نتایج دانشجویان از دوره‌های استاد عباس‌منش

  • -سید حسن
    یه زمانی من شکست مالی خورده بودم و از همه جا نا امید بودم. اما من انسان قوی ای بودم و این انگیزه توی وجودم بود که: من هنر و مهارت دارم. شروع کردم کار کردن روی خودم. برای خودم اهرم رنج و لذت نوشتم و انگیزه ایجاد کردم. اون انگیزه برام عشق به کار می داد. با اینکه همه من رو می شناختند، چون خودم قبلاَ شرکت داربستی داشتم، اما به خودم گفتم کار که عار نیست. گفتم من با امکانات الانم از کارگری شرکت های داربستی شروع می کنم نه برای اینکه کارگری کنم بلکه برای اینکه اولین قدم باشه تا ایده یا مسیری باز بشه تا بتونم شرکت خودم رو راه اندازی کنم و این موضوع بهم انگیزه می داد.من با کارگری ماهی 10 میلیون شروع کردم. حرف مردم هم برام مهم نبود. تکاملم رو طی کردم. در طی مسیر هزاران انگیزه و ایده جدید در ذهنم باز می شد و مسیر تحقق این هدفم رو خدا برام واضح تر می کرد و الان یک شرکت موفق دارم که در ماه قبل 210 میلیون درآمد کسب کردم و درآمدم بیش از 20 برابر افزایش پیدا کرده.
  • -زهرا خضری
    قبل از دوره قانون سلامتی، تمام ساق پا و دستان من کاملا رنگش تیره شده بود. ناخن هام کاملا خراب شده بود اما من با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی نجات یافتم  و رنگ پوستم طبیعی شده. یک معجزه دیگه هم این اواخر رخ داده و اون این هست که ناخن جدید و بسیار با طراوت  و‌نو در آوردم.سپاس فراوان از خداوند مهربان به خاطر هدایت به آموزه های حیرت انگیز استاد عباس منش که کلام خداونده برای نجات ما.
  • -شیدا و مهرک
    من بالاخره بعد از 2 سال از گذشت خریدن 4 قدم اول از دوره 12 قدم، هدایت شدم به خرید قدم پنجم و کار کردن با آگاهی های این قدم. قبل از هر چیز باید بگم که من در هر برهه از زندگیم که تمرکزی روی آگاهی های این دوره کار میکردم و در مسیر 12 قدم حرکت میکردم، نتایجم به گونه ای تغییر می کرد که برای خودمم باورش سخت بود. هر بار که هر بار که شروع می کردم به کار کردن روی آگاهی های این 4 قدم، نتایج بزرگ برام اتفاق می افتاد و بعد که کم کم از مسیر این آگاهی ها دور میشدم، نتایج کم میشد. اینجوری مثال بزنم که انگار یه مدت یه دکمه ای رو نگه می داشتم و هی نتایج خوب می دیدم بعد پیش خودم می گفتم احتمالا اگه الان دکمه رو ول کنم اتومات خود دکمه نگه داشته می مونه اما به محض اینکه دکمه رو ول میکردم، نتایجم برمیگشت به قبل و فهمیدم که این قانون جهانه و کار کردن روی ذهن یک فرایند دائمی هست اگر می خواهیم نتایج پایدار بمونه. دوست دارم یه کوچولو از نتایجی بنویسم که توی 27 روز گذشته به خاطر کار کردن روی آگاهی های قدم پنجم برایم رخ داده:من یه مدتی شمال کشور بودم. آب و هوا عالی بود خنک، بارونی با یه عطر خوب تو هوا و من واقعا لذت میبردم و سپاسگزاری واقعی میکردم. یک سری اتفاقات افتاد و من مهاجرت کردم به شهر کرج. اولش به خودم گفتم ای بابا دیگه از اون آب و هوای رویایی شما رو اینجا ندارم. اما چون قانون جهان اینه که به هرچیزی که توجه میکنی از همون جنس وارد زندگیت میشه، به محض اینکه پامو تو این شهر گذاشتم، هرروز هوا خنک و بارونی بوده. همونجور که من دوست دارم. توی این مدت که شمال بودم، با خانواده همسرم تو یه خونه زندگی میکردیم و تمرکز کردن روی پیشرفت خودم برام کمی سخت بود. از خدا خواستم هدایتم کنه تا با عشقم جایی باشیم که فقط خودمون دوتا باشیم تا هم دوره قانون سلامتی رو راحت انجام بدیم و هم روی باورهامون و کارمون راحت تر تمرکز کنیم. یه مدت هر روز این خواسته، جزو تمریناتم بود و الان این خواسته محقق شده. من و همسرم داریم 2 تایی داریم توی یه خونه با تمام وسایل خوب زندگی می کنیم، بدون اینکه یه ریال مبلغی پرداخت کنیم. توی همین مدت 27 روز، در امدمون 2 برابر شده اونم به دلار، اونم تو خونه، اونم توی حوزه تخصص خودمون که عاشق این کار هستیم. صاحب این خونه که خونش رو در اختیارمون گذاشته، برامون تمام امکانات رفاهی نو رو فراهم کرده تا ما راحت باشیم، بدون اینکه ما ازش درخواست کنیم. اینها همه لطف خداونده و حاصل عمل به آگاهی های این دوره. من بی شک اعتبار همه ی این نتایج رو به الله یکتا میدم. سپاسگزارم از شما استاد عزیزم.
  • -عباس
    وقتی دوره روانشناسی ثروت 1 رو خریدم خدمت سربازی بودم. یادمه این دوره رو با تلاش زیاد و جمع کردن حقوق سربازی که بهم می دادند خریدم و شروع کردم به گوش دادن به آموزه های جلسات دوره. الان 21 سالمه و 11 ماه از خرید دوره روانشناسی ثروت 1 میگذره. اون زمان که آموزش ها رو شروع کردم، از نظر مالی صفر صفر بودم. اما در طی کار کردن با آموزه های دوره، خیلی نرم خیلی تکاملی و هدایتی به بهترین جاها و به بهترین موقعیت ها هدایت شدم؛دو سال پیش یه فایلی از زندگی در بهشت دیدم که استاد موتور هوندا pcx مشکی در پارادایس داشتند و من خیلی از اون موتور خوشم اومد و الان که 11 ماه از کار کردن با آموزه های دوره ثروت 1 گذشته، دقیقا همون موتور رو با همون رنگ خریدم؛هدایت شدم به یکی از ثروتمندترین شهرهای دنیا (دبی)؛ و خدا رو شکر نتایج داره پشت سر هم میاد. تو این 11 ماه، حسابم همیشه پر پول بوده، طوری که راحت هر دوره ای رو از استاد بخوام، می تونم بخرم و تازه این شروع ماجراست چون من به کار کردن روی آموزه ها ادامه می دم.
  • -صفورا کوشککی
    الان جلسه ی آخر از دوره عشق و مودت در روابط رو تموم کردم. تقریبا 8 ماه طول کشید که این دوره رو تموم کنم.نوشته هام توی جلسه اول و چکاب فرکانسیم قبل از شروع دوره رو خوندم و متوجه شدم آگاهی های این دوره برای من سراسر خیر و برکت بوده. در واقع این دوره چیزی خیلی فراتر از عشق و مودت رو وارد زندگیم کرده. من فکر میکردم که این دوره قراره روابط بیرونی من رو بهبود بده، در حالی که کار کردن روی این آگاهی ها، منو به درون خودم برد و منو با خودم آشنا کرد.با هر جلسه که پیش رفتم، انگار به عمیق ترین لایه های وجودم سفر کردم. این دوره من رو با خودم و خدای خودم آشتی داد. تا قبل از این دوره من خودمو لایق هم صحبتی با خداوند نمیدیدم ولی در طی این این دوره کم کم خدای درونمو پیدا کردمو و یاد گرفتم چطور اهاش گفتگو کنم و هدایت بخوام.من با کار کردن روی آگاهی های این دوره - در تمام جنبه های زندگیم- چندین پله رشد کردم. رشد توی کارم، افزایش مهارت هام و تمام جنبه های روابطم.تو محیط کارم رابطه ام با همه ی همکارانم خوب شده.رابطه ام با صاحبکارم خوب شده. منی که با وجود مهارت بالا و تقریبا جایگاه اجتماعی خوب، به شدت تو رابطه ام با آدما مشکل داشتم و تو محیط کارم به یه آدم ساکت و بی سرو صدا شناخته شده بودم، الان راحت با مشتریا و همکارانم با صدای بلند و رسا صحبت میکنم و شوخی میکنم اونم منی که توانایی بلند صحبت کردن تو جمع رو نداشتم و همش میترسیدم از اینکه حرفی بزنم که خلاف نظر و خواست باشه و باعث بشه بقیه مخالفت کنن یا نظر مخالف بدن. اما حالا با صدای رسا صحبت میکنم و نظرم رو ابراز می کنم. البته هنوز خیلی جای کار دارم ولی میخوام بگم دغدغه هایی که قبل از شروع دوره داشتم رو دیگه الان ندارم و انرژیم بی خودی صرف این دغدغه ها نمیشه بلکه صرف پیشرفت میشه. یک ماه قبل از شروع دوره، اقدام به طلاق کرده بودم ولی به سرانجام نرسیده بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم اول روی آگاهی های تمام جلسات دوره کار کنم و بعد درباره طلاقم تصمیم بگیرم. تا قبل از شروع دوره، تصمیم به طلاق یا ادامه ی زندگی برای من حیاتی ترین تصمیم زندگیم بود. سالهای سال من تو این دوراهی گیر کرده بودم و نمیتونستم یه روز با خیال آسوده سر روی بالش بزارم. همیشه تو این آشفتگی به سر میبردم که خدایا بالاخره تصمیم درست چیه؟! و احساس خوشبختی و آرامشم خیلی وابسته شده بود به مشخص شدن این موضوع. تا اینکه توی یکی از جلسات دوره، استاد درباره اینی موضوع صحبت کردند و گفتند: به مسئله ی ازدواج مثل مسئله ی مرگ و زندگی نگاه نکنید و اینقدر این قضیه رو جدی نکنید برای خودتون و ادامه آگاهی ها…همینطور که صحبت های استاد رو می شنیدم، متوجه شدم که ای دل غافل… بزرگترین باگ ذهنیم رو پیدا کردم. فهمیدم من دقیقا مسئله ی ازدواج رو برای خودم مثل مسئله ی مرگ و زندگی مهم کرده بودم و میگفتم باید تکلیفم مشخص شه تا بتونم حال خوب داشته باشم؛ باید تکلیفم مشخص شه تا بتونم روی خوش زندگی رو ببینم؛ باید اول تکلیفم مشخص شه تا بتونم تو کارم پیشرفت کنم و …متوجه شدم که زندگی کردن رو متوقف کرده بودم تا ببینم بالاخره تکلیفم با همسرم چیه؟!اما بعد از آگاهی های این جلسه، انگار حجم سنگینی از روی قلبم برداشته شد،و دریچه های قلبم باز شد، به آرامش رسیدم و تمرکزم از روی این مسئله برداشته شد و گذاشته شد روی خودم.بعد از اون، پیشرفت هام شروع شد. کلی تو کارم مهارت کسب کردم و پیشرفت کردم که باعث شد کلی اعتماد به نفسم بالاتر بره و توانایی های خودمو بیشتر باور کنم؛جالبه که کلی هم رابطه ام با همسرم بهتر شد به طوری که همسرم کارهایی رو برام انجام می داد که قبلا هرگز برام انجام نداده بود.منو همسرم قبلا خیلی باهم سرد بودیم و اصلا نمیتونستیم دو کلمه با هم حرف بزنیم. من اینقدر حرف تو دلم جمع میکردم که یه بارم که میومدم حرف بزنم گریه ام میگرفت و نمیتونستم حرفمو بزنم..تا قبل از کار کردن روی آگاهی های دوره عشق و مودت، ما هر چند روز یک بار باهم قهر میکردیم و مدتها با هم حرف نمیزدیم..اما به لطف دوره ی عشق و مودت آخرین باری که با هم بحث کردیم رو اصلا یادم نمیاد. توی مدتی که دارم با این دوره کار می کنم، اصلا با هم  قهر نکردیم با اینکه مسائلی هم بوده ولی جدیش نگرفتیم و حلش کردیم. هرچند تو این جنبه خیلی جای کار دارم که بهتر بشم ولی خواستم بگم همه چی توی وجود من تغییر کرد بعد روابط بیرونم خود به خود تغییر کرده. خیلی نگرانیام کمتر شده.. خیلی توکلم به خدا بیشتر شده. خیلی ترسهام کمتر شده. خیلی بیشتر خودمو دوست دارم و توانایی ها و مهارتهام رو باور دارم و رابطه ام با خدای خوبم خیلی بهتر شده.همین الان که داشتم کامنت مینوشتم 17 میلیون اومد به حسابم. با اینکه اصلا انتظار این مبلغ رو نداشتم. تصمیم داشتم هر وقت پول واریز شد به حسابم، دوره ی احساس لیاقت رو بخرم الان که واریز شد چون در طی کار کردن روی آگاهی های دوره عشق و مودت، فهمیدم که ریشه یک سری مسائل من، در احساس عدم لیاقت هست. من در رابطه با همسرم و خانواده ام احساس گناه دارم و فکر میکنم من مسئول خوب کردن احساس اونام. به خاطر همین همیشه درگیر تضادها و مسائلی می شم که برای اونا بوجود میاد با اینکه اون مسائل هیچ ربطی به من نداره. ولی احساس گناه میکنم و همش زور میزنم که احساس اونارو خوب کنم. طی خودشناسی ای که توی دوره عشق و مودت بهش رسیدم، فهمیدم دلیل این مسئله این هست که من نمیتونم احساس خوب خودم رو اولویت قرار بدم و غیر وابسته به دیگران کنم. فکر میکنم فقط زمانی می تونم احساس خوب داشته باشم که اطرافیانم و آدمهای مهم زندگیم حالشون خوب باشه و مسئله و نگرانی ای نداشته باشند به همین دلیل مدام الکی خودم رو درگیر می کنم چون در این باره احساس لیاقت ندارم. ان شاءالله امشب دوره ی احساس لیاقت رو می خرم و این بخش از وجودم رو هم بهبود می دم. بی نهایت سپاسگزار خداوند هستم بی نهایت سپاسگزار استاد هستم به خاطر آگاهی های فوق العاده ارزشمند دوره عشق و مودت در روابط که خیلی فراتر از عشق و مودت در روابط رو نصیب آدم می کنه.
  • -تینا
    استاد عباس منش عزیز، من چندین سال هست که با شما آشنا شدم. اولین بار یادم هست که یکی ازدوستانم کتاب شکرگزاری خانم راندا برن رو برام هدیه آورد و من شروع به انجام تمرینات و سپاسگزاری کردم. بعد از چند روز خیلی اتفاقی اولین فایل از شما رو شنیدم که میگفتین ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست. اول به شدت گارد گرفتم ولی بعد از چند بار گوش دادن و سرچ کردن اسمتون و شنیدن فایل های دیگه از شما به شدت جذب آموزه های شما شدم و شروع کردم کار کردن روی خودم. روزانه چندین ساعت فایل های شما رو گوش میدادم تا اینکه شما دوره 12 قدم رو روی سایت آوردید. من این دوره رو خریدم و این دوره به معنای واقعی کلمه بی نظیر هست. با کار کردن روی آگاهی های این دوره همه چیز تو زندگیم عالی شده بود. از روابط، سلامتی، احساس خوب گرفته تا رشد مالی فوق العاده ای که داشتم. رقم هایی رو توی حساب بانکیم می دیدم که تا اون روز داشتنش برام عجیب و غیر قابل باور بود. به همین دلیل به راحتی خیلی از دوره هاتون رو خریدم.ولی همونطور که شما همیشه تأکید می کنید که کار کردن روی خودمون با این آموزه ها باید مداوم باشه و اگر این مسیر ادامه پیدا نکنه، همه چیز به قبل برمیگرده، این اتفاق تقریبا برای من هم رخ داد. البته نه به شدت خیلی زیاد، چون من به طور کامل هم از دوره ها خارج نشده بودم. اما خوب دیگه هیچی مثل قبل نبود و رشد هام متوقف شد و همه چی بهم ریخت مخصوصا از لحاظ مالی. خلاصه استاد عزیزم، بعد از بالا پایین های زیاد و مشکلات و مسائلی که مرتب درگیرشون می شدم، همین یک ماه پیش تصمیم گرفتم دوباره برنامه ریزی دقیقی انجام بدم و با کمک آگاهی ها، روی خودم کار کنم. انگار دیگه برام ته خط بود. دوباره با کتاب شکرگزاری و فایل های شما شروع کردم. اول فایل های روز شمار تحول زندگی من رو پیگیر شدم و هدایت شدم به دوره روانشناسی ثروت 1 و الان جلسه 15 از دوره روانشناسی ثروت 1 هستم. استاد به طرز فوق العاده ای معجزات شروع شده. مهم تر از همه حالم خوب و آرامشم خیلی زیاد شده و با برخورد به مسائل خانوادگی اصلا مثل قبل به هم نمیریزم و خوشحال و سپاسگزارم. پولی که یکسال بود باید به دستم میرسید و دیگه کلا از برگشتنش ناامید شده بودم، به صورت معجزه وار بهم رسید. همینطور چندتا پول های دیگه هم به دستم رسید.مدت زیادی بود که درآمدم خوب نبود. اما توی این ماه درآمدم فوق العاده بود. اصلا باورم نمیشه که انقدر ورق سریع برمیگرده وقتی روی خودت با تعهد کار می کنی. چند روز پیش داشتم این فایلی که راجع به تکامل میگفتین رو گوش میدادم که میگفتید: 5 سال دیگه این آگاهی ها رو بیشتر درک می کنید و 10 سال دیگه بیشتر. من دقیقا چون بعد از مدتی دوباره شروع کردم، کاملا حرفتون رو متوجه میشم. توی این مسیر گاهی روزا سعی میکردم هرطور شده درآمدم رو بیشتر کنم اما نمیشد. فهمیدم که فعلا فرکانسم رو تا همین عدد رشد دادم و برای رشد بیشتر باید روی باورهام بهتر کار کنم و خودم رو رشد بدم. این موضوع بهم آرامش داد تا با آرامش و بدون عجله پیش برم و دیدم که روز به روز دارم از دیروز بهتر میشم.الان حالم خیلی خوبه و خوشحال و سپاسگزار هستم. با مادرم خیلی راجع به شما و آموزه هاتون صحبت میکنیم. دیروز داشتم بهش میگفتم که انقدر شما تو زندگی من تاثیر گذار بودین که تو هر جمله من، صحبت شماست. استاد عزیزم بی نهایت ازتون ممنون هستم که انقدر من رو به خدا نزدیک کردین و همه ما رو آگاه کردین. واقعا جملات نمی تونن این احساس خوشحالی ای که دارم و تشکری که شما لایقش باشین رو بیان کنن. همیشه سلامت باشید استاد عزیزم.
  • -هاجر حاجتمند
    وقتی یه فلش بک می زنم به شرایط زندگی 4 سال پیش خودم، می بینم که خدای من، به خاطر کار کردن روی آموزه های استاد عباس من، شرایط زندگی من از کجا به کجا تغییر کرده. اگر بخوام نتایجم رو از هر لحاظ بنویسم و اینکه چه مسیری رو اومدم و چه پیشرفت هایی داشتم، خودش یه کتابه.من الان دارم رویاهای چهار پیشم رو زندگی می کنم. کسب و کار موفقی دارم. زن مستقلی هستم. کتابهایم رو چاپ کردم. دخترم سال آخر پزشکی هست.من به تجربه دیدم که اگر آدم به اجرای این آموزه ها ادامه بده، شخصیتش تغییر می کنه و امکان نداره شخصیت انسان تغییر کنه ولی زندگیش تغییر نکنه.
  • -علیرضا رستاخیز
    4 ماه پیش درآمد من عملا صفر بود، توی روابطم احساس کمبود میکردم و فکر نمیکردم بتونم بیش از یه حدّ عشق و دوستی رو تجربه کنم اما به لطف خداوند و کار کردن روی آموزه های دوره روانشناسی ثروت 1، کلی پیشرفت توی زندگیم داشتم:روز به روز به عشق و احترامی که بین من و آدمهای روابطم هست، داره افزوده میشه؛ رشد سرشاری توی کسب و کارم داشتم و این ماه 22 میلیون تومان درآمد داشتم؛ برای خودم ایرپاد خریدم؛ مرتباً به فراوانی های بیشتر هدایت میشم و افرادی رو میبینم که دارن چه پول هایی میسازن که اصلا باور نمیکنم؛مهم تر از همه آرامشم بیشتر شده و الان واقعا دارم از زندگیم لذت میبرم و خدارو شکر حالم عالیه 
  • -حبیب الله ایزدی
    امروز بعداز ۷۲۹روز حضور من در دانشگاه توحیدی elmeservat.com اومدم تا از نتایج عمل کردن به آموزه های استاد عباس منش بگم.تغییرات من از لحاظ شخصیتی در حد لالیگا بوده. قبل از آشنایی با آموزه های استاد عباس منش من یک آدم خجالتی، کم رو و با عزت نفس زیر صفر بودم. به دوست و خانواده وابسته بودم اما با تلاش برای درک و عمل به آموزه های استاد، از یک انسان ترسو تبدیل شدم به یک انسان خود ساخته؛ کلی تصمیمات به تعویق افتاده ام رو عملی کردم و کلی نتیجه بدست آوردم؛به خاطر کار کردن روی عزت نفسم، به راحتی به خواسته های نامعقول دیگران \\\"نه\\\" می گم؛ دیگه اون آدم خجالتی نیستم و خیلی راحت درخواست هام رو مطرح می کنم؛ کمال گرایی رو کنار گذاشتم؛ رابطه ام با تمام دوستان قدیمی نامناسب رو کنار گذاشتماز اعتیاد ۱۵ ساله رها شدم و الان نزدیک به 2 سال از پاکی من میگذره؛خونه خودم رو بعد از ۷سال راکد ماندن، در این 2 سال ساختم؛و از همه مهمتر ساز و کاری که خداوند برای جهان گذاشته رو درک کردم؛ توحید و شرک رو درک کردم و قوانین جهان رو درک کردم به همین دلیل الان چند ساله که دیگه از خدا هیچ گله ای ندارم که چرا فلانی داره و من ندارم! یا چرا خدا به اون داده به من نداده!چون قانون جهان رو فهمیدم و درک کردم که طبق این قانون، همه چی عین عدالت هست و هر فردی در هر جایی که هست، جای درستش هست و کوچکترین بی عدالتی رخ نداده؛به تازگی متوجه شدم \\\"احساس عدم لیاقت\\\" پاشنه آشیلی است که باید خیلی روش کار کنم. انشاالله در آینده ای خیلی نزدیک میام و از نتایج این موضوع می نویسم. از خداوند هستم که مرا به این دانشگاه توحیدی هدایت کرد و سپاسگزار استاد عباسمنش عزیزم هم هستم.
  • -عرفان احمدی
    دوره 12 قدم خیلی خوبه. به نظرم اکثر ما  دانشجوهای استاد عباس منش، دوره 12 قدم رو به خاطر پیشرفت مالی شروع کردیم اما وقتی وارد آگاهی های دوره 12 قدم می شی، جریانی از رشد شروع میشه که خیلی فراتر از بدست آوردن مادیات هست. مسیر تبدیل میشه به مسیر خودشناسی تا اول خودت رو بشناسی و آگاه بشی از اینکه چه قدرتهایی در درونت داری. چون تا وقتی به این حد درک از خودمون نرسیم، به صلح و رضایت درونی نمی رسیم و همواره تحت یک نوع فشار و تنشی نامرئی قرار داریم ک فکر میکنیم اگه پول باشه این فشار از بین میره در حالی که دقیقا برعکسه. من توی شرایطی آموزش با آگاهی های دوره 12 قدم رو شروع کردم ک میتونم بگم شناخت از خودم و قوانین صفر بود. درسته توی سن 25 سالگی موفقیت هایی مثل خونه، ماشین، ازدواج موفق، تحصیلات عالی، درامد نسبتا خوب و شغل خوب داشتم اما هیچوقت رضایت درونی نداشتم و هیشه از خدا طلبکار بودم… داستان آشنایی من با آموزه های استاد واقعا خیلی فضایی بود. من همیشه خودم رو عقل کل می دونستم و همیشه نارضایتیم رو گردن عوامل بیرونی انداخته بودم. اما نمی دونم چی شد که من با این ویژگی ها حرف قلبم رو شنیدم که گفت: تسلیم آموزش های این مرد باش!من 2 سال پیش این مسیر رو شروع کردم. اوایل سختم بود چون اوایل دقیقا فضای فکری من کاملا با فضای آگاهی های دوره های استاد عباس منش مخالف بود و مقاومت وحشتناکی داشتم اما کم کم شروع کردم به فقط گوش دادن و قلبم انگار به درستی این آگاهی ها مهر تایید میزد. منی که عادت داشتم تموم دنیا رو مقصر بدونم، در طی مسیر به نقطه ای رسیدم که  به خودم قول دادم تحت هیچ شرایطی خودمو قربانی ندونم و توی فضای ناشکری نرم. هر مسئله ای پیش اومد، مسئولیتش رو 100 درصد قبول کنم. درسته سخت بود مخصوصا واسه فردی که هیچوقت اینطور نبوده. چون آدم همیشه دوست داره یکی رو بیرون از خودش مقصر بدونه ولی من از این آگاهی ها یاد گرفتم که این عادت واقعا بی فایده است و تنها با پذیرفتن 100 درصد مسئولیت هست که متعهد تر میشیم. نتایجم رو هم بگم ک هم به خودم یادآوری کنم هم ایمانی باشه واسه دیگران.اول از همه هزینه هام به شدت کاهش پیدا کرد؛ منی ک درآمد ماهانه ام نهایتا 10 میلیون میشد، سود خالص ماهانه ام تا 30 میلیون هم رسیدم و در طی 7 ماه، 3 برابر افزایش پیدا کرد؛تونستیم برای اولین بار توی عمرم 7 ماه متوالی پول پس انداز کنم؛ 2 تا نیرو دارم و هزینه های دفتر کار و کارگاهم رو که تقریبا ماهی 20 میلیون هست، به راحتی و آسانی پرداخت می کنم؛ورزش میکنم و تناسب اندام حرفه ای دارم؛ دختر کوچولوم نیروانا خانم به سلامتی به دنیا آمد؛در اکثر اوقات روز احساسم عالیه خداروشکر؛روابطم خیلی خوب شده؛ امید به آینده ام خیلی بیشتر شده، بیشتر در لحظه زندگی می کنم و کمتر نگرانی دارم؛این رو هم بگم که من این نتایج رو 2 سال پیش توی رویا هم نمی دیدم اما الان دارم تجربه می کنم اونم به صورت طبیعی برام رخ داده.این نکته رو هم ذکر کنم که به محض اینکه به این نقطه می رسم که دیگه من قانون رو بلدم و نیاز به یادآوری و کار کردن روی ذهنم ندارم و از آموزه ها فاصله می گیرم، دوباره ترسا، شک ها و تردید ها میان بالا و حالمو خراب میکنند و قشنگ می فهمم که در حال پایین رفتن هستم و آنچنان چک و لگد جهان رو می خورم که با تعهد بر می گردم به مسیر و فهمیدم اگر می خوام همیشه و هر لحظه خوب باشم، باید و باید این مسیر رو ادامه بدم.
1 9 10 11 12 13 39
161 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    افسانه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 197 روز

    سلام استاد

    گفته بودین که باور کمبود کجاها توی زندگیتون هست میدنم که خیلی خیلی وجود داره ولی چند تاش که تونستم پیدا کنم من خیاط هستم وهمیشه میخاستم که یکی کمکی داشته باشم ولی باورم این بود که خیاط خوب نیست اگرم باشهاگر خیاط بگیرم حقوقش رو چه جوری بدم اگر درامد کافی نداشته باشم یا مثلا ایده به ذهنم میومد یه رگال لباس تولید کنم مشتری هام که میان از رگال هم دیدن کنن وبفروشم دوباره فکر منفی میومد که اگر فروش نره چی رودستت بمونه چی وهمین ترس باعث شده که هیچ وقت قدمی برندارم

    وبابت اینکه گفتین باچه مساعلی روبرو شدید که فکر میکردین راه حلی نداره من با پسرم که الان پونزده ساله خیلی بحث‌ میکریم فکر میکردم میتونم کنترل کنم وبعضی وقتا دیگه اینقد عاجز میشدم تو خلوتم گریه میکردم یروز از خدا خاستم که کمکم کنه همون روزا بود که خواهرم یه کلاسی رو معرفی کرد که برای فرزند پروری بود اونجا بود که فهمیدم مشکل پسرم نبوده خودم بودم با افکار منفی که ممنتوم میگرفتن منو با پسرم دذگیر میکرد واز من بعد از اون چند جلسه کلاس نه تنها دیگه با پسرم درگیر نبودم بلکه باهم دوستو رفیق هم شدیم الان همه چی رو میاد برام تعریف میکنه در صورتی که قبلا اگر میپرسیدم هم چیزی نمیگفت الان خودش میاد بغلم میکنه بوسم میکنه

    یوقتایی که صداشو بلند مبکنه میاد معذرت خاهی میکنه

    این اولین دوره ای هست که ازتون گرفتم امیدوارم به دستاورهای بزرگتری برسم وبیام باهاتون در میون بزارم بازم ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محمدامین میرآخورلی گفته:
    مدت عضویت: 961 روز

    محد صادق عزیز نمیدونم ولی امیدوارم با کمک خدا این کامنت رو بخونی تا بتونی جوابمو بدی

    ولی اول از همه نمیدونم چند سالت حدودا اما فکرمیکنم هم سن سالیم اولا تبریک برای نتایجی که گرفتی ولی تبریک ویژه برای نتیجه معافیت از سربازی که دقیقا خواسته ای که من دارم بهت تبریک میگم واقعا ذوق کردم و خوشحال شدم اشک تو چشمام جمع شد که توی دوره حال یکی با این قانون توی سن من دقیقا هدفی که شدیدا میخوامش رو بهش رسیده اما دوست دارم کمکم کنی و بهم بگی چه باور های نسبت به سربازی داشتی که مخرب بود و بعد این که چه حسی داشتی که منفی بود و اذیت میکرد تو رو و بعدش در مقابل چه باور هاییی و چه راه هایی رو ساختی تا تونستی برسی به این هدف که رویای منه ممنون میشم ازت مفصل بهم توضیح بدی تا منم بتونم الگو بگیرم ازت و امثال مثل من که قطعا زیاد هستن توی همین جا تا ما هم بتونیم به این هدف برسیم خیلی دوست دارم بفهمم راهی که رفتی باور هایی مثبتی که ساختی و باور های مخربی که نسبت به سربازی و بحث معافیت داشتی منتظر کامنتت اینجا هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1134 روز

    سلام

    وقتتون بخیر

    از دوستانی که تجربه استفاده از دوره قانون سلامتی رو داشتند و وگان یا وجترین بودند خواهش میکنم اگر این مسیر رو طی کردید برای من از نتایجتون بنویسید و بگید میشه با اصول وگنیسم تطبیقش داد و استفاده ش کرد؟

    بخرمش؟

    ممنون

    .

    من مدت‌هاست احتیاج دارم که این محصول رو خریداری کنم و بهش عمل کنم اما متوجه شدم که احتمالا برای کسی که وگان هست یا غیرممکنه یا سخت

    و یکی از موضوعات اصلی هم راجع به جایگزین کردن پروتئین حیوانی و غیرحیوانی هست که بنظرم میرسه مدیریتش مثل بقیه موارد آسون نیست

    .

    .

    لطفاً لطفاً لطفاً اگر قرار هست بیایید و بنویسید که از وگان بودن دست بکش و باهاش مثل مذهب و دین برخورد نکن و اینا… این کارو نکنید و سعی نکنید نظر من رو تغییر بدید.

    گوشم پره ازین حرفها.

    .

    من چندسال وگان بودن رو تجربه کردم و با کشته شدن و آزار حیوانات واقعا مشکل دارم و موافق نیستم که یک انسان امروزی بخواد برای تهیه غذای خودش از بدن و جان یه موجود زنده ای که گاهی احساسات شبیه به انسان داره بهره ببره

    البته که گیاه هم جون و احساس داره

    ولی احتمالاً مثل یک گاو از دیدن اینکه بچه ش رو جلوش سر ببری حالش بد نمیشه

    یا برای مثال گیاهی که میوه ش رو میندازه روی زمین بعد از رسیدن اون میوه… این رو نمیشه با یک حیوان مقایسه ش کرد

    و هزاران موضوع دیگه که اگر نخواین مغلطه کنید و برای گوشتخواری دلیل و توجیه های سطحی و غیر منطقی بیارید میشه دربارشون هزار ساعت صحبت کرد.

    .

    یه فیلمی هست به نام پی_کِی اونو حتماً ببینید جالبه

    لحظه های آخرش که این آدم فضایی میره به مردمش از زمینی ها میگه

    میگه دوستان اگر رفتید روی زمین و یه نفر گفت من عاشق جوجه یا عاشق ماهی هستم

    بدونید واقعا منظورش این نیست

    و اونها منظورشون اینه که من عاشق اینم که ماهی یا جوجه ی مُرده رو کباب کنم و بخورم!

    .

    و من همیشه وقتی میبینم که افرادی مرغ و خروس و گوسفند دارند و به اونها عشق میوَرزند و در نهایت میکُشنشون و این درحالیه که اون حیوان بهشون اعتماد کرده بوده… بینهایت حالم بد میشه

    و واقعا فکر کنیم به اینکه گربه و سگ چه فرقی با گاو و گوسفند و مرغ و خروس دارن که بین اونها فرق میذاریم و فقط به سگ و گربه ها انقدر عشق بی قید و شرط میدیم اما به مرغ و خروس به شرط اینکه به ما تخم مرغ و گوشت بدن عشق میوَرزیم؟ و جان و حق زندگی رو از بعضی هاشون میگیریم و برای استفاده از شیرشون اذیتشون میکنیم مثل دوشیدن گاوها

    .

    … من نمیتونم راحت بپذیرم از وگان بودن دست بکشم حتی برای سلامتی خودم و این تضاد گاهی آزارم هم میده

    اما باید این مسئله رو حلش کنم

    همونطور که خیلی از وگان ها خلش کردن

    .

    و اعتراف هم میکنم که اگر تمام محصولات وگان دردسترسِت نباشه و اصولی پیش نری واقعا بدنت کم میاره

    منم گاهی کم آوردم

    ولی…. تمایلم اینه بدون آزار حیوانات خودم هم سلامت تر باشم

    یعنی میشه؟ با دوره استاد عباسمنش؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نگار سهرابی‌فر (مانلیا) گفته:
      مدت عضویت: 1677 روز

      سلام اران جانم … سلام منه شیش سال پیشم :))) سلام قربونت برم که هر کلمه ات منو به یاد نگار پنج سال وجترین وگن انداخت :) سلام گذشته ی من :)))

      از خدا میخوام کمکم کنه بهترین کلام بر من حاری بشه که بهت کمک کنه :)))

      عشقم بدون من اینده ی توعم

      اون فیلم پیکه رو بارها موقع گیاهخواریم دیده ام … حرفات دقیقا کلمات خودم بود اون احساس گناه اون ترحم دلسوزی کردن اشفته بودنت همه چیزت خوده من بود :))) من از 15 تا 20 سالگیم وجترین و وگن بودم :)))) الان 21 سالمه و یک ساله تو دوره ی سلامتی ام به لطف خدا

      از همون پونزده سالگی هم با استاد دارم کار میکنم تاحالا…

      راستش اگه فقط یک نفر باشه که بتونه تک تک کلماتی که گفتی رو درک کنه تو این سایت اون منم و خیلی خوشحالم که هدایت شدم به کامنتت … دقیقا نگاری که پنج سال بود رو تو توصیف کردی … شاید من بدتر و سخت تر از تو هم بودم من تو اون پنج سال هیچ وقت لب به خورشتی که توش گوشت باشه نزدم چه برسه خوده گوشت :)))

      ببین ارام جان عزیزم

      دوست ندارم بهت بگم چه راهی برو چیکار بکن چیکار نکن

      من فکر میکنم ما باید تجربه کنیم

      من خودم به شخصه عاشق اون دوران پنج سال گیاهخواریم هستم

      همون موقع عاشقش بودم و لذت بردم ازش و حتی نتیجه اش باعث شد ایمانم به دوره سلامتی بیشتر بشه که خیلیا این ایمان من رو نداشتن به خاطر شاید اون تجربه ی من …

      تو خیلی خوده گذشته ی منی

      جالب بود برام که فهمیدی که وگنیسم خیلی اصول و قواعد داره که باید رعایت بشه و مضر هست اگه اینجور نباشه …

      حالا من میخوام بهت بگم حتی اگه تموم اصولش هم رعایت کنی بازم جواب نمیده :)))

      در مورد ژن گفتی باید بگم من خودم فکر میکردم چون پنج سال گیاهخوار بودم بدنم عادت کرده به گیاهخواری یا مثلا هندی ها نسل در نسل گیاهخوارن بدنشون بهش عادت کرده … ولی اینحور نیست عزیزکم :)))

      ژن ما سه میلیون ساله ساخته شده

      دو هزار سال هم پوچه هیچی نیست در برابرش و تغییر نمیکنه حتی یک ذره …

      من خیلی حرفا دارم میتونم برات بزنم ولی نمیدونم درسته یا نه

      از طرفی میگم بذار این راهو بره تا اروم اروم هدایت بشه و تحمیل کردن واقعا سخته من خودم یک سال بعد از دوره ی سلامتی رو گیاهخواری موندم و گفتم استاد رو قبول دارم به جز این مورد … یک سال طول کشید تا مقاوتم ریخته بشه و بعد یک سال هم میدونم باور میکنی … با گریه گیاهخواری رو ترک کردم … شبی که حالم بد بود بیمارستان زیر سرم بودم و ارزوم بود ورزش کنم اما جون تو تنم نبود زدم زیر گریه … چون میدونستم هیچ راهی به جز ترک گیاهخواری ندارم و اینقدر گیاهخواری برام عزیز بود حتی فکر ترک کردنش بارها منو به گریه انداخت …

      من از بچگی تقریبا به گیاهخواری علاقه داشتم و برا همین سخت بود … اما میدونی در زمان و مکان مناسب اتفاقا میوفتن نباید عجله کرد … اروم باش دختر اینقدر دنبال چیزی نباش دنبال اثبات کردن نباش نه به من نه به خودت … من رها بودم و خداوند وقتی اماده بودم یکی از بچه های دوره سلامتی رو که قبلا گیاهخوار بود بهم هدایت کرد و با هم دوست شدیمو همو دیدیم و اون کلییییی روم تاثیر گذاشت… تا وارد این دوره بشم …

      من کسی بودم که میگفتم حاضرم بمیرم ولی گوشت نخورم …

      ولی میدونی یه چیزه دیگه ای راجبم بود که نمیدونستم …

      من حیوونارو خیلی دوست داشتم هنوزم دارم …

      اما هیچ چیزی رو تو این دنیا بیشتر از اهدافم دوست ندارم حتی خانواده ام … به موقعش خانواده ام هم برای رسیدن به اهدافم ترک میکنم …

      برای من مهم ترین موضوع زندگیم اهدافم بودن و هنوزم هستن

      و وقتی گیاهخواری مانعی در برابر اهدافم دیدم دیگه تموم شد …

      دیگه همه چیز فاتحه اش خونده شده بود …

      من تو اون پنج سال نمیدونستم گیاهخواری مانع اهدافم هست و اصلا ورزش هم نمیکردم تحرکی نداشتم که بفهمم کم اوردم …

      ولی وقتی رفتم دنبال عشق و علاقه ام ورزش و رقص و دیدم گیاهخواری مانع من هست فاتحه اش رو خوندم با اینکه عاشقش بودم …

      خیلی حرفا دارم میتونم بزنم من قبل دوره سلامتی اومدم باورای گیاهخواریم رو نوشتم و منطقی حلشون کردم هیچ وقت به زور خودمو اجبار نکردم … اروم اروم خیلی اروم میگم یک سال رو خودم اروم کار کردم تا رفتم سمتش …

      ازت میخوام تو هم خودتو اجبار نکنی خیلی اروم پیش برو حتی شده یه سال دو سال طول بکشه اما ادامع بده … برو دنبال سوالاتت … چرا گیاهخواری درسته ؟؟ فرق گوشت سگ و گاو چیه ؟؟ اگه خدا ناراحت میشه از کشتن حیوونا چرا بدنمون رو طی تکامل نیازمند به گوشت بار اورده ؟؟ نگاه خداوند به مرگ و زندگی چیه ایا خداوند به مرگ و زندگی احساسی نگاه میکنه مثل ما ؟؟؟ ایا خداوند ناراحت میشه که یه شیر اهو رو بخوره و اون شیر رو لعنت میکنه ؟؟ یا اون شیر و تکاملش خوده خداوند و همون انرژیه ؟؟

      ایا خداوند از گوشت خوردن من ناراحت میشه ؟؟ پس چرا منو گیاهخوار نیافرید ؟؟

      نتایج بچه ها چی میگه ؟؟ چرا بچه ها بدون دارو خوب شدن درحالیکه مردم دارن تو بیمارستان ها میمیرن ؟؟ چرا ما سگ نمیخوریم چرا گاو میخوریم ؟؟ چرا انسانها گوشت حیوانات گیاهخوار خوردن نه گوشت حیوانات همه چیز خوار یا گوشتخوار ؟؟ نتیجه ی من از گیاهخواری تا به الان چی بوده ؟؟؟ نتیجه ی ادامه اش چبه برام ؟؟

      به همه ی سوالها فکر کن بسین اصلا ساعتها فکر کن

      اگه وگن رو دوست داری ادامه اش بده با عشق و لذت ببر افتخار کن بهش ولی کنارش اروم اروم خودتو به چالش بکش با سوال کردنها

      اشفتگی رو از خودت بیرون کن نترس عقب نمیوفتی میتونی تا دو سال دیگه گیاهخواری رو ادامه بدی هیچ اشکال و عیبی درش نیست :)))

      ما مشکلمون اینه که فکر میکنیم از قافله عقب میوفتیم درحالیکه اصل اینه که لذت ببریم

      اگه از گیاهخواری هنوز لذت میبری انجامش بده منم پنج سال زندگیم لذت بردم

      اما اگه میبینی لذت ها داره کمتر میشه و رنج ها بزرگتر جوریکه نمیتونی انکار کنی اون موقع اس که باید خودتو با سوالها به چالش بکشونی :))))

      دوستت دارم گذشته ی من فعلا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        آرام گیان گفته:
        مدت عضویت: 1134 روز

        سلام عزیزم

        ممنون که حوصله و وقت گذاشتی و از دلت نوشتی

        چقدر خوب نوشتی

        چقدر کامل و عالی نوشتی

        مشخصه خیییییلی خوب و شفاف با خودت همه چی رو حل و فصل کردی

        آفرین بهت دمت گرم. تحسینت میکنم

        .

        حرفات رو من تأثیر گذاشت

        بهشون فکر میکنم و باید چندبار دیگه هم بخونمشون

        .

        بله منم الان کم میارم

        ورزش دیگه نتونستم بکنم

        کارم هم سنگینه ولی جون ندارم

        اما همون مسئله اخلاقیش اذیتم میکنه و اینکه آهِ هر حیوونی موقع مرگش و موقع کشته شدنش منو بگیره

        دوست ندارم کارما و انرژیش بیاد تو زندگیم

        همش خوابشونو میبینم

        اوایل هروقت گوشت و لبنیات میخوردم خواب میدیدم دستم به خون آغشته ست و پاک نمیشه هرچی میشورم

        خواب میدیدم گاوها برای کشته شدن گوساله هاشون گریه میکنن

        یا هزارتا ازین موارد

        .

        .

        اون تیکه که گفتی آیا فکر میکنی خدا به مرگ احساسی نگاه میکنه یا نه؟ ،

        گلِ کلامت بود

        اون تیکه منو میخکوب کرد

        به قول خیام

        این کوزه گر دهر چنین جام لطیف میسازد و باز بر زمین میزندش!

        این همون نقطه‌ایه که خداناباورها هرموقع جنگ و خونریزی میشه تو دنیا

        میگن عدالت مرده! خدا مُرده!

        اگه خدا وجود داره چرا میذاره این همه آدم بیگناه کشته بشن…

        … آره

        تو با اینکه از من کوچیکتری

        ولی پخته تری

        حداقل تو این موردی که داریم باهم حرف میزنیم

        بوس بهت گیان

        (گیان= جان / گیانم = جانم)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          نگار سهرابی‌فر (مانلیا) گفته:
          مدت عضویت: 1677 روز

          ارام گیان عزیز

          بهت پیشنهاد میکنم بیشتر امرکزت رو بذاری روی شناخت خدا

          کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم بهترین منبع برای شناخت خداوند هست

          خداوندی که سیستمه

          نه یک انسان

          ما باید این سیستم رو بشناسیم

          بازم میگم اصلا عجله ای نداشته باش منوتو هسچ فرقی نداریم هیچ اهمیتی نداره من از تو کوچکیترم یا بزرگتر در چشم کائنات منو تو روحیم و به یک اندازه فرصت داریم … کسی به خاطر سن کمش فرصت از تو بیشتر نداره …

          وقتی به خداوند نکاه سیستمی داشته باشی یه دنیای جدید برات باز میشه

          یه دنیایی که سلامتی بدنت یک ذره نعمتاش هست تو به خیلی چیزای بزرگتر میرسی

          و اینه که مهمه نه اینکه تو گیاهخواری یا گوشتخوار و بخوای با خودت بحث و جدل کنی خودت رو پریشون و نگران کنی

          اصن از خودت بپرس

          چرا گیاهخوار شدی ؟

          برای تجربه ی ارامش بیشتر

          چون این بهت ارامش میده

          حالا چی شده همین باعث شده چنین کابوس هایی ببینی و زندگیت برات جهنم بشه ؟؟

          ایا راه درست راهی نیست که به من ارامش میده و حسمو خوب میکنه ؟؟ پس اگه حسم بده مسیرم اشتباهه … اگه توجهت روی منفی هاست راه اشتباس … حس بد اتفاقات بد بی هیچ چون و چرایی… و تو ارزشمندی هیچ چیز و هیچ کس نباید توی ارزشمند رو ناراحت کنه … اینم یادت باشه ..

          و دقیقا درسته ادما میگن وای جنگ شده ادمای بی گناه مردن پس خدا نیست … یا خدا ظالمه بی عدالته … اما اونا نمیدونن خداوند همه چیزه … خداوند همه چیزه … خداوند همه چیزه … خداوند انرژیه ، خداوند خاکه ، باده ، اتشه ، زمینه ، منه ، توعه ، دریاست ، همه چیززززههههه …

          خداوند همون شیربه که اهو رو شکار میکنه ، خداوند همون اهوییه که شکار و خورده میشه ، خداوند دندون اون شیره ، هداوند خون اون اهوعه … همه چیز این سیستمه … تمام طبیعت برنامه ریزیه دقیق خودشه …

          اون نگاه دلسوزی نداره …

          اون میگه اگه احساست بده من اتفاقات بدی وارد زندگیت میکنم واسم مهم نیست چه قدر گریه کنی …

          خداوند اینه اس … اون همون چیزیو نشون میده که هستی و انجام میدی بدون هیچ دلسوزی …

          خداوند خود کائناته که فرکانس مارو میگیره ، خداوند خود تکامله ، خداوند خود طبیعته خوده زندگیه خود مرگه همههه چیزه …

          سعی من توی بخش توحیدی خیلی کار کنی روی فایلای توحیدی سایت …

          یه فایلی هست استاد میگه به کبوتر ها غذا ندهیم یعنی به گداها کمک نکنیم …

          این نگاه و دیدگاه خداونده

          اما نکاه انسان اینه که نه گناه داره بدبخت یه نون خشکه ای بهش بدیم نمیره … اما نگاه خداوند چیه اینه مه این ادم باید بمیره یا ثروتمند بشه چون این جهان من لایق بهتریناست من این انسان رو خالق افریدم اکر قرار نیست ثروتمند باشه و به رشد جهانم کمک کنه باید بمیره …

          همین هم برای خیوانات صدق میکنه … خدا خوده همون حیوانات هست و اونارو افریده تا جهان رشد و پیشرفت کنه هم با تولدشون هم زندگیشون هم مرگشون …. و این سه هیچ تفاوتی در نظر خداوند ندارن … چون خداوند یک سیستمه نه یک انسان اون همه چیز رو برای رشد و گسترش افرید نه هیچ چیزه دیگه ای … حتی مارو… زمین و زمان و جهان رو مسخر ما کرد که عزتمند زندگی کنیم و رشد بدیم جهانو …

          توی کامنتی که برام نوشتی قشنگ احساس کردم اروم تر شدی و اون حس خودسرزنشی گناه و پریشونی اشفتگی ازت کم شده و در صلح بیشتری قرار گرفتی … دوست داشتم بازم کمک کنم این حس ارامشت بیشتر بشه چون یه ادم ارام تر جهانی زیباتر برای منه … یک فرد سالم تر جهان و زندگی بهتری برای منه … تو رشد کنی من رشد میکنم … با عشق و لذت و ارامش این مسیر زیبای زندگی رو طی کن چون تو اشرف مخلوقاتی خدا همه همه همه هرررررر چیزی که تو این دنیاست رو برای تو افریده ؛))))))

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        آرام گیان گفته:
        مدت عضویت: 1134 روز

        نگار جان عزیزم

        دوست خوبم

        به حرفهایت دوباره فکر کردم

        و آنجا که گفتی اصلا برای خدا مهم نیست کشته شدن یا نشدن موجودات،

        کمی در علت وگان شدنم شک کردم

        تا اینکه یادم آمد چه قول و قرار و چه توجیهِ موجّهی برای خودم داشتم و دارم

        اول برای خودم و بعد برای تو هم مینویسمشان:

        _بارها برایم پیش آمده، مردی که میخواسته به همسرش خیانت کند، از من درخواست رابطه کرده و وقتی من نپذیرفتم، در نتیجه به سراغ فرد دیگری رفته و در هرصورت خیانت ورزیده، چون تصمیم و قصدش این بوده و مسلماً امتناع من جلوی کار زشتش را نگرفته؛

        اما حداقل من خوشحالم که آن نفر سوم و درواقع شریک جُرمش برای خیانت به همسرش، من نبودم.

        _گاهی برایم پیش آمده که به من یک پیشنهاد کاریِ غیر اخلاقی شده که پول خوبی هم داشته اما من ردش کرده‌ام

        و این رد کردنِ من مسلماً جلوی خطاکاری آن فرد را نگرفته و قطعاً فرد دیگری به جای من آن را به انجام رسانده و پولش را گرفته است؛

        اما حداقل خیالم راحت است که من در آن کارِ خطا، دستی نداشته ام.

        _در بسیاری از کشورها امکان کُشتن دیگری و تجاوز کردن به دیگران بسیار وجود دارد و خیلی ها هم از این فرصت سوء استفاده میکنند و اگر من آنجا باشم و خویشتن داری کنم، تجاوز و قتل نکردنِ من، مسلماً باعث جلوگیری از انجام جُرم در آن منطقه نمی‌شود؛

        اما حداقل وژدانم راحت است که در جُرمهای انجام گرفته، من دستی نداشته‌ام.

        _آدمهای زیادی در سراسر دنیا حیوانات را برای تهیه غذا می آزارند یا می کُشند و مثل روز روشن است که وگان بودن من آنقدرها هم که من فکر میکنم، ناجیِ جانِ موجودات نیست؛ و جلوی کشته شدن آنها را حداقل به زودی نخواهد گرفت،

        اما میدانم که هربار مراقب خوراکم هستم، حداقل در ظرف غذای من، حیوانی نیست و همین قلب و دلم را آرام میکند

        آیا همین کافی نیست؟

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمدرضا گفته:
      مدت عضویت: 1886 روز

      سلام ب شما دوست عزیز

      من تو حوضه ثروت مشکل دارم میرم دوره روانشناسی ثروت و تهیه میکنم و بی چون و چرا ب اموزش های استاد عمل میکنم و نتیجه میگیرم

      من تو حوضه روابط مشکل دارم میرم دوره عشق و مودت و تهیه میکنم و عمل میکنم بی چون چرا و نتیجه میگیرم

      من تو حوضع عزت نفس مشکل دارم میرم دوره عزت نفس و تهیه میکنم اموزش6اشو بی چون و چرا انجام میدم و نتیجه میگیرم

      و همینطور بقیه دوره ها…

      شما اگه از نظر سلامتی مشکلی نداری چرا اصلا میخوای دوره قانون سلامتی رو بخری؟؟؟

      اگر میخوای مشکلی رو از نظر سلامتی حل کنی باید دوره رو بخری و هرچی ک استاد میگن و انجام بدین بی چون و چرا.

      چون این جا بحث قانونه

      و همونطور هم ک خودتون میدونید قانونو نمیشه شخصی سازی کرد

      با تشکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        آرام گیان گفته:
        مدت عضویت: 1134 روز

        حرفتون رو قبول ندارم

        چون من مثل دیگران استاد و حرفهاشون رو مقدس نمیدونم که فکر کنم عین یک آیه نازل شده باشه و بدون چون و چرا باید بپذیرم!

        من با تمام احترامی که براشون قائلم و خییییلی هم در این سالها ازشون چیزی آموختم و عمیقاً قدردانم

        ولی در بعضی موارد اصلا عقایدم باهاشون همسو نیست و اینطوری نیست که صد در صد قبول کنم

        گاهی شک میکنم به برخی گفته ها و این بد نیست

        .

        اتفاقا خیلی از رهبران مذاهب هم دوست دارن شما بی چون و چرا و بدون شک حرفشونو بپذیری و حتی نقدشون نکنی

        ولی هر آدمی ممکنه اشتباه بکنه.

        گرچه معتقدم قضیه نسبی هست و اشتباه یک مفهوم انتزاعیه

        یعنی مثلا اگر من انتخاب کردم که استایل زندگیم به شکل وگانیست ها باشه، پس هرگونه گوشت‌خواری به هر منظوری در راه و روش و منش من میتونه اشتباه باشه

        اما از دیدگاه شما و ایشون میتونه درست باشه

        پس جنگ و بحثی نمیکنیم باهم

        مگر دلیل و منطق خوبی داشته باشیم که بخوایم آگاه کنیم همو، اون هم با آرامش و متین

        .

        استاد عباسمنش بی نظیر و عالیه

        ولی من هنوز نتونستم با خوردن گوشت موافق باشم

        چون وقتی من وگان شدم فقط و فقط بخاطر حمایت از حیوانات بود نه بخاطر سلامتی خودم

        اونهایی که فقط بخاطر سلامتی خودشون و بعنوان یک رژیم غذایی رفتن سراغ وگانیسم، خب معلومه وقتی خسته شدن هزار و یک منطق و دلیل میارن که ثابت کنن گوشتخواری درسته تا برگردن به سیستم قبلی!

        .

        من کاملا قبول دارم و معتقدم که بدن ما عادت داره به گوشتخواری چون قرنها و سالها اینطور بوده، و بدن و ذهنمون که معتاد گوشتخواریه و معتاد به استفاده از فرآورده های حیوانیه، مسلماً اعتراض میکنه به سیستم گیاهخواری و وگانیسم (که باهم فرق دارن)

        ولی قصه اینجاست که الان دیگه انسان متمدن امروزی با انسان قدیم فرق کرده و ما میتونیم بدون کشتن و آزار حیوانات برای خودمون غذا تهیه کنیم. دلیلی نداره دیگه مثل قبلاً زندگی یه موجود رو بگیریم بخاطر تهیه غذای خودمون.

        و البته که باید چند نسل هممون وگان و وجترین باشیم تا بدنمون بپذیره و یاد بگیره چطور با این استایل پیش بره.

        من هم بهم گاهی فشار اومده و مثلا یک بار بعد از 4سال یه هو دیدم باید گوشت بخورم و رفتم ماهیچه گوسفند خوردم. ولی باز برگشتم به سیستم قبلی. هنوزم اگر ببینم دارم مریض میشم میرم چند روز تخم مرغ میخورم تا قوت بگیرم….

        سیستم وگانیسم اگه درست و اصولی انجام نشه آسیب میرسونه و ضعف بدنی میاره / منکرش نیستم

        اما مثلا شاید اگه استاد بگن باید پروتئین بخوری احتمالاً من برم سراغ پروتئین گیاهی یا نهایتاً تخم مرغ

        نه گوشت

        .

        درمورد این که گفتی اگه مشکلی نیست چرا میخوای بیای دوره رو بگیری هم بگم که اتفاقا احساس نیاز کردم و میخوام بگیرم انشالله

        .

        .

        یه جمله ای هست که میگه:

        اگه دیوار کشتارگاهها شیشه ای بود بعید میدونم کسی دیگه دلش میتواست گوشت بخوره

        .

        و اینکه

        واقعا گاو و گوسفند و مرغ… چه فرقی با سگ و گربه دارن؟

        چرا باید اون سگ و گربه توی ناز و نعمت و دست و بال آدما انقدر عزیز، زندگی کنن اما گاو و گوسفند و مرغ رو بعد از اینکه ازسون نگه داری میکنیم میکُشیم و میخوریمشون؟

        .

        یه فیلمی هست به نام پی_کِی، آخرش که آدم فضاییه برمیگرده به سیارشون

        میگه آهای مردم

        اگه رفتین رو زمین و اونجا یکی گفت من عاشق جوجه یا ماهی هستم باور نکنید

        چون آدمای روی زمین منظورشون اینه که دوست دارن مُرده ی اونا رو کباب کنن و بخورن!

        .

        .

        دوست عزیزم!

        ما آدمای الانیم

        باید یک فرقی با آدمای قدیم داشته باشیم؟

        .

        یه تعریفی هست از تمدن که میگه

        آدمای قدیم به هم سنگ پرت میکردن، آدمای الان به هم کلمه پرت میکنن

        و این یعنی تمدن

        .

        من همیشه پرسشم اینه که آیا معنا و درک و شعور منِ امروز نباید با آدمای غار نشین فرق کنه؟

        .

        چرا ارجاع میدیم همه چی رو به قدیمی؟

        اینکه مدت طولانی گوشتخوار بوده انسان، دلیلی بر درست بودنش نیست

        فقط اینکه بدنمون عادت کرده به اون سیستم

        و حالا که میخوایم تغییر عادت بدیم

        سختشه!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          محمدرضا گفته:
          مدت عضویت: 1886 روز

          سلام مجدد بشما دوست عزیز

          چندین سال پیش خیلی دوست داشتم ک دیگران و قانع کنم یعنی ب هر دری میزدم که بگم حرف من درسته ولی الان اینجوری فکر میکنم که باید هرکسی رو همونجور که هست بپذیرم من ب نظر شما احترام میزارم.

          حرف من خوردن یا نخوردن گوشت یا گیاه نیست

          من فقط میگم یک نفر یک مسیری رو رفته و نتیجه ام گرفته از اون مسیر(قانون سلامتی)حالا اومده گفتی که اقا هر کسی که این نتایج و میخواد باید یکسری کارهارو انجام بده و یکسری کارارو انجام نده ب همین سادگی.حالا شما یا انجام میدید نتیجه دلخواهتونو میگیرید یا انجام نمیدید و …

          درپایان حرفتون و تایید میکنم ک گفتین ادمهای قدیم با ادم های الان باید ی فرقی داشته باشن

          ادمهای قدیم خیلی متعصب تر بودن ولی ادمهای الان با دید باز تر ب مسائل نگاه میکنن

          امیدوارم هرجا هستین موفق و پیروز باشین

          باتشکر

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    معصومه حقی گفته:
    مدت عضویت: 516 روز

    سلام خدای جانم مهربان ترینم عزیزم هادی ام هستی ام آرامشم خدای زیبایم خدای رحمانم رحیمم سخائم ستارم

    وسلام ودرود بر استاد عزیزم خیلی خیلی دوستون دارم برام خیلی باارزشینخداروشکر خدا منو به سمت شما هدایت کرد

    خواستم تو دفتر یادداشتم اینو بنویسم ولی حسم گفت بیام واینجا بنویسم

    بنویسم وتقاضای هدایت کنم از خدای عزیزم برای کسب وکاری که میخوام راه بندازم شروع کنم خدایا مدرسم باش هدایتم کن چطور شروع کنم کجا برم چه چیزهایی بخرم خودت کمکم کن تایم خالی برام باز کن من با آرامش و وقت کافی بتونم کارمو شروع کنم

    این رو به عنوان یه رد پا برای خودم گذاشتم توکل علی الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    الا رستگار گفته:
    مدت عضویت: 177 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام علیکم و رحمت الله و برکاته

    به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم ان‌شاءالله

    دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم

    حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم می‌کنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)

    اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..

    گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم

    گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم

    و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .

    و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم

    وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر

    همه ی ترسام خلاص میشم استاد

    همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان می‌کنه به اذن الله

    اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم

    و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم

    حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم

    هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب

    شکسته ی منو داد

    من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی

    ( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد

    تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..

    و هربار اشتباهات جدید

    حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد

    آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم

    تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر

    بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم

    به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم ان‌شاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم

    اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله

    به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود

    خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم

    یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم

    و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه

    لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم

    خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم

    و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره

    ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت

    به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم

    و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم

    آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم

    اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش

    اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه

    همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق می‌کنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست

    وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمی‌دونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت می‌بردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت می‌بردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمی‌دونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمی‌دونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم

    الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار

    زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم

    خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    الماس زیبا وهمسرجان گفته:
    مدت عضویت: 860 روز

    سلام به استاد عزیزم

    خدای مهربانم هرچه دارم ازتودارم

    من اصلا یک درصد فکر نمی‌کردم بتونم تا قبل از زمان تخفیف دوره رو بخرم بصورت ناگهانی

    البته چند وقتی هست که همسرم در برنامه های استاده وخیلی تمایل به خرید این دوره داشت همش میگفت یه جوری این دوره رو بخریم قبل از عید توسط یکی از دوستان غرفه روسری زدیم وخداروشکر پول دوره برامون جفت و جور شد حتی چند برابرش ….وتمام مخارج عیدمون رسید نزدیک به 10میلیون عیدی سوغات بردم اصلا فکرشو نمی‌کردم ..ایام عید کلی بهم خوش گذشت ….مادر شوهرم کلی بهمون سوغات داد البته مادر شوهرم زنی دست ودلبازن ….وخداروشکر نتایج دارن میان اینها رو داشته باشین تا نتایج بیشتر رو هم بیام بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    معصومه حقی گفته:
    مدت عضویت: 516 روز

    سلام خدای جانم

    سلام استاد عزیزم ودوستان مهربونم

    من دیروز فایل دوم استاد رو گوش دادم در مورد راحت کارها براشون انجام میشه وبا هدایت پیش میرن دیروز تصادف کرده بود همسرم خداروشکر اتفاق بدی نیافتاده بود مقصرم نبودن رفته بودن بیمه اونجا کروکی ازشون خواستن وهمسرم رو 4تاکلانتری فرستاده بودن دنبال کروکی هر جا روفته بود جای دیگه ایی رو گفته بودن بره و…کلی درد سر داشتن دیروز

    حالا امروز همسرم وقت نداشت بره سرکار بود به من گفت برم کروکی رو بگیرم به خیال خودمون کلانتری مورد نظر رو پیدا کرده بودیم گفت برو اونجا بگیرش منم رفتم گفتن سرهنگ فلانی اینجا نیست برو فلان کلانتری بازم یه جای دیگه منم تو دلم گفتم چرا این جوری شد من برا نیم ساعت مرخصی گرفتم نکنه خیلی طول بکشه منو الکی این ور واون ور بفرستن بعد یاد حرف استاد افتادم گفتم خدایا منو هدایتم کن من به راحت ترین راه بتونم کارمو انجام بدم برم خیلی سریع کارم راه بیافته و…بعد به گروهبان گفتم آدرس رو تو نشان برام من علامت بزن با همون مسیر یاب برم چون من اونجارو بلد نبودم وقتی که به مقصد رسیدم دیدم تو اون منطقه اصلا کلانتری وجود نداره از یه آقایی پرسیدم این خیابون کلانتری هست منو اینجا فرستادن ایشونم خیلی آدم مطلعی بود گفتن نه اصلا کلانتری نداره واون کلانتری که گفته بودن بهم گفت که خیلی از اینجا دوره و….

    بعد کلی راهنمایی کرد که کروکی فلان بگیری اگه دست نویس کردن بیمه قبول نمیکنه وووو

    بعد رفتن منم با ماشین راه افتادم دیدم این آقا به سمت ماشین من میاد منم نگه داشتم گفتن این خیابون یه طرفه س تهش از اینجا نمیتونی دور بزنی یه راهنمایی رانندگی هم چند تا کوچه بالاتر هست اگه بری از اونا بپرسی چون اداره کل شونه بهتر راهنماییت میکنن آدرس داد منم رفتم خیلی راحت پیداش کردم رفتم پرسیدم فلان جا تصادف کردیم و…کجا برم آدرس قبلی رو بهم دادن گفتم اونجا رفتم یه کلانتری دیگه روگفتن سرهنگ فلانی اینو که گفتم گفتن سرهنگ اینجاس در رو باز کردن بیا تو من شوکه شده بودم چون فقط رفته بودم آدرس بپرسم که کدوم کلانتری برم

    همون جا کروکی رو بهم دادن راحت وآسان خداروشکر انقدر ذوق زده شدم از این اتفاق که نمیتونم براتون توصیفش کنم اشکم دراومد که ببین استاد میگفت این طوری شد هدایت خواستم کارها برام آسون شد منم کارم آسون پیش رفت خداروشکر من اینو معجزه میدیدم واقعا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 993 روز

    به نام خدای مهربانم خدای خوب و قدرتمندم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم سلام به دوستان همفرکانسم

    این روزها با اینکه هنوز نتونستم دوره رو تهیه کنم

    اما متوجه شدم به خداوند خیلی نزدیک تر شدم

    و راحت تر خواسته هامو میخوام و بهم داده میشه

    و الان اومدم کامنتها رو بخونم چقدر قشنگ نوشتن دوستانم من فدای شما بشم

    خیلی خوشحالم که نتایج عالی گرفتین در این مدت کم

    بعضی از دوستان گفتن بعد از دو یا سه جلسه تمرین حل کردن نتایج عالی رو گرفتن خب خیلی خوبه

    این مشخص میکنه چقدر دوره مهمیه چقدر بازخورد گرفتن دوستان

    چقدر تلاش ذهنیشون بالا بوده و برای من درس داره که روی هر دوره ای تمرکزی کار کنی پاسخ مثبت میده تحسینتون میکنم مرحبا مرحبا

    خدارو شکر میکنم برای داشتن همچین استادی و همچین دوستانی الهی شکرت سپاسگزارتم

    خوش باش که هر که راز داند

    داند که خوشی خوشی کشاند

    شاد و سلامت و ثروتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    معصومه کمندی گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    سلام به استاد مهربون و مریم عزیز

    دانشجوی دوره 12 قدم هستم البته قدم 2

    چندروزه دارم کامنت میخونم و چقدر از نتایج دوستان خوبم خوشحال میشم و شکر میکنم چقدر از ذوق اشک ریختم و امیدوارتر شدم

    من بسیار بسیار انسان منفی هستم در حال حاضر زندگیم داغونه مخصوصا رابطه با همسرم که افتضاحه.

    نمیتونم تمرکز کنم دارم دیونه میشم

    نمیتونم ستاره قطبی و انجام بدم و نتیجه بگیرم

    دوستان عزیزی که خیلی خوب نتیجه گرفتن خواهش میکنم راهنماییم کنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      علیرضا یکتای مقدم گفته:
      مدت عضویت: 1418 روز

      به نام خداوند مهربان وهدایتگر

      سلام دوست عزیزم

      کامنت شما را مطالعه کردم اول اینکه تبریک می گم بهتون که دوازده قدم کار می کنید چقدر از بچه‌های سایت هستن که بالاترین نتایج پایدار را از همین 12 قدم گرفتن و مطالعه داستان زندگی آنها بالاترین انگیزه را به انسان میده ،

      من الان دارم دوره کشف قوانین کار می کنم که دقیقا شبیه 12 قدم شماست و خودم خودم را تشویق می کنم با نتایجم چون اول دوره تعهد دادم و بهش عمل می کنم آنقدر شور واشتیاق سوزان دارم که صبح ها زود که از خواب بیدار میشم و بلافاصله خواسته هایم را می نویسم باور کنید معجزه میشه خودم مبهوت میشم ای خدای من همان چیزی که نوشته بودم اتفاق افتاد واقعا انگیزه می گیرم خوشحال میشم مثلا امروز صبح نوشته بودم یک نقطه آبی را زیر اسمم ببینم ساعت 10 صبح بود وارد سایت شدم دیدم یکی از بچه ها ی سایت پیام داده و البته این اتفاق چند بار تکرار شده یعنی وقتی می نویسم اتفاق می افتد و حتی ملاقات با افراد جدید، فروش بالا ، واریزی پول بیشتر و حتی نوشتم امروز دوست دارم تحسین شوم از سوی 3 نفر تحسین و تشویق شدم اینها همه انگیزه وایمان مرا بیشتر می کنه .

      بهتون توصیه می کنم حتما تمرین های دوره را با علاقه ادامه بده حتی زمانی که نتیجه نمیده شما فقط ادامه بده و فایل را تعداد بیشتری گوش کن و اگر نتیجه آمد هرچند کوچک بسیار شکرگزاری کن و بگو قانون درسته، واگر نتیجه نیامد شما در کد نویسی باید تغییر آتی را اعمال کنی ، تا موفق بشی و به دلخواه خود برسی و اصلا در حین کار کردن در دوره وقفه ایجاد نکن که سم هست .

      بهترین ها را براتون آرزو دارم

      در نور و عشق الهی غرق باشید.

      علیرضا یکتای مقدم

      مشهد مقدس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      هاشم پرتوی گفته:
      مدت عضویت: 813 روز

      سلام و خسته نباشید. خدمت خانم کمندی. هم خانواده. و هم فرکانسی عزیز.

      من هم مثل شما تازه وارد مسیر 12 قدم شدم. و الان قدم دوم هستم.

      شرایطی که شما دارید. عدم تمرکز و درک نکردن تمرین ستاره قطبی. یه جورایی میشه گفت عادیه.

      و این موقعی اتفاق میفته که ذهن همچنان مسیر زندگی قبلی رو که تمرکز روی اتفاقات ناخوشایند و منفی بوده عادت کرده.

      من خوشبختانه قبل از اینکه وارد 12قدم بشم. در حدود یک سالی برای خودم دفتر شکرگذاری تهیه کردم. وهرشب موقع خواب روی برگه بابت هراتیان خوب اون روز می‌نوشتم که خدایا شکرت. الان خیلی خیلی تمرکزم بالاتر رفته و درک کاملتری از ستاره قطبی دارم. این درحالی بود که من هم قبل از این دوره شکرگذاری دقیقا مثل شما بود.

      میخوام بگم. حتما حتما یه دفتر شکرگذاری داشته باشید. که هرشب اتفاقات خوب اون روز بنویسید و سه بار در یه برگه بنویسید که خدایا بابت……شکرت. با ادامه و استمرار این کار تمرکزتان بالاتر میره.

      به قول استاد بعد از یه مدتی که این تمرین انجام بدین ذهن فقط تمرکزش روی زیبایی ها خواهد بود..در ضمن برای درک بهتر و کامل تر این قوانین و آگاهی ها. توصیه میکنم کتاب شنیداری معجزه شکرگذاری راندا برن و حتما گوش بدید.

      بهتون قول میدم بعد از یه مدتی که این تمرینات جزو عدت زندگی تون بشه. از این همه زیبایی و نعمت در زندگیتون اشک بریزید. و زندگیتون در تمام جنبه ها تغییر میکنه.

      فقط درگیر وسوسه فکر منفی یا همون شیطان نشو. و این مسیرو با استمرار و جدیت ادامه بده. هر زمان هم که خسته و ناامید شدی بیاکامنت بذار و کامنت بچه ها رو بخون.

      آرزوی موفقیت و پیشرفت در این مسیر برای شما خانم کمندی.

      هاشم پرتوی عضو کوچک این خانواده بزرگ.

      ساری

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهره برزه کار گفته:
      مدت عضویت: 964 روز

      سلام دوست عزیزم معصومه جان منم دقیقا همین شکلی هستم فقط به نکات منفی توجه میکنم اما اینکه اروم شدم بگم من تیکه از وجود خدا هستم و همه ما انسان ها پاره ای از خدا هستیم فایلهای رایگان در پرتو اگاهی بگی ما تو ذهن بقیه نیستیم هر کس مشکل خودشو داره ما نمیتونیم کسی رو تغییر بدیم پس ارامش بگیریم حالمونو خوب کنیم همینکه نفس میکشیم اسمان زمین کشور شهر هرچی نعمتهایی که داریم شکرگزاری خیلی خوبه همه ی اینا جواب میده من همینکه اسمون میبینم کلی شکر میکنم همکارام میگن چی زدی اینقدر همه جا رو زیبا میبینی واقعا هیچی فقط عادت کردم لذت میبرم خیلی خوب شدم نتیجه گرفتم خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: