داستان هدیه تولدم - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    240MB
    20 دقیقه
  • فایل صوتی داستان هدیه تولدم
    18MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1503 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا زهرایی گفته:
    مدت عضویت: 1382 روز

    خب میخوام از حال و هوای این چند روز بگم امروز پنج بهمن 1401 تازه داشتم ب محیط اینجا عادت میکردم که شوهرم خبر داد باید جشن بگیریم من از جشن خوشم نمیومد و شبش خوابیدم اما ساعتای 2 بیدار شدم و از فکر و خیال خوابم نبرد اما از فرداش مدام با خودم حرف زدم و گفتم بقول استاد من تا از این مرحله نگذرم بزرگ نمیشم و کوچیک میمونم و گفتم چه بهتر نسخه زیبا شده خودم رو میتونم ببینم و تجربه جالبی میشه این عبور از ترسم ( الان که دارم اینارو مینویسم قوت قلب میگیرم )

    خلاصه دیگه مثل سابق مدام تو حال نا جالب نمیمونم و تلاش میکنم اوضاع و شرایط رو جوری ببینم که بهم خوش بگذره

    اون روزم قرار بود برم خونه خواهرم اما فهمیدم مهمون داره میخاستم نرم اما پا رو ترسم گذاشتم و رفتم ( افرین گلم)

    دیگه دارم سعی میکنم پا رو ترس هام بزارم

    سعی میکنم تو کارهای خونه تعادل داشته باشم تا حالم خوب بمونه…

    من از شوهرم ممنونم چون تو کارها خیلی کمکم میکنه دیروز رفتیم خرید و یک فرش زیبا خریدیم و خیلی دوسش دارم

    راستی دیشب شوهرم کلی از استاد تعریف کرد ( قبلا اصلا تو فرکانسش نبود و گوش نمیداد) و بعد از حجاب بحث کردیم و منم گفتم اتفاقا یه فایل دارم از استاد که راجع ب حجابه و بعد گفت بزار گوش بدیم…

    ولی شوهرم خوبی که داره اکثرا حالش خوبه با وجود اینکه به این قانون اعتقادی نداره برای همین از من بیشتر پول درمیاره

    درمورد خانه داری هم کم کم دارم عادت میکنم میتونم بگم 80 درصد عادت کردم

    راستی یه نکته من این روزا با خرید کردن خیلی لذت میبرم برای همین بیشتر خرید هام خوب از اب درمیاد با فروشنده های بهتر . پریروز رفتیم یه مغازه ای فروشنده داشت با یه خانمی بد صحبت میکرد بعد از اون من خواستمو گفتم و با من خیلی مهربون بود و فهمیدم که واقعا اون ادم عوض نشده بلکه من عوض شدم ک رفتار ادما با من تغییر میکنه خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    ریحانه رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 1490 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربانم

    ردپای روز نهم

    استاد با دیدن این فایل یک تحولی در درونم ایجاد شد . شما گفتید به خواسته ها تون نچسبید و رهاش کنید و از زندگی کردن لذت ببرید .من امروز به یک باره رفتم پیج هایی که مربوط به خواسته ام بود رو پاک کردم و فقط چند نمونه رو ذخیره کردم برای تجسم سازی و رهاشون کردم . و گفتم تنها چیزی که باید بچسبم به خدای درونم هست ، فقط اون رو ببینم و رابطه ام رو با او درست کنم . انگار اون خواسته ها فرعی بودند و نمیزاشت درست تمرکز کنم به اصل . یه چیز در درون به من گفت : اگه خواسته ات فقط من باشم ، تو همه چیز رو داری .( خدا=همه چیز) .

    من باید رابطه با قلبم رو درست کنم و فقط به خودم بپردازم . استاد الان دارم یه چیزهایی رو متوجه میشم ولی نیاز دارم خیلی روش کار کنم . فایل روز هشتم گفتید از زندگیتون چی میخواین؟ من الان فقط میتونم بگم خدایا من فقط تو را میخواهم. میخواهم به تو توجه کنم و فقط توجه تو را میخواهم. خواستن تو یعنی خواستن همه چیز

    استاد شما گفتید تمرکزتون رو به فایل های من بزارید و دیگه تو هیچ حوضه ی دیگری کار نکنید و من هم این کار رو کردم. و الان متوجه شدم که رو خواسته هام هم باید اینطوری باشم، لیست خواسته هام رو بنویسم و دیگه رهاشون کنم و تمرکزم به یک خواسته باشه و آن هم خدایی که در درونم هست و رابطه ام رو با او هر روز عمیقتر کنم . خدایا بی نهایت شکرت شکرت شکرت به خاطر این درک امروزم

    استاد عزیزم دوستتون دارم پیشاپیش تولدتون مبارک خیلی جالبه که تولد شما و تولد همسرم در یک روز هست 18 اسفند و تولد خود من هم 14 اسفند هست.

