داستان سناریو نوشتن که یکی از تمرینات دوره قانون آفرینش برای «جهت دهی آگاهانه به کانون توجه» میباشد، از این اساس شکل میگیرد که
از آنجا که زندگی ما توسط فرکانسهای مان خلق میشود، یکی از راههایی که به ما کمک میکند تا آگاهانه کانون توجهمان را از ناخواستهها منحرف و متمرکز بر خواستههامان نماییم، این است که با نوشتن جزئیات فراوان درباره آن خواسته و توجه به آن، به احساس خوب برسیم.
افراد زیادی که می خواهند از این اصل برای خود یک تمرین مثل سناریو نویسی بسازند، بیشتر از آنکه تمرکزشان بر اجرای این اصل باشد که: برای رسیدن به یک خواسته، باید با آن خواسته همفرکانس بشوی،
اصل و اساس را کاملاً فراموش کرده و به حاشیه میچسبند. یعنی مرتباً میپرسند:
باید به کلمات را به زبان حال بنویسم یا گذشته؟
باید حتماً سپاس گزاریام را هم بنویسم؟
تا کی باید این تمرین را انجام دهم؟ …
از چه عبارتهای تأکیدی استفاده کنم؟
تا چه حد جزئیات را شرح دهم ؟
و سوالاتی از این دست.
برای پاسخ به این سوالات، لازم است ارتباط این تمرین را با بزرگترین و سادهترین قانون کیهانی یعنی قانون فرکانس درک کنی. تنها در این صورت است که در این باره دیگر هیچ سوالی برایت بوجود نمیآید.
ما در جهانی فرکانسی زندگی میکنیم. پس جهان به کلمات نوشته شدهات، کاری ندارد. آنچه برای او مهم است، فرکانسی است که هنگام نوشتن این کلمات ارسال میکنی.
جهان مثل یک دستگاه است که ورودیای را دریافت و بر اساس آن، خروجی مشخصی به تو ارائه میدهد. ورودی این دستگاه، فرکانسهای توست و خروجی این دستگاه، تبدیل آن فرکانسها به شکل اتفاق و تجاربی همجنس با آن فرکانسهاست.
یعنی جهان هیچ دخل و تصرفی در آن فرکانسها ندارد، تمامش همان است که خودت فرستادی. فرکانسهای تو حاصل باورها و کانون توجه توست. همهی ما در هر لحظهای که بیدار هستیم، در حال ارسال فرکانس هستیم و نکته اساسی که باید از خود بپرسی این است:
حالا که در جهانی زندگی میکنم که فقط به فرکانسیم واکنش نشان میدهد، چگونه فرکانس خواسته هایم را ارسال کنم؟
نوشتن سناریو میتواند راهی برای تنظیم فرکانسهای هماهنگ با خواستهات باشد. زیرا همانگونه که از نامش پیداست، سناریو یعنی تبدلی یک اتفاق به شکل کلمات و جملات.
فرض کن شما یک کارگردان هستی و میخواهی ماجرای رفتنت از خانه تا فروشگاه را بنویسی به گونهای که بازیگر آن نقش با خواندن آن جملات دقیقاً بتواند آن ماجرا را اجرا کند، بدون آنکه سوالی از شما بپرسد.
پس باید ماجرا را با تمام جزئیان بنویس به گونهای که بودن در آن فضا تو را به احساس خوب برساند. در واقع هدف از پرداختن به جزئیات، وسیلهای است برای تمرکز بر خواسته و بیشتر ماندن در احساس بهتر.
مهفوم سناریو نوشتن یعنی دیدن نکات مثب یک موضوع و تمرکز بر آنچه که رخ دادنش را دوست داری. در واقع تو با این وسیله از این خاصیت جهان که به فرکانسهایت واکنش نشان میده، آگاهانه به نفع خودت و در جهت رسیدن به خواستهات استفاده میکنی.
پس هر اتفاقی را که میخواهی برایت رخ دهد، برای خودت کارگردانی کن. زیرا در این جهان فرکانسی، ذهن فرق میان رؤیا و واقعیت را نمیداند. به این دلیل که فرکانس هر دوی آنها یکسان است.
یعنی چه شما تصویر کاملی از 10 دقیقه رانندگی با ماشین دلخواهت را در ذهنت بسازی و چه در واقعیت با همان ماشین به همان شکل و در همان خیابانها رانندگی کنی، دقیقاً برای جهان یک فرکانس را دارد و هیچ تفاوتی میان آنها احساس نمیکند و در نهایت یک نتیجه که تجربه لذت رانندگی با ماشین دلخواهت را وارد زندگیات میکند.
حالا که در چنین جهانی هستی که تنها به فرکانسهایت اهمیت میدهد ،پس هوشمندانهترین کار این است که فرکانسهای دلخواهت را به جهان ارسال کنی تا جهان هم اتفاقات دلخواه را وارد زندگیات نماید.
مهمترین نکته درباره سناریو این است که تو را به احساس خوب برساند. به احساس سپاسگزاری و بینیازی از خواسته.
به احساس یقین .
زیرا مگر میشود آدم در حال تجربه اهداف و رویاهایش باشد و احساس خوبی نداشته باشد؟
بهایی که باید برای تحقق هدفت بپردازی احساس خوب است. حال آنکه احساس خوب، خودش یک نتیجه است کما اینکه ماندن در این احساس هزاران نتیجه جانبی دیگر را نیز به شکل عشق، سلامتی و ثروت وارد زندگیات میکند.
یکی از مهمترین قوانین که باید در زندگیمان بشناسیم، قانون فرکانس است. اساس زندگی ما بر این قانون است. ما موجوداتی فرکانسی هستیم که وارد جهانی شدهایم که به فرکانسهای ما پاسخ میدهد.
به شما توصیه میکنم برای درک قانون فرکانس وتمرین سناریو نویسی و بهره بردن از این تکنیک در جهت ارسال فرکانس خواستههایت و کنترل کانون توجهات، حتماً جلسات6 و 9 و 10 دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها و تمامی جلسات دوره کشف قوانین زندگی را بارها گوش بده تا این قانون را خوب درک کنی.
به نظرم این جلسات و این دوره، بهترین جا برای درک چگونگی عملکرد این جهان فرکانسی و چگونگی همراه شدن با سیستم جهان است. زیرا پس از این جلسات، می دانی چه قدرتی داری و می دانی چطورباید از آن برای رسیدن به خواستههایت بهره ببری و چطور دهنِ ذهنت را ببندی تا با نجواهایش مزاحم تمرکزت بر خواستهات نشود و گمراهت نکند.
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
به نام ربی که همه چیز میشود همه کس را
سلام به استاد عزیزم ..مریم جان و دوستای هم فرکانسی
بیشتر از دو ساعته که دارم کامنت بچه ها رو میخونم از امروز صبح داشتم به این فک میکردم که در مورد موضوعات مد نظرم سناریو نویسی کنم ..حقیقتا این موضوع خیلی توی زندگی من تاثیر گذار و جواب دهنده بوده و من هدایت شدم به این قسمت …ورود به سایت و قسمت کامنت بچه ها دل ادمو قرص میکنه و ایمانت به خدا محکم تر میشه …هر بار که دنبال نشونه بودم خدا به بهترین نحو ممکن منو هدایت کرد ..با خوندن کامنتا ذوق کردم ..لذت بردم ..خوشحال شدم ..اشک ریختم …چقدر قشنگن ارزوهاتون چقدر خالصن چقدر ایمانتون ستودنیه …دلم میخواد یروزی دوباره همتون برگردین توی همین قسمت از عقل کل و اعلام کنید شد هر آنچه که باید میشد …با وجود این سایت با استاد و مریم جان با شماها که پر انرژی خالص و مثبتین هر روز دارم چالشای زندگیمو کم رنگ تر میکنم چیزی نمونده تا تموم شدن دغدغه هایی که ی شبایی به خاطرشون تا صبح کابوس میدیدم و از ترس بیدار میشدم …خدا رو هزار بار شکر میکنم که خودم و زندگیم در حال بهبوده
شکر که خدا منو انتخاب کرد که وارد این جریان و مدار نورانی بشم و زندگیمو به سمت و سوی بهتری ببرم
دلم میخواست اینجا هم ردپا بزارم …سناریوی من توی دفترم ثبت میشه ولی نتایجش رو حتما اینجا اعلام میکنم ..
عشق و نور در زندگی همتون جاری باشه
به خدا میسپارمتون.
به نام خدای عشق
سلام شروع متن نوشته ام با اهنگ جدید شروین حاجی پور
شبانه است.
