داستان هدیه تولدم - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    240MB
    20 دقیقه
  • فایل صوتی داستان هدیه تولدم
    18MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1503 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2283 روز

    به خدای قادر مطلق

    سلام به استاد گلم سلام به دوستان در این مسیر هدایت

    ممنونم از مریم شایسته گل بابت چکیده هایی که اول فایل ها میگذاری واقعا این متن ها عالی چقدر سلیس و روان اصل مطلب رو عنوان می کنی.

    استاد وقتی داشتم این فایل گوش می کردم به یک چیزی نظرم جلب شد آدم های موفق اطرافم همیشه از حاشیه ها بدور هستن همیشه از اتفاقات بد بی خبر هستن منظورم اتفاقاتی که در خانواده و فامیل براشون میفته هیچ وقت در جمع جلب توجه نمی کنن و همیشه از کوچکترین موفقیت اطرافیانشون بگونه ای خوشحال میشن که حد نداره واقعا قلب پاکی دارن و در یک کلام برای خودشون زندگی می کنن و ارام ارام بدون هیاهو و قیل و قال به موفقیت میرسن اونا با وجود خدا با کسی که قدرت مطلق جهان واقعا به کسی نیاز ندارن که بخوان خودشونو تو دل دیگران جا کنن به قول شما استاد عزیز اونا فهمیدن که مهمترین رابطه زندگیشونو باید درست کنن تا به همه چی برسن نه اینکه دل اطرافیانو بدست بیارن استاد کاش یکم از اون توجهاتی که به رییسمون داریم به عشقمون داریم به خدا داشته باشیم تا ما رو به عرش ببره اگاهی های این فایل بینظیر بود استاد من خودم همین جا میگم رابطه ام با خدا واقعا کمرنگ و با دیدن این فایل فهمیدم خیلی باید روش کار کنم نه برای اینکه فقط به خواسته هام برسم برای اینکه طعم ارامش رو بچشم طعم یقین بچشم و همه چیو بسپرم به الله یکتا و خودم رو رابطه ام با این منبع قدرت تمرکز کنم تا لذت از زندگی رو متوجه بشم.

    همه شما رو به خدای مهربون میسپارم و برای همه موفقیت و ارامش خواستارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    معصومه رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1893 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو مهربانم و همه دوستان نازنین

    در این سفرم موضوعات را که فهمیدم

    خودم رادوست داشته باشم و خودم را همینطور که هستم دوست داشته باشم

    و با خودم در صلح باشم

    تا زمانیکه در صلح باشمبا خودم و ارتباطم با رب خوب باشه همه چی خوبه اتفاقات خوب می افتد و حتا اتفاقات به ظاهر بد هم نمیتونه باعث ناراحتی من بشه

    موضوع بعدی که امروز فهمیدم باشینیدن این فایل این بود که به خواسته هام نچسپم

    که به دیگران به خاطر داشتن چیزهای که دارن و من ندارم حسادت نکنم و برای داشتن نعمت های دیگران خوشحال باشم و از خداوند سپاسگزاری کنم

    خدایا سپاسگزارم که همیشه هدایتم میکنی به سوی قشنگی ها و خوبی ها و نعمت های فراوانت

    خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مهری حصاري گفته:
    مدت عضویت: 1456 روز

    سلااااااااام و درود امروز نهمین روز از تحول من هست وخداوند شکر میکنم توی این مدت آرامشی که از دست داده بودم رو دارم حس میکنم دارم میفهمم که مسیرش برام بازه و برای ادامه دادن به سمتش مشتاقم

    مشتاقم که اول خودم رو ببینم الویت زندگیم خودم باشم خودم رو نجات بدم از روزمرگی‌های زندگیم که خیلی وقته اسیرش شدم

    وقتی به یک موضوع پیله میکنم و هی انتظار میکشم که نتیجه چی میشه انگار دارم راه رو طولانی تر میکنم تا بهش برسم پس وقتی با تمام وجود خدا رو حس کنم ودرک کنم ک واقعا چقدر بهم نزدیکه نگرانی هامو با کمال آرامش به بزرگی وتوانمندیش می‌سپارم اینبار با ایمانی متفاوت تر ازقبل با شناختی بیشتر از قبل و دیگه خودم رو اذیت نمی‌کنم برای رفتارهای دیگران برای نداشتن ها برای هرچیزی که قبلا روی من تاثیر منفی داشت، خیلی برام اتفاق افتاده یک چیزی رو خواستم و گیر ندادم بهش برام پیش اومده ولی الان قوانینش رو بهتر میفهمم که در تمام قسمتهای زندگیم میتونم این سبک واستفاده کنم وانتظار نکشم و بدونم نتیجه خود به خود با ساخته شدن من وباور وایمان من برام پیش میاد

