بودم که آدمها برده ما نیستن و ما نمیتونیم همه چیز رابطه کنترل کنیم واصلا همچین چیزی هیچ فایده ای نداره بجز اینکه همه لحظات در جهنمی که خودت برای خودت ساختی زندگی میکنی واقعا از روزی که تصمیم گرفتم نگرانی رو کنار بگذارم وبرای خودم زندگی کنم به نظرم آرامشم بیشتر شده ودارم بیشتر برروی خودم کار میکنم وقت بیشتری بدست آوردم تا به فکر خودم باشم وقتی مدام در یک رابطه ویک زندگی زناشویی به این فکر کنی که طرف مقابل میخواد چکار کنه ونگران اوضاع باشی وقتی برای خودت پیدا نمیکنی ومدام دچار سردرد وناراحتی گوارشی وانواع دیگر از دردها در بدن میشی که همش بر میگرده به استرس
من خیلی چیزها رو رها کردم وسعی کردم ومیکنم روی خودم هزینه کنم وسعی ام بر اینه به خودم خوش بگذرونم حتی اگر تو خونه تنها بمونم وخوشیهامو معطوف وابسته به کسی نکنم
من از خوش گذرونی با دختر 16ماهه م لذت میبرم از اینکه روی تاب بیشینه وکیف کنه
من بعداز ظهرها رو به نون پختم اختصاص میدم و از اینکه یه کار مفید انجام میدم لذت میبرم آخه من عاشق پختن نون سنتی هستم توی تنور گازی خونمون
این کارا کارهایی که منو شاد میکنه بدون اینکه نیاز باشه حتما کسی در کنارم باشه
تمام الهامات
که استاد فرمودن من سالها بود تو رویای شبانه مثل خواب راهنمایی میشدم اما خیلی موقع ها نمیدونستم که اینا هدایت خدا هستن
اما از حدود 3الی 4سال پیش که بیشتر به خواب ها یا همون رویای شبانه م توجه کردم وخواستم بهشون عمل کنم فهمیدم خدا میخواد کمکم کنه
چه راههای اشتباهی که میخواستم برم وخداوند نجاتم داد با یه رویا
برای بقیه تعریف میکردم حتی همسرم فکر میکرد خیالاتی شدم
اما تو همین رابطه زناشویی هم خیلی از طرف خداوند بهم الهام شده که چه کاری درسته وچه کاری غلط
متاسفانه تو جامعه ما به این باور دارن که حتما باید یه آدم خیلی مومنی باشی تا خدا معجزه یا یه همچین راهنمایی بهت بکنه اعتقادی که همسرم هم باورش داره
خیلی از استاد متشکرم که بهم فهموند که خداوند براش همه انسانها یکسانند وهمه رو راهنمایی میکنه ولازم نیست حتما آدم خاصی باشی.
متشکرم از شما مریم خانم عزیز که اینقدر سایت رو منظم چیدمان کردید که من براحتی از فایلهای رایگان استفاده میکنم.
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 25 بهمن رو با عشق مینویسم
عشق دلم
ماچ ماچی من
نور چشم و دلم
خودخواه دوست داشتنی من
روز عشق من و توست ربّ من
البته هر ثانیه ، من و تو عشق میکنیم، اما ارتباط بینمون
امروز یه جور، خاص تر بود و ویژه تر
خیلی دوستت دارم ربّ من
جدیدا بهش ربّ دلم ،هم میگم
امروز، من به قدری حالم فوق العاده عالی بود که از اول صبح که تمرین ستاره قطبیم رو نوشتم و با عشق تجسم کردم و روزم رو آغاز کردم
ًبسیار حالم عالی بود
من از دیشب نخوابیدم و تا 4 بیدار بودم و قرآن خوندم و به قدری راحت میتونستم متوجه بشم که حس فوق العاده ای داشتم
چقدر خدا عزیز و مهربون ماچ ماچیه
شکرت ربّ من
داشتم قرآن میخوندم خوابم میگرفت بعد که کمی با خدا صحبت کردم ،گفتم کمکم کن چه کاری باید انجام بدم انرژی بدنم بیشتر و بیشتر بشه ؟؟؟
و اینو گفتم و خوابیدم و 8 بیدار شدم
فقط 4 ساعت خوابیدم
اما از خدا خواستم خوابم 2 ساعت بشه و انرژی بده بهم
امروز نزدیک ظهر ، داشتم برای فروش نقاشی انجام میدادم که یهویی یه فایلی از اینستاگرام دیدم که میگفت
خیلیا ازم میپرسن چرا هر روز داخل آب سرد میری ؟!!
هیجان انگیزه
این هدیه ایه که میتونید به بدنتون بدید
چیزی که میخوام با شما به اشتراک بذارم ،شمارو شگفت زده میکنه
در روز اول تا سوم ، بدن شما بلافاصله وارد شوک میشه
وحشت ناکه
رگ های خونی شما به سرعت منقبض میشه و خون با فشار به سمت اندام حیاتی میره این، باعث آزاد سازی گسترده نوراپی نفرین و هشیاری شما رو تا 530 درصد افزایش میده
روز چهارم تا هفتم
جادو از اینجا شروع میشه
بدن شما شروع به تولید گلبول های سفید میکنه و سلول های مبارزه با بیماری رو تا 300 درصد افزایش میده
روز 8 ام تا 14 ام
متابولیسم شما به طور دیوانه کننده ای بالا میره
تحقیقات نشون داده که وان یخ میتونه درجه متابولیسم رو تا 350 درصد افزایش بده
این زمانیه که مزایای فوق بشری شروع میکنه و بدن شما شروع به تولید چربی قهوه ای میکنه
و سیستم ایمنی بدن به بالاترین سطح ممکن میرسه
چی داشتم میشنیدم
من نزدیکای اذان که قرآن خوندم ، از خدا درخواست کردم که راهی نشون بده که بدنم انرژیش بیشتر بشه
خیلی خوشحال بودم این موضوع رو به من گفت
سعی میکنم انجامش بدم و از نتایجش بیام و بنویسم
وقتی کارامو انجام دادم مادرم رفته بود خونه همسایه برای مولودی که برای نیمه شعبان داشتن
خواهر زاده ام اومد و وقتی اومد من همیشه درو باز میکردم و میرفتم اتاقم ، تا اون بیاد و سلام بده ، اما چند وقته که میرم وایمسیتم جلوی در و قشنگ سلام میدم و با احترام باهاش صحبت میکنم
به قدری لذت بخش بود که وقتی تمرین میکنم از درون رفتارم خوب باشه ،حتی رفتار خواهر زاده ام هم تغییر کرده
طیبه ای که توی این یک سال ، تلاش میکرد ارتباطش با خواهر و خواهر زاده اش خوب باشه
درسته خوب شده بود اما خیلی خوب که من میخواستم نبود
اما از وقتی عشق و مودت رو گوش میدم و به تمریناتش سعی میکنم عمل کنم ، رفتار خواهر و خواهر زاده ام به طرز شگفتی خوب شده
مثل من همیشه خنده به لب دارن
خدایا شکرت
از چیزای خوب صحبت میکنیم و کسب و کارش رونق گرفته
وقتی اومد و من باهاش صحبت کردم و رفت تا تو کوچه با بچه ها بازی کنه وقتی به چشماش نگاه میکردم با خودم میگفتم طیبه فقط امروزه که داری این لحظه رو تجربه میکنی ، پس با عشق تجربه کن و لذت ببر با صحبت کردن با خواهر زاده ات .
، و من برگشتم اتاق ، یهویی گفتم ممنونم طیبه
که داری تلاش میکنی خوب باشی و یاد میگیری که مثل خدا مهربون باشی
و یهویی نمیدونم چی شد از خوشحالی زیاد ، گریم گرفت و فقط چند بار گفتم خدایا سپاسگزارم
خیلی حس خوبی داشتم
آخه همیشه دلم میخواست با خواهرم و خواهر زاده ام ارتباط خوبی برقرار کنم
و از وقتی ذهنم با روحم هماهنگ بوده کاملا رابطه خوبی داشتیم با خواهرم
من این روزا سعی دارم که وقتی از صبح بیدار شدم تا شب لذت ببرم از تک تک لحظاتم ، چون دیگه امروز رو نخواهم دید
پس بهتره که با عشق لذت ببرم
و سعی دارم آگاهانه یادم باشه این موضوع
نه فقط ارتباط برقرار کردن با آدمابلکه هر کاری که انجام میدم به خودم یادآوری کنم که این آخرین باریه که انجامش میدم و امروز دیگه هیچ وقت نخواهد اومد پس از لحظه ام لذت ببرم
وقتی مادرم برگشت ،گفته بود براش یه تیکه از کلاهی که نصفه بود رو ببافم و جمعه ببره بفروشه
من بافتم و یه طرح جوجه اردک شد و به قدری زیبا بود که حاضر شدم تا ببرم به خواهرم نشون بدم
و از اونجا برم یکم پیاده روی کنم و با خدا صحبت کنم
وقتی رفتم ، خواهر زاده امگفت ،خاله صبر کن منم بیام
دیدم سریع حاضر شد و گفت میشه باهم بریم مرکز خرید و به ماشین حسابم باتری بخریم
گفتم باشه و رفتیم
امروز با خواهر زاده ام خوب صحبت کردم بردمش ساعت فروشی
وقتی با این نگاه ، که امروز رو دیگه هیچ وقت نمیتونم تجربه کنم و زیبایی هاش رو ببینم ، امروز تمرین کردم که فقط امروز هست که میتونم با آدما در این جهان هستی خوب صحبت کنم و هیچ وقت تکرار نمیشه و دیدن آسمون و درختای امروز رو هیچ وقت نمیبینم و امروزه که میبینم و فردا همه چیز متفاوت تر میشه ، به قدری احساسم خوب بود که گریه کردم
از اینکه دارم تمرین میکنم که احترام بذارم به خودم و به جهان هستی خوشحالم
اینکه با احترام گذاشتن به خودم سبب میشم جهان هستی انسان هایی سر راهم قرار بده که به من احترام میذارن
یه لحظه گفتم من که هر روز درختارو میبینم ،اما بیشتر که فکر کردم گفتم نه طیبه ، درختا و آسمون و همه چی هر ثانیه درحال تغییرن چه برسه که فردا بشه
تو هرلحظه داری جدید ترین ورژن همه چی رو میبینی، پس توجه کن و لذت ببر
بعد یهویی مادرم گفت طیبه از جاکلیدیات میخوام ازت بخرم ببرم عیدی بدم به بچه ها 70 تا جاکلیدی ازم خرید و 560 شد
چقدر ساده داره به حسابم واریزی میاد
بدون اینکه کار خاصی انجام بدم
خدایا شکرت
من و خواهر زاده ام که برگشتیم خونه از ایستگاه صلواتی نیمه شعبان چیپس سرخ میکردن ، گرفتیم و برگشتیم و یکی از همسایه هامون که یه مرد بی نهایت خوش رو و آرام و مودب هست مارو دید و چون ترک زبان هستن ،به ترکی گفت دستام کثیفه ،به خواهر زاده ام گفت چی داری میخوری به منم بده
و خواهر زاده ام یه چیپس به دهنش گذاشت و رفتیم خونه
چقدر همسایه هامون انسان های مودبی هستن
8 طبقه 15 تا همسایه داریم
خدایا شکرت به خاطر تک تک همسایه های خوبی که داریم
شب که برگشتم خونه خیلی حس خوبی داشتم و جلو آینه وایسادم و آهنگ دست من نیست تو عزیز جونمی رو برای خودم و خدا میخوندم و باب دلمی رو هم میخوندم
یهویی وایسادم و نزدیک آینه رفتم و شروع کردم به صحبت کردن ، خیلی حالم خوب بود ، به خدا گفتم امروز روز عشق من و تو هستا
و یهویی بهش .گفتم دوستت دارم خودخواه دوست داشتنی من
که دوست داری فقط و فقط من تو رو دوست داشته باشم
و بهش گفتم یادم بده که خودخواهانه عشق بورزم و شادی خودم و حسی که بعد بخشیدن عشق دارم رو همیشه حس کنم و بی نهایت تر به من عشق رو عطا کنی
و به خودم نگاه میکردم میگفتم چقدر زیبایی دختر
و کلی صحبت کردم
همین که اومدم بشینم، هدایت شدم به سایت
دیدم یه پاسخی برای من اومده
از دوست و خانواده صمیمیم در سایت ،زکیه لواسانی پیام اومده بود
وقتی شروع کردم به خوندن پاسخی که برای من نوشته بود
صحبت هاشون خیلی عجیب بود برای من ،درک میکردما و به دقت خوندم و حتی پیام رو دریافت کردم
و براشون نوشتم :
به نام ربّ
سلام زکیه جانم
نمیدونم چجوری بگم
پیامت بی نهایت برای من پیام داشت و عجیب بود
قبل اینکه پیامت رو بخونم داشتم جلو آینه با خدا صحبت میکردم و تازه از بیرون اومده بودم و با خدا رفته بودم قدم بزنم و وقتی اومدم خونه ، مامانم گفت ولنتاین مبارک روز عشقه و نیمه شعبان هست فردا
،خندیدم و گفتم ولنتاین مبارک و وقتی اومدم اتاقم جلو آینه وایسادم و تو دلم به خودم میگفتم تو چقدر زیبایی
و آهنگ دست من نیست تو عزیز جونمی ،خودت نمیدونی ،همه بود و نبودمی
دست من نیست ای عشق ستودنی
رو گوش میدادم
و با خدا صحبت میکردم
با این آهنگ
میگفت تو این اتاق پیچیده بوی تن تو بیا بازم منو تو آغوشت بگیر
و جلو آینه میخوندم و خودمو بغل کردم و بوس کردم و خدا رو حس میکردم و میخندیدم
و رفتم جلو آینه و نزدیک تر شدم و صحبت کردم
گفتم صاحب این تصویر زیبا دوستت دارم
و وقتی میگفت
دوست دارم وقتی که نزدیک منی ،اسممو آروم توی گوشم بگی
و تک تک لحظات روز 2 دی رو به یاد میاوردم که خدا چجوری با این آهنگ به من گفت که تو این تیکه ،لاتخافی و لاتحزنی طیبه
و هر بار با گوش دادن به این آهنگ این لا تخافی و لا تحزنی رو میشنوم
که میگه
من با توام نترس و نگران نباش
و من از اون روز زیاد گوش نداده بودم تا اینکه این یه هفته رو همه اش این آهنگ رو با باب دلمی گوش میدم و به قدری حالم خوبه که فقط با خدا صحبت میکنم
که روز2 دی خدا این آهنگ رو به من نشونه داد
بی نهایت سپاسگزارم ازش
حتی من نشستم و گفتم خدا امروز روز من و تو هست ،روز عشقه
اولین سالی بود که من امروز فقط با خدا صحبت میکردم و حالم خوب بود
هر سال یه خلائی داشتم و دویت داشتم فردی کنارم باشه و یا توی این سه سال اخیر ، دوست داشتم فردی خاص باشه ،
اما امروز فقط و فقط با خدا صحبت میکردم و سعی داشتم که حالم فوق العاده عالی باشه
وقتی اینارو گفتم یهویی گفتم خودخواه دوست داشتنی من
ماچ ماچی من
عشق دلم
به خدا گفتم و خندیدم
و وقتی اومدم گوشیمو دستم بگیرم ،اومدم سایت ،دیدم دایره آبی افتاده کنار اسمم
و یه پیام از شما برای من
من شروع کردم به خوندن ،گریم گرفت پیامتون یه سری پیام هایی برای من داشت اما عجیب بود
امانتی ، درو باز کن، احترام ،
و این نوشته تون : بعد که برگشتم تو خونه چای ریختم با شیرینی بردم ،دیدم بلند شده میخواد بره
چقد خوشحال شد
برای اولین بار اسمم و صدا زد گفت زکیه راضی ب زحمت نبودم
و تشکر کرد منم با لبخند گفتم خواهش میکنم
خلاصه چای شو که خورد، نیم ساعت بیشتر نشست و رفت
خیلی خوشحال بودم ک عمل کردم ب یکی از تمرینات دوره 12 قدم)
و من در ادامه نشوشتم برای ایشون ، تک تک این نوشته هاتون برای من نشونه بود ،درکش میکردم
اما به خدا دوباره گفتم من آماده نیستم
و وقتی دیدم رد پاتونو اینجا نوشتین ، گفتم ببین طیبه این پیام برای توعه
با دقت بخونش
و چقدر عجیب تر اینکه امروز طبق گفته ها روز عشق بود و من با خدا صحبت میکردم ، حتی از فکرم گذشت برم کتابمو بنویسم اما نرفتم
و این پاسخ برای نوشته کتاب ماچ ماچی بود
وقتی کامل نوشته تونو خوندم عجیب بود رفتم به اسمتون نگاه کنم
زکیه
سریع شمردم حروفشو 4
نمیدونم یه حسی بهم گفت فامیلیشو هم بشمر
شمردم دقیقا 7 تا حرف
و 7 و 4 کنار هم 74
این عدد نشونه همیشگی خدا برای من هست
یه عدد برای تایید
عجیبه من تا حالا به اسم و فامیلی شما دقت نکرده بودم چه برسه بخوام تعداد حرف هاشو بشمرم
خدا چی میخواد بهم بگه
دلم میخواد رها باشم
دوست دارم هرچی خودش بگه همون بشه
دیگه نمیخوام به قول استاد عباس منش که میگفت ،جوری که من میخوام بشه فکر کنم
میخوام خدا بگه
آخه دارم یاد میگیرم منم امروز 12 قدم رو گوش میدادم
نمیدونم واقعا
هیچی نمیدونم
ولی یه چیزی رو خوب میدونم
همه چی به وقتش و در زمان و مکان مناسبش رخ میده
هرچی از خدا به من برسه من به خیر خدا محتاج ترینم
سپاسگزارم ازت که برای من پاسخی نوشتی درک های دیگه ام رو اینجا ننوشتم ،میخوام با دقت دوباره بخونم و در رد پام درک هامو بنویسم تا به رشدم کمک کنم و درکم بیشتر بشه
بازم سپاسگزارم که برای من نوشتی زکیه جانم