    و این ماه اسفند عجب ماه قشنگ و شهودی هستش

    البته این باور من هستش و دوستش دارم این باور قشنگ رو .

    روزتون مبارک باشه

    موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      عصمت جعفری گفته:
      مدت عضویت: 1814 روز

      سلام خانم رحمتی عزیز

      چقدر کامنتتون عمیق و پرمحتوا بود برام.

      چقدر قشنگ گفتید که باید خواستمون رو بنویسیم و بعد رهاش کنیمو بریم از زندگیمون لذت ببریم. فقط باید بچسبیم به یک خواسته و اون درست کردن رابطمون با خداس و اونو اصل قرار بدیم و بعد همه چیز خود به خود درست میشه.

      ممنونم ازتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    علیرضا خنجری گفته:
    مدت عضویت: 2004 روز

    سلام سلام

    من میخوام همه بهم احترام بزارند

    من میخوام کلی اتفاقات خوب تو زندگیم بیفته

    من میخوام کلی انسان های خوب تو زندگیم باشم

    من میخوام ی رابطه فوق العاده عاشقانه و صمیمی داشته باشم

    من میخوام ی دختر زیبا و متعهد تو زندگیم بیاد

    من میخوام کلی سفر کنم

    من میخوام کلی لذت ببرم کلی تجربه داشته باشم

    من میخوام شب تو ی کلبه چوبی وسط ی جنگل سرسبز با پانترم باشم

    من میخوام……….

    من هیچ وقت از بچگی چیزی به نام سرنوشتو را قبول نداشتم

    ولی

    قبلا فک میکردم برای اینا باید التماس خدا را کنی باید کلی گریه و زاری کنی ک خدا دلش رحم بیاد تا اینا را بهت بده

    ولی الان میدونم اصلا اینطوری نیست

    اینا را به خدا میگی و خداوند همون لحظه میگه اوکی دادمش

    ولی من باید دریافتش کنم

    تا درخواست کنی خداوند همون لحظه ارسالش میکنه ولی دریافتش به من بستگی داره

    حالا چجوری در بهترین زمان و با کیفیت ترین حالت دریافت میکنم

    وقتی که حس و حالم خوب باشه

    وقتی در ارامش باشم

    وقتی با خودم در صلح باشم

    حالا چجوری با خودم در صلح باشم ؟

    سعی کنم لحظه به لحظه زندگیمو لذت ببرم

    سعی کنم همیشه تو احساس خوب و خوبتر باشم

    جوری به دنیا نگاه کنم که به احساس سپاسگزاری برسم

    با احساس لیاقت راه برم

    با احساس لیاقت حرف بزنم

    با احساس لیاقت رفتار کنم

    با احساس لیاقت لباس بپوشم

    همیشه صداقت را بزارم پایه و اصل و اساس زندگیم

    هیچ وقت ادم ها را قضاوت نکنم

    اگه اتفاق بدی تو زندگیم افتاد سعی کنم جوری بهش نگاه کنم که حالمو بهتر کنه

    جوری با بقیه رفتار کنم

    که دوست دارم بقیه باهام رفتار کنم

    اونوقت چه درهایی به روم باز میشه

    اونوقت چه عشقی میکنم

    اونوقت چه ادم ها و شرایطی میاد تو زندگیم

    که به هرچی که میخواستم هیچی

    حتی بیشترشو بهش میرسم

    فقط کافیه احساس ارامش داشته باشم

    همگی در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سلیمان رفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1462 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی

    به صورت کاملا اتفاقی این ویدیو رو دیدم بعد از این که استاد صحبت هاشون رو کردن ، یه جمله گفتن در باره چسبیدن ،آقا به هرچیزی بچسبی اون از تو دور میشه ، یا اینکه درباره هر چیزی که نگران باشی از تو دور میشه ، من به تجربه بزرگی پارسال رسیدم در باره چسبیدم گفتم اینجا بگم هم برای خودم یادآوری بشه و هم دوستان براشون باور بشه این سالی که گذشت خواسته های تقریبن به ذهنم بزرگی داشتم یکی از خواسته هام این بود که ملکی رو بخرم من عاشق خرید زمینم و چند داریم رفته بودم پیش بنگاه محله قیمت می پرسیدم نمیخواستم باور فراوانی زیاد بشه همین که فرکانس خواستم رو بفرستم فقط چند بار این کارو کردم ولی دو تا از خواسته هام که فکر میکردم اینا مهمتره یه جورایی قشنگ چسبیده بودم یکسره میرفتم قیمت از این ور و اون ور می پرسیدند یه سره می گفتم این چی شد قیمتش رفته بالا و ذهن من میگفت تو نمیتونی بخری نمیبینی مگه همه میگن اینا گرون شده ورودی های اشتباه ورودی های غلط داشتم به ذهنم میدادم و نگران بودند و این خواسته ها از من دور میشد ولی یه شب چه اتفاقی داشتم میرفتم زمین والیبال رفتم دیدم سالن بسته است البته بسته نبود داخل داشتم بازی می کردند ولی درو قفل کرده بودند باور نمیکنید من اولین بار بود که میدیدم کسی داخل بازی میکنه ولی در قفله منو نشونه گرفتم گفتم حتماً خیره باید برم برگشتنی دیدم بنگاه محله تو دفتر ش نشسته اینو بگم هیچ موقع تا اون موقع شب تو مغازه نمیشه همینجوری یه چی گفت برو باهاش صحبت کن خلوت ام هست رفتم و گفتم حاجی تا این موقع مغازه ؟ گفت آره دارم نقشه زمین گشاورزیمون رو میکشم فردا کلی کار دارم ، بحث صحبت شدیم از زمین و املاک پرسیدم تا اینکه یه‌دفعه گفت آقا سلیمان یه زمینی هست مشتریش مقداری پول میخواد بیا برا خودت اینو بخرم ، همینو گفت ذهن شروع کرد به نجوا کردن که تو پولش رو نداری ، حساب کتاب که میکردم کم نیومد داخل پرانتز آقا به نظر من حساب کتاب کردن سم ، خلاصه رفتیم شب زمین رو دیدم به من گفت چقدر میتونی بدی گفتم این مقدار گفت مسله ای نداره، بقیه اش رو هم چک بده ، چک رو‌گفت یه دینگی تو ذهن من خورد که آقا استاد گفت چک نه البته کل خاندان ما فکر کنم یدونه یا دوتا دسته چک باشه اصلا با چک کشیدن میونه نداریم به بنگاهی گفتم بعد برگشت گفت چک ام نمی‌خواد شما معتبر و قابل اعتمادی نیازی نیست خلاصه فردا شبش قول نامه زد شد به اسم من ، اینو می‌خوام بگم من به خواسته زمین و ملک نچسبیده بودم فقط میگفتم داشته باشم خیلی خوب ، دیگه اصلا از این و اون بپرسمو این چیزا نبود و خدا هدایتم کرد ،

    به قول آقا ابراهیم ، راحتی و آرامش خداست ، سختی و تقلا و بدو بدو شیطان

    به خودم میگم ، آقا سلیمان نچسب ، نگران نباش ، تو به خدا وصل شو اون همه چی رو میده ،

    این فایل عالی ,

    استاد جان بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    امیر علی گفته:
    مدت عضویت: 2467 روز

    بنام خداوند رزاق و وهاب ، رحمان و رحیم.

    بنام خداوند تنها قدرت مطلق جهان هستی.

    سپاسگزارم از خداوندی که هر لحظه حامی و هادی من است به سمت جایگاه خلیفه الهی.

    سپاسگزارم از استاد عباسمنش عزیزم که الگوی عملی من در شناخت قوانین جهان هستی، درک آنها و عمل به آنها هستن.

    سپاسگزارم از خانوم شایسته مهربان و قدرتمند و خانواده صمیمی عباسمنش که همیشه حامی من در درک بهتر قوانین هستن.

    سپاسگزارم از خودم که در هر لحظه انتخاب میکنم که به راه راست قدم بردارم و هدایت الهی رو ببینم و نشانه ها رو و سپاسگزار باشم.

    امروز هجدهم فروردین ماه و روز نهم سفر من است یعنی مهمترین رابطه من با نیروی درونیم و خداوند که مهمترین رابطه من در زندگیم باید باشه و تمام کار روزانه ام باید هماهنگی میان ذهن و روحم باشه.

    این رابطه رو از روزی درک کردم در پاییز و زمستان 1400 یک شب سرد تو خیابون های اصفهان راه میرفتم جایی برای اقامت نداشتم تا صبح راه میرفتم و وقتی خورشید بیرون میومد سپاسگزار بودم و خوشحال که میتونم گرم بشم یک شب کلی با ذهنم درگیر بودم و فقط این رو بهش می گفتم اگه شکرگزار نیستی حق نداری غر بزنی خودت مسئول اتفاقات زندگیت هستی ، از روز بعد وقتی صبح شد به چشم دیدم که خدا بهم میگه کجا برم و راه رو که بهم میگفت میرفتم بهشتی که در انتظارم بود رو می دیدم ولی مداوم نبود و بعد نشانه ها رو نمی دیدم.

    امروز که صبح از خواب بیدار شدم و مطابق هر روز گوشیم رو برداشتم و کامنت یکی از دوستان و خانواده صمیمی عباسمنش رو خوندم و این نشانه رو دیدم .

    آیه 8 سوره آل‌عمران :

    رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ﴿8﴾

    «پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، منحرف مگردان! و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بسیار بخشنده‏ ای! (8)»

    این رو خیلی وقت ها توی نماز میخوندم ولی درک نمی کردم تا زمانی که با استاد آشنا شدم و قوانین رو شناختم این رو نشونه دیدم و گفتم مسیری که انتخاب کردم درسته و خوشحالم و افتخار میکنم به خودم که به این مسیر هدایت شدم و انتخاب میکنم که این مسیر رو ادامه بدم.

    سپاسگزارم استاد عزیزم بابت تک تک لحظه هایی که زندگی میکنید و الگوی عملی برای من و تمام کسانی هستین که در این مدار هستند.

    سپاسگزارم خانوم شایسته و خانواده صمیمی عباسمنش بابت تک تک لحظه زندگی شما که حامی هستید برام برای درک بهتر قوانین .

    خدایا سپاسگزارم که من رو در هر لحظه هدایت میکنی به سمت بهشت دنیا و آخرت.

    سپاسگزارم سپاسگزارم و سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    معصومه ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 1655 روز

    سلام و عرض ادب به استاد عباس منش گرامی و خانم شایسته عزیز و دوستان خوبم

    تولد من سه روز دیگه است پانزده خرداد اما دخترم دیشب کادوی تولدم رو بهم داد دلش تاب نیاورد تا سه روز دیگه صبر کنه و هدیه ای که دیروز خودش خریده بود آورد و بهم داد خیلی زیبا بود خیلی خیلی ذوق کردم خیلی ازش تعریف کردم ،از جلد کادویی که باهاش اون رو کادو کرده بود ،از اینکه با پول توجیبی خودش خریده بود از خود کادو خیلی تمجید و تعریف کردم خیلی تشکر کردم دو سه بار بغلش کردم و اینا رو از صمیم قلبم انجام دادم و از فایلی که چند روز پیش دیدم یاد گرفتم که شما چطور با احساس واقعی وبا شادی از لطف و محبت دوستتون که به خونشون دعوت شدید تشکر و تمجید میکردید یاد گرفتم که احساس خوبم رو از صمیم قلب و با اخلاص به اطرافیانم نشون بدم .

    امروز خانم شایسته اول سفرنامه روز نهم نوشته بودن به عنوان تمرین هر نشونه ای رو دریافت کردید که دلیلش رو در صلح قرار گرفتن با خودت بود یادداشت کن ، وقتی فایل دانلودی امروز رو باز کردم با خودم گفتم خب این فایل هدیه تولد من خودش یه نشونه است !

    توی این فایل یاد گرفتم که روزهای سخت و پر از تضاد گذشته رو دوست داشته باشم .

    من از به یاد اوردن اون روزها و داشتن اون روزها اعراض میکردم با کنترل ذهن سعی میکردم فراموششون کنم اما الان با خودم گفتم اونا قسمتی از تکامل من هستن اونا قسمتی از من بودن و میتونم دوستشون داشته باشم و این به من احساس خیلی بهتری داد ، این هم یه نشونه دیگه !

    یاد آوری صحبت امام علی که شهرت نیک خودش رو از جانب خدا میدونه و از فضل خدا ،یاد گرفتم که داشتن خصال نیک و شخصیت انسانی رو هم از خدا بخوام ! گفتم خدایا من ویژگی های عالی انسانی رو خصلت آرامش و الهی بودن رو از تو میخوام تو هدایتم کن به این تغییر و هجرت. اینم یه نشونه عالی

    یاد گرفتم که به هیچ چیزی توی این دنیا نچسبم یعنی توی روابطم اینکه رفتاردیگران با من چطور بوده و یا چطور باشه نجسبم و رها باشم اونوقت نتایج روابط هم عالی تر میشه این هم یه نشونه هست دیگه ؟

    یاد گرفتم که از زاویه دید خدا به جهان نگاه کنم اونوقت که دیگه نور علی نور میشه خدایا هدایتم کن که از زاویه بالاتر از چشم خودم به جهان نگاه کنم. این نشونه زیبا

    و روی جلد کادو دیشب عکس ماشین های قدیمی که هندلی بودن و سقف نداشتن بود و یکی از اون مدلها رو توی بچگی اسباب بازیش رو داشتم که خیلی وقتی باهاش بازی میکردم لذت میبردم چون توش جا داشت که من جلو و عقبش عروسکهای کوچیک کوچیک رو سوار کنم امروز متوجه اون ماشین شدم و خیلی احساس خوبی از به یاد آوردن اون خاطرها کردم چون اونا رو همشون رو دوست دارم اونا قسمتی از من هستن

    سپاس و تشکر بی نهایت از استاد عباس منش گرامی و خانم شایسته دوست داشتنی در پناه خداوند رحمان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1324 روز

    به نام الله یکتا، رب العالمین

    خدایا شکرت بابت این فایل و آگاهی هاش و مداری ک درس قرار گرفتم ک باعث شده این فایل رو گوش بدم

    در این فایل یاد گرفتم در این مسیری ک شروع کردم بجای حسرت خوردن تحسین کنم

    به زیبایی ها توجه کنم

    خودم رو باور کنم فارغ از نظر بقیه

    خودم رو دوست داشته باشم فارغ از اینکه بقیه منو دوست دارن یا نه

    و این سوال رو از خودم بپرسم که: تو فارغ از نظر بقیه چقدر خودت رو و تواناییات رو باور داری

    فارغ از اینکه بقیه بهت چقدر ابراز علاقه میکنند تو چقدر خودت رو دوست داری آخه به اندازه ایی ک خودت رو دوست داشته باشی محبت دریافت میکنی به اندازه ایی ک خودت رو باور داشته باشی مسیر رو باور داشته باشی هدایت میشی.

    فهمیدم چقدر همه چیز میتونه تغییر کنه وقتی استاد گفت ک قبلا اگه یک خودکار هم یکی بهم میداد واقعا ذوق میکردم و الان ک کادو های تولدم توی یک اتاق بزرگ هم جا نمیشه و این باعث شد به خودم یادآوری کنم هیچ چیز نشد نداره وقتی وقتی ک با خدا و خودم در صلح باشم وقتی این طوری زندگی کنم دیگ نگرانی نخواهم داشت. و البته ک وقتی ک این اتفاق برامون افتاد گذشتمون رو یادمون نره و یادآوری گذشته باعث بشه سپاسگزاری عمیقی رو تجربه کنیم از این حجم از تغییرات

    ما اگر ما با خدا عشق کنیم ایمانمون رو تقویت کنیم و محتاج توجه نباشیم خود به خود همه مارو دوست میدارن و ارزشمند میشیم و همه محبت میکنند به ما و این تا از لطف و فضل پروردگار است.

    رابطه خودت با خدا رو مهمترین رابطه در زندگیت بدون و بقیه نتایج از رابطه تو با خدا به وجود میاد

    اگر به خواستمون نچسبیم طوریکه وابستگی پیش بیاد و بپریم تو بغل خدا و روز به روز سعی کنیم با خدا و خودمون به صلح برسیم جهان کاری جز رسوندن من به خواسته هام نداره همه چیز خود به خود به وجود میاد. ولی هرچی مهم تر باشه برامون خواستمون و وسواس به خرج بدیم جهان هم سخت میگیره به ما

    حالا نشانه صلح با خودمون و خدا چیه

    انسانی ک با خودش رفیقه و باخدا در صلح هست

    دیگه نظر بقیه براش مهم نیست

    خوشحال و شاد زندگی میکنه

    هرجا میره زیبایی های خالق رو میبینه

    از همین ک هست راضیه

    بقیه رو دوست داره چون اوناهم از خداوندن

    برای خودش زندگی میکنه و..

    و بعد نتیجش چیه؟

    خواسته هاش خود به خود به وجود میاد

    تضادهاش برطرف میشه.

    ثروت، نعمت، سلامتی، روابط همه چیز خودش میاد

    و میفته توی یک سیکل مثبت خوشبختی و نعمت

    ما نباید چیزی رو به زور بدست بیاریم اگر میبینی چیزی داره سخت پیش میره یجای کار اشتباهه یک قسمتی از رابطت با خودت و خدا اشتباهه باید روی ترمز هات کار کنی.

    و این راحتی لیاقت همه مردمه همه مردمی ک اون رابطه زیبارو با خداوند داشته باشند و وقتی ک ما درست رابطه با خدا برقرار کنیم همه چیز خود به خود درست میشه مگه میشه ما به خداوصل باشیم و همه چیز سخت پیش بیاد؟ اصلا منطقیه این حرف؟

    همه چیز به موقع در زمان و مکان مناسب رخ میدهد

    تنها قدرت جهان خداوند یکتا هست

    انسان برای باید به راحتی به موفقیت برسه

    هرچه بیشتر روی مسائل درونی کار کنی بیرون همه چیژ راحت پیش میره

    و متعهد شو به کار کردن روی خودت و نتایج رو ببین

    ما باید دیدگاهمون رو به هرچیزی جوری تغییر بدیم ک احساس بهتری به ما بده اصل کار اینه مهارت میخواد ولی به نتایجی ک به ارمغان میاره میارزه. و زندگی رو راحت بگیریم و ب چیزی نچسبیم. و نگرانش نباشیم.

    تعهد باید بدم ک

    خونسرد تر بشم

    بیخیال تر بشم

    و سخت نگیرم

    و اینها از نتیجه این باور است ک که آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش.

    و بعد همه چیز به راحتی و خود به خود به وجود میاد.

    خدایا سپاسگزارم ازت که هرروز همه چیز رو برام راحت تر میکنی خدایا سپاسگزارم بابت آگاهی هایی ک بهم میدی و سپاسگزارم بابت این سایت توحیدی

    در پناه الله یکتا، شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    ساناز جون گفته:
    مدت عضویت: 1547 روز

    به نام خدایی که زمان بندی اش دقیق است به نام خدایی که هیچ وقت دیر نمیکند ودر بهترین زمان من را به خواسته هایم می‌رساند.

    سلام به استاد عزیزو خانم شایسته نازنین و تمام دوستان باعشق خانواده عباسمنش

    روز نهم سفرنامه

    من امروز یاد گرفتم وقتی با خودم در صلح باشم خودم را دوست داشته باشم چون ذره ای از ذات الهی هستم و دیگران را هم دوست داشته باشم چون آنها هم ذره ای از وجود پاک خداوند هستند روی خودم کار کنم به خواسته هایم نچسبم و رها باشم یعنی چیزی آنقدر برایم مهم نباشد که وابسته اش شوم و شب و روز به آن فکر کنم و نگران باشم که کی و چه موقع به دستش می آورم آن وقت است که تمام چیزهایی که از بچه گی تا به امروز می خواستم در زندگی ام پدیدار می شود .

    تضاد ها باعث می‌شوند که خواسته های جدیدی در وجود من شکل بگیرد و وقتی من از زندگی لذت ببرم همه اتفاقات خوب رخ میدهد من باید تکاملم را طی کنم وزمانش که برسد به خواسته هایم میرسم و آن زمانی است که حسرت نخورم از موفقیت دیگران خوشحال شوم از هدیه دادن به دیگران لذت ببرم وقتی که با خودم در صلح باشم وقتی که عشق واقعی را از درونم بگیرم نه اینکه به دنبال دریافت عشق بیرون از خودم باشم وقتی که خداوند را تنها قدرت مطلق جهان بدانم و وقتی که فقط رابطه ام را با خدا روز به روز بهتر و عاشقانه تر کنم بقیه چیزها خود به خود و به راحتی درست می شوند( من هم مثل استاد عزیز عاشق گفتن کلمه خود به خود و به راحتی هستم چون معجزه اش را دیده ام ) ودر یک کلمه در هر لحظه از زندگی ودر هر شرایطی که هستیم نگاهمان به زندگی و اتفاقات را طوری تغییر دهیم که هر بار احساسمان کمی بهتر شود .

    زندگی را راحت بگیریم چون سخت می‌گیرد جهان بر مردمان سخت کوش( این یک قانون است )

    من به زمانبندی دقیق خدا ایمان دارم

    بهترینها را برای شما که بهترین هستید آرزومندم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    امیر علی گفته:
    مدت عضویت: 862 روز

    هوالرزاق

    رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً ۚ إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ( 8 آل عمران)

    به نام تنها قدرت مطلق جهان هستی.

    سپاسگزارم از خداوندی که هادی حامی و حافظ من است.

    سپاسگزارم از استاد عزیزم که دست ، صدا و تصویر خداوند است در زندگیم و سخنگویی است با زبان نتایج برایم که نتیجه صراط مستقیم آنان هستند که نعمت دریافت میکنند.

    سپاسگزارم از بانو شایسته مهربان و قدرتمند و خانواده صمیمی عباسمنش که حامی من در درک بهتر قوانین هستند.

    امروز روز نهم سفرم و سی و یکم مردادماه 1402.

    چند روزی است که مدام این فایل رو گوش میکردم ولی درک نمی کردم دوباره روزهای قبل رو مرور میکردم ولی به روز نهم که می رسیدم دوباره و دوباره و دوباره گوش میکردم.

    امروز نشستم متن ها رو خوندم و کامنت ها رو و خوندم و خوندم و خوندم .

    تمرین امروز : نوشتن نشانه هایی که نتیجه در صلح بودن با خودم هست.

    وقتی رسیدم به این قسمت متن:

    مرتب به خودت یادآور شو که‌، “تنها کارِ زندگیِ من ایجاد هماهنگی میان ذهنم و روح است” به نحوی که به آرامش و شادی بیشتری برسم.

    وقتی آن اطمینان قلبی را داری و آرام هستی، وقتی احساس شعف می کنی یعنی با خودت در صلح هستی. یعنی راه هدایت به سمت نعمت ها و برکت‌ها را باز گذاشته‌ای.

    و یعنی تمام خواستنی‌ها به سوی زندگی‌ات در حرکت است.

    پس این هدیه را از خودت و زندگی‌ات دریغ نکن.

    نگاهی به زندگیم کردم و دیدم چندین سال است که استقلال مالی میخواهم تا بتوانم تمام تعهدات مالی رو انجام بدم و نشده چون من در هماهنگی میان ذهنم و روح نبوده ام فکر کردم چرا تو متن نوشته ذهنم و روح بعد یه حسی بهم گفت چون ذهن در مالکیت توست ولی روح تکه ای از وجود خداوند است و در مالکیت خداوند.

    نوشته مرضیه پری پور عزیز رو خوندم اشک تو چشام حلقه زد وقتی که این آیه رو دیدم

    رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً ۚ إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ( 8 آل عمران)

    چون چند روز است که تو دفترم می نوشتم هو الرزاق، انت الوهاب و دیروز بعد از هشت ماه یکی از دوستام اومد دیدنم و برام خوراکی های خوشمزه آورد جالب بود اخه هنوز دو روز نبود که گفتم اگه باور کنم خدا روزی رسان من است اگر باور کنم هو الرزاق خودش اتفاق می افته و جالب بود که امروز با یک خواب ناجالب بیدار شدم و یکم اتفاقات نا جالب پیش اومد بعد به خودم گفتم خدا هادی و حامی و حافظ من است و من خالق زندگیم هستم با افکار و فرکانس هام و امروز بعد از شش روز دارم این جا قدم نهم و ردپای نهم خودم رو می نویسم اونم با این نشانه های واضح و روشن .

    1. تنها کار زندگی من هماهنگی میان ذهنم و روح است.

    2. در صلح بودن با خودم یعنی عدم اثبات ارزشمندیم حتی به خودم.

    3. در صلح بودن با خودم یعنی مهمترین دلیل ارزشمندی ام موجودیت فرکانسی ام است.

    4.در صلح بودن با خودم یعنی یافتن ارزشمندی ام در آنچه که اکنون هستم.

    5.در صلح بودن با خودم یعنی سپردن خودم به نیرویی که قادر است همه روابط من رو با دنیای اطرافم به بهترین شکل برنامه ریزی و مدیریت کند.

    یعنی ساختن بهترین و مهمترین رابطه زندگیم.

    اول به هر شیوه ای که میتونم خودم و چیزهای خوب اطرافم رو تحسین کنم و سپاسگزار باشم تا با این کار هماهنگی میان ذهنم و روح برقرار کنم.

    دوم به هر شیوه ای که میتونم با تغییر زاویه نگاهم به احساس خوب برسم.

    امیرعلی یادت باشه تنها کار زندگی من ایجاد هماهنگی میان ذهنم و روح است به نحوی که به آرامش و شادی بیشتری برسم و زمان های بیشتری در طول روز احساس خوب داشته باشم. ( یادت باشه تنها کار )

    خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 994 روز

    سلام به استاد عزیزم عباس منش و خانم شایسته

    استاد با شیندن این صحبت های تان چقدر لذت بردم و حال کردم

    اینکه در گذشتها حسرت می خوردید یک کسی پیدا می شد روز تولد شما را بهتون تبریک می گفت اینکه می دیدی دیگران جشن تولد برای شأن گرفته می شود هدیه های گوناگونی دریافت می کردند و اینکه چقدر این آرزو در دل شما بوده که بیشود یک چنین جشن های برای شما هم گرفته شود

    حالا بیماند به هر دلیلی که از این چنین جشن ها محروم هستیم و جالبی کار اینجاست که بعداً چقدر جشن های خوب و متعدد که حتی چندین روز جشن تولد برایتان گرفته می شده و هدایایی فراوان و گرانبهای را هم دریافت می کردید و آن گذشته های را که باحسرت سپری شده جبران کرده است

    این خلی خوب است که روی خود مان کار کنیم و باور های مان را تغیر دهیم و با تغیر باور ها دنیایی از خوشبختی و سعادت وارد زندگی ما می شود

    و اینکه با خود مان در صلح باشیم و خود را دوست داشته باشیم و این دوست داشتن خود باعث می شود که همیشه احساس خوب و خوش داشته و از هر لحظه زندگی بهترین لذت را بیبریم

    استاد خلی نکته های عالی و قشنگ را بیان کردید و اینکه خودمان باشیم و تمرکز مان روی خود مان باشد و ورودی های مان کنترول کنیم و بیدانیم چی م ببینیم چی می شنویم چی فکر می کنیم و آن وقت است که زندگی شیرین و لذت بخش می شود

    از دیگران کمتر گیلایه و شکایت داشته باشیم و بلکه بشتر از خود مان توقع داشت باشیم

    استاد من در گذشته ها بشتر مسولیت های زندگیم را به گردن دیگران می انداختم که دولت مسول است که زمینه کسب و کار هارا فراهم نمی کند و در هر بخشی دیگران را بشتر مقصر می دانستم اما خودم بی عیب می دانستم