    هرچیزی زمان خودش رو داره زمانش وقتی که من آماده دریافتش باشم

    هیچ اتفاقی بی مورد در زندگیه من نیست قرار گرفتنم در اینجا و امروزم رو ساختن به این دلیل که یه روزی خواستم و حالا آماده شروع کردنش شدم

    وچقدر این باور در ذهنم کاشته شده بود که باید سختی بکشم تا موفق بشم چقدر خوبه چقدر خوشحالم که میتونم به راحتی فقط وفقط با ایمان خدا خدای مهربونم خدای عزیزم خواسته هامو بدست بیارم

    الان معنی این جمله در کتاب کیمیاگر که میگه باز بایست و بدان من خودا هستم رو بهتر درک میکنم

    همیشه دنبال خدا توی آسمون هستیم در صورتی که اون همین‌جاست درون من درون باورم دورن وجودم

    باتوجه وایمان به خدا در این راه زندگیمو قشنگ و دوست داشتنی میسازم

    آرامش تقدیم همگی شما🥳🥳

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    محمد علی گفته:
    مدت عضویت: 3667 روز

    سفر نامه فصل اول – روز نهم درود بر خدای بی منتها

    بار الهی ممنونم از الهامات ارزشمندی که در روز نهم سفرم به من عطا فرمودی.

    استاد عزیز دوستت دارم ، تولدت رو هم تبریک میگم ، برای شما عزیز دل ، شادترین و زیباترین آرزوها رو آرزومندم.

    خلاء دورنی : چقدر کلمه قابل فکریه ، تو بحث باورها خیلی با معنای این واژه دارم ارتباط عمیق تری میگیرم ، یادمه همیشه بابام میگه ” مشک تو پر صدا نداره ، اما مشک خالیه که صدای شالاپ شالاپش میاد” .

    راستی چه زیبا میگه استاد ، اگه من پر از عشق بشم ، اگه من مدهوش عطر خدا بشم ، اگه من با درون خودم در صلح باشم ، اونموقع به غیر از نور خدا چیزی درونم نیست ، اون موقع هیچ کمبود و خلائی در درونم احساس نمی کنم.

    – خدایا به خاطر تمام توان مندی هایی که به من عطا فرمودی ، سپاسگزارم .

    – من فارغ از اینکه توانمندی من را دیگران باور دارند یا نه ، به توانمندی هایم ایمان دارم.

    – خدایا به خاطر دمیدن روح در کالبدم ، سپاسگزارم.

    – من خودم را عاشقانه دوست دارم ، چون روح خداوند دردرونم جاریست.

    – خدایا به خاطر جاری کردن تمام زیبایی ها در دنیای من سپاسگزارم .

    – من همواره با نگاهی مثبت به دنیا می نگرم ، چون خداوند خداوند فقط زیبایی در زندگی من می آفریند.

    *-

    نکته کاربردی استاد در خصوص نچسبیدن به هر چیزی ، یعنی رها بودن از تمام دنیا و فقط به تنها قدرت دنیا “خداوند قادر ” باور داشتن، یعنی من فقط با خدا عشق میکنم و بس.یعنی غرق در خدا بودن. پس من باید : از تمام انسانها رها باشم و فقط خدا رو باور کنم.

    پس مهم ترین رابطه زندگی من ، رابطه من با خالقم خداوند زیبا آفرینه ، بقیه روابط در امتداد این رابطست .

    *-

    نکته طلائی بعدی استاد در خصوص نگاه من نسبت به خودمه؟ چقدر زیبا میگی استاد عزیز این سئولات کلیدی و مهم رو.

    یکی از تمرینهای من اینه که هر وقت میرم جلوی آیینه از خودم تعریف میکنم و خدا رو شاکرم از اینکه این باور صحیح در من ایجاد شده و نتایج بسیار خوبی از این موضوع گرفتم.

    سئول کلیدی بعدی رابطه من با خدامه؟ استاد عزیز از این سئولات مهم و کاربردیتون ممنونم .

    یکی از تمریناتی که من برای ارتقا رابطم با خدای قادر ، رحیم و عزیزم مینکم ، اینه که با دیدن هر زیبایی ، از خدا به خاطر جاری کردن اون زیبایی در زندگیم تشکر می کنم ، با بودن در هر مکان زیبا ، با حال و جایی که بهم احساس خوب میده ، سپاسگزاری کلامی و درونی خودم رو از خداوند به خاطر این همه نعمت اختصاصی میکنم.

    البته اینم بگم که گوش کردن مستمر به فایلهای صوتی شما و دیدن ویدیوهای تصویری که خانم شایسته گرانقدر در سایت گذاشتند ، در ایجاد انگیزه برای این دو تمرین فوق العاده کاربردی ، بسیار مهم و تاثیر گذار بوده و هست.

    از خدای عزیزم ممنوم که با انجام این تمرینات دارم به اون ایمان میرسم که جاری شدن شادی ، زیبایی و نعمت در زندگیم به راحتی اتفاق میفته ، ممنونم از خدای عالمیان به خاطر اینکه با انجام این تمرین دارم به باور، اصیل ، زیبا و مهم اینکه ، شادی همیشگی خود به خودی در زندگیم جاریه و این همه از فضل و کرم خدای عزیزمه، میرسم.

    بارالهی به خاطر تمام زیبایی های زندگیم سپاسگزارم.

    رب عالیمان به خاطر اینکه از فضل و کرمت در دنیای من فراوانی ، نعمت وزیبایی جاری میفرمائی ، سپاسگزارم.

    خداوند قادر و متعال از تمام اتفاقات زیبا و خوبی که در زندگی روزانه من ایجاد می کنی ، سپاسگزارم

    بار الهی دلی شاد ، روانی پاک و تنی سالم در طول زندگی ، برای هم سفرمانم آرزومندم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    مرضیه گفته:
    مدت عضویت: 1623 روز

    زمانی که از درون خودت رو لایق بدونی و از تنهاییت لذت ببری محتاج نباشی با کسی باشی تا بهت خوش بگذره، زمانی که خودت خودت رو دوست داشته باشی با همین قیافه، و منتظر نظر دادن دیگران نباشی، سبک زندگی خودت رو داشته باشی و نه به دیگران کار داری و نه اجازه میدی دیگران با حرفهاشون آرامش تو رو بهم بزنن اون وقت با خودت در صلح هستی، نشانه اش آرامش داشتن هست، نشانه اش حس و حال خوب داشتن هست، نشانه اش عشق دادن به دیگران هست. فقط بچسب به خودت و خدای خودت این رابطه رو درست کنی همه چی خود به خود درست میشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مصطفی حسین زاده گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    با سلام

    خدمت هم فرکانسیهای عزیزم

    آروزی توفیق و سعادت برای همه شما همراهان دارم

    روزشماره نهم

    قدم گذاشتن در این مسیر ارزشمند واقعا قابل توصیف نیس

    در صلح بودن با خود

    واقعا اینکه در هر ثانیه بتوانی کنترل کنی ذهن چموش و فرار رو کار اسونی نیس

    امروز سر کار اتفاق نادلخواهی برام افتاد با اینکه من

    در هر تایم و لحظه سعی بر کنترل ذهن و شنیدن

    فایل های استاد چه آگاهانه و نا آگاهانه دارم

    ولی چندین روز درگیری ذهنی با فرد و افراد به صورت لحظه داشتم یعنی در روز دوسه مرتبه و هر کدام

    بمدت چند ثانیه یا دقیقه

    و امروز کاملا نتیجه اش رو گرفتم که واقعا قلبا دوست نداشتم اتفاق بیوفته

    و به این رسیدم که افکار بد =اتفاقات بد

    اما چرا من درگیری ذهنی داشتم چون با خودم در صلح نبودم چون نتونستم دیدمو عوض کنم و حس خوبی بگیرم

    حال عجیبی بود

    ولی سعی کردم تا با الهام گرفتن از نکات و راه کارهای استاد حسم بعد از این اتفاق خوب نگه دارم و با قانون رهایی و آرزویی خوبی برای فردی که براش اتفاق افتاد و توجه به خدماتش حس خودمو خوب نگه دارم

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که خداوند قوانین جهان

    رو ثابت گذاشته و ما میتوانیم با استفاده از همین قوانین به قول هایی که به آفریدگارمون در عالم زرع داده بودیم با تمرکز بر نکات مثبت اش به موفقیت که همانا گسترش جهان است برسیم

    من هر روز شماری رو که شروع کردم معمولا چند روز یا یک هفته طول میکشد چرا که بارها فایل استاد رو گوش میدم

    کامنت دوستان رو میخونم

    و یاداشت بردای میکنم در دفترچه رویاهام

    تا ظرفم را از آگاهییهای ناب پر کنم و وارد مرحله بعدی بشم

    بماند به یادگار صبح جمعه مورخه۲۰ابان ماه منزلم اصفهان

    حال عالی و متعالی ❤❤❤⚘🌷👍😃

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    آرزو ملک فر گفته:
    مدت عضویت: 1481 روز

    برگ نهم از سفرنامه.

    سلام استاد عزیزم

    “به چیزی نچسبید” وقتی به چیزی می چسبیم یعنی اینکه باور نداریم اون اتفاق رخ میده و وقتی باورنداری یعنی داری فرکانس کمبود رو میفرستی و دقیقا همون رو دریافت میکنیم و به خواسته مون نمیرسیم!

    حالا چسبیدن به هرچیزی میتونه باشه، مثلا گاهی وقتا ما سلامت نیستیم و مدام داریم به بیماریمون فکرمیکنیم و بابتش غصه میخوریم ومیگیم که چرا سلامت نمیشیم! خب طبیعیه وقتی داریم به بیماری فک میکنیم داریم باور کمبود سلامتی رو ارسال میکنیم و هرروز بیمارتر میشیم چون سلامتی رو باور نداریم!

    ما باید قانون رهایی رو هرلحظه، چه برای خواسته چه ناخواسته ها بدونیم واستفاده کنیم.

    “جوری به قضایا نگاه کنید که به احساس خوب برسید” استاد راجع به این موضوع تو کتاب رویاها ۳ خیلی خوب توضیح دادید و من شاید بیشتر از ۵،۶بار خوندمش و همین دیشب هم دوباره خوندم و قشنگ درک خودمو حس کردم که چقد بیشتر شده… خداروشکر واقعا.

    وای من از این جمله تون دیوانه شدم که گفتید :” وقتی در احساس آرامش هستید واگاهانه خودتان را مدت زمان بیشتری دراین احساس نگه می‌دارید، به خودتان اجازه تجربه فرصتی را می دهید که با اتفاقات خوب برخووورد نمایید. داشتن احساس آرامش نیز، نشانه حضور در محیطی ست که خواسته های شما نیز درآنجا قرار دارند.”

    وای وای من بعد از بارها خوندن این کتاب تازه دیشب متوجه این جمله شدم و عمیقا فهمیدمش… خدای من، فوق العاده بود، فوق العاده👌

    یعنی وقتی خودت با خودت درصلح باشی و احساست خوب باشه وجوری به قضایا نگاه کنی که نتیجه ش احساس خوب بشه، تو توو مداری قرار میگیری که اتفاقات خوب توش هست اصلا احتیاج نیست زور بزنی تقلا کنی! اتفاقات شرایط آدم های مناسب به تو برخورد میکنن این طبیعیه اصلا… من دیوانه شدم🥺الله اکبر💖

    “دوست داشتن همه چیزایی که تو زندگیت داری حتی چیزای ساده” دقیقا استاد، وقتی نگاهت رو تغییر میدی حتی چیزای ساده ی زندگیت یه رنگ و بوی دیگه برات میگیره و از داشتنشون ذوق زده میشی و بابتش خداروشکر میکنی. یه چیز دیگه ایم که من جدیدا متوجه ش شدم اینه که وقتی به یه چیزی برمی‌خورم که یه عده ندارنش، بعد می بینم که من اون چیز رو تو زندگیم دارم خیلی بابتش خداروشکر میکنم ویجورایی برام پررنگ تر میشه و عمیقتر بابتش سپاسگذار خداوند میشم👌

    “دوست داشتن حتی روزای سخت زندگیت…” اصلا از همون روزای سخته که آدم درخواست زندگی بهتر رو میده و اگه بتونیم بااین دیدگاه به قضیه نگاه کنیم که اصلا لازم بوده تجربه شون کنیم که بتونیم به اصل خودمون به حقیقت خودمون پی ببریم زندگیمون قشنگتر میشه و بدونیم که برای تکاملمون لازم بوده اونارو تجربه کنیم و بابتشون ناراحت نباشیم.

    تضادها همیشه هستن این ماهستیم که انتخاب میکنیم چطور بهشون نگاه کنیم وبدونیم قطعا برای رشدمون لازم بوده 👌

    خداروشکر میکنم بخاطر وجودتون استاد عزیزم.

    خداروشکر میکنم که تواین مسیر قرارگرفتم❤️💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    شیدا نوری گفته:
    مدت عضویت: 1225 روز

    به نام جان جانان

    سلام

    چقدر آگاهی های این فایل عمیق و عالیه .

    همیشه وقتی به خواسته ای چسبیدم نه تنها بهش نرسیدم بلکه نتیجه اش فقط شده ترس و نگرانی و نجواهای ذهنی آزار دهنده. ولی فقط کافیه که بدون ترس و نگرانی و با ایمان و حس خوب پیش برم اونوقت خدا طوری سوپرایزم میکنه که حد نداره.

    واقعا چقدر عالی فرمودید که وقتی ما طبیعی باشیم اتفاقات طبیعی جهان رو تجربه میکنیم و طبیعت جهان بر پایه ی بهترین هاست.

    این طبیعیه که همیشه سلامت و شاد و پولدار و دارای روابط عالی باشیم اگه اینطور نباشه یعنی ما غیرطبیعی هستیم .

    در مورد تضادهای زندگیم هم قبلا فکر میکردم که طبیعی و جز جدایی ناپذیر زندگی هستن ولی بعد از آگاهی هایی که از طریق شما به دست آوردم پی به ارزش بالای تضاد بردم و الان تو شرایط نادلخواه با این تفکر که این تضاد اومده تا من خواسته هام رو بهتر و واضحتر بفهمم سریع حالم خوب میشه و با دید مثبت پیش میرم و واقعا شرایط عالی و به نفع من تموم میشه . و اگه بخوام یه مثال ساده اش رو بگم اینه که وقتی دخترم رو می‌بردم پیش دبستان همیشه توی شلوغی تعطیلی مدارس کلافه میشدم ولی به زودی به خودم اومدم و گفتم من میخوام که همیشه در بهترین زمان در بهترین مکان باشم و اتفاقی که افتاد این بود که به طرز شگفت انگیزی دیگه اون شلوغی ها رو تجربه نکردم یعنی ناخودآگاه یا زودتر میرفتم یا دیرتر و در نتیجه در بهترین زمان در بهترین مکان قرار گرفتم و میگیرم. خدا جونم صدهزار مرتبه شکرت بخاطر این آگاهی ها و صدهزار مرتبه شکرت بابت قوانین بدون تغییرت ‌.

    سپاسگزار شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربون هم هستم که این آگاهی های ناب رو در اختیارمون میذارید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1251 روز

    بنام جان جهانم.

    روز نهم سفرنامه.

    داستان هدیه ی تولدم

    استاد نازنینم سلام

    و سلام بر مریم بانوی عشق.

    این فایلو وقتی داشتم گوش میدادم خیلی حس خوبی داشتم .قبلش به چندتا تضاد برخورده بودم ولی با گوش دادن به این فایل کمی حسم بهتر شد و داره بهتر میشه.

    من هنوز مثل بقیه ی دوستان تکاملم رو طی نکردم که بتونم به تمام زیبایی های فایل واقف باشم و درکشون کنم.یعنی میفهممشون ولی نمیتونم تو ذهنم جمع بندی کنم .ولی به خودم سخت نمیگیرم چون هنوز اول راهم و هر آنچه که در مدار دریافتش هستم و یه جورایی بیشتر از بقیه ی قسمت ها برام بلد میشه رو سعی میکنم یاداشت کنم و در حد توانم بهش عمل کنم. با اینکه چند بار از اول گوش دادم ولی هر بار حواسم پرت میشد و انگار یه تیکه هاییش رو نمیشنیدم .فهمیدم که هنوز در مدار درکشون قرار نگرفتم که جهان اجازه نمیده بشنوم.ولی با این وجود جنس این فایل جوری بود که حتی اگرم نفهمی چی داره میگه یه احساس آرامشی تو وجود آدم میاره که مزه ی در صلح بودن با خودش رو میفهمه چه شکلیه.اون نفس های عمیقی که استاد ما بین حرفاشون میکشه گویای این صلح درونی این آرامشه.

    و اما قسمتی که برای من خیلی بلد بود

    دوش با من گفت پنهان کار دانی تیز هوش کز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش

    …..

    استاد یه جا میگه وقتی من میگم روی باورهاتون کار کنید یعنی تو هر لحظه طوری به شرایط و اتفاقات نگاه کنید که احساس کمی بهتر رو بهتون بده.از زاویه ای قضیه رو ببینید که احساستون بهتر شه.

    مثلا اگه کسی بد باهاتون برخورد میکنه بگید شاید اگه من جای اون بودم تو موقعیت اون بودم همینجوری رفتار میکردم.

    اما برداشت من چی بود از این حرف که زاویه ی دیدتون رو تغییر بدید.من تو این مورد خیلی اشتباه کردم یعنی فکر میکردم هر جا که اتفاق به ظاهر ناخوشایندی برام افتاد باید با خودم بگم که مقصر خودتی مسولیت خودته به خاطر باورهای اشتباه خودته.و اینجوری نبود که یکبار این جمله رو به خودم بگم و رها کنم مسئله رو.میچسبیدم بهش میگفتم خب حالا کدوم باور اشتباه من باعث به وجود اومدن این مسئله شده ؟من چه باوری رو باید درست کنم ؟و مدام اینو تو ذهنم تکرار میکردم و در حقیقت اینجوری داشتم هی به اون مسئله فکر میکردم و خب طبیعتا حسم هی بدتر میشد.ولی فکر میکردم دارم کار درستی میکنم اینجوری یعنی من مسولیت کارمو پذیرفتم.در صورتی که نباید اینقدر مسئله رو برای خودم سختش میکردم.باید یه کلمه به خودم میگفتم مسولیت این اتفاق با منه به خاطر باورهای اشتباهمه و رهاش میکردم و فقط حسمو خوب میکردم.حسم اگه خوب میبود در زمان مناسب بهم گفته میشد که اون اتفاق بابت چه باور اشتباهی در من بوده و من باید چه باوری رو تغییر بدم.ولی با گیر کردن تو مسئله مدام حس خودمو بد میکردم طبیعتا وقتی حسم بد میشد قلبم بسته میشد و هیچ الهامی رو دریافت نمیکردم.و جواب سوالمو نمیگرفتم.ولی تا به امروز متوجه برداشت غلطم از حرفهای استاد نبودم.تا اینکه استاد یه مثال زد و گفت اگر یه آدمی بهت بدی کرد توهین کرد با خودت بگو شاید اگه منم جای طرف بودم شرایط اونو داشتم همین رفتارو میکردم.اصلا انگار یهو تو ذهنم یه جرقه خورد

    .همینننننن.

    همینو بگو رد شووو

    رهاش کن

    گیر نکن توش

    سخت نکن کارو برای خودت

    به هر طریقی با هر زاویه ی دیدی که میتونی فقط حستو خوب کن.اصلا مهم نیست که به چی فکر کنی فقط ببین آیا این طرز فکر کردن احساستو خوب میکنه یا بد.

    همینقدرررر آسون. جواب مسئله تو دل مسئله است.

    چه دیدی داشته باشم که بهم احساس بهتری بده.؟همین.

    در پناه جان جهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    شمیم کردستانی گفته:
    مدت عضویت: 1590 روز

    سلام استاااد

    سلاااام دوستان

    سلااام خانوم شایسته

    چقددددر جالب من دیشب که از سر کارم رسیدم خونه ،قببببل از اینکه ویدیو این قسمت رو نگاه کنم

    شروووع کردم به نوشتن نقاط مثبت صابکارم

    و اصلا نمیدونم موضوع این ویدیو چیه

    و الان دیدم چه جالب و چقدرکامنتم مربوط بود به حرفای شما.

    این یعنی هم زمانی

    خداروشکر بعنی من دارم میرم تو مدار خوبی.

    دیشب من سرکارم بودم و اکثر بچه های اونجا داشتن بد میگفتن راجب صابکارم ،منم یه لحظه حالم بد شد ،صابکارم من رو بیست دقیقه بیشتر نگه داشت،من خودم رو گذاشتم جای صابکارم و فرض کردم کار مال منه.

    وی جاهایی از رفتاراشم که البته رفتار بدی نبود ،فهمیدم که من نمیفهمم چرا ؟

    و همین که سعی مردم تحلیل نکنم رفتارش رو ،و به خودم گفتم شاید من نمیدونم،آروم تر شدم.

    من دیشب به خودم گفتم تو باید فرق کنی با بقیه کار کنان اینجا و خودت رو جدا کنی از افکاری که عموم بچه های اینجا دارن.

    به خودم گوشزد کردم که مبادا حرفای اونا توی تو هم نفوذ کنه و باورشون کنی،چون اونوقت توام اون قطب منفی از صابکارت رو برای خودت فعال میکنی.

    وقتی در معرض چیزای منفی هستی واقعا کنترل کردن اینکه اون افکار توی تو نفوذ نکنه سخت تره.

    برای همین من دیشب با وجود خستگی شروع کردم به نوشتن نقاط مثبت صابکارم ولی خسته بودم و خوابم رفت و خیلی کم نوشتم.

    من تقریبا یک هفته ست که میرم سر کار.

    شنیدم که صابکارم آدم خوبیِ و آدمی نیست که پول کسی رو بخوره و نده.

    یه آقایی که یک ساله پیشش کار میکنه و دانشجوئه تو مکالماتش با صابکارم متوجه شدم یه لپتاب و یه گوشی قسطی خریده بوده قبلا ،و صابکارم برگشت بهش گفت تو قسط داشتی ولی من اذیتش رو کشیدم و اون اقا هم تشکر کرد و من فهمیدم هواشو داشته،نمیدونم چطوری ولی شاید مثلا سریعتر از هر ماه بهش حقوقش رو داده.

    و چیز جالب دیگه ای که میبینم اینه که این اقا ذهنیتش راجب صابکارم خیلی نثبته و صابکارمم عواش داره،یه جور دیگه ای باهاش رفتار میکنه ،انگار بچشه ،ولی با بقیه بچه ها که همسن ایشونن اینطور نیست.

    خیلی از رابطه بین صابکارم و این آقا خوشم میاد.صابکارم مثلا بهش حرفش رو میزنه هااا میگه فلان جا رو تمیز کن و…خوب تمیز نکردی ولی هواسم داره ،باهاشم مهربونه.🥰

    من تو محیط کاریم امنیت و ارامش دارم .

    خداروشکر کارم سبکه و خیلی سنگین نیست.

    و در کل چیزی که من راجب صابکارم فهمیدم اینه که آدم درستیِ و پول کسی رو نمی خوره.

    من دیروز داشتم مغازه ها رو تو دیوار نگاه میکردم برای زدن مغازه پوشاک،میدونید استاد ،من فقط میخواستم شاید میخواستم فرار کنن که کار مال خودم باشه،میخواستم زوووودتر به درآمد برسم.

    ولللی من به یاد آوردم که هر جا خواستم خودم خودمو ببرم جلو نشدو به خودم گفتم تا خدااا به من نگه چیکار کنم من هییییچ کاری انجام نمیدم ،باید حتما اون بگه.

    اینطوری من مطمئنم که موفق میشم.

    وهمین الانم متوجه شدم که من داشتم عجله میکردم برای پول دراوردن ،برای اتفاقای خوب.

    شما تو این فایل گفتین خود به خود

    و این کلمه تو ذهن من جرقه زد

    خود خدا باید منو ببره.

    من دلم میخواد خود خدا منو تو کاری قرار بده که من عاشقش باشم و کارمم طوری باشه که تو هر کشور دیگه ای خواستم برم ،یا اگه خواستم دائم تو مسافرت باشم بتونم انجامش بدم.

    دلم میخواد من پارو نزنم و هودش منو ببره.

    والان توی حرفای شما متوجه شدم باید از مسیر ،از زندگیم لذت ببرم و به خواسته هام نچسبم.

    قبلا ام اینو شنیده بودم ولی الان یکم بهتر درک کردم.

    من نمیدونم معجزه برای من چطوری رخ میده

    و از دوستان زیادی توی این سایت شنیدم که معجزه براشون رخ داده حتی بدون سرمایه.

    تو شغلی که عاشقش بودن

    و به درامدای بالایی رسیدن

    خدارو شکر

    مرسی از اینکه نتیجه گرفتین و امید شدسن توی دل من برای اینکه منم به خواسته هام برسم.

    جالبه وقتی که کامنت مینویسم انگار یه چیزایی رو مینویسم که خودمم نمیدونستم و یه جاهایش رو انگار که من نیستم و خدا داره با دستای من مینویسه و من یاد میگیرم چقدر عجیب و لذت بخشه.اون لحظه حس حس میکنم تو ی سیاره ی جادویی و مرموزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: