اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
الهی زیبایی ها را سپاس، رسیدن به خواسته ها را سپاس، قلب آرامم را سپاس، امیدم را سپاس، توانایی ها را سپاس، فراوانی را سپاس
” تولدتون مبارک” استاد محترم
چقدر میتونه همه چی در زندگی تغییر کنه، وقتی خودمون تغییر میکنیم، چیزهایی که قبلا حسرت بوده، ولی الان اتفاق افتاده. و این نتیجه ی سالها کار کردن هست، تمرین، کردن، باور به خود و توانمندی ها، دوست داشتن خود، فارغ از اینکه کسی باور کنه یا نه
وقتی ما رها شیم، خدا رو باور کنیم، محتاج توجه دیگران نباشیم، خودبخود ارزشمند میشیم.
ما در زندگی به تضادها برمیخوریم، باید توجه روی خواسته ها باشه، تقویت کردن باور به خود و خدا، اصل قرار دادن رابطه خود با خدا
وقتی نچسبیم به چیزی، خودبخود رخ میده، رها باشیم ، صلح با خود و زندگی، رفیق بودن با قلبمون، خوشحال و شاد و امیدوار بودن ما رو به خواسته ها میرسونه.
به همین شرایط راضی باشیم، زور نزنیم، نچسبیم، نگران نباشیم، لذت ببریم، خودش اتفاق می افته.
تمرین برای پذیرفتن خود، زندگی نکردن بخاطر دیگران، احساس بهتر داشتن
چیزهایی که نداریم باعث حسرت نشه، وقتی در هماهنگی باشیم، از موفقیت دیگران خوشحال شیم، اتفاق می افته.
همه خواسته هامون با نحوه ی تفکرمون بدست میاد. تنها قدرت هستی رو خدا بدونیم و ازش بخوایم.
رسیدن به خواسته ها نیازی به زجر کشیدن نداره. خواسته ها باید راحت و ساده بدست بیاد، اگر رو خودمون کار کنیم. مسائل درونی رو حل میکنیم، مسائل بیرونی خودش درست میشه.
باید تصمیم بگیریم، حرکت کنیم، متعهد باشیم، مسیر هموار میشه، راحت اتفاق می افته.
نگاه مون رو جوری تغییر بدیم که کمی احساس بهتری به ما بده. جوری نگاه کنیم که حالمون بهتر باشه. راحت تر بگیریم. نگران نرسیدن، از دست دادن نباشیم. جوری نگاه نکنیم که اذیت بشیم.
روند طبیعی جهان اینه، که اتفاقات باید طبیعی پیش بیاد. چون قانون درسته.
امسال بهترین سال زندگی مون و سال های بعد بهتر از امسال باشه.
“یک تجربه شخصی”
مدتها در شبکه های مجازی تیم های کوهنوردی و طبیعتگردی رو دنبال میکردم، اصلا شرایط شرکت در برنامه ها رو نداشتم، وقتی تصاویر رو میدیدم، یه آهی میکشیدم، قطعا همون حسرت بود. بعدها شنیدم در فایل ها که اگه چیزی خواسته ات هست، به جای حسرت خوردن، شادی کن، انرژی بفرست.
شروع کردم به تمرین کردن. اولش سخت بود. میگفتم خدایا منم میخوام این ها رو تجربه کنم. ایده اومد که خب شروع کن. ذهنم میگفت، سخته، مجهز نیستی، سرده، دوره و ….
ولی یکجا غلبه کردم به ذهنم، از تهرانگردی شروع کردم. تنهایی، و الان یکساله که هم کوه میرم، طبیعت و ….
جالبه که پوشاک و وسایلم هم داره کامل میشه. شاید اینجا تکامل رو بهتر متوجه شدم.
چیزی که حسرت بود، الان اتفاق افتاده، شاید به همون راحتی که استاد گفتند. در مسیر افراد مناسب اومدن. هماهنگ و هم جهت با خواسته هام…
خدا خودش میدونه که چقدر این مسیر ایمانم رو بیشتر کرده، باور و اعتمادم رو …
من دیروز هدایت شدم به فصل 6 کتاب رویاهایی که رویا نیستند(من این فصل رو خریده بودم ولی یادم رفته بود که بخونمش رفتم توی پروفایلم و چشمم بهش خورد) وقتی این فصل رو خوندم دیدم که موضوعش با فایلی که خانم شایسته عزیز توی سایت گذاشتن خیلی مرتبطه.
موضوع این فصل اینه که باید یه سبک شخصی برای زندگیمون داشته باشیم. و نباید موفقیت هامون و زندگی که داریم و از دیدگاه دیگران بسنجیم.یعنی این که اگر موفقیتی داریم که دیگران دارن ازش تعریف می کنن و موضوع صحبت فامیل شده ما خوشحال باشیم و اگر ما موضوع صحبت فامیل نیستیم حالمون بد بشه و همین داشته هایی هم که داریم رو نبینیم و سپاسگزار نباشیم. و در کل احساساتی مثل
تلاش برای اول بودن
مورد توجه دیگران بودن
مقایسه کردن خودمون با دیگران
تقلا برای این که از بقیه عقب نمونیم
تا اون جایی که من از این فصل برداشت کردم مهم ترین دلایلی هستن که باعث میشن که با خودمون در صلح نباشیم.
وقتی در احساس بدی هستیم این به این معنا نیست که ما نکته مثبتی در زندگیمون نداریم به این معناست که ما داریم خودمون رو با دیگران مقایسه می کنیم که اونا چی دارن و ما نداریم و توجهمون رفته روی نداشته هامون و اون جاست که تقلاهاا برای عقب نموندن و مورد توجه بودن شروع میشه و این باعث میشه ما با خودمون در صلح نباشیم.
حالا کار ما برای این که با خودمون در صلح باشیم چیه؟ اینه که به نکات مثبت زندگیمون توجه کنیم و سپاسگزار باشیم و اون شور و شعف و اون حالت عشق و سپاسگزاری رو برای مدت زمان بیش تری در طول روز حفظ کنیم.
جمله هایی که خانم شایسته نوشتن جمله های خیلی عالی و راهگشایی هستن مثل:
در صلح بودن با خودت یعنی عدم اثبات ارزشمندی خودت حتی به خودت.
در صلح بودن با خودت یعنی، مهمترین دلیل ارزشمند بودن خودت را موجودیت فرکانسی خودت بدانی. موجودی که قادر است با فرکانسهایش زندگیاش را از دل هیچ، خلق کند.
موجودی که قادر است از دل ناخواستهها و تضادها، خواستههایش را بسازد و جهان را رشد دهد.
برداشت من از این جمله ها:
یعنی وقتی تو به خاصیت فرکانسی جهان اعتقاد داری و میدونی که با همین فرکانس میتونی همه چی رو داشته باشی ، میتونی محبوب باشی، سالم و سرحال باشی و…. بدون توجه به خصوصیات ظاهری و خانوادگی و این که کی خوشش میاد و کی خوشش نیاد میتونی فوق العاده باشی پس چرا خودت رو دوست نداشته باشی و سپاسگزار نباشی و از زندگی لذت نبری .
میگه در صلح بودن یعنی این که اصلا نیاز نیست خودت رو به خودت ثابت کنی یعنی نیاز نیس حتما خیلی پول دار باشی و یه کارهای خیلی بزرگی کرده باشی و مورد توجه باشی تا بپذیری که تو آدم قوی هستی و با خودت به صلح برسی.داره میگی تو کلا ارزشمند هستی تو تکه ای از ذات خداوندی تو خالقی تو فوق العاده ای فقط کافیه این ها رو باور کنی بپذیری خودتو .
گفت آسان گیر کارها کز روی طبع سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش…
سلام و درود خدمت استاد عزیزم
واقعا هر روز بیشتر از قبل خودمو تحسین میکنم که این مسیرو انتخاب کردم و هر روز زندگیم قشنگتر از دیروزه و میدونم اگر به اینجا هدایت شدم همه از لطف و عنایت خداوند نسبت به منه خدایا سپاسگذارم…
خیلی خوبه درصلح بودن با خودمون خیلی عالیه احساس ارزشمندی، ارزشمندیم چون خودمون میتونیم خالق بهترین شرایط برای خودمون باشیم
من چندین ساله که دارم داروهای بیماری صرع مصرف میکنم و هربار دکتر برام مقدارشو کمتر کرده باز حالم بد میشد اما از وقتی که وارد سایت شدم دیگ هیچ توجهی به بیماریم نکردم و همه ی تمرکزمو گذاشتم روی سلامتی نه اصرار فقط شکرگذاری روزانه بابت جسم سالمم و حال خوب و تونستم دوز داروهامو کمتر کنم و هیچ مشکلی برام بوجود نیومده خداروشکر و این به من ثابت میکنه که میتونم خیلی چیزای دیگ ای رو هم با ذهنم و باورهام بدون هیچ وابستگی ای تغییر بدم
خدایا سپاسگزارم از این قوانین بدون تغییر موجود در جهان هستی
استادجانم من از وقتی با شمادر مسیر خودشناسی، خداشناسی وجهان شناسی قرار گرفتم، خصوصا از وقتی شما تفسیرهای جدید ودرست و واقعی تری از کلام خداوند در کتابش،برای ما داشتید واز طریق پیدا کردن قانون جذب و مثبت اندیشی ریشه اش رو در تک تک سوره هایی که نازل شده بر پیامبر، بررسی وپیداکردید وتطبیق دادید وبه ما آموزش دادید، من کلا دیدم به زندگی ،به خودم، به خداوند وبه جهان آفرینش به طرز فوق العاده ای تغییر کرد، تغییری که باعث شد من توسط درک وشناخت قوانین جهان هستی، به این باور برسم که در عین اینکه جهان واقعی هست و جبری برجهان حاکم هست تا زندگی مادی وجود داشته باشه وما باید خواسته یا ناخواسته بپذیریم که این زندگی جزئی از برنامه ریزی وخواست خداوند برای تک تک ماست، با این حال خداوند از روی رحمت ومهربانی اش از قبل خلق انسان از روی دانایی وقدرت بیکرانش همه چیزهایی که انسان نیاز داره برای اینکه توی این دنیا راحت زندگی کنه وخودش رو تجربه کنه براش خلق کرده ودر اختیارش گذاشته،این مهمترین چیزی بود که درک وباورش باعث آرامش من شد، که من در جهانی دیده گشودم و بدنیا اومدم که همه چیز مسخر من بوده و من می تونستم با درست استفاده کردن از هرانچه که در اختیارم هست انسانی خوشبخت وسعادتمند وثروتمند و سلامت ویکتاپرست باشم …
منتهی به قول خود خداوند که توی کتابش میگه، هرچقدر آیه ها ونشانه های روشن از طریق پیامبران براتون فرستادیم ولی شما باورش نکردید وگفتید که فقط از چیزیکه پدران وگذشتگانتون پیروی وپرستش میکردند پیروی میکنید واینطور شد که گمراه شدید، واز عذاب شدگان!!!!
واقعا وقتی هر کدوم از ما کلی باور غلط واشتباه رو به لطف خداوند دور ریختیم و فهمیدیم که اکثرا باورهای غلط واشتباه خودمون و خانواده و جامعه بوده که توی وجودمون توی ذهنمون مدام تکرار میشده، وباعث شده بوده که زندگیمون در مسیر نادرستی قرار بگیره ومدام گله مند و بدبخت و در درد ورنج بسر ببریم..
وشما به لطف خدا از طرف خداوند مامور هدایت ما شدید وبه زبانی رسا و شیوه ای آسان واز روی عشق سالهاست که به ما آموختید درس وشیوه ی درست زندگی کردن وزیستن رو، وبا آموزه هاتون ذهن وقلب وتمام وجود مارو شستشو دادید، واین باورهای جدید در مورد خودمون، خداوند وجهان آفرینش کاری کرد تا پای در مسیر درست زندگی بذاریم..
مسیریکه همواره حس سعادت وخوشبختی وارامش رو برامون به همراه داره، ثروت وسلامتی رو به همراه داره…
وقتی من باور کردم هراونچیزیکه شما اموزش دادید و اموزش میدید، وقتی من انجامشون دادم به تکرار وتمرین، وقتی نتایج کم کم از راه رسیدن ومن مطمعن شدم که این دیدگاه جدیدم واین باورهای جدیدم داره بهم جواب میده هر روز مشتاق تر شدم به یادگیری این اصولیکه شما وهزاران نفر دیگه رو به موفقییت توی تمام جنبه های زندگیشون رسونده…
استاد جانم یکی از تغییرات بزرگی که من داشتم همین آسون گرفتن وراحت گرفتن زندگی هست، من بادرک وشناختی که از جهان پیدا کردم فهمیدم که هیچ چیز وهیچ کس در جهان اونقدر واقعی وهمیشگی وپایدار نیست که من بخوام بهش بچسبم حتی فرزندم، هیچ چیز در جهان ثبت وسند نخورده به نامم که حتما وباید مال من باشه تا ابد، حتی نفس کشیدنم وزنده بودنم در دستان خالقی قدرتمند است که فقط این توانایی رو بهم داده که وقتی هر روز صبح روحم رو به بدنم برمیگردونده من بتونم طبق اصول واصل قوانین جهان هستی زندگی کنم، واختیار تک تک نفسهام در دستان پر قدرتش هست، وچیزهایی وافرادی وموقعییتهایی رو در اختیارم گذاشته که باید با همونها که در اختیارم هست روزم رو بسازم، وبرای داشتن اونچیزهایی که دلم میخوادشون تلاش کنم به اندازه ای که در توان وقدرت من هست نه بیشتر، من مدتهاست برای داشتن چیزی یا برای اتفاق افتادن چیزیکه دوستش دارم ومیخوامش حرص نمی زنم،فقط خواسته ام رو توی تمرین ستاره قطبی می نویسم، وبعدش باخیالی راحت واسوده به زندگی روزمره ام میرسم ، وشک ندارم که جهان به طرز شگفت انگیزی برای من برنامه ریزی میکنه تا در زمان ومکان درست به خواسته ام برسم وتوی 99 درصد هم همون خواسته ی خودم اتفاق میفته..
باور اینکه من خالق زندگی خودم هستم ومسئول صد درصد زندگیم، باوری قدرتمند بوده که توسط شما توی وجود من ریشه کرده وهمین باور باعث شده حتی وقتی باشرایط ناخواسته ویا تضادها روبرو میشم با آغوش باز پذیراش هستم ومیگم این ناخواسته واین تضاد اومده تا نیمه ی تاریک وجودم رو روشن کنه، وهربار که توسط لطف خداوند ورحمتش و تلاش ذهنی خودم برای کنترل ذهنم ودریافت الهامات وانجامش توی زندگیم از اون ناخواسته واون تضاد گذر میکنم واقعا اون نور وروشنایی وحس رهایی وآزادی رو توی وجودم حس میکنم وباور دارم که عبور از اون ناخواسته وتضاد صدها قدم منو به رستگاری نزدیک کرده، همه ی ما دوست داریم بی درسر و بی غم وغصه ونگرانی زندگی کنیم، چه بسا داشتن پول ومال وملک و (ثروت) به تنهایی نمی تونه بهمون حس خوشبختی بده، ولی همیشه بودن آدمهایی که از نظر مالی غنی نیستند اما داشتن حس خوشبختی رو به راحتی توی وجود وزندگیشون رو میشه حس کرد،چرا؟
چون اون شخص یادگرفته با داشته هاش خوش باشه سپاسگزارشون باشه و به قول شما زندگی رو راحت گرفته، به این باور رسیده که کم وبیش جهان ارزشی نداره، وهرلحظه هرکسی با هر دارایی، مرگش فرا برسه باید همه چیز رو رها کنه وبره…
همین باور قدرتمند که هیچ چیز جهان همیشگی نیست واز طرفی باور اینکه من تا زنده ام باید تلاشم رو بکنم که بهترین خودم باشم،کمکم میکنه همیشه برای اونچه که از دست میره، برای اون اتفاقهای بد وتضادهای سخت ودشوار غمگین نباشم وبرای اونچه که بدست میارم ویا دارم واز طرف خداوند هست هم زیادی ذوق نکنم وبهشون وابسته ودلبسته نباشم واونهارو باعث شادی خودم ندونم..
یه جورایی به تعادل رسیدم نه صد درصد ولی انقدری هست که حس میکنم دری از درهای بهشت، در رهایی وآزادی به روم باز شده، واین حس باعث شده هر روز فقط برای یک روز سعی کنم تلاشم رو انجام بدم سهمم رو انجام بدم سهم خداوند رو در امورات زندگی به خودش بسپارم، وزندگی کنم، طوریکه لذت ببرم، باعشق کارهامو انجام بدم، توکل کنم وبه قدرت وتوانایی خداوند برای سروسامان دادن اموراتم به بهترین شکل ایمان داشته باشم، وگرنه قدرت ذهن وجسم مثل کجا توانایی حل مسائل وتضادهایی رو داره که باهاشون رو برو میشم؟؟
و دنیا طلبی من وبدنبال خوشیها و لذت ها و ثروتها و حس به کمال رسیدن من کجا بهم اجازه میده تا راحت وآسوده زندگی کنم اگر هرلحظه فانی بودن جهان مادی رو وفرارسیدن لحظه مرگ ورفتن از این دنیا رو به خودم یاداوری نکنم؟؟!!
نمیدونم چطور توصیفش کنم،وقتی گاهی جلو خانوادم یا کسی این حسمو این باورمو به زبان میارم، ویا توی وجودم نمایان میشه، اطرافیانم تعجب میکنن، میگن واقعا که سر شدی، سیب زمینی بی رگ شدی، بی احساس شدی، چطور توی این موقعییت این شرایط مثلا به ظاهر بد و یا برعکس شرایط فوق العاده قرار گرفتی ولی هیچ هیجانی توی وجودت نیست؟!
مدتهاست فقط وفقط سعی میکنم سعی میکنم سعی میکنم تسلیم خواست خداوند باشم، وهیچ چیز رو جز وجود خداوند وقدرتش جدی نبینم وجدی ندونم، همون خدایی که رحمتش ولطفش باعث شد تا در این مسیر قرار بگیرم، تا اندازه تلاشم و اندازه درکم جهانش رو بشناسم خودش وقوانینش رو بشناسم خودم رو بشناسم…
من یادگرفتم که هیچ چیز دربیرون من نیست، وهمه چیز درون منه، شما استاد عزیزم با آموزه هاتون این قدرت رو به من دادید که من بتونم حداقل همینقدر شاید 80 درصد اختیار تمام تمام افکار واحساسات وعواطفم رو در دست بگیرم، وقتی افسار ذهنم دست خودم آگاهانه کانون توجه ام رو میبرم سمت مثبت ها حتی تو دل بدترین تضادها…
اوایل خیلی سخت بود خیلی، ولی هرچقدر بیشتر باور کردم که خالق زندگیم خودم هستم راحتر با شرایط واتفاقات کنار اومدم وپذیرشم بالاتر رفت..
وقتی من خالق زندگی خودم هستم وقدرتی عظیم مثل خداوند حامی من هست دیگه چه افسوسی چه غمی برای نداشته ها واز دست رفته ها؟، مال، ثروت، روابط، سلامتی، موقعییت های کاری واجتماعی؟ از دست رفت؟!
اوکی، مشکلی نیست، یه بار دیگه با کمک خداوند میسازمشون، دوباره درستشون میکنم، خلقشون میکنم، همونطور که در قبل بوده چه بسا بهترشو، بیشترشو با ارزشترشو…
اینها فقط در حرف نیست من تجربشون کردم در تمام عمرم وخصوصا طی این دوسال اخیر به اندازه ایمان وباوری که به خودم وخداوند پیدا کردم….
واینها همه از روی لطف ورحمت خداست، وگرنه من حتی قدرت نفس کشیدن هم ندارم..
وقتی دستتو میدی به خداوند ومیگی من نمیدونم من نمی تونم من بلدش نیستم من قدرتش رو ندارم تو منو ببر به سمت اونچه که برام بهترینه، خودش میبردتت، خودش بهت انگیزشو میده، تواناییش رو میده، خودش هدایت وهمراهیت میکنه..
یکی دیگه از چیزهایی که همیشه برام اصل بوده وازشما اموختم سپاسگزاری مداوم و روی لبم واز صمیم قلبم بوده بابت همه چیز، هرچیزیکه شاید کوچیک باشه ولی تو می بینیش ومیدونی این درجهان تو برای توست، وقدر دانش هستی حتی وقتی صدای یه پرنده به گوشت میرسه، حتی وقتی سوارتاکسی میشی، حتی وقتی کسی بهت لبخند میزنه، حتی وقتی کار اداریت توسط کارمند خوش رو و وظیفه شناسی به راحتی انجام میشه، حتی وقتی چیزی میخری و تخفیفش شامل حالت میشه، حتی وقتی چراغ خونت رو توی تاریکی شب روشن میکنی، حتی وقتی شیرآب باز میکنی تا دوش بگیری، حتی وقتی میشینی روی زمین روی چمن ومطمعنی که زمین اروم زیر پای تو مسخر ورام توهست وهیچ تکون ولرزشی نداره، درصورتیکه میدونی هزاران چشمه وچاه واتشفشان ومذاب و …..فعال در خودش داره…
دیگه چی بگم؟ مگه میشه همشو گفت؟ ولی وقتی تمرین میکنی بابت تک تکشون سپاسگزار باشی اونم باتمام وجودت وذوق کنی که خداوند چه چیزهایی رو مسخرت کرده تا راحت زندگی کنی، احساس خوشبختی تمام وجودت رو میگیره حس اینکه چقدر با ارزش هستی اونم برای کسیکه قدرت تمام عالم در دستان پرقدرتش هست ودر حیطه ی فرمانروایش…
دیگه خیلی چیزها با این باور ارزشمند برات بی ارزش میشه، که چرا برام تولد نگرفت، چرا یادش نبود بهم تبریک بگه، چرا کادو نگرفت، چرا تلفنم رو جواب نداد، چرا بهم توجه نکرد، چرا رفت، چرا اومد، چرا از دست رفت، چرا شکست، چرا اینطوری شد، چرا انطوری نشد، دیر شد، زود شد، خوردند، بردند، تموم شد، اون چی گفت، اینا چی میگن، قضاوتم کردند، تاییدم کردن یا نکردن، دوستم دارن یا ندارن و…وهزارتا از این مثالها حاشیه ها که یک عمر نذاشتن ما به اصل برسیم، اصل رو که داشته باشیم، اگاهانه که زندگی کنیم وهدفمند انقدر چیزهای با ارزشتری مثل ارامش وامنیت وسلامتی و خوشبختی و معنوییت و ثروت جاری وساری هست توی زندگیمون که مهمترین رابطه ی ما میشه رابطمون با خداوند، وقتی خداوند صاحب اختیار ما باشه خودش همه چیز رو همیشه کادو شده تزیین شده هر روز بهمون هدیه میده حتی هرساعت وهرلحظه، جوریکه اشک شوق بریزیم از این حد لطف ورحمتش وبه خودمون بگیم، منکه تلاشی براش انجام نداده بودم ؟! منکه کار خاصی نکرده بودم؟! خدایا جز لطف ورحمت ومهربانی تو چه چیزی قدرت داشت انقدر بهم عشق بده وانقدر بهم حس خوشبختی بده؟!
الهی هزاران بارشکر الله مهربان رو بابت این آگاهیها، بابت شما استاد عزیزم که زندگی منو به سمت سعادت وخیر وخوشبختی بردید به لطف الله…
انشالله ههمون در پناه امن خداوند باشیم هرلحظه وهمیشه..
انقدر کامنتتون پرمحتوا و زیبا بود که میدونم اگر هربار بخونمش ازش درس یاد میگیرم.
خداروشکر بابت این همه درک و اگاهی و ارامش که همش از تداوم شما در این مسیر و لطف خداوند میاد.. بازم بهتون تبریک میگم. از خوندن کامنتتون خیلی لذت بردم. حتما از نتایجی که میگیرید برامون بگید
با درود خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته و دوستان هم مدار
وقتی به زندگی خودم نگاه میکنم و میبینم من هم مثالهای زیادی مانند خاطره استاد در زندگی ام داشتم و زمانهایی که به چیزی اصرار داشتم و وابستگی نسبت به انجام شدن آن داشتم یا به آن نمیرسیدم یا به سختی و در زمان نامناسب به آن می رسیدم و اگر در قید و بند چیزی نبودم و برایم مهم نبود به راحتی و بدون دردسر به آن می رسیدم ، الان متوجه می شوم که شرکی خفی باعث و بانی این اتفاق بوده و این درس بزرگی در زندگی ام است که اگر چیزی را رها کنی به آن میرسی از راهی که حتی فکر آنرا هم نمیکنی.
خدا را شکر گزارم که بسیار زمان زیادی در کنار پدربزرگم بودم و خوشحالم با اینکه در حال حاضر در قید حیات نیست اما زمانیکه در این دنیا بود همراه او بودم و از لحظات خوب بودن با او لذت میبردم ، پیرمردی که سرشار از آرامش بود و همیشه با چشم میدیدم که چطور کارهایش در زمان مناسب انجام میشد و همیشه در بهترین مکان بود و به معنای کلمه صلح بودن با خود و ارتباط با خدا را برای من معنا میکرد و با توضیحات جالب استاد شخصیت زیبای اورا درک می کنم.
در این روزها و با دنبال کردن سفرنامه و کنترل ورودیها و هدایتهای خدا ، با داشتن احساس خوب و کارکردن روی خودم تا حدود خیلی زیادی زندگی ام روغن کاری شده و کارهایم روی روال افتاده و حال خوبی دارم و آرامتر شدم ، صبر با حس خوب دارم و اتفاقات هر چند کوچک و زیبایی ای زیادی را میبینم ، رابطه ام با دیگران بسیار بهتر شده حتی با کسانی که منفی نگری در آنها بیداد میکرده و رفتارشان با من عوض شده و نگران به دست آوردن خواسته هایم نیستم چون مطمئن هستم با کارکردن روی باورهایم و تکامل و ادامه دادن این مسیر به آنها میرسم.
خدایا شکر گزار توام و ازاستاد عزیز و خانم شایسته مهربان به عنوان راهنمای خودم در مسیر زندگی سپاسگزارم ، به امید روزهای بهتر ، خدایا شکرت.
سلام استاد عزیز..تولدتون مبارک…من هفته پیش تولدم بود و وقتی شب تولدم با خودم فکرمیکردم متوجه رشد فکری خودم شدم و این موضوع مدیون شما هستم…برای سال جدید هم فکرهایی در مورد درآمد دارم البته با توکل ب خدا…..رااااااستی میدونستید اسفندی ها یک چیز دیگه اند مثل استاد
همیشه همین طوره که استادعرض کردن ،زمانی که من برای خودم ارزش زیادی قائل میشم ،جهان هم بهترینهارانصیبم میکنه .درک این مطلب اوایلش برام باورنکردنی بودامامثل همیشه چون آگاهی جدیدی کسب کرده بودم خیلی مشتاق بودم تجربش کنم .
اینکه کی وچطوربایدبفهمم برای خودم ارزش قائل هستم رابایدپیدامیکردم ،زمانیکه اجازه نمیدم کسی توکارهای شخصی من مداخله کنه زمانیکه ازلحاظ خوردن برای خودم چیزهایی که دوست دارم رامیخرم یامیپزم زمانیکه خودم برای خودم خریدپوشاک ویاهرچیزدیگه ای می کنم زمانیکه کسی به هرنحوی چه به حق چ ناحق منو،رنجونده ازش بگذرم واجازه ندم اون موضوع یااون شخص باعث حال خرابی من بشه ،زمانیکه ورزش میکنم والویت بندی وبرنامه برای زندگی ،روزمره ام دارم ،زمانیکه ثبات شخصیتی دارم واجازه نمیدم هرکسی به راحتی واردحریم خصوصی من بشه ،جاهایی که شهامت نه گفتن دارم ،وقتایی که باتنهایی خودم حال میکنم آهنگ گوش میدم ،حتی توخلوت خودم تیپ میزنم وبرای خودم میرقصم ،زمانیکه هدفگذاری میکنم وپابنداجرای هدفم هستم وباموانع هرچندسخت ،میجنگم .زمانیکه اجازه نمیدم هرخبریاهرآدمی باانرژی منفی ،ذهن منودرگیرکنه .به هرقیمتی باهرکسی ارتباط نمی گیرم حتی باعزیزان نزدیکم .باکسانی که مثبت نگرهستن سعی میکنم نشست وبرخاست کنم .دست ازنقاب زدن برای تاییدگرفتن بردارم.زمانیکه وقت برای مطالعه میزارم .
درکل ازیک اراده قوی ومصممی برخوردارباشم یعنی به خودم بهابدم.
انجام بعضی ازاینکارهاکه گفتم درنظرخیلی ها،مسخره ومضحک میادولی قضاوت کسی برام مهم نیس خیلی هابه خاطراینکه تنهانباشن برنامه های دورهمی می چینن ولی من دنبال وقتهایی هستم که تنهاباشم واقعن تو،اون تایم که خونه خالی میشه نمیدونیدچقدلذت میبرم برای خودم قهوه درست میکنم باموزیک کارای خونه راانجام میدم بعدمیوه وخشکبارمیزارم رومیز،ویه دفتروخودکارباگوشیم که فایلای استادروگوش بدم ،نکته برداری میکنم ومیرم توفضا به خصوص روزهایی که چیزهای تازه یادمی گیرم ،به قدری خوشحال میشم که شباقبل ازخاب ازهیجان زیادی خوابم نمی بره .البته هرجادعوت بشم بابت هرمراسمی بادل وجون برنامه می چینم وحتمن میرم چون ازروابط ودیدن اقوام ودوستان هم لذت می برم ولی روابطم باحدومرزه حتی باخانواده خودم حتی باپدرومادرم .عاشق همه هستم ولی لزومی نمی بینم که خاله بازی کنم ووقتم رابه بطالت بگذرونم .
وقتی خودمم ونقابی که به خاطرتاییدگرفتن ازدیگران رابرداشتم ،حس خوبی پیداکردم واین بیشترباعث رشدمن شده ،هرچنداولش دیگران من خودخواه می بینن ولی کم کم متوجه میشن من خودخواه نبودم بلکه دنبال خودواقعیم می گشتم والان خودمم .شایداونهاهم یادبگیرن خودواقعیشون بشن که البته من دنبال کنترل اونهانیستم .
چ حس خوب وآرامش بخشی پیدامیکنه آدم زمانیکه برای خودش زندگی میکنه فارغ ازاینکه دیگران چ قضاوتی درموردش میکنن .
عباس منش جونم همه ی این شجاعت وشهامت راازتویادگرفتم واگرنه من یه زن ترسویی بودم که قضاوت دیگران برام خیلی مهم بودهمیشه دنبال مهرتاییدازطرف اونهابودم ولی الان مهرتاییدراخودم برای خودم میزنم وازخودم حتی پیش دیگران تشکروقدردانی میکنم وازخداتشکرمیکنم که منوخلق کرده ،وقتی اینطورحرف میزنم همه میخندن ولی بقدری بالام وحس خوبی دارم که با خنده ی اونهاتازه انرژی هم میگیرم واصلن بهم برنمی خوره چون خودموپیداکردم واعتمادبه نفسم بالارفته .
دراصل حضورخداراکنارخودم احساس میکنم ومیگم پشتوانه به این قدرتمندی دارم واینطور، خیلی خیلی قدرت می گیرم .
انشالله که همیشه حواسمون باشه درست عمل کنیم چون زمانیکه مسیرمون درست باشه ،همون دیگران خودشون بدون تلاش من ،سمت من میان .دقیقا همون چیزی که استادگفت .
روز نهم سفرنامه، انگار هر روزی از این سفرنامه یه هدایته، من بهش میگم قرص ارامش بخش.
چون هر شب با گوش کردن هر فایلی اروم میشم چون هنوز مثل اون کودک نوپایی ام که هی میخوره زمین هی بلند میشه، تمرین میکنه یاد میگیره. منم دارم یاد میگیرم با قانون زندگی کنم، هر وقت درونم اشفته میشه نگرانم از اتفاقات اینده، بخودم بگم ک زندگی رو اسون بگیرم، جدی نگیرم رها باشم و ازاد.
وقتی احساسم بد میشه با خودم در صلح نیستم، با اطراف با ادم ها و… از درونم شروع کنم اروم بشم فکرمو درست کنم، وقتی مهم ترین ارتباط، ارتباط با درونم و خدای درونم باشه، دیگ نظر خوب و بد دیگران نباید منو بهم بریزه.
دلم میخواد این نوع ارامش ها عمیق تر و پایدارتر بشن وقتی که من بیشتر روی فکرم کار کنم روی باورام، و درونم.. خیلی خوشحال ام توی این مسیر با یک خانواده ی فوق العااده هم مسیرم.
الهی زیبایی ها را سپاس، رسیدن به خواسته ها را سپاس، قلب آرامم را سپاس، امیدم را سپاس، توانایی ها را سپاس، فراوانی را سپاس
” تولدتون مبارک” استاد محترم
چقدر میتونه همه چی در زندگی تغییر کنه، وقتی خودمون تغییر میکنیم، چیزهایی که قبلا حسرت بوده، ولی الان اتفاق افتاده. و این نتیجه ی سالها کار کردن هست، تمرین، کردن، باور به خود و توانمندی ها، دوست داشتن خود، فارغ از اینکه کسی باور کنه یا نه
وقتی ما رها شیم، خدا رو باور کنیم، محتاج توجه دیگران نباشیم، خودبخود ارزشمند میشیم.
ما در زندگی به تضادها برمیخوریم، باید توجه روی خواسته ها باشه، تقویت کردن باور به خود و خدا، اصل قرار دادن رابطه خود با خدا
وقتی نچسبیم به چیزی، خودبخود رخ میده، رها باشیم ، صلح با خود و زندگی، رفیق بودن با قلبمون، خوشحال و شاد و امیدوار بودن ما رو به خواسته ها میرسونه.
به همین شرایط راضی باشیم، زور نزنیم، نچسبیم، نگران نباشیم، لذت ببریم، خودش اتفاق می افته.
تمرین برای پذیرفتن خود، زندگی نکردن بخاطر دیگران، احساس بهتر داشتن
چیزهایی که نداریم باعث حسرت نشه، وقتی در هماهنگی باشیم، از موفقیت دیگران خوشحال شیم، اتفاق می افته.
همه خواسته هامون با نحوه ی تفکرمون بدست میاد. تنها قدرت هستی رو خدا بدونیم و ازش بخوایم.
رسیدن به خواسته ها نیازی به زجر کشیدن نداره. خواسته ها باید راحت و ساده بدست بیاد، اگر رو خودمون کار کنیم. مسائل درونی رو حل میکنیم، مسائل بیرونی خودش درست میشه.
باید تصمیم بگیریم، حرکت کنیم، متعهد باشیم، مسیر هموار میشه، راحت اتفاق می افته.
نگاه مون رو جوری تغییر بدیم که کمی احساس بهتری به ما بده. جوری نگاه کنیم که حالمون بهتر باشه. راحت تر بگیریم. نگران نرسیدن، از دست دادن نباشیم. جوری نگاه نکنیم که اذیت بشیم.
روند طبیعی جهان اینه، که اتفاقات باید طبیعی پیش بیاد. چون قانون درسته.
امسال بهترین سال زندگی مون و سال های بعد بهتر از امسال باشه.
“یک تجربه شخصی”
مدتها در شبکه های مجازی تیم های کوهنوردی و طبیعتگردی رو دنبال میکردم، اصلا شرایط شرکت در برنامه ها رو نداشتم، وقتی تصاویر رو میدیدم، یه آهی میکشیدم، قطعا همون حسرت بود. بعدها شنیدم در فایل ها که اگه چیزی خواسته ات هست، به جای حسرت خوردن، شادی کن، انرژی بفرست.
شروع کردم به تمرین کردن. اولش سخت بود. میگفتم خدایا منم میخوام این ها رو تجربه کنم. ایده اومد که خب شروع کن. ذهنم میگفت، سخته، مجهز نیستی، سرده، دوره و ….
ولی یکجا غلبه کردم به ذهنم، از تهرانگردی شروع کردم. تنهایی، و الان یکساله که هم کوه میرم، طبیعت و ….
جالبه که پوشاک و وسایلم هم داره کامل میشه. شاید اینجا تکامل رو بهتر متوجه شدم.
چیزی که حسرت بود، الان اتفاق افتاده، شاید به همون راحتی که استاد گفتند. در مسیر افراد مناسب اومدن. هماهنگ و هم جهت با خواسته هام…
خدا خودش میدونه که چقدر این مسیر ایمانم رو بیشتر کرده، باور و اعتمادم رو …
که بقیه خواسته ها هم اتفاق می افته.
سپاس از آگاهی های دوره فوق العاده
سلام به همه ی دوستان عزیز
من دیروز هدایت شدم به فصل 6 کتاب رویاهایی که رویا نیستند(من این فصل رو خریده بودم ولی یادم رفته بود که بخونمش رفتم توی پروفایلم و چشمم بهش خورد) وقتی این فصل رو خوندم دیدم که موضوعش با فایلی که خانم شایسته عزیز توی سایت گذاشتن خیلی مرتبطه.
موضوع این فصل اینه که باید یه سبک شخصی برای زندگیمون داشته باشیم. و نباید موفقیت هامون و زندگی که داریم و از دیدگاه دیگران بسنجیم.یعنی این که اگر موفقیتی داریم که دیگران دارن ازش تعریف می کنن و موضوع صحبت فامیل شده ما خوشحال باشیم و اگر ما موضوع صحبت فامیل نیستیم حالمون بد بشه و همین داشته هایی هم که داریم رو نبینیم و سپاسگزار نباشیم. و در کل احساساتی مثل
تلاش برای اول بودن
مورد توجه دیگران بودن
مقایسه کردن خودمون با دیگران
تقلا برای این که از بقیه عقب نمونیم
تا اون جایی که من از این فصل برداشت کردم مهم ترین دلایلی هستن که باعث میشن که با خودمون در صلح نباشیم.
وقتی در احساس بدی هستیم این به این معنا نیست که ما نکته مثبتی در زندگیمون نداریم به این معناست که ما داریم خودمون رو با دیگران مقایسه می کنیم که اونا چی دارن و ما نداریم و توجهمون رفته روی نداشته هامون و اون جاست که تقلاهاا برای عقب نموندن و مورد توجه بودن شروع میشه و این باعث میشه ما با خودمون در صلح نباشیم.
حالا کار ما برای این که با خودمون در صلح باشیم چیه؟ اینه که به نکات مثبت زندگیمون توجه کنیم و سپاسگزار باشیم و اون شور و شعف و اون حالت عشق و سپاسگزاری رو برای مدت زمان بیش تری در طول روز حفظ کنیم.
جمله هایی که خانم شایسته نوشتن جمله های خیلی عالی و راهگشایی هستن مثل:
در صلح بودن با خودت یعنی عدم اثبات ارزشمندی خودت حتی به خودت.
در صلح بودن با خودت یعنی، مهمترین دلیل ارزشمند بودن خودت را موجودیت فرکانسی خودت بدانی. موجودی که قادر است با فرکانسهایش زندگیاش را از دل هیچ، خلق کند.
موجودی که قادر است از دل ناخواستهها و تضادها، خواستههایش را بسازد و جهان را رشد دهد.
برداشت من از این جمله ها:
یعنی وقتی تو به خاصیت فرکانسی جهان اعتقاد داری و میدونی که با همین فرکانس میتونی همه چی رو داشته باشی ، میتونی محبوب باشی، سالم و سرحال باشی و…. بدون توجه به خصوصیات ظاهری و خانوادگی و این که کی خوشش میاد و کی خوشش نیاد میتونی فوق العاده باشی پس چرا خودت رو دوست نداشته باشی و سپاسگزار نباشی و از زندگی لذت نبری .
میگه در صلح بودن یعنی این که اصلا نیاز نیست خودت رو به خودت ثابت کنی یعنی نیاز نیس حتما خیلی پول دار باشی و یه کارهای خیلی بزرگی کرده باشی و مورد توجه باشی تا بپذیری که تو آدم قوی هستی و با خودت به صلح برسی.داره میگی تو کلا ارزشمند هستی تو تکه ای از ذات خداوندی تو خالقی تو فوق العاده ای فقط کافیه این ها رو باور کنی بپذیری خودتو .
شاااااد باشید.
گفت آسان گیر کارها کز روی طبع سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش…
سلام و درود خدمت استاد عزیزم
واقعا هر روز بیشتر از قبل خودمو تحسین میکنم که این مسیرو انتخاب کردم و هر روز زندگیم قشنگتر از دیروزه و میدونم اگر به اینجا هدایت شدم همه از لطف و عنایت خداوند نسبت به منه خدایا سپاسگذارم…
خیلی خوبه درصلح بودن با خودمون خیلی عالیه احساس ارزشمندی، ارزشمندیم چون خودمون میتونیم خالق بهترین شرایط برای خودمون باشیم
من چندین ساله که دارم داروهای بیماری صرع مصرف میکنم و هربار دکتر برام مقدارشو کمتر کرده باز حالم بد میشد اما از وقتی که وارد سایت شدم دیگ هیچ توجهی به بیماریم نکردم و همه ی تمرکزمو گذاشتم روی سلامتی نه اصرار فقط شکرگذاری روزانه بابت جسم سالمم و حال خوب و تونستم دوز داروهامو کمتر کنم و هیچ مشکلی برام بوجود نیومده خداروشکر و این به من ثابت میکنه که میتونم خیلی چیزای دیگ ای رو هم با ذهنم و باورهام بدون هیچ وابستگی ای تغییر بدم
خدایا سپاسگزارم از این قوانین بدون تغییر موجود در جهان هستی
خدایا سپاسگزارم از هدایتم به سمت استاد عباسمنش
خدایا خییییلی دوست دارم…
ممنونم استاد بازم مثل همیشه عاااااااالی بود💜
به نام خداوندبخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم..
وسلام به تک تک دوستانم
روز نهم تحول زندگی من…
استادجانم من از وقتی با شمادر مسیر خودشناسی، خداشناسی وجهان شناسی قرار گرفتم، خصوصا از وقتی شما تفسیرهای جدید ودرست و واقعی تری از کلام خداوند در کتابش،برای ما داشتید واز طریق پیدا کردن قانون جذب و مثبت اندیشی ریشه اش رو در تک تک سوره هایی که نازل شده بر پیامبر، بررسی وپیداکردید وتطبیق دادید وبه ما آموزش دادید، من کلا دیدم به زندگی ،به خودم، به خداوند وبه جهان آفرینش به طرز فوق العاده ای تغییر کرد، تغییری که باعث شد من توسط درک وشناخت قوانین جهان هستی، به این باور برسم که در عین اینکه جهان واقعی هست و جبری برجهان حاکم هست تا زندگی مادی وجود داشته باشه وما باید خواسته یا ناخواسته بپذیریم که این زندگی جزئی از برنامه ریزی وخواست خداوند برای تک تک ماست، با این حال خداوند از روی رحمت ومهربانی اش از قبل خلق انسان از روی دانایی وقدرت بیکرانش همه چیزهایی که انسان نیاز داره برای اینکه توی این دنیا راحت زندگی کنه وخودش رو تجربه کنه براش خلق کرده ودر اختیارش گذاشته،این مهمترین چیزی بود که درک وباورش باعث آرامش من شد، که من در جهانی دیده گشودم و بدنیا اومدم که همه چیز مسخر من بوده و من می تونستم با درست استفاده کردن از هرانچه که در اختیارم هست انسانی خوشبخت وسعادتمند وثروتمند و سلامت ویکتاپرست باشم …
منتهی به قول خود خداوند که توی کتابش میگه، هرچقدر آیه ها ونشانه های روشن از طریق پیامبران براتون فرستادیم ولی شما باورش نکردید وگفتید که فقط از چیزیکه پدران وگذشتگانتون پیروی وپرستش میکردند پیروی میکنید واینطور شد که گمراه شدید، واز عذاب شدگان!!!!
واقعا وقتی هر کدوم از ما کلی باور غلط واشتباه رو به لطف خداوند دور ریختیم و فهمیدیم که اکثرا باورهای غلط واشتباه خودمون و خانواده و جامعه بوده که توی وجودمون توی ذهنمون مدام تکرار میشده، وباعث شده بوده که زندگیمون در مسیر نادرستی قرار بگیره ومدام گله مند و بدبخت و در درد ورنج بسر ببریم..
وشما به لطف خدا از طرف خداوند مامور هدایت ما شدید وبه زبانی رسا و شیوه ای آسان واز روی عشق سالهاست که به ما آموختید درس وشیوه ی درست زندگی کردن وزیستن رو، وبا آموزه هاتون ذهن وقلب وتمام وجود مارو شستشو دادید، واین باورهای جدید در مورد خودمون، خداوند وجهان آفرینش کاری کرد تا پای در مسیر درست زندگی بذاریم..
مسیریکه همواره حس سعادت وخوشبختی وارامش رو برامون به همراه داره، ثروت وسلامتی رو به همراه داره…
وقتی من باور کردم هراونچیزیکه شما اموزش دادید و اموزش میدید، وقتی من انجامشون دادم به تکرار وتمرین، وقتی نتایج کم کم از راه رسیدن ومن مطمعن شدم که این دیدگاه جدیدم واین باورهای جدیدم داره بهم جواب میده هر روز مشتاق تر شدم به یادگیری این اصولیکه شما وهزاران نفر دیگه رو به موفقییت توی تمام جنبه های زندگیشون رسونده…
استاد جانم یکی از تغییرات بزرگی که من داشتم همین آسون گرفتن وراحت گرفتن زندگی هست، من بادرک وشناختی که از جهان پیدا کردم فهمیدم که هیچ چیز وهیچ کس در جهان اونقدر واقعی وهمیشگی وپایدار نیست که من بخوام بهش بچسبم حتی فرزندم، هیچ چیز در جهان ثبت وسند نخورده به نامم که حتما وباید مال من باشه تا ابد، حتی نفس کشیدنم وزنده بودنم در دستان خالقی قدرتمند است که فقط این توانایی رو بهم داده که وقتی هر روز صبح روحم رو به بدنم برمیگردونده من بتونم طبق اصول واصل قوانین جهان هستی زندگی کنم، واختیار تک تک نفسهام در دستان پر قدرتش هست، وچیزهایی وافرادی وموقعییتهایی رو در اختیارم گذاشته که باید با همونها که در اختیارم هست روزم رو بسازم، وبرای داشتن اونچیزهایی که دلم میخوادشون تلاش کنم به اندازه ای که در توان وقدرت من هست نه بیشتر، من مدتهاست برای داشتن چیزی یا برای اتفاق افتادن چیزیکه دوستش دارم ومیخوامش حرص نمی زنم،فقط خواسته ام رو توی تمرین ستاره قطبی می نویسم، وبعدش باخیالی راحت واسوده به زندگی روزمره ام میرسم ، وشک ندارم که جهان به طرز شگفت انگیزی برای من برنامه ریزی میکنه تا در زمان ومکان درست به خواسته ام برسم وتوی 99 درصد هم همون خواسته ی خودم اتفاق میفته..
باور اینکه من خالق زندگی خودم هستم ومسئول صد درصد زندگیم، باوری قدرتمند بوده که توسط شما توی وجود من ریشه کرده وهمین باور باعث شده حتی وقتی باشرایط ناخواسته ویا تضادها روبرو میشم با آغوش باز پذیراش هستم ومیگم این ناخواسته واین تضاد اومده تا نیمه ی تاریک وجودم رو روشن کنه، وهربار که توسط لطف خداوند ورحمتش و تلاش ذهنی خودم برای کنترل ذهنم ودریافت الهامات وانجامش توی زندگیم از اون ناخواسته واون تضاد گذر میکنم واقعا اون نور وروشنایی وحس رهایی وآزادی رو توی وجودم حس میکنم وباور دارم که عبور از اون ناخواسته وتضاد صدها قدم منو به رستگاری نزدیک کرده، همه ی ما دوست داریم بی درسر و بی غم وغصه ونگرانی زندگی کنیم، چه بسا داشتن پول ومال وملک و (ثروت) به تنهایی نمی تونه بهمون حس خوشبختی بده، ولی همیشه بودن آدمهایی که از نظر مالی غنی نیستند اما داشتن حس خوشبختی رو به راحتی توی وجود وزندگیشون رو میشه حس کرد،چرا؟
چون اون شخص یادگرفته با داشته هاش خوش باشه سپاسگزارشون باشه و به قول شما زندگی رو راحت گرفته، به این باور رسیده که کم وبیش جهان ارزشی نداره، وهرلحظه هرکسی با هر دارایی، مرگش فرا برسه باید همه چیز رو رها کنه وبره…
همین باور قدرتمند که هیچ چیز جهان همیشگی نیست واز طرفی باور اینکه من تا زنده ام باید تلاشم رو بکنم که بهترین خودم باشم،کمکم میکنه همیشه برای اونچه که از دست میره، برای اون اتفاقهای بد وتضادهای سخت ودشوار غمگین نباشم وبرای اونچه که بدست میارم ویا دارم واز طرف خداوند هست هم زیادی ذوق نکنم وبهشون وابسته ودلبسته نباشم واونهارو باعث شادی خودم ندونم..
یه جورایی به تعادل رسیدم نه صد درصد ولی انقدری هست که حس میکنم دری از درهای بهشت، در رهایی وآزادی به روم باز شده، واین حس باعث شده هر روز فقط برای یک روز سعی کنم تلاشم رو انجام بدم سهمم رو انجام بدم سهم خداوند رو در امورات زندگی به خودش بسپارم، وزندگی کنم، طوریکه لذت ببرم، باعشق کارهامو انجام بدم، توکل کنم وبه قدرت وتوانایی خداوند برای سروسامان دادن اموراتم به بهترین شکل ایمان داشته باشم، وگرنه قدرت ذهن وجسم مثل کجا توانایی حل مسائل وتضادهایی رو داره که باهاشون رو برو میشم؟؟
و دنیا طلبی من وبدنبال خوشیها و لذت ها و ثروتها و حس به کمال رسیدن من کجا بهم اجازه میده تا راحت وآسوده زندگی کنم اگر هرلحظه فانی بودن جهان مادی رو وفرارسیدن لحظه مرگ ورفتن از این دنیا رو به خودم یاداوری نکنم؟؟!!
نمیدونم چطور توصیفش کنم،وقتی گاهی جلو خانوادم یا کسی این حسمو این باورمو به زبان میارم، ویا توی وجودم نمایان میشه، اطرافیانم تعجب میکنن، میگن واقعا که سر شدی، سیب زمینی بی رگ شدی، بی احساس شدی، چطور توی این موقعییت این شرایط مثلا به ظاهر بد و یا برعکس شرایط فوق العاده قرار گرفتی ولی هیچ هیجانی توی وجودت نیست؟!
مدتهاست فقط وفقط سعی میکنم سعی میکنم سعی میکنم تسلیم خواست خداوند باشم، وهیچ چیز رو جز وجود خداوند وقدرتش جدی نبینم وجدی ندونم، همون خدایی که رحمتش ولطفش باعث شد تا در این مسیر قرار بگیرم، تا اندازه تلاشم و اندازه درکم جهانش رو بشناسم خودش وقوانینش رو بشناسم خودم رو بشناسم…
من یادگرفتم که هیچ چیز دربیرون من نیست، وهمه چیز درون منه، شما استاد عزیزم با آموزه هاتون این قدرت رو به من دادید که من بتونم حداقل همینقدر شاید 80 درصد اختیار تمام تمام افکار واحساسات وعواطفم رو در دست بگیرم، وقتی افسار ذهنم دست خودم آگاهانه کانون توجه ام رو میبرم سمت مثبت ها حتی تو دل بدترین تضادها…
اوایل خیلی سخت بود خیلی، ولی هرچقدر بیشتر باور کردم که خالق زندگیم خودم هستم راحتر با شرایط واتفاقات کنار اومدم وپذیرشم بالاتر رفت..
وقتی من خالق زندگی خودم هستم وقدرتی عظیم مثل خداوند حامی من هست دیگه چه افسوسی چه غمی برای نداشته ها واز دست رفته ها؟، مال، ثروت، روابط، سلامتی، موقعییت های کاری واجتماعی؟ از دست رفت؟!
اوکی، مشکلی نیست، یه بار دیگه با کمک خداوند میسازمشون، دوباره درستشون میکنم، خلقشون میکنم، همونطور که در قبل بوده چه بسا بهترشو، بیشترشو با ارزشترشو…
اینها فقط در حرف نیست من تجربشون کردم در تمام عمرم وخصوصا طی این دوسال اخیر به اندازه ایمان وباوری که به خودم وخداوند پیدا کردم….
واینها همه از روی لطف ورحمت خداست، وگرنه من حتی قدرت نفس کشیدن هم ندارم..
وقتی دستتو میدی به خداوند ومیگی من نمیدونم من نمی تونم من بلدش نیستم من قدرتش رو ندارم تو منو ببر به سمت اونچه که برام بهترینه، خودش میبردتت، خودش بهت انگیزشو میده، تواناییش رو میده، خودش هدایت وهمراهیت میکنه..
یکی دیگه از چیزهایی که همیشه برام اصل بوده وازشما اموختم سپاسگزاری مداوم و روی لبم واز صمیم قلبم بوده بابت همه چیز، هرچیزیکه شاید کوچیک باشه ولی تو می بینیش ومیدونی این درجهان تو برای توست، وقدر دانش هستی حتی وقتی صدای یه پرنده به گوشت میرسه، حتی وقتی سوارتاکسی میشی، حتی وقتی کسی بهت لبخند میزنه، حتی وقتی کار اداریت توسط کارمند خوش رو و وظیفه شناسی به راحتی انجام میشه، حتی وقتی چیزی میخری و تخفیفش شامل حالت میشه، حتی وقتی چراغ خونت رو توی تاریکی شب روشن میکنی، حتی وقتی شیرآب باز میکنی تا دوش بگیری، حتی وقتی میشینی روی زمین روی چمن ومطمعنی که زمین اروم زیر پای تو مسخر ورام توهست وهیچ تکون ولرزشی نداره، درصورتیکه میدونی هزاران چشمه وچاه واتشفشان ومذاب و …..فعال در خودش داره…
دیگه چی بگم؟ مگه میشه همشو گفت؟ ولی وقتی تمرین میکنی بابت تک تکشون سپاسگزار باشی اونم باتمام وجودت وذوق کنی که خداوند چه چیزهایی رو مسخرت کرده تا راحت زندگی کنی، احساس خوشبختی تمام وجودت رو میگیره حس اینکه چقدر با ارزش هستی اونم برای کسیکه قدرت تمام عالم در دستان پرقدرتش هست ودر حیطه ی فرمانروایش…
دیگه خیلی چیزها با این باور ارزشمند برات بی ارزش میشه، که چرا برام تولد نگرفت، چرا یادش نبود بهم تبریک بگه، چرا کادو نگرفت، چرا تلفنم رو جواب نداد، چرا بهم توجه نکرد، چرا رفت، چرا اومد، چرا از دست رفت، چرا شکست، چرا اینطوری شد، چرا انطوری نشد، دیر شد، زود شد، خوردند، بردند، تموم شد، اون چی گفت، اینا چی میگن، قضاوتم کردند، تاییدم کردن یا نکردن، دوستم دارن یا ندارن و…وهزارتا از این مثالها حاشیه ها که یک عمر نذاشتن ما به اصل برسیم، اصل رو که داشته باشیم، اگاهانه که زندگی کنیم وهدفمند انقدر چیزهای با ارزشتری مثل ارامش وامنیت وسلامتی و خوشبختی و معنوییت و ثروت جاری وساری هست توی زندگیمون که مهمترین رابطه ی ما میشه رابطمون با خداوند، وقتی خداوند صاحب اختیار ما باشه خودش همه چیز رو همیشه کادو شده تزیین شده هر روز بهمون هدیه میده حتی هرساعت وهرلحظه، جوریکه اشک شوق بریزیم از این حد لطف ورحمتش وبه خودمون بگیم، منکه تلاشی براش انجام نداده بودم ؟! منکه کار خاصی نکرده بودم؟! خدایا جز لطف ورحمت ومهربانی تو چه چیزی قدرت داشت انقدر بهم عشق بده وانقدر بهم حس خوشبختی بده؟!
الهی هزاران بارشکر الله مهربان رو بابت این آگاهیها، بابت شما استاد عزیزم که زندگی منو به سمت سعادت وخیر وخوشبختی بردید به لطف الله…
انشالله ههمون در پناه امن خداوند باشیم هرلحظه وهمیشه..
سلام خانم سید پور عزیز
انقدر کامنتتون پرمحتوا و زیبا بود که میدونم اگر هربار بخونمش ازش درس یاد میگیرم.
خداروشکر بابت این همه درک و اگاهی و ارامش که همش از تداوم شما در این مسیر و لطف خداوند میاد.. بازم بهتون تبریک میگم. از خوندن کامنتتون خیلی لذت بردم. حتما از نتایجی که میگیرید برامون بگید
شاد و ارام باشید
به نام خدای من
رد پای قدم نهم در سفرنامه
با درود خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته و دوستان هم مدار
وقتی به زندگی خودم نگاه میکنم و میبینم من هم مثالهای زیادی مانند خاطره استاد در زندگی ام داشتم و زمانهایی که به چیزی اصرار داشتم و وابستگی نسبت به انجام شدن آن داشتم یا به آن نمیرسیدم یا به سختی و در زمان نامناسب به آن می رسیدم و اگر در قید و بند چیزی نبودم و برایم مهم نبود به راحتی و بدون دردسر به آن می رسیدم ، الان متوجه می شوم که شرکی خفی باعث و بانی این اتفاق بوده و این درس بزرگی در زندگی ام است که اگر چیزی را رها کنی به آن میرسی از راهی که حتی فکر آنرا هم نمیکنی.
خدا را شکر گزارم که بسیار زمان زیادی در کنار پدربزرگم بودم و خوشحالم با اینکه در حال حاضر در قید حیات نیست اما زمانیکه در این دنیا بود همراه او بودم و از لحظات خوب بودن با او لذت میبردم ، پیرمردی که سرشار از آرامش بود و همیشه با چشم میدیدم که چطور کارهایش در زمان مناسب انجام میشد و همیشه در بهترین مکان بود و به معنای کلمه صلح بودن با خود و ارتباط با خدا را برای من معنا میکرد و با توضیحات جالب استاد شخصیت زیبای اورا درک می کنم.
در این روزها و با دنبال کردن سفرنامه و کنترل ورودیها و هدایتهای خدا ، با داشتن احساس خوب و کارکردن روی خودم تا حدود خیلی زیادی زندگی ام روغن کاری شده و کارهایم روی روال افتاده و حال خوبی دارم و آرامتر شدم ، صبر با حس خوب دارم و اتفاقات هر چند کوچک و زیبایی ای زیادی را میبینم ، رابطه ام با دیگران بسیار بهتر شده حتی با کسانی که منفی نگری در آنها بیداد میکرده و رفتارشان با من عوض شده و نگران به دست آوردن خواسته هایم نیستم چون مطمئن هستم با کارکردن روی باورهایم و تکامل و ادامه دادن این مسیر به آنها میرسم.
خدایا شکر گزار توام و ازاستاد عزیز و خانم شایسته مهربان به عنوان راهنمای خودم در مسیر زندگی سپاسگزارم ، به امید روزهای بهتر ، خدایا شکرت.
سلام استاد عزیز..تولدتون مبارک…من هفته پیش تولدم بود و وقتی شب تولدم با خودم فکرمیکردم متوجه رشد فکری خودم شدم و این موضوع مدیون شما هستم…برای سال جدید هم فکرهایی در مورد درآمد دارم البته با توکل ب خدا…..رااااااستی میدونستید اسفندی ها یک چیز دیگه اند مثل استاد
تولد تولد تولدت مبارک .مبارک مبارک تولدت مبارک استااااااادعزیزم استااااااددوست داشتنی من .بهترینهانصیبت .ازخداسعادت وخوشبختی دوجهان رابراتون خواستارم .
همیشه همین طوره که استادعرض کردن ،زمانی که من برای خودم ارزش زیادی قائل میشم ،جهان هم بهترینهارانصیبم میکنه .درک این مطلب اوایلش برام باورنکردنی بودامامثل همیشه چون آگاهی جدیدی کسب کرده بودم خیلی مشتاق بودم تجربش کنم .
اینکه کی وچطوربایدبفهمم برای خودم ارزش قائل هستم رابایدپیدامیکردم ،زمانیکه اجازه نمیدم کسی توکارهای شخصی من مداخله کنه زمانیکه ازلحاظ خوردن برای خودم چیزهایی که دوست دارم رامیخرم یامیپزم زمانیکه خودم برای خودم خریدپوشاک ویاهرچیزدیگه ای می کنم زمانیکه کسی به هرنحوی چه به حق چ ناحق منو،رنجونده ازش بگذرم واجازه ندم اون موضوع یااون شخص باعث حال خرابی من بشه ،زمانیکه ورزش میکنم والویت بندی وبرنامه برای زندگی ،روزمره ام دارم ،زمانیکه ثبات شخصیتی دارم واجازه نمیدم هرکسی به راحتی واردحریم خصوصی من بشه ،جاهایی که شهامت نه گفتن دارم ،وقتایی که باتنهایی خودم حال میکنم آهنگ گوش میدم ،حتی توخلوت خودم تیپ میزنم وبرای خودم میرقصم ،زمانیکه هدفگذاری میکنم وپابنداجرای هدفم هستم وباموانع هرچندسخت ،میجنگم .زمانیکه اجازه نمیدم هرخبریاهرآدمی باانرژی منفی ،ذهن منودرگیرکنه .به هرقیمتی باهرکسی ارتباط نمی گیرم حتی باعزیزان نزدیکم .باکسانی که مثبت نگرهستن سعی میکنم نشست وبرخاست کنم .دست ازنقاب زدن برای تاییدگرفتن بردارم.زمانیکه وقت برای مطالعه میزارم .
درکل ازیک اراده قوی ومصممی برخوردارباشم یعنی به خودم بهابدم.
انجام بعضی ازاینکارهاکه گفتم درنظرخیلی ها،مسخره ومضحک میادولی قضاوت کسی برام مهم نیس خیلی هابه خاطراینکه تنهانباشن برنامه های دورهمی می چینن ولی من دنبال وقتهایی هستم که تنهاباشم واقعن تو،اون تایم که خونه خالی میشه نمیدونیدچقدلذت میبرم برای خودم قهوه درست میکنم باموزیک کارای خونه راانجام میدم بعدمیوه وخشکبارمیزارم رومیز،ویه دفتروخودکارباگوشیم که فایلای استادروگوش بدم ،نکته برداری میکنم ومیرم توفضا به خصوص روزهایی که چیزهای تازه یادمی گیرم ،به قدری خوشحال میشم که شباقبل ازخاب ازهیجان زیادی خوابم نمی بره .البته هرجادعوت بشم بابت هرمراسمی بادل وجون برنامه می چینم وحتمن میرم چون ازروابط ودیدن اقوام ودوستان هم لذت می برم ولی روابطم باحدومرزه حتی باخانواده خودم حتی باپدرومادرم .عاشق همه هستم ولی لزومی نمی بینم که خاله بازی کنم ووقتم رابه بطالت بگذرونم .
وقتی خودمم ونقابی که به خاطرتاییدگرفتن ازدیگران رابرداشتم ،حس خوبی پیداکردم واین بیشترباعث رشدمن شده ،هرچنداولش دیگران من خودخواه می بینن ولی کم کم متوجه میشن من خودخواه نبودم بلکه دنبال خودواقعیم می گشتم والان خودمم .شایداونهاهم یادبگیرن خودواقعیشون بشن که البته من دنبال کنترل اونهانیستم .
چ حس خوب وآرامش بخشی پیدامیکنه آدم زمانیکه برای خودش زندگی میکنه فارغ ازاینکه دیگران چ قضاوتی درموردش میکنن .
عباس منش جونم همه ی این شجاعت وشهامت راازتویادگرفتم واگرنه من یه زن ترسویی بودم که قضاوت دیگران برام خیلی مهم بودهمیشه دنبال مهرتاییدازطرف اونهابودم ولی الان مهرتاییدراخودم برای خودم میزنم وازخودم حتی پیش دیگران تشکروقدردانی میکنم وازخداتشکرمیکنم که منوخلق کرده ،وقتی اینطورحرف میزنم همه میخندن ولی بقدری بالام وحس خوبی دارم که با خنده ی اونهاتازه انرژی هم میگیرم واصلن بهم برنمی خوره چون خودموپیداکردم واعتمادبه نفسم بالارفته .
دراصل حضورخداراکنارخودم احساس میکنم ومیگم پشتوانه به این قدرتمندی دارم واینطور، خیلی خیلی قدرت می گیرم .
انشالله که همیشه حواسمون باشه درست عمل کنیم چون زمانیکه مسیرمون درست باشه ،همون دیگران خودشون بدون تلاش من ،سمت من میان .دقیقا همون چیزی که استادگفت .
عاشقتم استادعزیزم
مهمترنی رابطه ای که من دارم با خودم است و البته تنها رابطه.
بقیه ی روابط تنها انعکاسی از روابط درون ما هستند.
یعنی اگر من در ارتباط با خودم دچار مشکل باشم با دیگران هم دچار مشکل می شوم.
وقتی بتوانی با خودت ارتباط درستی داشته باشه توانسته ای به الهامات و هدایت الهی دست پیدا کنی
در صلح بودن با خودم یعنی لذت بردن از ارتباط با خودم.
یعنی من موجودی هستم که قادر است با فرکانس هایش که تبدیل به اعمال فیزیکی میشوند
زندگی ام و خواسته هایم را از دل هیچ خلق کنم.
در صلح بودن با خودم یعنی سپاسگزاری بابت تضاد های زندگی ام و واضح شدن خواسته هایم
و سپس انگیزه گرفتن برای تبدیل تضاد هایم به خواسته هایم در زندگی ام.
وقتی با خودت در صلح قرار میگیری رفته رفته هدایت میشوی و سر جای درست در مکان درست قرار میگیری.
بنام خدایی که هرچه دارم از ان اوست.
سلام به استاد عزیزم و مریم جان.
روز نهم سفرنامه، انگار هر روزی از این سفرنامه یه هدایته، من بهش میگم قرص ارامش بخش.
چون هر شب با گوش کردن هر فایلی اروم میشم چون هنوز مثل اون کودک نوپایی ام که هی میخوره زمین هی بلند میشه، تمرین میکنه یاد میگیره. منم دارم یاد میگیرم با قانون زندگی کنم، هر وقت درونم اشفته میشه نگرانم از اتفاقات اینده، بخودم بگم ک زندگی رو اسون بگیرم، جدی نگیرم رها باشم و ازاد.
وقتی احساسم بد میشه با خودم در صلح نیستم، با اطراف با ادم ها و… از درونم شروع کنم اروم بشم فکرمو درست کنم، وقتی مهم ترین ارتباط، ارتباط با درونم و خدای درونم باشه، دیگ نظر خوب و بد دیگران نباید منو بهم بریزه.
دلم میخواد این نوع ارامش ها عمیق تر و پایدارتر بشن وقتی که من بیشتر روی فکرم کار کنم روی باورام، و درونم.. خیلی خوشحال ام توی این مسیر با یک خانواده ی فوق العااده هم مسیرم.
استاد تولدتون مبارک، ایمان دارم شرایطی به وجود میاد که تا یک هفته ی دیگه محصولات مورد نیازم از سایت رو خرید کنم <3
استاد ممنون از شما
«إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ»، بهدرستیکه پروردگار ما غفور و شکور است (فاطر/34).