میبوسمت و خیلی خیلی دوستت دارم
بی نهایت عشق خدا برای شما
من امروز بعد از دریافت این پاسخ رفتم سراغ کتاب ماچ ماچی که شروع کردم به هدایت خدا
نمیدونم چجوری اما به طرز عجیبی من پشت سرهم مینوشتم
خیلی حس خوبی داشتم خدایا شکرت
امروز من بی نهایت زیباتر و بهشتی تر از هر لحظه ام بود
خدایا شکرت
برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت و بزرگ ترین دارایی خدا رو میخوام
خدایا شکرت
سلام طیبه عزیرم
دخترزیبای خدا
خیلی ازت ممنونم برای کامنتهات که باجزییات مینویسی
اون حس هایی که باعشق تعریف میکنی کلی برام درس داره
تحسینت میکنم دخترزیبا که ابنقدرخوب داری روی خودت کارمیکنی
افرین بهت
ازت ممنونم که رابطه قشنگی که باخداساختی رو جزبه جز تعریف میکنی
الان تواتاق تنهابودم یه دفعه مامانو ابجیه قشنگم اومدن تواتاق وباانرژی بالا برام رقصیدن وکلی خندیدیم
الهی هزاربارشکرت خداجون برای این فرشته های زندگیم
دوستت دارم طیبه عزیزم وبرات ازخدا عشق بیشترخودشومیخوام
الگوی خوبی هستی برام ازتعهد رابطه عالی باخدای ماچ ماچیمون
وحس وحاله همیشه خوبت
به رب قدرتمند میسپارمت
سلام استاد اوقاتتون بخیر و شادی
با گوش دادن به این فایل نکات خیلی خوبی برام تکرار شد و خیلی چیزها هم آموختم
موافق هستم چک کردن گوشی جز ارسال فرکانس ناخواسته ثمره ای ندارد
در واقع یک رابطه سالم رابطه ایست که ارامش دهنده باشد نه من نگران طرف مقابل باشم نه او نگران من
موقع انتخاب انقدر خوب بررسی کنیم و قبلش فرکانس درست بفرستیم که شخص مقابل ما برای ما مورد وثوق و اطمینان باشد
دررابطه با ارتباط با جنس مخالف ، سفر رفتن بتنهایی ، یا گذراندن وقت با دوستان ، بنظر من بستگی به علایق و باورهای هر دو طرف دارد
مثلا اقایی که خودش اهل این موارد نیست و اینکارها را دوست ندارد نمیتواند طبعا زیاد هم به همسرش حق اینکارها را بدهد
کبوتر با کبوتر باز با باز
اگر کسی هم اینجور کارها در عقایدش نباشد و بخواهد با شخصی خلاف خودش بسازد پس از مدتی کاسه صبرش سرریز می کند
پس هر کس باید با شبیه خودش رابطه برقرار کند
اگر سفر رفتن تنهایی مثلا برای اقا هست ایااون اقا هم میاید چند روزی بچه ها را نگه دارد بخوبی تاخانم باخیال راحت به سفر برود
معمولا فقط برای اقایان این حق هست و کمتر اقایی هست که بچه ها را نگه دارد تا خانم به سفر برود تنها
امیدوارم اینجور مطالب نشود مایه ی بروز مسائل جدید چون اقایان خواهند گفت من وظیفه خوشبخت کردنت را ندارم من حق دارم برم سفر من حق دارم با دوستام باشم و اونوقت خانم میماند و کوه مسئولیتها و مسائل ، خیلی خوب است که همه این امکانات برای هر دو طرف در زندگی باشد و فقط مختص به اقایان نباشد
زندگی مثل یک قایق است که هر دو سرنشین باید براش پارو بزنند . نمیشود یکنفر فقط پارو بزند و دیگری دست به سینه ، تماشا کند
کارهای منزل ، مسئولیت نگهداری بچه ها ، دکتر بردن ، یا هر کاری که مربوط به زندگی مشترک است بین دو نفر باید تقسیم شود تا هیچ یک از طرفین حس بد پیدا نکند
دررابطه با چک کردن گوشی ، برای همسر درست است کار ناشایستیست چون همسر انسان بالغ و عاقل است
اما برای کودکان و نوجوانان ، بنظر من در اختیار قرار دادن گوشی و هر نوع رسانه بدون هیچ محدودیتی میتواند مشکل ساز شود
یکی از وقایع ناخوشایند ، به بلوغ جنسی رسیدن پیش از رسیدن به سایر جنبه های بلوغ است که برای افراد مشکل ساز میشود
در اکثر کشورها برنامه ها و فیلم و سریالها ، رتبه بندی سنی دارند
ما نباید معنای توکل بر خدا را با تربیت صحیح فرزند اشتباه بگیریم
رها کردن فرزندان و در اختیار قرار دادن هر نوع رسانه و مطلبی میتواند برای انها مشکلاتی پدید بیاورد
در اون سن خیلی اوقات قدرت تشخیص خوب و بد و خیلی موارد رو هنوز شخص پیدا نکرده است
و یقینا بعدها خواهد گفت ، پدر و مادر ، من سنم کم بود و نمیفهمیدم شما چرا کمی دقت نکردید که من چه خوراکی به ذهن و روحم بدهم
پس ما در برابر فرزندان خود مسئولیم و در تربیت اونها باید دقت کنیم .
چک کردن گوشی همسر خفت و خواری است اما دقت در تربیت فرزند وظیفه است و کاملا پسندیده
در پناه خدای آگاهی ها
سلام خدمت خانم شایسته عزیز که همیشه سپاس گذار تمام زحمات شما بزرگوار هستیم، و سلام خدمت آقای عباس منش که در طول این سالها زندگی شما چراغ راه تمام آدم هایی شده که نتایجش گویای،درست بودن راهی است که شما رفتید، بدون شک تمام فایل های سایت عباسمنش بیان کننده قانون درست زندگی کردن هست، مخصوصا این فایل که واقعا مانند یک خورشید درخشان تمام جوانب تاریک یک رابطه را روشن و جهل و نادانی را به آگاهی تمام میرساند، آگاهی های این فایل آنقدر زیبا و درست بیان شد که تمام شک و شپه هایی در دل کسانی که دنبال حقیقت زندگی هستند را می زداید، انگار تمام آنچه که باید انجام میدادم را استاد نکته به نکته بیان کردند، من هیچ فایل پولی از سایت عباس منش خریداری نکردم، ولی با همین فایل های رایگان سایت چنان تحولی در زندگی من در روابط زناشویی ایجاد کرده که نمیتوان با کلمات توضیح داد، گرچه من آگاهی های لازم را قبل این که با سایت عباس منش آشنا بشم، داشتم ولی انگار منتظر تایید بودند که به اجرا گذاشته بشوند، این فایل مانند تمام فایل های آگاهی دهنده سایت، یک یادآوری کننده بود برای من که با عظم بیشتر دنبال قانون درست خلقت که همان درست هدایت شدن در مسیر خداوند هست حرکت کنم، و این مسیر باعث شده که من به عنوان یک عضو کوچک این سایت، سپاس گذار شما عزیزیان باشم، و میدانم که این مسیر همیشه ادامه خواهد داشت.
روز105مسیر
خداروشکر در روابط عالی هستم و عشقو مودت خیلی دوره خوبیه برای روابط من همیشه پیشنهاد میکنم
مسیر شغلیم
خداروشکر روزبروز بهتر از قبل هستم
تصمیمات بهتر میکیرم
ادمینم این ماه حذف میکنم و واقعا نباید برای وابستگی ادامه داد چه کار چه رابطه
جاییکه میبینی فایده نداره تمومش کن
ادمین پیج تاثیر نداشته
الان تصمیمم اینه حذفش کنم و دیگه الکی پول ندم
هر جا میبینی رها کنی بهتره انجامش بده
الان میخوام انجام بدم
بنام خالق عشق
سلام استاد عزیزم وبانوشایسته خوش ذوق
سلام به خانواده بزرگ عباسمنشی
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
که هرروزیکه میگذره عشقم به خالقم بیشتر میشه ودیگه ازتنهابودنم نمیرنجم ونمیهراسم وخودم رادوست دارم وهرروزم رابا خودم وخدایم سپری میکنم واینقدر لذتبخشه برام که متوجه گذر زمان نمیشم
من میخوام درمورد موضوع فایل استادعزیزم که بسیارمطالب ارزنده ای رو فرمودندن از زندگی گذشته خودم در رابطه عاطفی باهمسر سابقم بگم کت چقدر توی درو دیوار بودم و چه ضربات شدیدی وچه پس گردنیهای محکمی از جهان هستی خوردم که هنوز هم بعد گذشت 5سال دارم دردشو میکشم وهمین دردباعث باز شدن چشم وگوشم شد
البته که تمامش بخاطر ناآگاه بودنم از سیستم وقوانین جهان ونشناختن خداوند وخودم بوده
من وهمسر سابقم طبق همون رسم ورسومات غلط واشتباه بزرگانمون درسن کمی ازدواج کردیم وحتی معنای ازدواج رانمیدونستیم وحتی هیچکسی بهمون مشاوره نداد که متوجه بشیم
وفقط تنها کاری که کردیم ازدواج بودوتمام ودرطول مسیر زندگیم منکه بسیار آدم احساساتیی بودم وشدیدا به همسر سابقم وابسگی پیداکرده بودم وبه اصطلاح اسمشو عشق گذاشته بودم
میگم دیگه بلد که نبودم فرق بین عشق و وابستگی رو تشخیص بدم
وهمینکه تمام صددرصد خودم رو به ایشان اختصاص داده بودم بنظرخودم وبنا به گفته اطرافیانم فردی عاشق بودم وازطرفی هم که خیلی برام جالب بودکه دارم جلب توجه دیگران رابخودم جلب میکردمو این هم عدم اعتماد بنفسم بود
وهمچنان که درسالهای بعد آنقدر آن محبت زیاد وتوجه زیاد به طرف مقابلم بود که دیگه براش عادی شده بودم وکم کم داشتم از چشمش میفتادم وتا متوجه میشدم که داره این وضعیت براش خسته کننده میشه باز بیستر خودم را فدا میکردم وتااینکه دیگه انروزی رسید که توی روم واستاد وبهم گفت ازت متنفرم وسالهای زندگیمو تونابودش کردی ومنو به بدترین شکل ممکن زیر دست وپاهاش له کرد و ازشکایت و مصادره اموال و فلان وفلان ونابودم کرد
حالا من تاقبلیکه باقوانین آشنا بشوم دشمنش شده بودم وبینهایت ازش متنفر بودم
اما الان دزگه هیچ تنفری ازش ندارم وبارها اگر جایی صحبتی ازش شده براش دعای خیر هم کردم
چرا؟
چونکه انگشت اشاره مو سمت خودم گرفتم وتمام مقصرهای اون18سالی رو که زندگی کردم خودم را دونستم
چونکه خودم واو را ازطریق قوانین جهان هستی قضاوت کردم
چونکه متوجه شدم که من عاشق خودم نبودم وبرای خودم هیچ کاری نکردم
چونکه فهمیدم که اولویت آخرزندگیم خودم بودم
واولویت اول همسرم حتی بعد ازاو پدرومادروفرزندان
چونکه من محبت وتوجه به ایشان را افراط کرده بودم به حدی که حالش بد شده بود از محبت زیادی
چونکه من بیش ازاندازه بهش توجه میکردم وبرای ایشان شده رود اسارت،،نه توجه وعلاقه
چونکه من آنقدر درگیر کارشده بودم که دیگه ازخانواده وتفریحاتشون جامانده بودم بتاطریکه فکرمیکردم باخریدکردن براشون میتونم خوشحالشون کنم وبنابراین خودم راتاخرخره توی قسط وغرض انداخته بودم وبه تمام اطرافیانم بدهکار بودم ومجبور بودم توی دوشیفت کارکنم
چونکه فکرمیکردم نگرانشون باشم یعنی دوستشان دارم ودائما درحال چک کردنشان بودم
وتا بخودم اومدم دیدم عمرم تباه شدوتنهاشدم
موهام سفید شده
دندونام همه ریخته
تمام مال وزندگیمو کسبمو ازدست دادم
بدنم دیگه توان نداره کار بکنه
واین شد نتیجه خلاف قوانین جهان عمل کردن وبزرگترین درس درزندگی من
وخداوند روشاکرم که دربدترین شرایط زندگیم دستموگرفت وهدایتم کرد
وباقوانین جهان هستی آشنایم کردووارد این مسیر زیبای الهی شدم ووارد سایت بهشتی شدم وبااستاد عزیزم وآموزه هاشون توانستم خودم رانجات بدهم ازآنهمه گمراهی وامرو با کلی درک وآگاهی دارم زندگی میکنم ولذت میبرم اززندگیم با پروردگارم وادمهایی که خداوند وارد زندگیم کرده که روابطم باهاشون بسیار عالیه وهمشونم منو دوست دارند
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
دوستتون دارم همخانواده های عزیزم وبه خداوند میسپارمتون
استادومریم خانم سپاسگذارتونم
سلام بر استاد بزرگوارم و دوستان همفرکانسى ام
خدارا شکرررر بابت این آگاهى هاى بینظیر
فوق العاده بود استاد فوقالعاده و بینظیر
چکیده اى کامل از دوره عشق و مودت در روابط
یکى از ترسهاى من ترس از تنهایى و بخصوص شب میباشد که تازگیا کمى بیشتر شده بود که یک هفته اى بود تصمیم گرفتم هر شب قرآن با معنى و تفکر در آیه ها بخونم. که دارم عملى میکنم و یک آرامش عمیقى برام بوجود اومده و براحتى میتونم با آرامش بخوابم وقتى میفهمى در کتاب مقدس چى مکتوب شده و منظور خداوند چیه تازه زندگى رو پیدا میکنى
و این حس بمن منتقل میشه که الان که دارم قران رو میخونم و به ایه هاش فکر میکنم تا بهتر بفهمم خداوند کنار منه و داره باهام صحبت میکنه. خدایى با اون عظمت و بى انتهاییش که زوالى برایش نیست و قدرت مطلقه. پس وقتى کسى به این عظمت در کنارمه و برام اینهمه حرمت و احترام قائله و اینها رو براى درک خودم و جهانم و آرامشم و عمل در زندگیم گفته که منجر به نتایج بینظیر میشه چرا از تنهایى در شب باید ترسید
و این فوقالعاده عالى عالى بوده برام و هر چه بیشتر خداوند و قوانین اش را درک کنیم برج ترسهامون خودبخود ریزش میکنه و جاى آن قصرى از آرامش و مودت با الله یکتا رو برامون میسازه خدایا شکررررت
و این فیلمى که الان دیدم باز هم کمک بیشترى بهم کرد که بهتر و بهتر با درون خودم هماهنگ تر بشم و باز هم مصمم تر و عملى تر بر ترسهام غلبه کنم و قدرت درونى خودم و خدایم را بیشتر و بهتر درک کنم خدایا شکرت که وقتى تصمیمى گرفته میشه راههاى بیشمارى براى هدایت باز میکنى که بهش برسیم و من همیشه پروردگارم ازت میخام بهترین راه را برایمان مهیا و سر راهمان قرار بگذارى. 🙏🏻🙏🏻🌹🌹😍😍
در پناه الله یکتا بهترین هماهنگى و زیبایى رو با خود و خداى خودتون و جهان بیرون را آرزومندم. 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
سلام بر استاد خوبی ها
سلام بر دوستان خوبم در سایت استاد عباس منش
امروز ۱۰۵روز از روزشمار تحول زندگی من است
بسیار بسیار حالم خوب است هر روز یک نکته تازه و جدیدی یاد می گیرم
امروز یاد گرفتم که وقتی که در مسیر درست قرار می گیرم هدایت می شود به آدم های مناسب ، به مکان های مناسب و به زیبایی های عالی و به بهترین جایگاهها و بهترین شغل و در آمد و ثروت
پس من باید در وجود خودم ، خودم را لایق و شایسته بدانم برای روابط خوب
پس من باید در وجود خودم ، خودم را لایق و شایسته بدانم برای کار خوب
پس من باید در وجود خودم ، خودم را لایق و شایسته بدانم برای زندگی خوب
پس من باید در وجود خودم ، خودم را لایق و شایسته بدانم برای ثروت خوب
پس من باید در وجود خودم ، خودم را لایق و شایسته بدانم برای زیبایی های خوب
پس من باید در وجود خودم ، خودم را لایق و شایسته بدانم برای شادی های خوب
پس من باید در وجود خودم ، خودم را لایق و شایسته بدانم برای آرامشی خوب
هر چقدر خودم را لایق ئ شایسته بدانم و خودم را سزاوار آنچه که می خواهم داشته باشم بدانم خداوند عزیز و مهربان من را هدایت می کند به سمت همان زیبایی ها ، خوبی ها و حال خوبی ها و و و و
بنابراین دیگر نگرانی وجود ندارد ترس و اضطرابی وجود ندارد
چون خدای عزیز هدایت کرده من را به سمت یک رابطه خوب ، زندگی آرام ، ثروت بدون دغدغه و آرامشی پایدار
توکل یعنی امید و ایمان داشتن به خداوند مهربان
و ترس و اضطراب یعنی اینکه خدایی وجود ندارد و من خودم باید تلاش کنم و بدوم و بدوم
اما با خدا بودن همه این مسایل و مشکلات دیگر حل شده است و به چشم نمی آید
خدا را داشتن یعنی همه چیز را داشتن
چه درس عجیب و جالبی امروز از استاد عزیز یاد گرفتم
وقتی من در مسیر درست باشم آدمهایی من جذب می کنم که با من در هماهنگ هستند و با من در یک سو و همسو هستند
وقتی من در مسیر درست باشم آدمهایی من جذب می کنم که با من در هماهنگ هستند و با من در یک سو و همسو هستند
وقتی من در مسیر درست باشم آدمهایی من جذب می کنم که با من در هماهنگ هستند و با من در یک سو و همسو هستند
وقتی من در مسیر درست باشم آدمهایی من جذب می کنم که با من در هماهنگ هستند و با من در یک سو و همسو هستند
وقتی من در مسیر درست باشم آدمهایی من جذب می کنم که با من در هماهنگ هستند و با من در یک سو و همسو هستند
وقتی من در مسیر درست باشم آدمهایی من جذب می کنم که با من در هماهنگ هستند و با من در یک سو و همسو هستند
وقتی من در مسیر درست باشم آدمهایی من جذب می کنم که با من در هماهنگ هستند و با من در یک سو و همسو هستند
اینو برای خودم بارهای بار نوشتم تا همیشه بیادم بماند تا برای خودم بهترین را بسازم
باید زیاد بخواهم و بهترین را بخواهم و خودم را به کم نفروشم
چرا که خداوند گفته است بخواه و به تو می دهم
ممنون از استاد عزیز بخاطر این فایل زیبا و نکات کلیدی
خدای من سپاسگذارم از این همه زیبایی و نکات زیبا
دوستت دارم خدای مهربان
سلام و صدسلام به استاد عزیزم استاد عباس منش فوق العاده و خانوم شایسته ی زیبا و عالی و همه ی دوستان گرانقدر که در مکان مقدس روی خودشون دارن کار میکنن.
من به این سایت میگم مقدس چرا که خداوند هرکه را هدایت کرد به سمت این سایت امکان نداشته حالش خوب نشده باشه تو هر شرایطی حتی بودن دوستانی که متوجه صحبت های استاد نشدن اما حالشون دگرگون شده خدایا شکرت به اینجا میگم مقدس چون سراسر مطالب و اگاهی ها در جهت بالابردن عزت نفس و وسیع شدن انسانه.هرچقدر هم انسان ارزش خودش را درک کند به خداوند نزدیک تر میشه چرا که توحیدی تر و باایمان تر میشود.چقدر لذت بخشه اخه واقعا جزوی از وجود ما شده هرروز کار کردن و تلاش برای بهتر شدن
یکی از راهایی که بهت میگه مسیرت درسته یا نه دقیقا همین احساس خوب ارزشمندیه وقتی یک روزی غافل میشیم از اگاهی ها و کنترل نمیکنیم اون روز میبینیم حالمون بده چون از خداوند دور شدیم که به معنی شرک یا همان پایین امدن ارزش انسانی.
تو بحث روابط یادمه قبل اینکه با استاد اشنا بشم شیوه ای پیش میگرفتم و شده بود باورم بااینکه شاید درست هم نبود ولی چون به باورم تبدیل شده بود نتیجه میداد همیشه بعدش وقتی با اموزه های استاد اشنا شدم گفتم اونارو کنار بزارم
تااینکه خداوند بامن صحبت کرد واقعا وقتی ازش خواستم باهام صحبت کنه اینکارو انجام داد میخوام روش قبلیم رو بگم یادمه میگفتم در اینده هرجوری که دوست دارم همسرم یاعشقم بامن رفتار کنه من خودم اول باید با خودم اونجوری رفتار کنم حتی گاهی اگه کسی میدید این رفتارارو شاید خندش میگرفت مثلا تو اینه اونجوری که دوست داشتم منو ببینه و از زیباییم لذت ببره محوم شه به خودم نگاه میکردم و محو زیباییم میشدم.میگفتم دوست دارم احترام زیادی واسه هم قائل باشیم و میومدم عرروز به خودم و اطرافیانم احترام میذاشتم یادمه گفتم اگه همیشه خودم تو اولویت خودم باشم قطعا برای اون من همیشه اولویتم نه اینجوری که از خودش بزنه اتفاقا دوست داشتم ازاد باشیم اما اهمیت دادن رو دوست داشتم خلاصه واقعا هم نتایجشو به چشم دیدم تا وقتی اون رویه رو انجام میدادم همین قضیه بود و بعدش من اون باورهارو ول کردم انجام ندادم اون کارهارو فکردم باید باورهای جدیدی از روابط بسازم
انگار امشب خدا بامن حرف زد و گفت نگین چرا قبل خودت رو فراموش کردی تو قبلا سایت هم نبود با روشهای فکرکردن خودت باورهای عالی ساخته بودی چون برات راحتر بود قبول کردنشون واقعا هم همینطوری بود چیزی که از تراوش ذهن خودم بود راحتر به باور تبدیل میکردم اما اینکه از فایلا یاد گرفته بودم که مثلا این باور رو بسازم که من لایق یک رابطه ی عالیم انگار برای ذهنم کمتر منطقی بود جالبه واقعا اما انگار امشب خدا باهام حرف زد و گفت از قدرت منطق و فکر کردن خودت غافل نشو بنده ی عزیزم نگینم درسته این سایت بهت خیلی کمک میکنه ولی قرار نیس مغز خودت رو تعطیل کنی و تحلیل نکنی همه ی ما انسان ها براساس شخصیت مون روش های خاصی داریم برای رسیدن به اهدافمون یا نوع ارتباط مون با خدا یا جریان باور سازی خیلی ها باید مثال های متعددی ببینن از افراد من به شخصه منطقم باید قبول کنه این قضیه هارو منطقمم به دیدن مثال های بارز وابسته نیس بلکه به تحلیل و تفکره خیلی خوبه که ما خودمون رو بهتر بشناسیم خدایا ممنونم ازت چقدر دوست دارم و ایمانم بیشتر شد از اینکه باهام درارتباطی و باهام حرف میزنی.
من الان برای رسیدن به خواسته هام میدونم چیکار کنم خدایا شکرت بابت قدرت تحلیلی که بهم دادی یادمه تو دبیرستان همیشه وقتی سوالی میپرسیدن که به منطق ربط داشت دقیقا مراحلی که من میگفتم باید انجام بشه تو کتابم همونارو اورده بود دوره میخریدم میدیدم منم اینارو میدونم این مراحل رو باید انجام بدم فقط هم از فکر کردن خودم بود و به این باور رسیدم من خوب میتونم مسائل رو از زاوایای مختلف ببینم و منطقم خیلی خوب کار میکنه فقط از وقتی این ایمان رو از خودم کرفتماین اعتماد نسبت به خودم از بین رفت و تمام و کامل به سایت پناه اوردم اونموقع راهم سخت تر شد.برای کوچک ترین مسائل دنبال راه حل و هدایت خدا بودم.شاید این صحبت ها برای خیلی ها قابل فهم نباشه همین رو میدونم که از قدرت فکر کردنتون غافل نشید.میخوام از فردا این رویه را برای فرد دلخواهم به کار ببرم دقیقا ویژگی هایی رو که دوست دارم داشته باشه رو رو خودم کار میکنم بعدش میام نتیجه شو بهتون اعلام میکنم.
چقدر من این سایت رو دوست دارم چرا که پر از حس ارزشمندی و درستیه دقیقا انگار درست ترین مکان قرار گرفتیم چون برعکس همه جای جامعه به مسائل به شکل درست ترین و توخیدی ترین حالت مینگریم.که تهشم پر از حس خوبه
حس خوب=اتفاقات خوب
خدایا شکرت خدایا شکرت خداوندم خیلی خیلی عاشقتم
سلام نگین عزیز
خیلی ازت ممنونم که تاییم و زمان گذاشتی که این مطلب رو بیان کنی چون یک جور هایی عیب من دقیقا همین از وقتی که با سایت آشنا شدم همه چیز رو به سایت سپردم و به محض رو به رو شدن با تضاد به جای کنترل ذهنم و کار کردن و نوشتن با خودم می اومدم دنبال هدایت بودم
نمگیم که هدایت جواب نمیده بلکه همیشه جواب میده اما ما نباید دل ببندیم به و قدرت ذهن و تفکر خودمون غافل بشیم
چون قدر اصلی ما ذهن و فرکانس ها و افکاری که میفرستیم
ممنون از نگین عزیز
وای خدای من. شُکرت… دقیقا دیشب 14 دی 1399 بود که من تو رابطه با عزیزی، دچار اختلاف نظر و بحث زیادی شدیم تا جایی که من تا صبح نخوابیدم و صبح هم کلی در مورد اختلافات بوجود اومده با هم صحبت کردیم و واقعا به این فایل نیاز داشتم که دقیقا همین امروز 15 دی 1399 که بهش نیاز داشتم پیداش کردم و با دیدنش، آرامش عجیبی گرفتم و خیلی خوب به اشتباهاتی که تو رابطه دارم، پی بردم…و خیلی برام جالب بود که نیمه های تماشای این فایل بودم که 2 پاکت پول از خانواده به مناسبت تولدم (که 3 روز دیگه ست) بهم داده شد و واقعا برام این نشانه دقیقی بود که تو مسیر درستی هستم و باید بارها و بارها این فایل رو ببینم و بشنوم… فایل صوتی این فایل رو هم برای اون عزیز که تو رابطه ایم، ارسال کردم و امیدوارم که تو مدار دریافت این آگاهی ها باشه و یا منجر به زیباتر شدن رابطه مون بشه یا به رابطه زیباتری هدایت بشیم. خدایا شکرت که همیشه سریع پاسخم رو دادی. استاد عزیزم ممنونتم
سلام خداوند بر شما وهمه کسانی که برای آگاه کردن انسانها تلاش میکنند
من همیشه به دنبال این بودم که چطور در یک زندگی ورابطه بتونم به بهترین نحو از زندگی لذت ببرم ونگران از دست دادن همسرم نباشم
قبل اینکه این فایل رو ببینم وگوش بدم به این نتیجه رسیده بودم که آدمها برده ما نیستن و ما نمیتونیم همه چیز رابطه کنترل کنیم واصلا همچین چیزی هیچ فایده ای نداره بجز اینکه همه لحظات در جهنمی که خودت برای خودت ساختی زندگی میکنی واقعا از روزی که تصمیم گرفتم نگرانی رو کنار بگذارم وبرای خودم زندگی کنم به نظرم آرامشم بیشتر شده ودارم بیشتر برروی خودم کار میکنم وقت بیشتری بدست آوردم تا به فکر خودم باشم وقتی مدام در یک رابطه ویک زندگی زناشویی به این فکر کنی که طرف مقابل میخواد چکار کنه ونگران اوضاع باشی وقتی برای خودت پیدا نمیکنی ومدام دچار سردرد وناراحتی گوارشی وانواع دیگر از دردها در بدن میشی که همش بر میگرده به استرس
من خیلی چیزها رو رها کردم وسعی کردم ومیکنم روی خودم هزینه کنم وسعی ام بر اینه به خودم خوش بگذرونم حتی اگر تو خونه تنها بمونم وخوشیهامو معطوف وابسته به کسی نکنم
من از خوش گذرونی با دختر 16ماهه م لذت میبرم از اینکه روی تاب بیشینه وکیف کنه
من بعداز ظهرها رو به نون پختم اختصاص میدم و از اینکه یه کار مفید انجام میدم لذت میبرم آخه من عاشق پختن نون سنتی هستم توی تنور گازی خونمون
این کارا کارهایی که منو شاد میکنه بدون اینکه نیاز باشه حتما کسی در کنارم باشه
تمام الهامات
که استاد فرمودن من سالها بود تو رویای شبانه مثل خواب راهنمایی میشدم اما خیلی موقع ها نمیدونستم که اینا هدایت خدا هستن
اما از حدود 3الی 4سال پیش که بیشتر به خواب ها یا همون رویای شبانه م توجه کردم وخواستم بهشون عمل کنم فهمیدم خدا میخواد کمکم کنه
چه راههای اشتباهی که میخواستم برم وخداوند نجاتم داد با یه رویا
برای بقیه تعریف میکردم حتی همسرم فکر میکرد خیالاتی شدم
اما تو همین رابطه زناشویی هم خیلی از طرف خداوند بهم الهام شده که چه کاری درسته وچه کاری غلط
متاسفانه تو جامعه ما به این باور دارن که حتما باید یه آدم خیلی مومنی باشی تا خدا معجزه یا یه همچین راهنمایی بهت بکنه اعتقادی که همسرم هم باورش داره
خیلی از استاد متشکرم که بهم فهموند که خداوند براش همه انسانها یکسانند وهمه رو راهنمایی میکنه ولازم نیست حتما آدم خاصی باشی.
متشکرم از شما مریم خانم عزیز که اینقدر سایت رو منظم چیدمان کردید که من براحتی از فایلهای رایگان استفاده میکنم.