یه روز دوتایی فرار میکنیم یه روزی که خسته شدی
یه روز که توام از همه آدما شدی نا امید
سحر بیدارت میکنم میپریم با باد خزون
میسازیم یه کلبه ی امن لای جنگلای بلوط
یه روزی فرار میکنیم یه روزی که جون داره پات
یه روزی که دیدی نشد نرسید به هیچ جا صدات
سحر بیدارت میکنم میبوسم بالاتو برات
دوباره پرواز میکنیم اونجایی هیچکی نیاد
عزیزترینم شبونه میرسیم بیا که فردا به خونه میرسیم
یه روزی فرار میکنیم وقتی صبرت تموم
وقتی دیدی کردی همه جوونیتو پاشون حروم
سحر بیدارت میکنم بهت میدم خورشیدو نشون
میدونم راه دوره و سخت میخریم سختیشو به جون
یه روزی فرار میکنیم یه روزی که قلبته سرد
وقتی دیدی هیچ احدی واسه زخمات کاری نکرد
سحر بیدارت میکنم راه میوفتیم بی چمدون
نوبت ما هم میرسه صبح میشه ما هم شبمون
این اهنگقشنگ وایب بودن کنار عشقم میده
…….
میسازیم یه کلبه امن لای جنگل های بلوطط
وای من چقدر دلم می خواد یه کلبه جنگلی داشته باشم وسط جنگل .
سناریو نویسی می کنم :
کنار کسی هسنم که عاشقشم و اونم عاشق منه .سرم گذاشتم روشانه هاش هنذفری تو گوش جفتمون پلی کردم میگم میدانم راه دور سخته ولی می خریم سختیش به جون🥲😍 دستش گرفتم باران میاد کل آیندمون جلو چشمامونه
و مسیری که باهم طی کردیم و به اینجا رسیدیم.
از رویای آینده گفتیم
انگار که من همسرم هرچی بیشتر کنار همیم بیشتر عاشق هم دیگه میشیم🥲😍❤️
به قول شاملوبهم همیشه میگه:
من محتاج شنیدن حرفهای تو هستم… با من از عشقت، از قلبت، از آرزوهایت حرف بزن… اگر مرا دوست میداری، من نیازمند آنم که با زبان تو آن را بشنوم: هر روز، هر ساعت، هر دقیقه، و هر لحظه میخواهم که زبان تو، دهان تو و صدای تو آن را با من مکرر کند… افسوس که سکوت تو، مرا نیز اندکاندک از گفتن باز میدارد.
درخت با بهار و ماهی با آب زنده است، و من با حرفهای تو.
من با توفان زندهام، توفانی از نوازشها و جملهها. – من عشق و امید و زندگیام را در توفانهای پُر صدا و پُر فریاد بازمییابم.
با وجود این، خودت بهتر میدانی: نفسی که میکشم تو هستی؛ خونی که در رگهایم میدود و حرارتی که نمیگذارد یخ کنم. امروز بیشتر از دیروز دوستت میدارم و فردا بیشتر از امروز. و این، ضعف من نیست: قدرت تو است.
هرچه بیشتر میبینمت، احتیاجم به دیدنت بیشتر میشود. دیروز چند لحظهی کوتاه بیشتر ندیدمت. تمام سرشب، تنها و بیهدف در خیابانهای تاریک و خلوت این اطراف راه رفتم و به تو فکر کردم.درست همانطور که بچهها مادرشان را دوست دارند. زیبایی تو – اگرچه مرا به آتش میکشد، میسوزاند و خاکستر میکند – دیگر علت و انگیزهی دوستی و عشق من نیست. به هر صورتی که درآیی تو را دوست میدارم. فقط به شرط آن که «تو مرضیه من » باشی. فقط به شرط آن که «بدانی چرا تو را مثل بچهها دوست میدارم.» دیگر هیچ چیز من چیزی جز تو نیست. دیگر فقط برای خاطر تو زندهام، یعنی – بهتر بگویم – فقط به این دلخوشی بزرگ زنده هستم که دستهای تو دستهای مرا نوازش میکنند، لبهای تو مرا میبوسند، و میدانم که در قلبت، در اتاق کوچولوی دخترانهات، مرا در بهترین جاها، در بالاترین جاها مینشانی… کاش میتوانستم به آن جا بیایم.
❤️🥲
…….
یکی از بهترین نعمت های روی زمین داشتن کسی که عاشقشی و اونم عاشقته 😍👀.
بهترین حس عشق دوطرفه است .
خدایاشکرت به خاطر عشق بی نهایتی که به زندگی من روانه می کنی .
خدایاشکرت که تو به من عشق می دهی
خدایا شکرت که همه جا هوامو داری
خدایاشکرت که من خیلی خیلی خیلی دوست داری
خدایاشکرت که خودت در قالب یک انسان برای من فرستادی .
تو در قالب ادم های مختلف به من عشق می دهی
خدایا شکرت دوست دارم خدایا
خدایا تو همه چیز منی .
سلام مریم جان زیباا
افرین برتو ای بانوی توانمند در درک آگاهی های ناب الهی
خدایاشکرت که هر فایلی باز میکنم
تماما هدایت الله است برایم
بامن حرف میزند
. مدتی است در دلم ندایی به شدت قوی و قدرتمند من رو به سناریو نویسی دعوت میکنه و من چنان مشتاقم
و امروز با خوندن اینهمه اسانی واگاهی درربین این محتواهای بی نظیر
این تحربه های خلق شده
انقدر لذت بردم
انقدر تمام وجودم سراپا شوق شد که جز قدردانی از خدایم و. تشکر از شما هیچ نمیتوانم بگویم
خدایاشکرت
خدایاشکرت
هرروز آگاهی بیشتر
هرذوز اسانی بیشتر
درود به تمام آفریده های خدای توانا
خدایا شکرت من که توی دلم همیشه باهات حرف میزنم و ازت راهکار میخوام حالا میخوام اینجا هم ثبت بشه
امروز ۷ خرداد ۱۴۰۴ هدایت شدم به این صفحه
اول اینکه ممنونم که پناهم بودی و هستی…
خیلی کمکم کردی که بالاخره تونستم شاداب تر قوی تر عاقل تر باهوش تر زیباتر خوش هیکل تر مهربانتر و خوشبخت تر از قبل باشم تلاش کردم و کمکم کردی
خدایا شکرت بابت دار و ندارم خدایا شکرت بابت سلامت تک تک سلولهای بدنم خدایا شکرت بابت سلامت و هوش و زیبایی و آرامش دخترم خدایا شکرت بابت سلامت جسم و روح و اراده بی وصف همسرم خدایا شکرت بخاطر روابط عالی خانوادم و خوشحالی بابت رسیدن به تک تک خواسته هام
ممنون بابت خونه عالی از هر نظر ممنون بابت موفقیت دخترم و همسرم وآرامش خودم خدایا یادم هست که ما همیشه در آغوش پر مهر تو هستیم و آینده و حال پر از روشنی رزق و حال خوب است❤️
با سلام
اولین باره که میخوام سناریو بنویسم تا قبل از این فقط ستاره قطبی و شکرگزاری بود و فایلهای استاد که نتیجه بزرگی ازشون گرفتم. در کمتر از ۱ ماه، دوتا خونه خریدم. توی همین اوضاعی که دلار بالا و پایین شد و جنگ و همه چی بهم ریخت.
سناریو من، مینویسم تا رد پایی باشه و وقتی بهشون رسیدم، یادم بیوفته که یه روزی آرزوشون داشتم و انرژی بگیرم برای هدفهای بزرگتر.
یه رابطه عاطفی و عاشقانه میخوام با پسری که با شخصیت، راستگو و ظاهر و باطنش یکی باشه، شفاف باشه، درستکار، مهربان و درعین حال منطقی، خوش اخلاق، ورزشکار مثل خودم، تغذیه و سبک زندگی بسیار سالم، متعهد به خانواده، پای قول و حرفش بمونه، خوش قیافه و خوش تیپ چون خودم زیبا هستم، از نظر ژنتیک قوی و سالم و با هم ازدواج کنیم و پسرهای خوش قیافه و باشعور مثل خودم و خودش داشته باشم، اهل مسافرت باشه. در کنارش آسایش و خوشحالی من بیشتر بشه و سلامت باشم.مثبت اندیش و درستکار و موفق باشه، ثروتمند باشه و پول و منبع درآمدش از راه درست باشه، در یک کلام پندار نیک،گفتار نیک،کردار نیک. از بودن باهاش لذت ببرم و رابطه باهاش و ازدواج باهاش باعث بشه که من خوشبخت تر باشم و در کنارش بیشتر از زندگی لذت ببرم و از همه نظر عالی باشه و مطمئن هستم که خدا همچین فردی را وارد زندگیم میکنه. هرچیز مثبتی که باید راجعش مینوشتم و از قلم افتاده، خدایا خودت لحاظ کن.
میخوام زندگیم جوری بشه که نعمت و ثروت هزار برابر الان وارد زندگیم بشه و خودم سیراب بشم و به بقیه هم کمک کنم. خدایا یه جوری ثروت بهم بده که نتونم بشمارم. یه روزی فقط یه جفت کفش داشتم، الان انقدر دارم که نمیتونم بشمارم. خدایا بیشتر از این بهم بده. خدایا یه شغلی بهم بده که آزادی مالی،مکانی، زمانی، و فردی داشته باشم و از انجامش لذت ببرم و برام یه جور تفریح باشه و درآمد بسیار بالایی برام داشته باشه و وقت کمی ازم بگیره. مهاجرت به یه کشور پیشرفته، همه برندها با قیمت واقعی شون، با آب و هوای عالی که زمستونی نداشته باشه و تابستونش هم هوا خوب باشه و خیلی گرم نشه و کلا آب و هوای شبیه بهار باشه، خونه استخر دار و باشگاه بدنسازی داخل خونه، دلم میخواد پسرهام راحت بدنیا بیارم و راحت بزرگ بشن، بچه های خوب و موفق و عاقلی باشن و وجودشون باعث آرامش و لذت بیشتر من، از زندگی باشه.توی خونه درس بخونن مثل آمریکا که حق انتخاب هست برای تحصیل در مدرسه یا خونه
با سلام و عرض ادب
من با قانون فرکانسها و احساس خوب و خصوصا نجواهای ذهنی اشنا هستم ولی مدتی هست که هر کاری میکنم اصلا نمیدونم که چه چیزی و چه شغلی و… رو دوست دارم،من سالها راننده ماشین سنگین بودم و چون ورشکست شدم الان به اجبار راننده اسنپ شدم و شدیدا از این شغل متنفر شدم و هر کاری میکنم که این راننده اسنپی رو بپذیرم نمیتونم و هر کاری میکنم که بفهمم چه چیزی و چه شغلی رو دوسدارم که در موردش سناریو نویسی کنم نمیتونم و نمیفهمم
لطفا راهنمای بفرمایید
با تشکر
سلام دوست عزیز
پیشنهاد میکنم
“مقاله ی چگونه از میان موضوعات متنوع و مختلف ، کار مورد علاقه یا رسالتم را تشخیص دهم” در بخش راهکارهای دوره های استاد برای مسائل شما _ دوره عزت نفس و کامنت هاش رو مطالعه کنید .
امیدوارم بتونه در پیدا کردن جواب سوال شما بهتون کمک کنه . برای من که خیلی مفید بود.🌹
سلام آقای عنابستانی، ازخدابخواه به شغل موردعلاقه ات، هدایت وقراردهد.
سلام دوست عزیز
شما توی شغلت دوست داری چه احساساتی رو تجربه کنی
با چه طبقه از ادم ها باشی
چند ساعت کار کنی
اوقات استراحتت چطوری خستگی در کنی
و….
همه اون چیزهایی رو ک دوست داری در زمینه شغل تجربه کنی رو بنویس بابت شون سپاسگزاری کنی و سناریو بنویس
ان شاءالله ک بسمت شغلی ک این ویژگی ها رو داره هدایت میشی
به نام سیستم هدایتگر بشر
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
..….
نمی دانی بهار چقدر امروز خوشحالم بالاخره برای اولین بار خانه خودم خریدم و پام گذاشتم توش یه خانه ایی که از بچگی آرزوش داشتم توی یه محله خوب تهران .
خانه ام حیاط داره توش یه باغچه کوچیک پارکینگ داره .نزدیک ۱۸۰ متر ۳ اتاق خواب داره بزرگ .
کلید انداختم رفتم توش اول از خوشحالی زیاد گریه کردم کلی همسرم بغل کردم خداروشکر کردم بالاخره خانه خودمان خریدیم اونم آنجایی که فکرش نمیکردم .الان نزدیک ۵ ماه باردارم اصلا باورم نمیشد بتونیم خانه به این بزرگی اونم تو تهران بخریم .
با نورگیری خوب اصلا پنجره های بزرگ رو به حیاط .کابینت های شیک جدید خانه نوساز شیک بزرگ.
حال وپذیرایی بزرگ خدایا شکرتتتتتتتتتتتت.
اصلا دلم نمیخواد برم از در خانه بیرون .
…..
تک به تک وسایل جهیزیه ام با همسرم رفتیم خریدیم امروز اثاث ها می خوایم بچینیم از خوشحالی دارم پر درمیارم هرچند من باردارم خیلی نمیتونم کمک کنم ولی بازم وجودم غنیمته😁
من بیشتر تو خرید اثاث ها نظر دادم امروزم که موقع چیدن همه کمکم کردن وسایل ها چیدیم .
بعد که وسایل چیدم
شبش درحالی که با گریه میگفتم خدایا شکرت به همسرم گفتم دیدی شد خدا بزرگتر از آرزوهای من وتو هست باورت میشد انقدر همه چی دقیق بچینه قبل از به دنیا آمدن نی نی امون همه چی جور بشه خانه خودمان باشیم
شوهرم باورش نمیشد میگفت نه واقعا نه
خدایا شکرت
……..
اخرهفته یه مهمانی بزرگ گرفتم همه دعوت کردم بیانپیشم چون خیلی وقت بود دلم می خواست از دیگران تو خانه خودم پذیرایی کنم
چقدر خوش گذشت چقدر گفتیم خمدیدم چقدر همه برام خوشحالن
چقدر همه کمک کردن تو تهیه وسایلم .
……
خدایا شکرت بابت خرید خانه ۱۸۰ متری تو تهران شکرت شکرت
خدایا شکرت بابت تهیه جهیزیه و سیسمونی شکرت شکرت
خدایا شکرت که همه چی خوب پیش رفتم و من با آرامش بچه ام توخانه خودم به دنیا آوردم سپاسگزارم
…..
ربنا ازت درخواست میکنم جهیزیه ام اثاثم سیسمونی و خانه ام تا برج تیر امسال ۱۴۰۴ داشته باشم سپاسگزارم
سلام استاد عزیزم و خاله مریم قشنگ همیشه خندان
استاد داشتم دنبال یک گزینه میگشتم که هی میرم بعد باور های بچه هارو نگاه میکنم در مورد ثروت که چه باور های ساختن و چه نتیجه گرفتن بعد به طور هدایتی به این سناریو نویسی هدایت شدم من مدتی ابن سناریو نویس نکردم فراموش کردم چقدر ازش نتیجه گرفتم
میخوام از تجربه خودم از سناریو نویس بگم که چه کمک های کرده به من الان یکیش براتون میگم
یادم چند سال پیش بود که بخاطر کار دنبال یک پارچه میگشتم و هر جا که میرفتم میگفتن کار ما نیست نداریم یا خیلی متراژ بالا باید سفارش بدی من هم میخواستم هم قابل دسترس باشه هم اینکه به اون مقداری که میخوام باشه که توانایی پرداختش داشته باشم بعد توی هم زمان ها بود که به سناریو نویسی هدایت شدم
یادم شب بودم اومد نشستم با دقت هر چه تمام این کار انجام دادم جوری که انگاری این اتفاق افتاد و با حالتی که احساس خوب دارم که به این اتفاق رسیدم شروع کردم به نوشتن گفت صبح زود شد من بر خلاف همیشه امروز شاد تر از خواب بلند شدم سر حال سر زنده یک صبحانه مفصل خوردم بعد میرم بازار تو سبز میدان وقتی دارم میگردم یک نفر به صورت هدایتی آشنا میشم میگه دنبال چی میگردی میگم یک پارچه دارم ابن میخوام بعد میگه فعلانی هست کار اون بعد توی ذهن خودم اون شخص هم داشتم مینوشتم حتی درباره خصوصیات ظاهریش یادم حتی این نوشتم گفت اون شخص لحجه اصفهانی داره یک مرد میانسال با صورت زیبا خنده رو که موهای جو گندمی بیشتر سفید داره بعد اولش شروع میکنم به گپ گفت گو بعد چای میخرم بعد مار بهش نشون میدم میگه ابن پارچه میخوای میگم بله میگه این که هر چقدر بخوای هست چقدر میخوای میگم الان فعلان هزار متر ولی هر وقت خواستم دوباره سفارش میدم بعد میگه باشه برام انجامش میده و خیلی راحت به دست من میرسه خیلی راحت آسان خدایا ازت سپاگزارم چقدر من راحت هدایت شدم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم خداوند عزیزم ممنونم ازت بینهایت ازت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم شکرت شکرت شکرت شکرت خدای من بعد خوابیدم صبح که بلند شدم همین کار انجام دادم استاد بینهایت احساس خوب داشتم بینهایت سرحال بودم آنقدر انرژی خوبی داشتم باد نمیره من اصلا هر وقت میرم سبز میدون آنقدر احساسم خوب میشه این سیل جمعیت که در تکاپو خرید محصول هستن مغازه بساط روی زمین میگم شرکت خدای شکرت از ابن همه نعمت از ابن همه ثروت سکرت خدایا از بحث دور نشوم رفت سبز میدون تو سرای های داشتم میگشتم بعد تو سرای حاج حسن بودم به پارچه فروش ها داشتم نمونه پارچه نشون میدادم که از ابن کار دارید چند مغازه رفتم گفتن نداریم بعد داشتم می آمدم بیرون هیچ وقت یادم نمیره بعد یکی از اون عزیزانی که تو بازار چرخ دارن و وسایل به دلیل اینکه وسیله نقلیه اونجا اجازه ورد خروج ندارن گفت دنبال چی میگردی گفتم یک پارچه دارم از ابن نمونه میخوام بعد گفت نمونه بهم بده نگاه کرد گفت دنبال من بیا تو بازار هم آنقدر شلوغ بخاطر خیر برکت بخاطر این همه نعمت مشترهای زیاد خیلی راحت نمیشه راه بری بعد از یک سرا به سرای دیگه میخوای بری یک مقدار زمان بر میشه به خاطر سیل جمعیت و این همه نعمت سرا همون مثل کوچه میماند که هر صنفی برای خودش یک سرا دارد این گفت که میگم سرا شاید عزیزانی که ابن پیام میخونه نرفت باشند ندادند سرا چیه خلاصه داشتم میرفتم بعد داشتم با خودم حرف میزدم بعد میگفتم بابا این من سر کار گذاشت الان یک ربع دارم راه میرم بعد به خدای خودم گفتم نمیدونم میدونم تو ابن شخص هدایت کردی پس من دنبالش میرم چون میدونم از طرف تو اومده تبندگفت بعد از چند دقیقه بعد رسیدیم به سرای کیلویی ها گفتم من یک ساعت پیش این جا بودم همه مغازه هارو رفتم این ندارن گفت میدونم گفتم پس چی گفت میدونم یکی نرفتی گفت مگه میشه گفت آره الان میربم مبینی بعد رفتیم طبقه بالا تو گوشه کنج طبقه بالا بک مغازه بود من دیده بودمش اما فکر کردم اون مثل بنگاه معاملاتی با از ابن دفاتر خدماتی این ها استاد میگه روی عقل خودت روی هیچ کس روی هیچ چیز حساب باز نکن جز خدا حتی روی خودت هم حساب باز نکن رفتیم بعد نزدیک تر که شدم دیدم نخ حجره پارچه فروشی بعد رفت تو گفت سلام آقا کدخدای این بنده خدا پارچه میخواد من هم میدونم کار تو است بعد سلام کردم پارچه نشان دادم بعد گفت بله با لحجه قشنگ اصفهانی شروع به صحبت کردن کرد گفت بله چیز خاصی نیست هر چقدر بخوای هست چقدر. میخوای من گفت فعلان 500متر میخوام اما بازم چون پارچه کارم میخوام بعد گفت باشه اون بنده خدا فرستاد رفت البته گفت این بنده خدا به پاس زحمتش هر چقدر دوستداری بهش بده من هم بهش میدم کن هم پول نقد نداشتم کارت برای مقداری کشیدم حاجی کدخدای بهش داد من کلی ازش تشکر کردم رفت خلاصه من با یک دوستی آشنا شدم که هم از خودم بزرگتر هم با تجربه تر و هم انسان شریف درست کار درست و در مار خودش بسیار بسیار خبره خبره و چقدر ترس تا به امروز یاد گرفتم بسیار انسان دوست داشتنی و خوش مشربی است بعد گفت آدرس بده چند روز دیگه پارچه برات میفرستم البته خلاصه کردم کم توی همان مدت فکر کنم یه ساعت گذشت در اولین دیدار باهم صحبت کردیم آنقدر لذت داره باهاش صحبت میکنی که من همیشه وقتی من رنگ میزنم با اون همیشه کلی صحبت میکنم لتهش و هروقت صحبت میکنم یک چیز جدید یاد میگیرم خلاصه من اومدم بیرون انگار دنیا همان لحظه به من داد بودم در پوست خودم نمی گنجیدم و آنقدر خدارو شکر میکردم سپاسگزاری میکردم میگفتم استاد ممنونم چه قدر راحت جواب داد چه قدر درست عین همان چیزی که نوشته بودم استاد ممنونم سپاگزارم شکرت خدای من شکرت
استاد ابن یکی از سناریوهای بود که نوشته بودم امیدوارم کسانی که میخونن ازش استفاده کنن معجزه میکنه سناریو نویسی استاد بینهایت ازت ممنونم بینهایت ازت سپاگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم برای ابن همه علم که به راحتی در اختیار ما میزاری تا به راحتی ما به نتایج چ خواسته خودمان برسیم ممنونم ازت
سلام کیانای عزیز چقدر این توضیح که دادی عالی یود وبه من کمک کرد من خیلی دوست دلشتم تمرین کنم و بنویسم ولی نمیدونستم چجوری باید بنویسم ولی توضیحات زیبای شما به من یاد داد ،موفق و شاد باشی دوست عزیز
به نام خدا
سلام
چقدر خوب و زیبا سناریو نویسی کرده بودی
و جالب اینجا بود که به نتیجه رسیده بود خدا را شکر
امروز از خداوند معجزه خواستم و به خداوند گفتم من منتظر معجزات تو در امروز و هر روزم هستم و خداوند تا به الان هم به نوشته های شما و دوستان ناب و دوست داشتنی من را هدایت کرده
الهی شکر
الهی شکر
الهی شکر
برات آرزوی بهترنی لحظات را با احساس خوب دارم شاد باشی عزیز دل
سلام و درود به دوستان عزیزم
با خواندن این صفحه از عقل کل، جرقه ای توی ذهنم زده شد و یاد خاطره های گذشتم افتادم که خیلی برام جالب بود.
من در روزی از شهریور ماه سه سال پیش، اولین روز کار آموزی، خیلی درگیر انرژی ای شدم که از چشمای پاک و معصوم دختری جوان وزیبا به من منتقل شد، نفهمیدم اون روز چطور گذشت…(البته اولین روزکار آموزی من، آخرین روز کار آموزی اون خانم بود)
خواسته من شکل گرفت و من خیلی دوست داشتم حتی یکبار هم شده، دوباره ببینمش…
اما دیگه خبری ازش نبود….
شش ماه بصورت مداوم و هر روز کار من شده بود تصویر سازی و سناریو نویسی درباره فردی که برای اولین بار عاشقش شدم(البته بدون اطلاع از قوانین و تمارین و ابزارها) . راستش با اینکار لذت میبردم
هدف من رسیدن نبود چون مقام و موقعیت اجتماعی اون خیلی بالاتر از من بود.
فقط و فقط لذت میبردم از تجسم حضورش توی ذهنم یا روی کاغذ.
پس از شش ماه، بصورت کاملا هدایتی در یه روز خیلی عادی زمستونی، با همون فرد توی خیابون برخورد کردم.
اصلا باورم نمیشد اون روز رابطه ما بصورت دوستی شکل گرفت…
و تا الان به صورت معجزه آسا رابطه عاشقانه عجیب و غریبی بین ما شکل گرفته
الان که اینارو نوشتم موهای تنم سیخ شده…
چون واقعا بزرگترین و با توجه به شرایط من در اون زمان، محال ترین خواسته ی من بود.
خیلی جالب بود که با توجه به خواسته ای که داشتم، این بود که اون هم اندازه من عاشق من باشه، رفتارهام خیلی دور از انتظار خودم بودم. میدونی انگار یکی بهم میگفت چه رفتاری رو درچه زمانی انجام بدی.
بعضی وقتا ناخودآگاه رفتار دور از انتظار من، باعث میشد خودم جا بخورم از رفتارم اما بعدها متوجه شدم که فلان رفتار من باعث جذابیت برای اون شده…
راستش بعد از این موفقیت بزرگی که کسب کردم، خیلی خواستم اینکار رو درباره ثروت انجام بدم.
تازگیا که دوره روانشناسی ثروت 1 رو خریدم، متوجه شدم باورهایی که دارم، نمیذاشت این کار رو انجام بدم.
به خودش گفتم که تو بزرگترین آرزوی من بودی بعداز رسیدن به تو هیچ خواسته ای برام غیر ممکن نیست.
به امید و توکل به خدا و تغییر باورهایم بتونم از این ابزار برای رشد مالی استفاده کنم..
ممنونم از استاد عباسمنش عزیز ❤️
سلام … دمت گرم سید انشاالله باعشق تمام وقتی که باهم هستید را تجربه کنید و فقط لذت ببرید ..نوش روحتان این رابطه شیرین تر از عسل
سلام به دوست عزیزم چقد کامنتتون دلنشین بود دقیقا آرزوهای محال وقتیبه حقیقت تبدیل میشن این ایمان ماست که زیاد میشه و بیشتر خدارو باور میکنیم و برای اهداف دیگمون مصمم ترمیشیم انشالله عشقتون هرروز زیباتربشه و برامون از زیبایی ها بنویسین
سلام دوست عزیزم من عاشق لحظه های هستم که در اولین نگاه عاشق کسی باشی اون هم هم فرکانس باشه با طرف مقابل خیلی عالی من قشنگ تصور کردم که چه حالتی از این عشق رو تجربه کردی آدم کلا محو عشقی که داره میشه تو راه رفتن تو غذا خوردن تو خواب حتی میبینی که به اون طرف مقابل رسیدی تا اینکه به حقیقت میپیوندد وخیلی شگفت زده شدم آخر به اون رابطه دلخواهتان رسیدید عالی بود این کامنت که هرچه بخواهیم مینویسیم و تصورش کنیم دست یافتنی میشود وچقدر مصمم میشویم برای رسیدن به خواسته های بزرگتر ومخصوصا در کنار عشقی که آتشین هست عشقتون پایدار
وای خدای من …چقد لذت بردم از این کامنتتون…بخدا اشک تو چشام جمع شد …چقد این زندگی عالی و سادس ..چقد این دنیا فوق العاده و قوانینش سادس
خیلی خوشحال شدم براتون …واقعا ی حس عجیبی پیدا کردم..خیلی ذوق کردم ..خدایا شکرت 🥺🥺🥺😭😭😭😭😭
سلام ، الان من خیلی شگفت زده شدم ، پس چرا استاد میگه یه ادم خاص را تصور نکنید و نخواهید
اقا اگه جواب میده بگید ماهم انجام بدیم ، مارو ترسوندن از این کار که نه اون ادمی که میخوای و نخواه
درود و سلام جناب سیادتی عزیز
خیلی زیاد کیف کردم از تجربه عالی و ارزشمندتون و مرررسی که با ما سهیم شدید
الهی در کنار هم خوب و خوش باشید درست همونطور که دوست داشتید
خوشحال میشم تجربیات دیگتونو هم بخونم که دارید در سلامتی و پیشرفت و خوشی و ثروت لذت می برید.
پس هر چی ادم بخواد انجام شدنی ست بطور کاملا طبیعی و ساده و حلال و مشروع امکانپذیر است نیاز به راههای کج و پستی بلندی و سخت و نامناسب و زور و فشار نیست.
دمتون گرم
چقدر این کامنت شما برای من دلنشین بود
چقدر واقعی بود انگار احساستون هم همراه بود، الهی شکر که الان در کنار هم لذت میبرید
خداروشکر که شما با رسیدن به این خواسته فهمیدید دیگه هیچ خواسته ای براتون غیر ممکن نیست
کیف کرد از خواندن کامنتتون
برقرار باشید و عاشق و سلامت و شاد
به نام خدای بخشنده و مهربانم
سلامبه استاد عزیزم و خانم شایسته مهربانم
و تمام دوستانم
چقدر از کامنت شما دوست خوب لذت بردم و این یعنی قانون وجود دارد و اینکه نیاز به زمان و تکامل نیاز داره
باکارکردن روی خود و ایمان و توکل و لذت بردن از تجسم و سناریو به آنچه که تجسم میشه میرسی
خیلی خوشحال شدم از خواندن کامنت شما و اینها نشانه هست برای درست بودن راهم
احساس ذوق و شوق در قلبم ایجاد شد
خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام دوست نازنینم ی سناریوی فوقالعاده نوشتی که واقعا منو برد توی اون حال و هوا
واقعا لذت بردم
از نوشتنت برخوردی در زمستان تا نوشتنت از عشق و علاقه ای وافر که تمام محدودیت های ذهن رو بهش غلبه کردی و توی ذهنت پرورش دادی اون چیزی رو که میخواستی
درود بر شما
من الان که پیام شما رو خواندم خیلییی خوشحال شدم برای شما
و اینکه یک سوال چطوری شما روی یک نفر تمرکز کردید در صورتی که استاد فرمودند روی یک نفر تمرکز نکنید؟
من هم دوست دارم این کار رو انجام بدم
اما یک موضوعی در ذهنم هست که نباید روی یک نفر تمرکز کرد
ممکن هست کمی بیشتر راهنمایی کنید ؟
سلام دوست عزیز
امیدوارم همیشه بهترین هارو تو زندگی ورابطتون تجربه کنین
چقدر از خوندن کامنتت لذت بردم
اینکه ایمان داشته باشی به هرخواسته ای که میخای خدا تورو میرسونه
مهم ترین عامل در سناریو نویسی این است که تو چه میخواهی
چه چیزی احساست رو خوب میکنه
ماشین خوب؟ خونه خوب؟
به هر شیوه ای که تصور میکنی با مینویسی و احساس خوبی در تو به وجود میاره درسته و عالیه
یعنی فرکانس درستی ارسال میشه
اما چی باعث میشه سناریو نویسی رو بزاری کنار یا تصویر سازی نکنی؟
وقتی به چگونه فکر میکنی
وقتی روی خودت فکر میکنی و میخوای خودت همه رو انجام بدی
ولی هرچی بیشتر میگذره میفهمی
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید کرد
نپرس چطوری چون وقتی میپرسی یعنی نکنه خدا است کارو نتونه بکنه یا نکنه برای من
در صورتی که هم خداوند تنها رب و قادر مطلق هست و هم خداوند جهان رو با قوانین اش اداره میکنه که یکی از مهمترین قوانین هم احساس خوب اتفاقات خوب است و احساس بد اتفاقات بد
پس بجای تصویریازی و سناریو های منفی و نا امید کننده شروع کن آرام آرام تصویر ذهنی خودت رو به سمتی ببر که دوست داری و لذت میبری
سلام دوست عزیزم از خوندن کامنتت بینهایت لذت بردم و اشک تو چشمام جمع شد و تحسینت میکنم چرا که از مسیر درست حرکت کردی و اتفاق عالی رو برای خودت رقم زدی و به آرزویی که داشتی بدون آویزون شدن به این و اون فقط روی خودت کار کردی و جذبش کردی و رسیدی و از همه مهمتر در حین انجام نوشتن سناریوی زندگیت شخصیتت هم عوض شد بدون اینکه خودت بدونی و این کار جهان بوده تا ظرف وجودت و برای دریافت نعمتهای الهی گسترش بده و به امید الله یکتا به دیگر آرزوهات هم مثل همین خواسته عزیزترین کست که بهش رسیدی به اونها هم میرسی با تمرین و موندن در مسیر خواسته هات سپاسگزارم برای حال خوبی که به من دادی ممنونم و بهترینها رو از درگاه خداوند متعال برات آرزو دارم موفق باشی
یا حق
افرین بهتون تبریک میگج و تحسین میکنم و خوشخالم براتون
میدونم الان به چیزای بزرگتری هم که میخواستن دست پیدا کردین
همه چیز را ما خلق میکنیم
دقیقا همراه جزئیات
خدایاشکرت
به نام خداوندی که خالقه و منو خالق آفرید تا خودم خلق کنم زندگیم رو
نوشته خانم شایسته فوق العاده بود در خصوص تمرین فوق العاده سناریو نویسی و جواب دوستام هم عالی بود: فرکانس بالایی داشت، سراسر انرژی مثبت بود: با لذت نشستم کل ۸۴ تا کامنت خوندمو لذت بردم؛ گاهی اوقات ذهنم میگم اینجا چیکار میکنی برو سراغ محصولات ولی بنظر من هر کامنتی که میخونم و مینویسم به اندازه یه قسمت از دوره برام ارزنده هست؛ برا همین با عشق پاسخارو خوندم و میخام راجب خواسته هایی بگم که با نوشتن بدست آوردم؛ البته من فقط راجب خواسته های خیلی ملموس میگم و گرنه معجزات شگفت انگیزه زیادی بعد نوشتنم صورت گرفت؛
اولین مورد؛ من سال ها بود دوس داشتم به تناسب اندام برسم و تو دفترم مینوشتم من ۸۰ کیلو هستم و به تناسب اندام رسیدم؛ ۲ ماه بود عضوسایت بودم با کلی بدهی( رقمشو بارها گفتم دیگه دوس ندارم بگم) که دوره فوق العاده قانون سلامتی اومد و من هزار تومان پول نداشتم وقتی به مادرم گفتم یه دوره ایی هست اینترنتیه ۴ میلیون قیمتشه من اگه داشتمش میتونستم لاغر بشم، در کمال ناباوری مادرم برای خواهرم زنگ زد ۵ میلیون پول بزن به حساب برادرت؛ پول مادرم دست خاهرم بود؛ گفت با ۴ تومن دوره بخر و با ۱ تومن دیگه وسایل مورد نیازتو بخر؛ مادره من اصلا خرید اینترنتیو اینارو قبول نداره و نداشت ولی برام دوره رو خرید و من شدم ۸۰ کیلو
دومین موردم این بود که من وقتی سفر به دورآمریکارو دیدم این خواسته در من شکل گرفت که منم دوست دارم برم مسافرت؛ تو دفترم راجب این خواستم نوشتم که دوست دارم اسفند هر سال تا فروردین ماه برم مسافرت؛ بعد چند ماه برنامه سفر محیا شد و من رفتم به استان زیبای گیلان و بهم خیییییلی خوش گذشت و بعد اینکه از سفر برگشتم یادم اومد من همچین خواسته ایی داشتم وبرام محقق شد.
خواسته بعدی من پروژه کاری بود؛ اولین فایل دانلودی سایت استاد عباسمنش؛ جهت دهی آگاهانه کانون توجه؛ من زیر این پست نوشتم؛ میخام پروژه ایی باشه که اون شخصی که قراره براش ویلا بسازم آدم تحصیلکرده و با جایگاه اجتمائی بالا باشه، یه ویلای سوپر لوکس بسازو بهم بگه مهندس من بهترین هارو میخام پول برام مهم نیست؛ دقیقا یک سال بعد مو به مو با جزئیات حتی بیشتر از اون چیزی که تو ذهنم بود رقم خورد؛ فردی که ۲ تا دکتری داشت با جایگاه اجتمائی خیلی بالا( دانشمند و نخبه ایرانی) فردی بسیار محترم و دوست داشتنی باهاش قرارداد کاری بستم؛ یک ویلای سوپر اوکس که بهترین پروژه کاریم بود با کلی ورودی مالی شگفت انگیز و کلی درس که از این پروژع گرفتم؛ شاید بگم این پروژه برام معجزه بود انقدر قشنگ با جزئیات انجام شد؛ من حتی دفتر کار نداشتم، بهم میگفتن مهندس خیلیا اومدن برای ساخت ویلا ولی شما مهرتون به دلمون نشست؛ کی این مهرو به دلشون نشوند؟ خدا دیگه
مورد بعدی خانه؛ وقتی سریال زندگی در بهشتو دیدم این خواسته در من شکل گرفت دوست دارم مستقل باشم و تنها زندگی کنم و آزاد باشم؛ تا قبل ۲۸ سالگی من با پدرو مادرم زندگی میکردم و حتی ۱ بارم برا خودم تخم مرغ درست نکردم؛ کل کارا با مادرم بود ولی من مصمم بودم تغییرکنم؛ مستقل بشم و جدا زندگی کنم: ویژگی های خونه رو نوشتم، دوست دارم متراژش کم باشه ولی نوساز باشه، من همیشه خواب مستر دوست داشتم، من همیشه درب ریموتی دوست داشتم، من همیشه زندگی کردن در منطقه ایی لوکس رو دوس داشتم و به لطف پرودگار و در کمال ناباوری خونه ایی با همین ویژگی ها خدا برام فراهم کرده دقیقا با همون رقمی که تو حسابم بود؛ حتی بهتر از اون چیزی که من دوست داشتم، الان اینجا من حتی میتونم رو باور فراوانیم کار کنم چرا که جلوی خونم ۵ هکتار زمین کشاورزیه که ۳۵۰ میلیارد قیمتشه و منظره خونم ویلاهایی داره به ارزش ۱۰ میلیارد و بیشترین ساخت و ساز، خرید و فروش، شهرک سازی تو جایی که من زندگی میکنم صورت میگیره؛ به خونم میگم خونه خدا، همیشه تمیزش نگه میدارم چرا که هدیه خدا به منه
مورد بعدی ماشین؛ تو دفترم مینوشتم که ماشین جک s5 دوس دارم بخرم، اتومات باشه زیر ۱۰۰ تا، در کمال ناباوری بعد حدود ۱ سال این خواستم ۱ ماه قبل برام رقم خورد و من ماشین مورد علاقه خودمو به مبلغ ۱ میلیاردو اندی خریدم
اینو نوشتم تا یادم باشه اینایی که الان دارم یه روز خواسته من بودو الان به راحتی دارمشون و برام محقق شده، یه رد پایی برام باشه و انگیزه برای سایر دوستان چون من از دستاوردهای دیگران خیلی انگیره میگرم
الان که بازیو یادگرفتم مو به مو راجب خواسته هام مینویسم، الان میخام تو برج سفید واحد داشته باشم( یکی از بهترین برج منطقه ساحلیه سرخروده متری ۱۰۰ میلیونه قیمتشه) و ۱۰ روز قبل رفتم بازدید یکی از واحدا در طبقه ۱۲ ام همین برج که قیمتش حدودا ۱۰ میلیارده، عکسشو بگ گراند گوشیم گذاشتم و راجب کس وکارم اینکه دوس دارم با چه کسایی کار کنم ، درآمدم چه مبلغی باشه نوشتم حسابی نوشتم، نوشتم که دوست دارم به استقلال زمانی و مکانی و مالی برسم مثل استاد، و اینکه از تک تک لحظات زندگیم لذت ببرم البته با جزئیات نوشتمشون و دوس دارم، شغلم، کارم و تفریح یکی باشه؛ خلاصه اینکه خیلی چیزایی که نوشتم برام محقق شده و الان کلی خواسته هست که قشنگ و با جزئیات نوشتمشون
خدایا با تموم وجودم و با تک تک سلول های بدنم سپاسگذارتم که منو به این مسیر هدایت کردی؛ خدایا شکرت
سلام آقا افلاطون،دوست عزیز و هم فرکانسیم.وقت شما بخیر،امیدوارم حالتون عالی باشه.
چقدر لذت بردم از کامنت زیبایتان.چقدر با انگیزه نشستین و همه دیدگاههای این بخش رو مطالعه کردید و چه عالی عمل هم نمودید!
دستاوردهایی خیره کننده که جای بسی تبریک و تهنیت دارد.
گوارای وجود نازنینتان.من هم با عمل به آموزههای دورهی روانشناسی ثروت۱ البته تاجلسه هشتم تمریناتش رو عمل کردهام
دستاوردهای خیلی خوبی کسب نمودهام
که قبلاً آنها را چند جا نوشتهام.
اما اکنون استارت یک کار خیلی بزرگ رو زدهام و به یاری خدا امیدوارم خیلی زود نتیجهی تصاعدی و خیلی بزرگش بهبار بنشیند و آنوقت با یک ویدیو به جمع دوستان عزیزم خواهم آمد.
فعلا همهی شما عزیزان را به خدای مهربان میسپارم و برایتان شادی سلامتی خوشبختی و ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواهانم خدانگهدار
به به آقای نوروزی عزیز واقعاً کیف کردم.
سلام و درود بر شما
فکر کنم تیکه تجربه و دستاوردهای قسمت بالایی متن تونو قبلاً در کامنت های دیگه خونده بودم ولی امروز دوباره در بخش سناریو نویسی چقدر عالی تکمیل کردید
واقعاً لذت بردم و چقدر تحسین میکنم و آفرین میگم به این تمرکز به این دقت به این اراده به این توکل به این درخواست های الهی به این هدایت به این استمرار به این عملگرایی به این خوش تیپی تون
و این درخواست های خوشگل
و این که دمتون گرم که نوشتید تا باعث افزایش انگیزه و فرکانس مثبت و جهت دهی کانون توجه مثبت بشه نوشته تون.
چقدر با باور نوشتن قدرت داره
منم در دورانی هستم حداقل توی این سه، چهار ماه گذشته بخصوص توی دو ماه گذشته تقریباً هر روز اشک از چشمانم سرازیره اینقدر حس نزدیکتر شدن و صمیمیت با الله مهربان پیدا کردم اینقدررر معجزه هاش دارن کار میکنند
اینقدررر مدام خودشو نشون میده اصلا زبون بند میاد از این همه زیبایی و شگفتی و شکوهش
خدایا نوکرتم. عاشقتم.
دوست عزیزم خیلی ممنونم که تجربیات و دستاورد و تمرینات تونو ملموس و با جزییات و عدد و رقم مینویسید
الهی خداوند قدرتمند، روز به روز بر ثروت، دارایی، شهرت، تندرستی، شادکامی و آگاهی و ایمان و عزت و عمر طولانی و پر برکت شما بیفزاید.
آمین.
سلام به افلاطون عزیز
اسمتم مثل خودت بی نهایت بزرگه
بهت تبریک میگم که به این خواسته های زیبا رسیدی
ومن هم از کامنتت بی نهایت انگیزه گرفتم البته نه فقط این کامنتت بلکه کامنت هات
خیلی هاشو ذخیره کردم و میخونم
سپاسگذارم ازت دوست عزیزم
بنام الله مهربان
سلام به افلاطون عزیز
داداش چه کردی با دل ما ، دمت گرم واقعا ایول داری
لذت بردم ، آفرین و احسنت به این همه نتیجه عااالی
خیلی کیف کردم که اینچنین با جسارت ، با آگاهی ، با ایمان به خدا و درک درست قوانین بدون تغییر خداوند تونستی انقدر عاااالی عمل کنی
نمیدونی با خوندن کامنتت همه خواسته هایی که دارم جلو چشم اومد و دمت گرم که انقدر الگوی فوق العاده ای هستی برای من و هزاران نفر که کامنتت رو میخونند
خدا را بینهایت سپاسگزارم که من رو همیشه هدایت میکنه به خواسته هام
دقیقا یه هفته است که از خدا خواستم که هدایتم کنه به سمت باور های مناسب ، پیدا کردن ترمز هام ، باور فراوانی ، ایده های خوب و همشون بلافاصله اجابت شده ، یعنی می خواهم و میشود به همین سرعت و به همین سادگی
انقدر همه چیز عااالی داره پیش میره که نیدونم چطور سپاسگزاری کنم ، فقط میگم خدایا قدرتی به من بده که بتونم بیشتر سپاسگزارت باشم
امروز از صبح میگفتم خدایا میخوام هدایتم کنی که بهتر بتونم خواسنه هام رو بگم یا بنویسم ، که هدایتم کرد به این بخش سناریو نویسی برای خواسته ها
یعنی قانون چقدر دقیق و بینقص عمل میکنه به قول استاد عزیز میخواهی و میشود همه چیز باید راحت بدست بیاد
افلاطون عزیز برات بهترین ها رو آرزو میکنم
در پناه الله یکتا شاد ، سالم ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
سلام دوست عزیز
چقدر زیبا و عالیه کامنتتون، چقدر لذت بردم و حس خوبی به من داد.
ممنونم از شما به خاطر کامنت سرشار از عشق و پرنعمتتون
امیدوارم همیشه زندگیتون پر برکت و پر از نعمت های فراوان باشه، خیلی حالم عالی شد با خواندن کامنت شما و خیلی انگیزه به من داد برای حرکت به سمت خوشبختی
امیدوارم که همیشه بهترینها رو در زندگیتون خلق کنید و با ما به اشتراک بزارید و ما هم کلی ذوق کنیم.
بهترینها را از صمیم قلبم براتون آرزومندم
سلام به دوست عزیزم آقای نوروزی
من چقدر لذت میبرم از تعهد شما ، از توحیدی که تو وجودتون ایجاد کردید و بواسطه اون خواسته هاتون کاملا بدیهی و آسون خلق شدن و هدایت شدید
الهی شکر
خدا رو سپاسگزارم که هدایتم کرد به کامنت شما دوست عزیزم و بهم این مژده رو داد که من هم خیلی راحت آسون و در زمان مناسب به همه ی خواسته هام میرسم
الهی شکرت
قانون جواب میده
این ماییم که خالق زندگیمونیم
خدایا شکرت که قدرت خلق زندگیمون رو به ما دادی
خدایا شکرت که به وعده ات وفاداری
الهی شکرت که به قول خودت هیچ عمل درستی رو نادیده نمی گیری و حتی به کوچک ترین عمل درست و فرکانس های درستم پاسخ میدهی
عاشقتم خدا جونم ، عاشقتم که هدایتم کردی به این کامنت زیبا
سپاسگزارم ازتون آقای نوروزی عزیز
چقدر نتایجتون ایمان منو به انجام این تمرین بیشتر کرد.
رسیدن به خواسته ها چقدر مقدسه که نه تنها شما لذت میبرید ایمان رو در خیلی از آدمهای دیگه زنده میکنید و چقدر تاثییر گذار هستن نتایج شما ممنون :)
سلام اقا افلاطون عزیز خیلی خوشحال شدم از نتایج شما و بسیار لذت بردم از کامنت زیباتون واقعا انگیزه شد برام که روی باورهای خودم کار کنم و دوره ثروت یک رو بخرم که تا چن روز آینده با توکل به خدا میخرمش براتون آرزوی موفقیت روز افزون دارم دوست عزیزم ایشالله که به همه خواسته های قشنگت برسی و لذت ببری:)
دوست عزیز
چقدر با خوندن کامنت شما احساساتی شدم بغضم گرفته که اینقدر زیبا زندگیتون رو خلق کردید بهتون تبریک میگیم و ممنون از استاد عزیز و خانم شایسته بابت تمامی زحماتشون
سلام آقا افلاطون
خدا قوت دم شما گرم، بابت تکتک نتایج عالی تون بینهایت تبریک میگم،
که با درک وتعهدبالا ،عملگرایی،استمرار و طی کردن مسیر تکامل ، به اهداف و رویاهاتون رسیدین
اکثر کامنت های شما رو خوندم گاهی اشک شوق ریختم چون سرشار از عشق و ایمان و خودباوری، که بوی خدا رو میده و از صمیم قلبم تحسین تون کردم و خوشحال شدم بابت این مسیر رشد و تکامل و احساس خوب سپاسگزاری قلبی
امروز ۱۳ بهمن ،پیشاپیش تولدتونو تبریک میگم آرزو میکنم امسال بهترین سال تولدتون باشه و سالهای بعد ،از امسال زیباتر، موفق ترو عاشقانه تر ،مطمنم به زودی به خودتون کادو تولد پورش هدیه میدید چون لایق بهترینها هستید
من یه درخواستی شما داشتم شما خیلی خوب تمرین تجسم خلاق و دریم بورد رو انجام دادید نتایج شما اینو تایید میکنه
من برای درک بهتر و درست انجام دادن تمرینم به راهنمایی شما نیاز دارم
لطفاً بفرمایید چطور مینویسید ؟
باچه احساسی؟
چه مدت زمانی ادامه میدید نوشتن رو از نظر تایم و روزهای هفته؟
سناریو چند تا رویا رو هم زمان مینویسید یا نتیجه مبگیرید بعد رویا بعدی رو مینویسید؟
لطفاً یه مثال بزنید که بهتر متوجه بشم و نتیجه بگیرم
بزرگترین رویای من زندگی مستقل و مهاجرت هست و چندین آرزوی دیگه …
صمیمانه سپاسگزارم بابت اینکه شما ،اقا مهدی سابقی نژاد،شهرزاد خانوم ،اقا رضا عطار روشن،اقا عرشیا،اقا علی خوشدل ،سعبده خانوم ،فاطمه خانوم ،اقا حمید ،رزا خانوم ،وهزاران دوست دیگه که همگی باور امکان پذیر بودن رو به ما یاد میدن با نوشتن صادقانه و خالصانه از خودشون و خو افشایی های جسورانه شون که نشونه درک و فهم و عشق بالای همگی شماست که ما رو به ثابت قدم بودن در مسیر الهی استاد عشق مطمن تر میکنید ،از صمیم قلبم آرزوی عشق ،ارامش و حضور هدایت بیانتهای الهی رو براتون دارم
شاد ، خوشبخت و سعادتمند باشید در پناه اله یکتا
سلام دوست عزیزم چقدلذت بردم ازنتایج عااالی تون خداروشکرمیکنم که خواسته هاتون رودارین تیک میزنین امشب ازخدا هدایت خواستم انگیزه خواستم خییییلی خوشحال شدم که به کامنت شما هدایت شدم والانم دارم تک به تک شون رومیخونم لذت بردم انشاالله همیشه حالتون عالی باشه درکنار بهترین هاتون
به نام خدا
سلام
سناریو نویسی موضوع زندگی در نهارخوران گرگان مجردی با درآمد ۵۰ میلیونی
کدها
در خانه ای زندگی میکنم که در منطقه بالاشهر شهر گرگان هست با ابو هوای ابری و آفتابی بارانی و خنک تو این منطقه بخاطر نزدیک بودن به کوه و جنگل زیارت سرما هوا همیشه خنک تر هست و باران و برف بیشتری میبینم
این خونه ۳ تا خواب داره یکی اتاق خواب دیزاین کردم واتاق کارم برای کار کردن روی فایل های استاد عباسمنش یکی اتاق لباس و یکی اتاق مهمان
آخه چون مجرد هستم و مجردی زندگی میکنم برادرم و خانواده ام زیاد میان خونم
خونه در طبقات بالا هست و پنجره های بزرگی داره که نمایی خوبی از شهر و خیابان های نهارخوران دارم تراز بزرگی که داره جون میده واسه کباب و چای عصرونه و دیدن باران
خونم خیلی بزرگه و پنجره های خیلی بزرگی داره دو تا دستشویی داره و آشپزخونه اون مطبخ هم داره من تو خونم یه نهارخوری بزرگ و مبلمان خیلی شیک و لوکسی دارم دوتا پارکینگ دارم و خیابان دسترسی به خونه من بزرگ هست و راحت
منطقه ای که داخلش زندگی میکنم همه آدم های ثروتمند و ارامی هستن
این خونه بنام من هست و من بابت داشتن این خونه و زندگی مجردی و راحت تو این خونه خیلی خدا رو شکر میکنم
من ماهانه درآمد بالای ۵۰ میلیون به راحتی دارم یک شغل لذت بخش دارم که خیلی کار تفریحی و لذت بخشی هست و باعث شده هر چند وقت یکبار پول های خیلی بزرگتری هم بدست میارم
شغل من هفته ای ۴ روز کاری و باقی استراحت و اگر بخواهم آزاد هستم که براحتی به خودم مرخصی بدم
کد مجرد هستم و مجردی زندگی میکنم
خدای مهربانم از تو بابت داشتن این سبک زندگی سپاسگذارم
خدای مهربانم از تو بابت زندگی در خونه خودم در نهارخوران گرگان سپاسگذارم
بخاطر زندگی مجردی سپاسگذارم
بخاطر شغل آسان پردرآمد. و شیرینم سپاسگذارم
سلام دوست عزیز
اول اینکه داستان زندگی ما برگرفته از فرکانس های ما نیست بلکه بسیار عمیق تر و ریشه ای تر از این چیزاست این حرفها رو ذهن درمیاره وگرنه اتفاقات زندگی ما ریشه در هستی و وجود خود ما دارند که اگه بخوای بفهمی دلیل این اتفاق چی بوده مثلا باید برگردی به پیدایش کل هستی و اینم یک کار محال هست بنابراین یکسری ذهن ها آمدند و خواستند چهارچوبی تعریف کنند این چیزها رو از خودشون درآوردند و ملت را سر کار گذاشتند بهرحال هدف زندگی این چیزا نیست که من بشینم برای خودم یک زندگی رویایی رو خلق کنم اینها همش بازی ذهن و کار نفس هست زندگی رؤیایی تو آیا از اون پادشاهان میخوای رویای تر باشه مثلا؟ الان اونها کجان؟ دستاوردهای شون کجان؟ اصلا مگه قراره چقدر تو این دنیا بمونی؟ معنای واقعی زندگی چیه مگه؟ من کی هستم؟ آیا زندگی خلق خواسته هاست که حالا ی عده سودجو اومدن هی میگن رمز رسیدن به خواسته هارو ما فهمیدیم!! زندگی چیه؟ خودت بشین عمیق شو سکوت کن تا از این بازی های ذهن بیای بیرون
سلام دوست عزیز.. دوست من نمی دونم کیستی..فروزان هستی تا خاموش ومنفعل..ولی هر کی هستی چرا دوست داری آدمها رو از خوشحالی و ارزواهاشون دورتر.ودورتر کنی..دوست من..نمی دونم به چه می اندیشی….
اگه یکم تو مفهوم باور.بری متوجه میشی که اعتقاد به هر باوری….وپروردان افکار ت در راستای اون..باور..دنیای بیرون رو هم نقش می ده.
.
سلام و عرض ادب
احتراما ظاهرا باور شما اینه که اینها بازی هستن .
خواستم بگم هر بازی که باعث بشه ، خودم رو بهتر بشناسم ارزش بازی کردن رو داره.من تصمیم دارم وارد بازی بشم تا خودم رو بهتر بشناسم.
دوستت دارم آقا رضا
سلام دوست عزیز
با توجه به اینکه خیلی از کاربرهای این سایت با استفاده از این قوانین و آموزه های استاد و خانم شایسته عزیز،نتایج بسیار عالی و خوبی رو گرفتند نشان دهنده این است که مسیر مسیر قطعا درست و الهی ای هست…
قوانین و چیزایی که تو این سایت به ما آموزش میده اگر که دقت بفرمایید خیلی به فطرت انسان مینشینه و مطالبی است که احساس آدم رو خوب میکنه و بسیار روح آدم رو تقویت میکنه و از صدتا کتاب هم بهتره…
و اینکه شماهم چنین نظری رو گذاشتید نشان دهنده اینه که با باور های بسیار بسیار غلط و مخربی بزرگ شدید..امیدوارم که هدایت بشین
باتشکر
اسم ایشون رو من در یوتیوپ هم دیدم.پای ویدیو ها کامنت های منفی میذارن.
تو پوچگرا هستی عزیزم چون انگار حال و حوصلهی زندگی و شادی و عزت و آبرو و دانش و آسایش و آرامشو آگاهی و ارتقا و هنر و تعالی و هیچی رو نداری
البته اگر اینهایی که نوشتی اعتقاد شخصیت باشه و با عباسمنش یا با مریم شایسته خصومت شخصی نداشتهباشی، که این احتمال منطقیتره
من واقعا نوشته های شما را درک نمیکنم یعنی میفرمایید حس خوب داشتن خوب نیست؟؟؟ هر لحظه فقط از خدا خواستن و تنها قدرت را به خداوند دادن خوب نیست؟؟؟ یعنی اگر فقیر باشی بهتره یا پولداری که توحید را پذیرفته و با بخشش ثروت و دانسته هاش به بقیه کمک میکنه؟؟؟استادعباسمنش تنها کسی هستن که این همه آگاهی را رایگان در اختیارمون گذاشتن.ضمن اینکه همیشه میگن هیچ کس را اجبار نمیکنن ،اگر به قلبتون مراجعه کنید هدایت میشید مطمئنم
مثله اینه که دوتا جنین توی شکم مادرشون باشن ، یکی به یکی دیگه بگه ، خب که چی الان ما ۹ماه اینجا باشیم پا و چشم دربیاریم بعدشم بمیریم(از دید اون مثل مردن هست)
نه هدف این نبوده ما باید یه کار خاص تر الان باید تو این شکم انجام بدیم
در صورتی که کامل شده برای مرحله بعدی ، ما هم با رسیدن به خواسته هامون بزرگتر و کامل تر میشیم برای مراحل بعد که نمیدونیم چیه
اینو برای دوستان سایت که در این راه هستند نوشتم
اونم چون یکدفعه این مثال اومد توی ذهنم و حس کردم باید بنویسم
سلام دوست عزیز
اگر نظر شما از این رویاها بازی نفس است
من این رویا رو دوست دارم
چون با این رویاها به ارامش رسیدم
من همبشه تصور میکردم خدا مرا نمیبینه ولی تو همین رویاها خدایی رو ک گم کرده بودم و دنبالش بودم پیدا کردم
من تو همین رویاها خود خودم رو پیدا کردم
من هویتم رو پیدا کردم
این رویاها بسی برای من شیرین هستن چون ارامشی رو ک در جستجویش بودم رو
تو همین رویاها پیدا کردم 😍😍
و خلاصه اینکه من عاشق این رویاها هستم 🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