اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
باسلام و درود به خانواده ی عشق و آگاهی عباس منشی ها
درپاسخ به سؤال ترمزها یا باورهای محدود کننده ی ثروت:
1) زمانیکه خواهان ثروت هستیم باید منشأ و بیس خواستمون رو برای خودمون مشخص کنیم که هدف از رسیدن به این خواستمون، کسب آرامش و آسایش برای خودمه یا برای تو سر زدن دیگران، رقابت، حسادت، به رخ کشیدن مالو ثروت به دیگران، از روی کمبود و خلأ درونی خودم که دوست دارم بعنوان یک ثروتمند بخشنده مطرح و مورد تأیید قراربگیرم. اگر بیس هدفم ازین باوره که ثروتمندی رو برای کسب لذت و آرامش بخوام حتما به خواستم میرسم چون خواستم هماهنگ باهدف جهان هستیست واین هماهنگی باعث هماهنگی فرکانسها ومدارها و سریعتر ثروتمند شدنمون میشه.
2)بخاطر احساس گناه که قدرت بخشش خودمون رو نداریم و باور به بخشودگی خداوند نداریم (بدلیل آموزه های غلطی که خدارو بعنوان یک غول وحشتناک و مجازاتگر برامون تعریف کردن) بنابراین خودمون رو لایق ثروتمندی نمی دونیم دراینصورت پول و ثروت برای کسیکه برای خودش ارزش قائل نیست و خودش رو لایق نمیدونه طرفش نمیره
3)چون خودمون روبعنوان یک موجود مقدس و اشرف مخلوقات قبول نداریم که در هرلحظه، درهرجایی، باهر رفتاری، امکان درخواست ازخداوند رو داریم بنابراین خودمون رو درجایگاهی که بتونیم ثروتمندی رو درخواست کنیم نمی بینیم دراینصورت وارد معامله گری باخداوند میشیم و سعی میکنیم باجلب رضایت خدا، خودمون رو به اون جایگاهی که تو ذهنمونه و بتونیم درخواست کنیم برسونیم
4)باتمرکز براینکه خدایا بمن ثروت بده که به دیگران کمک کنم :
یعنی قصد خدایی کردن بصورت ناخودآگاهانه دارم . قصد خودمحوری. که این وظیفه ی من نیس وظیفه ی خداست که بفکرهمست و رزق پرنده ای که تو آسمونه رو هم جور کرده. خودش همه چی رو مدیریت میکنه باور درست اینه که همه ی ما به یک اندازه به خوان نعمت الهی نزدیکیم و همه میتونیم درخواست کنیم پس تمرکزم در وهله ی اول بر ثروتمندی خودم باشه و زمانیکه به ثروتمندی رسیدم به اون حالت بیداری روحانی ومعنوی میرسم و باور میکنم که ثروت از طرف خداس که منو لایق دونسته اونجاست که متواضع و فروتن میشم و درقبال خداوند، افتاده تر و ناخودآگاه به این درک می رسم که دوست داشته باشم زکات ثروتمندی خودمو از طریق کمک کردن و خدمت صادقانه به نیازمندان پرداخت کنم.
5) زمانیکه تمرکزم بر این باشه که خدایا بده تا کمک کنم به نیازمندان، بیماران، و… یعنی توجهم بر کمبودهاست ن فراوانی (توجه بر ناخواسته ها) که بیشتر در حال انرژی دادن به باور کمبود هستیم
6)
باور اشتباه که فکر می کنیم انسانی شرافتمنده که فقط و فقط در حال کمک کردن و جزء خیرین باشه درصورتیکه خدا از همون اول، انسان رو اشرف مخلوقات نامگذاری کرده و این باورو. نهادینه کنیم که ما درهرصورت شریف و مقدس هستیم چون جزئی از کل هستیم و به اون وصلیم. خودمون رو به همون شکلی که هستیم بپذیریم و ببخشیم
7) زمانی میتونیم بخشنده باشیم و کمک کنیم که اون ثروت رو واقعا کسب کرده باشیم پس اول باور فراوانی، لیاقت و ارزشمندی، بخشیدن خود، ایمان قلبی در خودمون تقویت کنیم درکنارش توکل با احساس خوب و حرکت و سهممون رو برای ثروتمندی انجام بدیم و نتیجه رو به خداوند متعال بسپاریم و رها کنیم و درلحظه زندگی کنیم
8) درنهایت، تنها عامل مؤثر در ثروتمند شدن ما فقط و فقط باورهای ماست. خداند منان در اینصورت فارغ از سن، مذهب، فرهنگ، تحصیلات، شرایط خانوادگی و اجتماعیمون مارو ثروتمند میکنه
سلام به استادعزیز وهمه دوستای خوبم به نظرمن موانع این مواردهستند:۱_اون فردفکر میکنه خدااحساساتیه و خدا به هر کس نظر کنه میبخشه وباورنداره جهان براساس فرکانس کارمیکنه
۲_باورنداره خدا به همه ثروت ونعمت میده وجهان پر از فراوانیه و فکرمیکنه اونه که بایدبه بقیه ببخشه واین نوعی شرکه
۳_خودش رو لایق ثروت نمیدونه وفکر میکنه بایدبا خدا معامله کنه تا ثروت به دست بیاره
۴_باورنداره جریان جهان به سمت خیر هستش ومعتقده باید معامله ای با خدا کنه یا دری به تخته بخوره تا ثروت وارد زندگیش بشه
۵_به توانایی هاوقدرتی که خدا بهش داده باور نداره واین هم به نظرمن نوعی شرک هستش.
در آخر از طرح این سوال عالی که باعث شد همه ی مابه فکرفرو بریم ویه سری موانع ذهنیمون رو پیدا کنیم مچکرم?.
حضرت علی (ع) می فرمایند:خدایا من تو رو بخاطر بهشت پرستش نمیکنم .
ثروت اصلی خدا وند هست ، ثروتی که با هیچ بهشتی ، قابل مقایسه نیست.
ایا مادری هست که با این نیت به فرزند خود شیر بدهدکه وقتی پیر و زمین گیر شد فرزندش به او کمک کند؟؟؟؟
قطعا هرمادی بدونه هیچ چشم داشتی به فرزند خود عشق می ورزد.
اگر ما خود واقعی خداگونه مان باشیم ،همه عاشقمان میشوند بدونه اینکه نیازی به عمل زیبایی داشته باشیم،
کسی که قدرت خداوند رو باور کرده باشد،کسی که ایمان داشته باشد که فقط یک عشق ، یک قدرت ، یک ثروت ، یک زیبای و یک خدا وجود دارد ،دیگر اصلا هیچ چیزی اورا راضی نمیکند
ثروت واقعی خداست وکسی که چنین درخواستی از خدا دارد (که خدا تو به من ثروت بده ومن هم ادم خیری میشوم)مسیر طولانی را برای کسب ثروت در پیش دارد و باور درستی ندارد
زمانی ما به خدا نزدیک شویم وقدرت او را باور کنیم ، ابر و باد مه خورشید فلک در خدمت ماقرار میگیرد که این ها تجلی قدرت خدا وند هست ولا غیر
در مجموع کسی که در ذهن خود هم خدا را تنها عامل ثروت وقدرت میداند وهم قدرت ها وثروت های مادی دنیا را برای خود مهم میداند ،دارای شرک پنهان هست.
وکسی که چنین در خواستی از خدا دارد قطعا عاشق واقعی خدانیست وقدرت اورا درک نکرده است که این گونه با تنها قدرت هستی معامله میکند.
من میدانم که در این جهان هر چیزی در جای درستش است ??
چون ساز وکار جهان براساس فرکانس است و ارتعاش ومدارها هدفمندانه کار میکنند ??
پس من خودم خالق جهانم هستم برااساس برنامه و زمینه ی قوانین جهان و طبق ان می افرینم
?️اماعلت برای اینگونه درخواست ثروت از خالق مهربان چیست؟
باور من در ثروت مندی و فراوانی و درک خالق بودنم انقدر نقصان یافته واز یاد برده ام ان ساز وکار درست را
که مبنای
در خواستم را شرط ثروتمند کردن جهانم گذاشته ام ?
البته که پیشرفت مالی من جهان را گسترش میدهد اما مبنای شرط ذهنی من نادرست است
?️باور کمبود فراوانی ثروتها و نعمتهای دنیای من
?️طی ننمودن تکامل فرض شده برای رسیدن به انمقدار ثروتی که از من دور است و اینگونه نزدیکش میکنم و به صورت درست باورش ندارم
?️عدم لیاقت و حق و حقوق عالی خود در جهانم
?️عدم عزت و اعتماد به نفس وبرای جذب نگاه مهربان خداوندی برای ارزشمندی خودم به اینگونه درخواست داده ام
?️احساسی فرض کردن خدایم وبه مانند انسان و برخوردکردن به گونه ی احساساتی با مقوله اجابت شدنم در درگاه خداوند اینگونه عزیزتر شده و بهتر اجابت میشوم
?️عدم نگاه درست به مسئله قانون ثابت خداوندی که من در مدار هرچه باشم و فرکانسش را فرستاده باشم همان را می یابم نه به فرض شرط و شروط بلکه به مقدار تغییر باور و فرکانس و میزان ارتعاشاتم
با سلام خدمت استاد فرهیخته خودم و دوستان همیشه همراه در این سایت آگاهی بخش
سخن را با قطعه ای از یکی از غزلهای حافظ شیرین سخن آغاز میکنم:
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدنغلط را
در ارتباط با سئوال استاد ” چند باور غلط را هر چند که ممکن است توسط دیگر عزیزانم گفته شده باشد یاد آوری میکنم:
1- باور نبود ثروت و فراوانی:
این باور بسیار مخرب وقوی بوده و در ضمیر ناخودآگاه اکثر ما ها جولان میدهد . بخصوص اینکه از طریق رسانه ها نیز قوت میگیرد. مثل هشدار در مورد” فقر شدید- کم آبی – قحطی وگرسنگی- نبود فضا و هوای کافی جهت زندگی و … دوستان باید بدانیم که ما با منبع ثروت و فراوانی در ارتباطیم و از او همه چیز را میطلبیم پس چرا نگرانی؟ آیا میتوان روشنائی و نور 1 لامپ 100 وات را با نور خورشید یکی دانست؟ همواره با خود تکرار کنید:” من در مدار وفرکانس بالای ثروت و فراوانی قراردارم”
2- باور عدم لیاقت و عزت نفس لازم:
آیا رابطه من وخدای یکتا چون پدر و فرزندیست که پدر شرط دادن پول به فرزند را مثلا آوردن فلان نمره امتحان و یا…. بداند؟ چرا خود را مستحق در یافت بهترین چیزها در زندگیمان نمیدانیم؟مگر ما خلیفه خدا در زمین و از جنس خودش نیستیم؟ مگر او در کتاب آسمانیش نمیگوید” کن فیکون” پس چرا ما نتوانیم آنچه را که در زندگی میخواهیم ” خلق کنیم؟ تو در حال حاضر یک ثروتمند تمام عیاری. میدانی چرا؟ آیا حاضری در قبال دریافت یک صنوقچه پر از طلا “فقط 5 دقیقه نفس نکشی؟ اندکی تامل باید…… همواره با خود بگوئیم: من لایق بهترینها هستم وهم اکنون بهترین چیزها را برای خودم برمیگزینم.
3 – باور شناخت ناصحیح خدای وهاب و قیاس انسانی او:
وقتی ما در خواسته هایمان جهت ثروتمند شدن” شرط و قرار میگداریم و به قول استاد” قرارداد میبندیم. یعنی اینکه من خدا را چون بنده ای میبینم که دارای محدودیتهای فراوانیست و باید با توسل به شگرد هاو افراد دیگری ” او را در عمل انجام شده قرار دهم. (به عبارتی او را محدود نمایم) . این باور غلط “گناهی بزرگ و نابخشودنی بنام شرک نیز میباشد چرا که من خود را درجایگاه او قرار میدهم و بعبارتی به او میگویم : تو نمیتوانی وظیفه ات را بخوبی انجام دهی ” پس به من اجازه بده اینکار را انجام دهم.
4- باور غلط اینکه دیگران توانائی ثروتمند شدن ندارند:
زمانیکه ما دعا میکنیم ” خدایابه من ثروتی عنایت فرما که بواسطه آن من به فلان نفر ” فلان مبلغ پول دهم ویا فلان کار را برایش انجام دهم. بمنظله این است که من باور دارم من از آنشخص تواناتر و یا پیش خدا محبوبترم. در حالیکه کلام آسمانی خداوند اینستکه : بهترین و بالاترین فرد شما نزد خدا ” با تقواترین شماست. همواره با خود تکرار کنیم: ” هر روز و از هر نظر بهتر از روز قبل میشوم”ویا ” دنیای درونم دنیای بیرونم را میسازد”.
با تشکر از صبوری شما عزیزان همراه . دیدگاهم را با مناجاتی از پیر هرات به پایان میبرم:
به عزت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی” دریاب مرا که تو میتوانی
با سلام خدمت گروه عباس منش، استاد عزیز و همه دوستان.
شرایط سوال این مسابقه همین چند روز پیش دقیقا برای من اتفاق افتاد. یعنی وقتی که یکی از افراد نزدیک فامیل که شرایط مالی خوبی نداره و به پول هم نیاز داشت و من هم شرایط کمک بهش رو نداشتم. یک جورایی احساس مسئولیت و وظیفه شدید داشتم و حتی می تونم بگم احساس گناه از اینکه چرا من این پول رو ندارم که بهش کمک کنم و وظیفه منه که بهش کمک کنم. احساسم خیلی بد شده بود و در گفتگو های ذهنی خودم با خدا می گفتم که خدایا تو فلان پول رو به من بده تا من هم به اون فرد کمک کنم. من غافل بودم از اینکه همه چیز این جهان به اذن خدا اتفاق میفته و ما تنها می تونیم وسیله رسوندن خیر به دیگران باشیم و اگر اون فرد در این فرکانس نباشه هزاران اتفاق می تونه بیفته تا اون پول بهش نرسه و خداوند با قوانین ثابتش تعیین می کنه که ثروت ما در چه مسیری هدایت بشه و به دست چه کسی برسه و ما فقط می تونیم وسیله رسوندن خیر به دیگران باشیم. این وسط من دایه دلسوز تر از مادر شدم چون هیچ کس به اندازه خداوند بندگانش رو دوست نداره و حتی می تونم بگم این رفتار و فکر من نوعی شرک به خداوند محسوب میشد و بابتش از خدای خودم طلب بخشش می کنم.
نکته دیگه ای که در مورد این سوال می تونم بگم بحث عزت نفس و احساس ارزشمندی هست که پاشنه آشیل خیلی از ما از جمله خودم محسوب میشه. به نظرم اگر ما این تفکر مطرح شده در سوال رو داریم، خودمون رو با همین چیزی که الان هستیم لایق ثروت و به عنوان یک انسان خیر نمی دونیم که اونوقت می خوایم با این افکار اون لیاقت رو به عاریه بگیریم و این یکی از خطاهای شناختی ذهن هست.
مورد سوم باور کمبود پول هست که با این فکر در واقع ما داریم به نداشتن اون پول فکر و توجه می کنیم و فرکانس نبودن پول رو ارسال می کنیم.
سلام خدمت دوستان واستاد عزیز کوتاه بگم که وقتی میگیم خدا به من پول بده تا من برای مردم این کارهارو بکنم ما پیش خودمون خودمونو لایق ثروت نمیدونیم ومیگم به خاطرخودم نه به خاطر مردم به من ثروت بده وچون لایق نمیبینیم خودمونو درنهایت ثروت وارد زندگیمون نمیشه
من همیشه تو باورام این بوده اگه ثروتی بیاد دستم بین خونواده م تقسیم کنم وکلا شاید چیزی برای خودم نخوام
خیلی ترمز مخربیه خب من اگه ثروت رو برای دیگران میخوام خب از خدا در خواست میکنم که مستقیم به خودشون بده چرا ب من بده من بدم بهشون پس یه ترمز اینه که من ثروتی درواقع واسه خودم نمیخوام واسه دیگرونه
یه ترمز دیگه این هست که من میخوام دیگرون با این کار من شاد بشن و حتی یه حس مغرورانه و ریاکارانه هم پشت این کاره
یه ترمز دیگه اینکه من خودمو لایق همچین پولو و ثروتی نمیدونم و میبخشمشون ب بقیه
یه ترمز دیگه دیگران و شاد بودنشون در زندگی من ارجحترن ودرواقع اینکه من توقع دارم همه از من راضی باشن,و معلوم نیس اصن خودم با اینکار شاد میشدم یانه
در واقع من تو ترمزهای شدیدی گیر کردم یکی لایق ندونستن خودم برای داشتن ثروت زیاد,دوست نداشتن خودم ,شاد نبودن خودم,راضی نگه داشتن همه از خودم,ارجح بودن تمایلات دیگران نسبت ب تمایلات خودم,و باور مخربتر اینکه ثابت کردن بخدا که من ادم خوبیم اگه که این ثروتو بهم بدی کار خیری میکنم و نه اینکه در هر صورت من کار خیری میکنم یعنی شرطی بودن کار خیر من
سپاسگزارم بخاطر این فایل که باورای مخرب منو بهم نشون داد
باسلام و درود به خانواده ی عشق و آگاهی عباس منشی ها
درپاسخ به سؤال ترمزها یا باورهای محدود کننده ی ثروت:
1) زمانیکه خواهان ثروت هستیم باید منشأ و بیس خواستمون رو برای خودمون مشخص کنیم که هدف از رسیدن به این خواستمون، کسب آرامش و آسایش برای خودمه یا برای تو سر زدن دیگران، رقابت، حسادت، به رخ کشیدن مالو ثروت به دیگران، از روی کمبود و خلأ درونی خودم که دوست دارم بعنوان یک ثروتمند بخشنده مطرح و مورد تأیید قراربگیرم. اگر بیس هدفم ازین باوره که ثروتمندی رو برای کسب لذت و آرامش بخوام حتما به خواستم میرسم چون خواستم هماهنگ باهدف جهان هستیست واین هماهنگی باعث هماهنگی فرکانسها ومدارها و سریعتر ثروتمند شدنمون میشه.
2)بخاطر احساس گناه که قدرت بخشش خودمون رو نداریم و باور به بخشودگی خداوند نداریم (بدلیل آموزه های غلطی که خدارو بعنوان یک غول وحشتناک و مجازاتگر برامون تعریف کردن) بنابراین خودمون رو لایق ثروتمندی نمی دونیم دراینصورت پول و ثروت برای کسیکه برای خودش ارزش قائل نیست و خودش رو لایق نمیدونه طرفش نمیره
3)چون خودمون روبعنوان یک موجود مقدس و اشرف مخلوقات قبول نداریم که در هرلحظه، درهرجایی، باهر رفتاری، امکان درخواست ازخداوند رو داریم بنابراین خودمون رو درجایگاهی که بتونیم ثروتمندی رو درخواست کنیم نمی بینیم دراینصورت وارد معامله گری باخداوند میشیم و سعی میکنیم باجلب رضایت خدا، خودمون رو به اون جایگاهی که تو ذهنمونه و بتونیم درخواست کنیم برسونیم
4)باتمرکز براینکه خدایا بمن ثروت بده که به دیگران کمک کنم :
یعنی قصد خدایی کردن بصورت ناخودآگاهانه دارم . قصد خودمحوری. که این وظیفه ی من نیس وظیفه ی خداست که بفکرهمست و رزق پرنده ای که تو آسمونه رو هم جور کرده. خودش همه چی رو مدیریت میکنه باور درست اینه که همه ی ما به یک اندازه به خوان نعمت الهی نزدیکیم و همه میتونیم درخواست کنیم پس تمرکزم در وهله ی اول بر ثروتمندی خودم باشه و زمانیکه به ثروتمندی رسیدم به اون حالت بیداری روحانی ومعنوی میرسم و باور میکنم که ثروت از طرف خداس که منو لایق دونسته اونجاست که متواضع و فروتن میشم و درقبال خداوند، افتاده تر و ناخودآگاه به این درک می رسم که دوست داشته باشم زکات ثروتمندی خودمو از طریق کمک کردن و خدمت صادقانه به نیازمندان پرداخت کنم.
5) زمانیکه تمرکزم بر این باشه که خدایا بده تا کمک کنم به نیازمندان، بیماران، و… یعنی توجهم بر کمبودهاست ن فراوانی (توجه بر ناخواسته ها) که بیشتر در حال انرژی دادن به باور کمبود هستیم
6)
باور اشتباه که فکر می کنیم انسانی شرافتمنده که فقط و فقط در حال کمک کردن و جزء خیرین باشه درصورتیکه خدا از همون اول، انسان رو اشرف مخلوقات نامگذاری کرده و این باورو. نهادینه کنیم که ما درهرصورت شریف و مقدس هستیم چون جزئی از کل هستیم و به اون وصلیم. خودمون رو به همون شکلی که هستیم بپذیریم و ببخشیم
7) زمانی میتونیم بخشنده باشیم و کمک کنیم که اون ثروت رو واقعا کسب کرده باشیم پس اول باور فراوانی، لیاقت و ارزشمندی، بخشیدن خود، ایمان قلبی در خودمون تقویت کنیم درکنارش توکل با احساس خوب و حرکت و سهممون رو برای ثروتمندی انجام بدیم و نتیجه رو به خداوند متعال بسپاریم و رها کنیم و درلحظه زندگی کنیم
8) درنهایت، تنها عامل مؤثر در ثروتمند شدن ما فقط و فقط باورهای ماست. خداند منان در اینصورت فارغ از سن، مذهب، فرهنگ، تحصیلات، شرایط خانوادگی و اجتماعیمون مارو ثروتمند میکنه
باسپاس فراوان و آرزوی سعادتمندی برای همه
سلام به استادعزیز وهمه دوستای خوبم به نظرمن موانع این مواردهستند:۱_اون فردفکر میکنه خدااحساساتیه و خدا به هر کس نظر کنه میبخشه وباورنداره جهان براساس فرکانس کارمیکنه
۲_باورنداره خدا به همه ثروت ونعمت میده وجهان پر از فراوانیه و فکرمیکنه اونه که بایدبه بقیه ببخشه واین نوعی شرکه
۳_خودش رو لایق ثروت نمیدونه وفکر میکنه بایدبا خدا معامله کنه تا ثروت به دست بیاره
۴_باورنداره جریان جهان به سمت خیر هستش ومعتقده باید معامله ای با خدا کنه یا دری به تخته بخوره تا ثروت وارد زندگیش بشه
۵_به توانایی هاوقدرتی که خدا بهش داده باور نداره واین هم به نظرمن نوعی شرک هستش.
در آخر از طرح این سوال عالی که باعث شد همه ی مابه فکرفرو بریم ویه سری موانع ذهنیمون رو پیدا کنیم مچکرم?.
باعرض سلام خدمت دوستان
حضرت علی (ع) می فرمایند:خدایا من تو رو بخاطر بهشت پرستش نمیکنم .
ثروت اصلی خدا وند هست ، ثروتی که با هیچ بهشتی ، قابل مقایسه نیست.
ایا مادری هست که با این نیت به فرزند خود شیر بدهدکه وقتی پیر و زمین گیر شد فرزندش به او کمک کند؟؟؟؟
قطعا هرمادی بدونه هیچ چشم داشتی به فرزند خود عشق می ورزد.
اگر ما خود واقعی خداگونه مان باشیم ،همه عاشقمان میشوند بدونه اینکه نیازی به عمل زیبایی داشته باشیم،
کسی که قدرت خداوند رو باور کرده باشد،کسی که ایمان داشته باشد که فقط یک عشق ، یک قدرت ، یک ثروت ، یک زیبای و یک خدا وجود دارد ،دیگر اصلا هیچ چیزی اورا راضی نمیکند
ثروت واقعی خداست وکسی که چنین درخواستی از خدا دارد (که خدا تو به من ثروت بده ومن هم ادم خیری میشوم)مسیر طولانی را برای کسب ثروت در پیش دارد و باور درستی ندارد
زمانی ما به خدا نزدیک شویم وقدرت او را باور کنیم ، ابر و باد مه خورشید فلک در خدمت ماقرار میگیرد که این ها تجلی قدرت خدا وند هست ولا غیر
در مجموع کسی که در ذهن خود هم خدا را تنها عامل ثروت وقدرت میداند وهم قدرت ها وثروت های مادی دنیا را برای خود مهم میداند ،دارای شرک پنهان هست.
وکسی که چنین در خواستی از خدا دارد قطعا عاشق واقعی خدانیست وقدرت اورا درک نکرده است که این گونه با تنها قدرت هستی معامله میکند.
??سلام به استاد بزرگوار و گروه عباسمنش مهربان
من میدانم که در این جهان هر چیزی در جای درستش است ??
چون ساز وکار جهان براساس فرکانس است و ارتعاش ومدارها هدفمندانه کار میکنند ??
پس من خودم خالق جهانم هستم برااساس برنامه و زمینه ی قوانین جهان و طبق ان می افرینم
?️اماعلت برای اینگونه درخواست ثروت از خالق مهربان چیست؟
باور من در ثروت مندی و فراوانی و درک خالق بودنم انقدر نقصان یافته واز یاد برده ام ان ساز وکار درست را
که مبنای
در خواستم را شرط ثروتمند کردن جهانم گذاشته ام ?
البته که پیشرفت مالی من جهان را گسترش میدهد اما مبنای شرط ذهنی من نادرست است
?️باور کمبود فراوانی ثروتها و نعمتهای دنیای من
?️طی ننمودن تکامل فرض شده برای رسیدن به انمقدار ثروتی که از من دور است و اینگونه نزدیکش میکنم و به صورت درست باورش ندارم
?️عدم لیاقت و حق و حقوق عالی خود در جهانم
?️عدم عزت و اعتماد به نفس وبرای جذب نگاه مهربان خداوندی برای ارزشمندی خودم به اینگونه درخواست داده ام
?️احساسی فرض کردن خدایم وبه مانند انسان و برخوردکردن به گونه ی احساساتی با مقوله اجابت شدنم در درگاه خداوند اینگونه عزیزتر شده و بهتر اجابت میشوم
?️عدم نگاه درست به مسئله قانون ثابت خداوندی که من در مدار هرچه باشم و فرکانسش را فرستاده باشم همان را می یابم نه به فرض شرط و شروط بلکه به مقدار تغییر باور و فرکانس و میزان ارتعاشاتم
???
سلام به استاد عزیز و همه دوستان
من فکر میکنم اینگونه درخواست ثروت از خداوند ، درخود شرکی پنهان دارد. زیرا ما قدرت بخشیدن را از خداوند میگیریم و به خودمان می دهیم.
به نظر من ما توانایی بخشیدن نداریم ، ما فقط میتوانیم برای خودمان از خداوند درخواست کنیم نه برای دیگران.
فقط خداوند است که توانایی بخشیدن را دارد. و ما هم اگر چیزی به کسی ببخشیم ، در اصل این خداوند است که دارد میبخشد ، ما وسیله این بخشش هستیم.
با آرزوی سلامتی و ثروت و سعادت برای همه شما عزیزان
سلام و وقت به خیر…
از نظر من در این درخواست 4 کد مخرب یا باور محدود کننده وجود داره.
1) خداوند تا چیزی ازت نگیره چیزی بهت نمیده و در واقع ما خدا رو در جایگاه انسان قرار دادیم و رفتارمون مثل رفتار در بازاره
2) ثروت معنوی نیست و ما میخوایم با کمک به دیگران اون پول رو تمیز کنیم
3) من لیاقت ثروتمند شدن رو ندارم و به همین دلیل میخوام با کمک به دیگران خودمو بهت ثابت کنم
4) من جنبه ثروتمند شدن ندارم و ثروت منو خراب میکنه واسه همین میخوام به دیگران کمک کنم تا خیالم راحت بشه که به فساد کشیده نمیشم
بنام خدای مهربان
با سلام خدمت استاد فرهیخته خودم و دوستان همیشه همراه در این سایت آگاهی بخش
سخن را با قطعه ای از یکی از غزلهای حافظ شیرین سخن آغاز میکنم:
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدنغلط را
در ارتباط با سئوال استاد ” چند باور غلط را هر چند که ممکن است توسط دیگر عزیزانم گفته شده باشد یاد آوری میکنم:
1- باور نبود ثروت و فراوانی:
این باور بسیار مخرب وقوی بوده و در ضمیر ناخودآگاه اکثر ما ها جولان میدهد . بخصوص اینکه از طریق رسانه ها نیز قوت میگیرد. مثل هشدار در مورد” فقر شدید- کم آبی – قحطی وگرسنگی- نبود فضا و هوای کافی جهت زندگی و … دوستان باید بدانیم که ما با منبع ثروت و فراوانی در ارتباطیم و از او همه چیز را میطلبیم پس چرا نگرانی؟ آیا میتوان روشنائی و نور 1 لامپ 100 وات را با نور خورشید یکی دانست؟ همواره با خود تکرار کنید:” من در مدار وفرکانس بالای ثروت و فراوانی قراردارم”
2- باور عدم لیاقت و عزت نفس لازم:
آیا رابطه من وخدای یکتا چون پدر و فرزندیست که پدر شرط دادن پول به فرزند را مثلا آوردن فلان نمره امتحان و یا…. بداند؟ چرا خود را مستحق در یافت بهترین چیزها در زندگیمان نمیدانیم؟مگر ما خلیفه خدا در زمین و از جنس خودش نیستیم؟ مگر او در کتاب آسمانیش نمیگوید” کن فیکون” پس چرا ما نتوانیم آنچه را که در زندگی میخواهیم ” خلق کنیم؟ تو در حال حاضر یک ثروتمند تمام عیاری. میدانی چرا؟ آیا حاضری در قبال دریافت یک صنوقچه پر از طلا “فقط 5 دقیقه نفس نکشی؟ اندکی تامل باید…… همواره با خود بگوئیم: من لایق بهترینها هستم وهم اکنون بهترین چیزها را برای خودم برمیگزینم.
3 – باور شناخت ناصحیح خدای وهاب و قیاس انسانی او:
وقتی ما در خواسته هایمان جهت ثروتمند شدن” شرط و قرار میگداریم و به قول استاد” قرارداد میبندیم. یعنی اینکه من خدا را چون بنده ای میبینم که دارای محدودیتهای فراوانیست و باید با توسل به شگرد هاو افراد دیگری ” او را در عمل انجام شده قرار دهم. (به عبارتی او را محدود نمایم) . این باور غلط “گناهی بزرگ و نابخشودنی بنام شرک نیز میباشد چرا که من خود را درجایگاه او قرار میدهم و بعبارتی به او میگویم : تو نمیتوانی وظیفه ات را بخوبی انجام دهی ” پس به من اجازه بده اینکار را انجام دهم.
4- باور غلط اینکه دیگران توانائی ثروتمند شدن ندارند:
زمانیکه ما دعا میکنیم ” خدایابه من ثروتی عنایت فرما که بواسطه آن من به فلان نفر ” فلان مبلغ پول دهم ویا فلان کار را برایش انجام دهم. بمنظله این است که من باور دارم من از آنشخص تواناتر و یا پیش خدا محبوبترم. در حالیکه کلام آسمانی خداوند اینستکه : بهترین و بالاترین فرد شما نزد خدا ” با تقواترین شماست. همواره با خود تکرار کنیم: ” هر روز و از هر نظر بهتر از روز قبل میشوم”ویا ” دنیای درونم دنیای بیرونم را میسازد”.
با تشکر از صبوری شما عزیزان همراه . دیدگاهم را با مناجاتی از پیر هرات به پایان میبرم:
به عزت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی” دریاب مرا که تو میتوانی
در پناه ایزد متعال شاد و سالم و پیروز باشید.
پاسخ مسابقه سایت عباس منش:
با سلام خدمت گروه عباس منش، استاد عزیز و همه دوستان.
شرایط سوال این مسابقه همین چند روز پیش دقیقا برای من اتفاق افتاد. یعنی وقتی که یکی از افراد نزدیک فامیل که شرایط مالی خوبی نداره و به پول هم نیاز داشت و من هم شرایط کمک بهش رو نداشتم. یک جورایی احساس مسئولیت و وظیفه شدید داشتم و حتی می تونم بگم احساس گناه از اینکه چرا من این پول رو ندارم که بهش کمک کنم و وظیفه منه که بهش کمک کنم. احساسم خیلی بد شده بود و در گفتگو های ذهنی خودم با خدا می گفتم که خدایا تو فلان پول رو به من بده تا من هم به اون فرد کمک کنم. من غافل بودم از اینکه همه چیز این جهان به اذن خدا اتفاق میفته و ما تنها می تونیم وسیله رسوندن خیر به دیگران باشیم و اگر اون فرد در این فرکانس نباشه هزاران اتفاق می تونه بیفته تا اون پول بهش نرسه و خداوند با قوانین ثابتش تعیین می کنه که ثروت ما در چه مسیری هدایت بشه و به دست چه کسی برسه و ما فقط می تونیم وسیله رسوندن خیر به دیگران باشیم. این وسط من دایه دلسوز تر از مادر شدم چون هیچ کس به اندازه خداوند بندگانش رو دوست نداره و حتی می تونم بگم این رفتار و فکر من نوعی شرک به خداوند محسوب میشد و بابتش از خدای خودم طلب بخشش می کنم.
نکته دیگه ای که در مورد این سوال می تونم بگم بحث عزت نفس و احساس ارزشمندی هست که پاشنه آشیل خیلی از ما از جمله خودم محسوب میشه. به نظرم اگر ما این تفکر مطرح شده در سوال رو داریم، خودمون رو با همین چیزی که الان هستیم لایق ثروت و به عنوان یک انسان خیر نمی دونیم که اونوقت می خوایم با این افکار اون لیاقت رو به عاریه بگیریم و این یکی از خطاهای شناختی ذهن هست.
مورد سوم باور کمبود پول هست که با این فکر در واقع ما داریم به نداشتن اون پول فکر و توجه می کنیم و فرکانس نبودن پول رو ارسال می کنیم.
با تشکر از همه دوستان
سلام خدمت دوستان واستاد عزیز کوتاه بگم که وقتی میگیم خدا به من پول بده تا من برای مردم این کارهارو بکنم ما پیش خودمون خودمونو لایق ثروت نمیدونیم ومیگم به خاطرخودم نه به خاطر مردم به من ثروت بده وچون لایق نمیبینیم خودمونو درنهایت ثروت وارد زندگیمون نمیشه
من همیشه تو باورام این بوده اگه ثروتی بیاد دستم بین خونواده م تقسیم کنم وکلا شاید چیزی برای خودم نخوام
خیلی ترمز مخربیه خب من اگه ثروت رو برای دیگران میخوام خب از خدا در خواست میکنم که مستقیم به خودشون بده چرا ب من بده من بدم بهشون پس یه ترمز اینه که من ثروتی درواقع واسه خودم نمیخوام واسه دیگرونه
یه ترمز دیگه این هست که من میخوام دیگرون با این کار من شاد بشن و حتی یه حس مغرورانه و ریاکارانه هم پشت این کاره
یه ترمز دیگه اینکه من خودمو لایق همچین پولو و ثروتی نمیدونم و میبخشمشون ب بقیه
یه ترمز دیگه دیگران و شاد بودنشون در زندگی من ارجحترن ودرواقع اینکه من توقع دارم همه از من راضی باشن,و معلوم نیس اصن خودم با اینکار شاد میشدم یانه
در واقع من تو ترمزهای شدیدی گیر کردم یکی لایق ندونستن خودم برای داشتن ثروت زیاد,دوست نداشتن خودم ,شاد نبودن خودم,راضی نگه داشتن همه از خودم,ارجح بودن تمایلات دیگران نسبت ب تمایلات خودم,و باور مخربتر اینکه ثابت کردن بخدا که من ادم خوبیم اگه که این ثروتو بهم بدی کار خیری میکنم و نه اینکه در هر صورت من کار خیری میکنم یعنی شرطی بودن کار خیر من
سپاسگزارم بخاطر این فایل که باورای مخرب منو بهم نشون داد