    با لطف آموزش و آگاهی های شما حالا تمام مسولیت های زندگی را به خودم مربوط می دانم و هیچ کسی دیگری در زندگی من نقش ندارد و من باید خودم کاری برای رشد و پیشرفت زندگیم انجام دهم. و حالا خدارا شکر از هیچ کسی کینه و ناراحتی به دل ندارم و خلی ریکلس و راحت هستم و از اینکه در این مرحله زندگی هستم خلی لذت می برم و حالا آموختم هرکسی در هرجای و شرایط که قراردارد جایش درست و باید در همان جای باشد هیچ بی عدالتی صورت نگرفته است بلکه جاش درست است

    استاد من خودم حتی تاریخ تولدم را نمی دانم و این شاید برای بعضی خنده آور باشد اما این من هستم و زندگیم این گونه است

    سن من 34 ی35 است وقتی من متولد شدم کسی اسم من را ثبت نکرده حالا به هر دلیلی که بوده ثبت نشده است یا اینکه ثبت بعدا گم شده ولی من درست نمی دانم و از بعضی از بچه‌ای فامل مان ثبت است و آن هم در کاغذی نوشته شده ثبت است

    چون ما در گوشه های دور دست افغانستان به دنیا آمده ام و آن زمان مانند امروز این قدر مردم به این جور چیز ها خلی اهمیت نمی دادند ولی همین بود شرایط و حتی افراد های آن زمان شناسنامه های شأن هم خلی دقیق نیست بلکه بشتر اوقات از ذهن شأن یک عددی را گفتند و ثبت کردن و شناسنامه گرفتند. و آن زمان در دفترچه ها یاد داشت می شد و قشنگ قابل تغییر و تبدیل بود

    در گذشته ها وقتی سن و سال مطرح می شد کمی برایم آزار دهنده بود و بعداً این مسأله برایم کمرنگ شده است و خلی حساسیت به خرج نمی دهم و جالب اینکه تا همین سن و سال رسیده ام من چیزی به نام جشن تولد را خودم تجربه نکرده ام و بعضی ها را دیده ام و در بعضی جشن تولد ها حظور داشته ام اما اینکه برای خودم جشن تولد کسی گرفته باشد را تجربه نکردم و خلی هم احساس این را ندارم که من چقدر از همه چی محروم هستم که ساده ترین دل خوشی را هم تجربه نکردم بلکه خلی شوق ندارم و اگر کسی برایم چنین جشن های بیگرد هم خلی ذوق مرگ نمی شوم و اگر گرفته نشد هم خلی نا امید و بیچاره خودم را احساس نمی کنم بلکه بشتر از درون احساس خوب و خوش دارم راحت هستم

    اری من این چنین زندگی را تجربه کرده ام و حالا هم احساس پیشیمانی را ندارم بلکه خلی هم خوشحال هستم و احساس عالی دارم و خودم را بشتر دوست دارم وکیف می کنم

    حالا تمرکزم فقط روی خودم است و دارم روی باورهایم بشتر وقت می گذارم و خداوند را خلی سپاسگذارم که در این مرحله زندگی قرار دارم

    و دارم روی خودم سرمایه گذاری می کنم و از این کار خلی لذت می برم

    خدایاصدهزار بارشکرت که مرا با استاد عباس منش آشنا کردی و هر روز و هر لحظه دارم چیز ها یاد می گیرم و خلی خوشحال و پر انرژی هستم

    استاد خلی ممنون و سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      اسماعیل جعفری گفته:
      مدت عضویت: 900 روز

      سلام دوستی روف رضایی عزیز مرسی بابت این گپ قشنگت و مثبت منم تاریخ تولدم یادم نیست و در دور رست افغانستان به دنیا آمدم چون اون زمان این چیزها نبود که تولد بگیرن و بگم منم هیچ احساس پشیمانی ندارم که تاریخ تولد ندارم خداراشکر می‌کنم که هیچ وقت این حسرت در دلم نه بود که تولدم بگیرن برم کیک کادو جشن بگیرن

      هر وقت احساس عالی آرامش داشتم اون روز برام تولد هستش وقتی که حالت خوب باشه آرامش داشته باشم نعمت و برکت ثروت خودش میاد

      در پناه رب ال عالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        روف رضایی گفته:
        مدت عضویت: 994 روز

        درود بر شما دوست عزیز

        مهم اینجاست که داری روی خودت کار می کنی و این سرمایه گذاری کردن روی خود از هرچیزی با ارزش تر است

        درست است که ما در گذشته در یک سری شرایط تا مناسب بودیم اما حالا باید خوشحال باشیم و از این فرصت خوبی که داریم و این مسیر لذت بخشی را که خداوند در مسیر ما قرارداده است استفاده مناسب کنیم و خوشحال و سپاسگذار باشیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: