آرمین قاسمیدر مسیرم در دوره دوازده قدم، به کتاب \"چگونه فکر خدا را بخوانیم\" هدایت شدم.
خب من استاد عباس منش رو از سالها پیش میشناختم و از ایشون راهنمایی گرفتم. اما واقعا برام عجیب بود که هرگز دنیا رو از این زاویه که در کتاب ارائه داده، ندیده بودم. همیشه در ذهنمون، خدا یک موجودیت داره که کاملا انسانیه. بعد از مطالعه آگاهی های این کتاب متوجه میشیم که چقدر این تفکر ناصحیح هست و این آگاهی ها چقدر راه رو برامون واضح میکنه.من کتاب رو مطالعه کردم و به جرات میتونم بگم یکی از منطقیترین نگارشهای ایشون بوده که به وضوح نحوه نگرش به جهان هستی رو برام روشن کرده.به قدری کتاب ارزشمندیه که هفتهای یکبار باید کامل بخونمش. منطق قوی این کتاب کمک میکنه که به سرعت باورهای محدود کننده ما درباره خدا رو پوچ و بیمحتوا بدونیم. باوری که تاثیر گرفته از فیلمهای مختلف، باورهای پدر و مادر و اطرافیان مون و به طور کل، باورهایی که از جامعه اطرافمون مدیا و … در ذهن ما ساخته شده و بتونیم خدای واقعی را بشناسیم.در واقع من در آدمهای موفق، نوعی بیدینی رو رصد کرده بودم. حتی در همین استاد عزیزم. اما این کتاب روشنگر، بیدارم کرد که اتفاقً برعکس، این من و اطرافیانم هستیم که خدا رو به اشتباه شناختیم و روی این شناختمون هم اصرار داشتیم اونم کاملا ناخوداگاه سپاسگذارم استاد عزیز برای این کتاب ارزشمند. امیدوارم نسخههای بعدیش هم در راه باشه.
امین زندیدرمان بیماری ام اس
من حدود 2 ساله که دارم به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم و میخوام همه چی رو از اول توضیح بدم: اوایل تیرماه سال 1401 بنده دوره سلامتی رو خریداری کردم و خیلی پر قدرت و با تعهد شروع کردم به عمل کردن به دوره. طبق آنچه استاد در جلسه اول خواسته بود، آزمایش های اولیه رو انجام دادم و شرایط من در شروع دوره قانون سلامتی به این شکل بود:وزن 103 کیلو گرم؛ سلامتی: داغون؛ رابطه زناشویی: داغون؛ وابستگی به خانواده و مادرم بسیار شدید و…الا که دارم اینا رو میگم و شرایط اون موقع رو بیاد میارم واقعا بی نهایت شکرگزار خداوند می شم و ایمانم خیلی قوی می شه از اینکه شرایط اون زمان من کجا و الان کجا!حتی خودم هم باورم نمیشه که اینقدر تغییر کردم و نتیجه گرفتم. حتی مسائلم اصلا یادم رفته بود. قبل از شروع دوره قانون سلامتی من دچار بیماری ام اس بودم. تمام مدارک و جواب MRI هم هست و کلی دارو مصرف می کردم تا اینکه خیلی شگفت انگیز به دوره قانون سلامتی هدایت شدم. یه حسی توی وجودم بود همیشه که انگار میدونستم خداوند دوباره سلامتی منو بهم میده. همیشه تجسم میکردم که خداوند دوباره سلامتیم رو بهم داره و برای اون لحظات و حس اون حدّ از سلامتی اشک شوق می ریختم. واقعا با به یاد آوردن اون روزها، ایمانم به قانون خیلی قوی تر میشه.قبل از دوره قانون سلامتی من همیشه در رژیم بودم و همسرم در طی روز کلی وعده غذایی برای من درست میکرد و انگار تمام روز در حال درست کردن غذای من بود. اصلا انگیزه ای برای زندگی نداشتم تا اینکه وارد دوره قانون سلامتی شدم و با تعهد این دوره رو شروع کردم.در طی 3 ماه اول، وزن من به 92 کیلوگرم رسید و حتی تا 87 کیلوگرم هم رسید. بعد از مدتی عمل به دوره قانون سلامتی، داروهام رو قطع کردم و در عوض آموزه های دوره قانون سلامتی را گوش می دادم و اجرا می کردم. اینم بگم که وقتی وارد این دوره بی نظیر شدم، خیلیها میگفتن با پزشک مشورت کن اما صدای خداوند بلند تر بود که می گفت با تعهد به شیوه دوره قانون سلامتی عمل کن. از همون اول، تک تک حرفای استاد برای من وحی منزل بود به همین دلیل همه چیز برام خیلی خوب پیش رفت. وقتی که وزن کم کردم، پوست من اصلاً شل نشد. اما در مورد نتایج من و وضعیت سلامتی من: الان مدت 2 سال است که من کاملا به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم.در حال حاضر، وزن من نرمال و ثابت شده؛ هر روز بدنسازی رو توی باشگاه کار می کنم و به محض اینکه بتونم پیاده روی می کنمپوستم شفاف و نرم شده؛ بسیار خوش هیکل شدم. صورتم استخوانی اما بسیار خوش فرم شده؛عزت نفسم خیلی بالا رفته به لطف خداوند؛سایز لباسام کلی تغییر کرده و همه با سایز جدیده این در صورتی هست که خانواده من مثل اکثریت جامعه به ژنتیک اعتقاد دارن و میگن که ژنتیک ما چاق هست اما من با دوره قانون سلامتی دیگه قانون بدن و قانون سلامتی رو درک کردم؛بیماری MS در بدنم درمان شده و دیگه هیچکدوم از علائم ام اس رو ندارم؛ دیگه ریزش مو ندارم و چقدر موهام خوب شده؛ خلط پشت گلو ندارم؛ بینایی چشمام به شدت خوب شده؛قبل از دوره قانون سلامتی به خاطر بیماری ام اس لکنت زمان داشتم اما الان این مسئله حل شده و دیگه لکنت زبان ندارمقبل از دوره قانون سلامتی به خاطر بیماری ام اس بی حسی عصبی داشتم، اما الان ندارم؛قبل از دوره قانون سلامتی لرزش دست و پا سمت چپ داشتم، اما الان ندارم و چقدر شکرگزار خداوند هستم که همه چیز به ما قدمت ایدیهم هست.خدا رو شکر می کنم. عمل به قانون و تجسم خیلی کمک کرد که من به مسیر دوره قانون سلامتی هدایت بشم در حالیکه اون زمان که برای سلامتیم تجسم می کردم هیچی از قانون نمیدونستم اما الان میدونم که چرا و چطور به اینجا و این نتایج رسیدم و می تونم از همین قانون استفاده کنم برای تحقق هدفهای دیگه ام. الان با این نتایج عزت نفسم خیلی زیاد شده .بعد از یک سال عمل به دوره قانون سلامتی، بیماری ام اس در من درمان شد و تمامی علائم بیماری قطع شد. الان هم یک سال از درمان من می گذره که به شکر خداوند هیچ علائمی از این بیماری ندیدم و به طور کلی 2 سال است که به شیوه این دوره زندگی می کنم. به خاطر زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی علاوه بر اینکه بعد از 10 سال از شر رژیم گرفتن های پی در پی برای کاهش وزن خلاص شدم، به سلامتی هم رسیدم و بیماری ام اس هم درمان شداین رو هم اضافه کنم که در مورد برنامه غذاییم، من کاملا و متعهدانه به شیوه دوره قانون سلامتی عمل می کنم خصوصا توضیحات مربوط به رژیم لیکی گات که در جلسات 10 به بعد دوره است. استاد واقعا ازتون سپاسگزارم.
اخترمن 3 ماہ میشه که دوره قانون سلامتی رو خریدم و به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم.در طی این مدت، من از وزن 73 کیلوگرم به وزن 62 رسیدم. خیلی هم عالی و رو فرم شدم و البته بدنم با جلسات ورزشی این دوره ، خیلی خوش هیکل تر شده در حالی که پوست بدنم اصلا شل نشده. در حالی که قبلا اگر لاغر می شدم پوست بدنم سریع می افتاد.قبل از دوره قانون سلامتی من دچار لرزش شدید دست بودم. اما با عمل به دوره قانون سلامتی هر بار به مرور لرزش دست من کم شد و الان خیلی کمتر شده و قدرت دستام هم زیاد شده.
احمدرضا اشتیاقیمن پای آموزش های اساتید زیادی نشستم ولی ندیدم استادی رو که آنقدر مسلط به قوانین باشه که استاد عباس منش هست.بعد از عمل به آگاهی های دوره کشف قوانین زندگی، انگار انفجاری در کسب و کار و دارایی هام رخ داد.بعد از 4 ساختن راه انداختن کسب و کارم و همیشه مشکل مالی داشتن، بعد از عمل به آگاهی ها و تمرینات دوره کشف قوانین زندگی، تونستم اولین ماشینم که یک دنا پلاس بود رو بخرم
منی که ته کارتم همیشه نزدیک صفر بود، بعد از درک آگاهی های این دوره، الان موجودی کارتم حدود 500 میلیون تومان هست، فروش روزانه ام بیشتر از 3 میلیارد در ماه شده؛ درآمدم 1 میلیارد تومان در ماه شده؛ مغازه ام 220 متر شده 2000 دست کت و شلوار دارم؛ رابطه ام با همسرم چقدر بهتر شده و مهم تر از همه رابطه ام با خدای خودم چقدر عالی شده.من تحت تأثیر آموزش های استاد، میرفتم افرادی رو که فروش خیلی بالایی داشتند رو مشاهده میکردم و تایید شون میکردم و با خودم میگفتم خدایی که به اونها داده به من هم میده؛ خدایی که اونها رو هدایت کرده به ایده ها و مسیرهای فروش زیاد، من رو هم هدایت میکنه؛ خدایی که به سلیمان ثروت زیاد داده به من هم میده؛چون قانون برای همه ثابته و این افراد هستند به اندازه ای که رزاقیت خدارو باور دارن، میتونن به همون میزان از خانِ بی نهایتِ خداوند، دریافت داشته باشند. من الان باور دارم هر موجودی در این دنیا زندگی میکنه، خدا هدایتش میکنه و روزیش رو میده. من تنها کاری که باید بکنم اینه که باورم رو به هدایت های این نیرو هر روز تقویت کنم و ترمزهام رو بردارم و قطعا به محض تغییر باور و برداشتن ترمزها، نتایج بلافاصله دیده میشه همانطور که در داستان سلیمان و آوردن تخت بلقیس، به خوبی توضیح داده شده که به محض درست بودن باور سلیمان در کمتر از یک پلک به هم زدن اون تخت رو روبه روی خودش میبینه و بعد از دیدن تخت سریعا شکرگزاری میکنه.
پس کار ما فقط تغییر و بهبود باورهامون هست.
خدایی که تخت بلقیس را با نهایت سرعت پیش سلیمان حاضر میکنه، تابلو های نقاشی من رو هم به فروش میرسونه. ممنونم از استاد عزیزم جناب آقای عباس منش فهیم و دوست داشتنی به خاطر آگاهی های دوره کشف قوانین زندگی. دمتون گرم استاد عزیزم. ای کاش همه در مدار درک حرف های شما بودن و میفهمیدن همه چیز در درک و عمل به توحیده. با افتخار میتونم بگم من یکتاپرستم و پشتم به خدایی گرمه که صمده؛
عاطفه معینفکر میکنم 12 بار جلسه 4 قدم دوم رو گوش دادم و هر بار دیدم که صحبت های استاد رو بهتر درک کردم و ذهنم باز تر شده. این تجربه باعث شد تصمیم بگیرم هر روز یک جلسه از قدم اول رو هم رو کنار سایر قدم ها گوش بدم و عمل کنم به لطف الله مهربان .اول از نتایجی بگم که حاصل تمرکز بر آگاهی های جلسه 4 هست که برای خودم رد پا به جا گذاشته باشم:همون طور که در جلسات قبل گفتم من خانه دار هستم و فقط چند ماهی هست که کسب و کارم رو شروع کردم و توی خونه کار میکنم و یه جورایی با همسرم همکاری دارم. من توی خونه و ایشون بیرون از خونه. درامدم تا الان به ماهی 6 میلیون تومان رسیده. این ماه با توجه به تمرینات و تکامل، خواستم تا درآمدم یک میلیون اضافه بشه اما خداوند از یه در دیگه بهم روزی داد و حدود یک نیم میلیون به کارتم واریز شد.اینم بگم همسرم دوره 12 قدم رو با من شروع نکرد و همش میگفت سرم شلوغه و وقت نمیکنم. منم سکوت کردم و روی خودم تمرکز کردم. تا اینکه هفته پیش از خواست قدم یک رو براش بفرستم تا استارت بزنه و هر شب داره تمرین ستاره قطبی رو انجام میده.
فروش سمبوسه هایی که برای مغازه همسرم درست میکنم بی نهایت بیشتر شده و هر شب همسرم حدوداً 9 میلیون و نیم، فروش داره در صورتی که قبلاً نهایت فروش روزانه حدود 4 میلیون بود. یعنی فروش ما بیش از 2 برابر افزایش پیدا کرده.همیشه روزهای جمعه بخاطر باور من و همسرم مبنی بر اینکه مردم میرن بیرون شهر برای تفریح و همه جا خلوت هست، درآمد ما در روز جمعه نصف روزهای معمولی بود اما از وقتی من روی آگاهی های جلسه 4 از قدم دوم تمرکز کردم و یه جورایی اون آگاهی ها این باورم رو تغییر داده، خدا هم انگار بهم میگه حالا که باورت رو تغییر دادی منم به تو و همسرت نعمت بیشتر میدم که باورت قوی تر بشه. جمعه گذشته با اینکه مغازمون رو بجای 8 صبح، 1 ظهر باز کردیم فروش ما بسیار بیشتر از سایر روزهای دیگه بود و علاوه بر کارت خوان ها، کلی پول نقد و تراول هم به خونه اومد.
همسرم 20 میلیون به کسی قرض داده بود وقتی طرف می خواست بدهیش رو پرداخت کنه، همسرم شماره کارت منو داد و به کارت من واریز شد.
نمی دونم باور میکنید یا نه، ولی موجودی خونمون پر برکت شده. هر چقدر از گوشت و مرغ ها و مواد غذایی توی یخچالم استفاده میکنم، بازم هست و تموم نمیشه. انگار خدا بهشون برکت می بخشه در صورتی که مصرف من مثل همیشه که هیچ تازه بیشتر هم شده ولی به لطف الله برکت اومده به مواد غذاییم.
قدرت خریدم بیشتر شد. هفته پیش که قصد خرید کفش داشتم، دیدم خیلی راحت میتونم دو سه جفت کفش همزمان برای خودم بخرم.
از جلسات قبلی قدم 4 یاد گرفتم مقداری از پولم رو روزانه پس انداز کنم و به هیچ عنوان بهش دست نزنم. منی که همیشه بیشتر پولام الکی خرج می شد، این ماه 4 میلیون پس انداز کردم و به خودم قول دادم به هیچ عنوان این پول رو خرج نکنم و هر روز بهش اضافه کنم (همینطور همسرم )
خلاصه کسب و کار منو همسرم به لطف الله عالی شده. هر بار به خودم میگم تازه این اولشه.خدا میدونه وقتی این مسیر رو ادامه بدیم، تا قدم 12 چقدر اتفاقات عالی برامون رخ بده.
Sohrab Nasrچند روزی هست که دوره فوق العاده کشف قوانین رو تموم کردم. مدت کمتر از 2 ماه روی این دوره کار کردم و الان در 18 اردیبهشت ماه 1403 ساعت 8:27 دقیقه صبح یه حسی به من گفت از نتایجم بنویسم:حدود 3 سالی هست که با آموزه های استاد عباس منش آشنا شدم و از همون روز اول سعی کردم طبق قوانین عمل کنم. ورودی های منفی رو قطع کردم، تلویزیون نمیدیدم، فضای مجازی نمیرفتم و …بعد از 6 ماه کار کردن روی خودم، تصمیم گرفتم برم خدمت سربازی. دنبال آشنا میگشتم که بتونه من رو بندازه شهر خودم خدمت کنم ولی یه جمله توی یک فایل از شما شنیدم که من رو متحول کرد. اون جمله این بود:اگر دوست نداری بقیه توی صف بزنن، تو خودت توی صف نزن. اگر دوست نداری بقیه پارتی بازی کنند خودت پارتی بازی نکن.بعد از شنیدن این جمله توکل کردم به الله یکتا و مستقیم رفتم پلیس +10. باورم نمیشد 2 سال خدمت سربازیم رو در بهترین جایی که امکان داشت افتادم. فرمانده عالی، سرباز های بی نظیر و …من از نظر سلامت هم خیلی نتایج عالی گرفتم. خدارو شکر الان نزدیک 3 سال هست حتی سرما نخوردم یا اگر یکم مریض بشم کمتر از 24 ساعت خوب میشم. با وجود تمام اینها، هنوز نتیجه مالی نگرفته بودم. توی خدمت سربازیم بودم که تصمیم گرفتم دوره کشف قوانین زندگی رو بخرم ولی ازش استفاده نکرده بودم. اوایل آذر ماه 1402 خدمت سربازی من تموم شد و متاسفانه توی این 2 سال خدمت، خیلی از آموزه های استاد رو فراموش کرده بودم و از این فضا دور شده بودم. یک ماه در به در دنبال کار میگشتم تا حرف مردم رو نداشته باشم که نگن فلانی از سربازی برگشت و با مدرک لیسانس عرضه نداشت یک کار برای خودش پیدا کنه. کلی دفتر وکالت رفتم برای کار که اکثرشون خانم می خواستند و ما بقی هم قبولم نکردند. ولی چیزی که توی همشون مشترک بود حقوق کم بود. بالاترین حقوق پیشنهادی شون به من 5 میلیون تومان ماهانه بود. الان که به اون زمان فکر می کنم، باورم نمیشه که اون موقع راضی بودم از 8 صبح تا 2 ظهر برم سر کار به خاطر 5 میلیون.خلاصه خسته شده بودم و به پوچی رسیده بودم. به این فکر میکردم اگه نتونم گلیمم رو از آب بکشم بیرون چی؟ پیش خودم میگفتم تو که عرضه نداری یک کار با همون درآمد کم پیدا کنی، انتظار داری موفق بشی؟یکبار شکایت بردم پیش خدا که خدایا سربازیم تموم شد، لیسانس حقوق دارم، چرا کمکم کنی؟فکرم کم کم داشت میرفت سمت خودکشی. دیگه اوضاع برام غیر قابل تحمل بود. روزی که تصمیم داشتم کار رو تموم کنم یک دوست باهام تماس گرفت (کسی که سایت استاد رو بهم معرفی کرده بود).باهم رفتیم بیرون و در مورد اوضاع و احوال صحبت کردیم. گفتم کار نمیتونم پیدا کنم و ... اون دوست عزیزم برگشت گفت: چرا برای خودت کار نمیکنی؟ گفتم ای بابا من 2 سال خدمت بودم همه مطالب یادم رفته چطوری کار کنم؟ اصلا مشتری از کجا بیارم؟ نمیشه.دوستم گفت: فقط شروعش کن. برو مطالعه کن، برو کارت ویزیت چاپ کن و قدم اول بردارد و فقط شروعش کن. بعد از خداحافظی از دوستم، همش صحبتاش توی ذهنم بود. به طور کلی اون فکر مزخرف خودکشی از ذهنم پرت شده بود بیرون. پیش خودم میگفتم: اگه بشه چی؟ درسته مطالب رو فراموش کردم ولی با مطالعه مستمر میتونم به مهارت برسم. توکل کردم به الله و شروع کردم. کارت ویزیت چاپ کردم و شروع کردم به مطالعه و هدایت شدم به دوره شیوه حل مسائل که داستان مطالعه و نحوه هدایت شدن من به دوره شیوه حل مسائل و استفاده از اهرم رنج و لذت برای مطالعه یک داستان جدایی داره.خلاصه روزها کارت ویزیت پخش میکردم و مطالعه روزانه هم داشتم. 3 ماه اول کارم یعنی دی، بهمن و اسفند فقط یک تماس کاری داشتم که اونم گذاشت و رفت. دوباره داشتم ناامید میشدم. میگفتم مگه میشه یک نفر هر نتیجه ای بگیره غیر از نتایج مالی؟!عید شده بود و 13 روز تعطیلی! جیب هام خالی خالی بود و منم کسی نبودم بخوام پول قرض بگیرم. روز سوم عید داشتم توی گوشیم میگشتم که چشمم خورد به فایلهای جلسات دوره کشف قوانین زندگی. یک لحظه شوکه شدم. اصلا یادم رفته بود یک سال پیش توی خدمت سربازیم من این دوره رو خریده بودم. گفتم الان وقتشه که این دوره رو شروع کنم. نشستم پای جلسات فوق العاده دوره کشف قوانین زندگی. خدای من آگاهی های دوره فوق العاده بودن و من به تک تک تمریناتش عمل می کردم. 13 فروردین 1403 تماس کاری با من گرفته شد و اولین کارم رو گرفتم. مبلغش اصلا خوب نبود ولی اولین کار خودم بود. خودم داشتم پول میساختم و این بهم امید داد. همینطور که زمان می گذشت من هم مطالعه میکردم و هم روی آگاهی های دوره کشف قوانین زندگی کار میکردم. اصلا یه آدم دیگه ای شده بودم. تا پایان فروردین چندین کار گرفتم و درآمدم حتی از اون حقوقی که به خاطرش میخواستم یک ماه از 8 صبح تا 2 بعد از ظهر برم سر کار هم بالاتر رفته بود، اونهم فقط توی 18 روز و با کمترین ساعات که سر جمع 10 ساعت هم وقت من رو نمیگرفت.و اما این ماه خدا را شکر درآمدم از ماه قبل هم به مراتب بالاتر رفته جوری که به استقلال مالی نسبی رسیدم. ( از خرید کفش های چرم چند میلیونی تا سفر به ترکیه و …تازه این اول کار و شروع کسب و کارم هست. البته که من هیچ کدوم از این کارها رو نکردم. این کارها رو الله برای من انجام داد. الان امید و توکلم به الله وهاب هزاران برابر شده. حضورش رو توی لحظه لحظه زندگیم حس میکنم. خداوندی که سربازیم رو بهترین جا فرستادم. سلامتی عالی بهم عطا کرد و الان هم داره بهم بسیار روزی میرسونه. هرچقدر سپاس بگم و شکرگزاری کنم کمه. دوستان عزیز این راه راه درستیه. این حرف رو منی دارم میگم که به جای رسیده بود که حاضر شده بود برای 5 میلیون درآمد ماهانه، از 8 صبح تا 2 بعد از ظهر بره سر کار. اما الان از کسب و کار خودم به درآمد چندین برابری رسیدم. مطمئنم این راه راه زیبایی و سلامت است و ادامه دار. چون الان با کمک آگاهی های دوره کشف قوانین زندگی فهمیدم چطور باید عمل کنم. خداوند رو سپاس میگم که من رو از اون حالت پوچی نجات داد و به این جایگاه رسوند. از اون دوست عزیزم که همیشه هوای من رو داشت و داره ممنونم که استاد رو بهم معرفی کرد و اون ایده رو بهم داد(به عنوان دستی از خداوند).
از استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته هم به خاطر آموزه ها و تمرینات دوره بی نظیر کشف قوانین زندگی سپاسگزارم.
وهاب زارعیمن شهناز هستم مادر وهاب زارعیدر کامنت های قبلیم نوشتم که با چه وضعیت سلامتی نامناسبی وارد دوره قانون سلامتی شدم. امروز دقیقا 6 ماهه که من به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم. من در سن 60 سالگی، تصمیم گرفتم سبک زندگیم رو تغییر بدم به زندگی به شیوه دوره قانون سلامتیوزن من از 90 کیلوگرم، امروز به 73 کیلو گرم رسیده.در طی این مدت، دیابت نوع 2 من درمان شده و چربی خون بالام به حد نرمال رسیده؛روزی که من وارد دوره قانون سلامتی شدم، کلی دارو مصرف می کردم برای کنترل قند خون، کنترل چربی خون، مسئله تیروئید و کلیه سنگ ساز اما بعد از شش ماه، الان هیچ دارویی استفاده نمیکنم؛روزی که وارد دوره قانون سلامتی شدم، به خاطر مسائل سیاتیک و … بیش از هزار قدم نمیتونستم راه بروم اما الان بعد از 6 ماه زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، در کمترین میزان پیاده رویم، حداقل 7000 قدم راه می رم؛ علاوه بر این، پیاده به کلاس یوگا می رم، در کلاس یوگا روزی حداقل 500 کالری میسوزانم واکثر اوقات تا شب هنگام خواب، مصرف حدود 1000 کالری روی ساعتم میبینم؛همه ی کارهای منزل رو خودم انجام میدم و در آستانه 60 سالگی، خیلی از لایف استایل سلامتی خودم راضی ام. البته که هنوز اضافه وزن دارم ولی از عملکردم در این 6 ماه خیلی راضی ام و خوشحالم که به زودی به وزن و سلامتی ایده آلم می رسم؛خدارو شکر مشکل زانو دردم خیلی بهتر شده و منتظرم که در 6 ماه دوم با خبرهای عالیتری درباره سلامتیم بیام.این نتایج رو نوشتم برای دوستانی که میگن سنم گذشته ونمیتونم لایف استایلم رو عوض کنم تا بگم: اگر من در آستانه 60 سالگی تونستم، پس شما هم میتونید.
لیلا سلیمانیمن به دلیل تغذیه نامناسب ودچار شدن به چند بیماری، برای امسالم یک هدف کلی مشخص کردم که رسیدن به سلامتی بود و در راستای رسیدن به این هدف، چند هدف جزئی نوشتم مثل:-حذف غذا های نامناسب؛
-خوردن غذاهای مفید؛
-اگر خدا قسمت کرد قانون سلامتی استاد عباس منش را نیز خرید کنم؛
-از سر گرفتن و انجام تمرین های دوره ی بی نظیر دوازده قدم. (چون من دو سال پیش تا قدم 12 را خریدم اما به درستی از آگاهی های آن استفاده نمی کردم. بنابراین یکی از اهدافم استفاده درست و متعهدانه از این دوره بود برای به دست آوردن سلامتی ام )
-استفاده از عقل کل سایت عباس منش برای نوشتن عبارت های تأکیدی رسیدن به سلامتی
-متعادل کردن خوابم چون تمام بعد از ظهرها را من خواب بودم
-انجام نرمش و ورزش و پیاده روی روزانه و....من در فروردین 1403 شروع کردم به اصلاح شیوه تغذیه ام و تصمیم گرفتم قند رو حذف کنم اما یک روز عمل می کردم و روز بعد با ولع زیاد، می خوردم.البته به خاطر تعهدی که به خودم داده بودم، هر روز ساعت 4 صبح بیدار می شدم و دوره 12 قدم را با علاقه تمام کار می کردم و نکته برداری می کردم و کلی روی باورهام کار می کردم. اما می ترسیدم وارد دوره قانون سلامتی بشم. ازاین میترسیدم که روش این دوره سخت باشه ومن نتونم انجامش بدم و اعتماد به نفسم نابود بشه اما از اونجایی که خداوند همیشه مراقب بنده هاشه و وقتی قدم بر می داری، هدایت ها میاد و کار برات آسون می شه، اول اردیبهشت دختر کوچیکم بهم زنگ زد و گفت مامان امروز یک روز خاصه من پرسیدم یعنی چه یه روز خاصه؟ گفت: روز اول ماه دوم سال 03 است یعنی 1،2،3 اگه میخوای کار مهمی را انجام بدی، امروز بهترین روزه. منم با خودم گفتم این یک نشانه ی واضحه پس تعلل نکردم گفتم خدایا به امید تو 1،2،3 و فی الفور دوره قانون سلامتی را از سایت الهی عباس منش خریدم و خدا را هزاران بار شکر به خاطر این معامله ی سرتا پا سود.من ابتدا به خوبی تا فایل جلسه سوم و فایل های تکمیلی جلسات را گوش دادم تا بتونم به خوبی عمل کنم. چون توی اسفند ماه یک آزمایش چکاپ کامل داده بودم، مقادیر آزمایشاتم را وارد صفحه ی مربوطه در دوره قانون سلامتی در سایت کردم. طبق تمرین استاد در این دوره، اهرم رنج وِلذت دوره رو را با تمام وجودم نوشتم. وقتی که اهرم رنج را مینوشتم با گریه به اتمام میرساندم، ولی وقتی اهرم لذت را می نوشتم تمام وجودم شادی و شعف میشد انگار به تمام اون چیزها که می نوشتم رسیده بودم و برای هر جمله خدا را شکر می کردم و میگفتم برآورده شده و از 7 اردیبهشت ماه، زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم.خدارا هزاران بار شکر میکنم که در این مدت کمی که به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم، نتایج خارق العاده ای گرفتم:اولا که از همان روز اول به راحتی توانستم مواد قندی و شیرینی جات را حذف کنم.
گز گز و سوزش پاهام که زندگی را به مدت یک سال برایم جهنم کرده بود، تا الان حدود 70 درصد برطرف شده؛
چربی های شکمم که هیکلم را قناس کرده بود آب شده و حدود 4 سایز از تمام قسمت هایی که اندازه گیری کرده بودم کم کردم؛
معده م در اکثر مواقع سبک و عالیه؛
حدود 4 کیلو گرم وزن کم کردم؛
از موهای سرم بگم که در این وقت کم نرم شدند. قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به هیچ وجه نمی تونستم بدون نرم کننده موهام را شونه بزنم؛
نتایج دیگری هم دارم اما از اونجا که هنوز به ثبات نرسیدن، نمی نویسم تا زمانی که به ثبات برسن.استاد شما با این دوره، بالاترین نعمت یعنی سلامتی رو به هر انسانی هدیه دادید که به این دوره درست عمل می کنند.بی نهایت سپاسگزارم
مریم حقیقتاستاد جان من از سال 99 کار کردن روی آموزه های دوره روانشناسی ثروت 1 رو شروع کردم و البته معجزه پشت معجزه برام رخ داده.وقتی دوره روانشناسی ثروت 1 رو خریدم، اون موقع یه آموزشگاه قدیمی و کوچولو داشتم که شاید نهایتاً ماهی 30 میلیون درآمد می ساختم؛ رابطه عاطفی خوبی نداشتم؛ با خانواده ام رابطه خوبی نداشتم و حتی با پسرهای خودم هم اصلا رابطه خوبی نداشتم؛الان سال 1403 هست و تقریبا چهار ساله که من دارم با آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1، روی خودم کار می کنم و اما نتایج:الان برای آموزشگاهم یک دانشگاه اجازه کردم و حدود 300 میلیون تومان ماهانه از آموزشگاهم درآمد دارم؛علاوه بر این، یک مدرسه ابتدایی هم استارت زدم که درآمد ماهانه اون هم حداقل 200 میلیون تومان هست. و در طی این 4 سال درآمدم حدود 17 برابر رشد داشته.با یک معجزه، حدود 3 ساله که کار مهاجرتم به آمریکا استارت خورده و البته همه اینها رو خدای بزرگ انجام داده و من فقط شکر گذار بودم و سال بعد انشاالله با گرین کارت در آمریکا هستم.رابطه عاشقانه بی نظیری دارم که قابل باور نیست و رابطه ام با خانواده ام و پسرهای خودم بی نظیر شده؛من در کشور عمان استارت کار آموزشی زده ام که چهار ماه دیگه به درآمد میرسه و البته قصد دارم اونو خیلی پیشرفت بدم. الان با پسر بزرگم در عمان در خانه ای که اجاره کردیم و با یک ماشین آمریکایی لوکس زندگی میکنیم و در حال راه اندازی کار جدید و البته میشه گفت توسعه کار آموزشی هستیم. استاد بزرگوار، خودتون بهتر میدونید مرحله راه اندازی یک کسب و کار اونم در کشور بیگانه اونم با تفاوت زیاد ارزش پول، چالش بزرگیه که من دارم دست در دست خدای بزرگم از این مرحله هم عبور میکنم. امروز دوباره دوره روانشناسی ثروت 1 رو از اول شروع کردم تا دوباره به این آگاهی های زندگی ساز گوش کنم و باور بسازم. از شما سپاسگزارم.
الیاس و فاطمه ساداتسلام بر استاد عزیزم. استادترین استاد ها. بسیار سپاسگزار شما هستم برای اینکه راه و روش درست زندگی در تمام جنبه ها رو به ما آموزش میدید. سپاسگزار شما هستم که 100 ها ساعت مطالعه و پژوهش تون رو با این مبلغ اندک به عنوان دوره قانون سلامتی، ارائه داید. قیمت این دوره حتی نصف یه دونه از آمپول هایی که پدر شوهرم برای مشکل تنبلی مغز استخوانش تزریق میکنه هم نیست. در حالیکه اون آمپول ها فقط داره بیماری پدر شوهرم رو کنترل می کنه و درمان کننده نیست. اما آموزش های شما در دوره قانون سلامتی، مادر درمان ها و پیشگیری هاست.
خداروشکر میکنم که من و همسرم لیاقت ورود به این دوره رو داریم و قبل از اینکه جهان به ما سیلی بزنه تصمیم گرفتیم مسیر تغذیه و سبک زندگیمون رو اصلاح کنیم و به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی کنیم.من و همسرم چاق نیستیم. دیابت هم نداریم و هیچ بیماری که اسم خاصی داشته باشه هم نداریم. من فقط کم کاری تیروئید خیلی جزئی داشتم در دوران بارداری که اون هم، بدون دارو توی این دوره رفع شده.
همسرم هم کمی کبد چرب داشت و نگران از اینکه کبدش مشکل بیشتری داشته باشه. وزن من 55 و وزن ایشون 85 هست اما بی انرژی، بی حوصله، گاهی بی اعصاب، بی توان و بی انگیزه و من هم از جوش های صورتم عاصی بودم. ما کلی هدف داریم ولی انرژی و اراده و وقت کم میاریم برای دنبال کردن اهدافمون.
کلاس شنا میریم ولی بعدش بیحال میفتیم. کلاس زبان میریم ولی همش خمیازه میکشیم. مطالعات علایقمون رو نصفه و نیمه انجام میدیم.
ما تقریبا از 10 سال پیش دنبال پیدا کردن یه سبک سالم برای زندگی بودیم. آب از چشمه می آوردیم.برنج عنبر بوی جنوب میخریدیم. عسل کوهپایه های زاگرس سفارش میدادیم. قند نیشکر میخوردیم. بجای چای فقط دمنوش مصرف میکردیم. روغنمون فقط دنبه و کنجد و زیتون و روغن زرد بود. از خرما و انجیر خشک و مغزیجات مصرف میکردیم که باعث شده بود حساسیت ها و آبریزش چشم و بینی و عطسه های الیاس جان به 5 درصد برسه اما دیدیم اون چیزی که میخواستیم نیست و اون نتیجه ای که می خواهیم رو نمی گیریم. حتی واسه نون میرفتیم گندم دیم پیدا میکردیم میدادیم آسیاب کنن و به روستایی ها که تنور آتیشی داشتن میگفتیم واسمون نون بپزن.
استاد ما دنبال سبک تغذیه سالم بودیم تا اینکه خدا ما رو به دوره قانون سلامتی هدایت کرد و خواسته ما رو اجابت کرد.چهار روزه که زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردیم. ویتامین ها و مواد معدنی که گفتید رو با دوز روزانه تهیه کردیم.مواد غذایی ممنوعه رو بسته بندی کردیم فرستادیم بیرون. فقط کمی نگه داشتم واسه دخترم حلما که 6 سالشه. وقتایی که دخترم ازم میپرسه چرا نون و برنج و این چیزا نمیخوری بهش میگم ما قراره یه خانواده ی سالم و قوی باشم. قراره کل دنیا رو بگردیم و خوش بگذرونیم پس باید سالم باشیم. به دخترم گفتم من سی سال اینجور چیزا خوردم ببین صورتم پر از دونه است، پس تو اشتباه منو نکن و بگذار صورتت همینطور صاف و خوشگل بمونه و اونم خداروشکر خیلی فهمیده اس و آروم آروم میاد همراهمون بشه.
کل مواد غذایی بسته بندی و کنسروی و چیپس و پفک و هله هوله و کیک و دونات و این چیزا رو گفتم واست نمیخرم.
و یه همزمانی رخ داده که دوست صمیمی دخترم بیماری سلیاک داره و دخترم میگفت که مامان دوستم میگه: دکتر گفته گلوتن واسه دوستم ممنوعه. دکتر گفته هر خوردنی که خریدنی و آمادس و گندم و هر آردی براش ممنوعه.خلاصه حلما که دیده دوستشو چقد بردن دکتر و آندوسکوپی و درمان و دارو، راحت تر میتونه تصمیم بگیره.
توی همین چند روز زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، الیاس همسرم یه غده ی چربی تو سرش داشت که خیلی کوچیک شده و چربی پوستم منم هم خیلی کم و خوب شده. وقتی نجوا میاد برای تقلب کردن، به خودم یادآوری می کنم:
یادت نره سردردهای بعد از غذا خوردن رو؛
یادت نره گیجی و کسلی همیشگیت رو؛
یادت نره خستگی هات رو؛
یادت نره اگ تا ظهر هم میخوابیدی بعد از ناهار بازم خوابت میومد؛
یادت نره جوش های صورتت رو که هرچی کرم میزنی بازم برآمدگی هاش مشخصه؛
یادت نره ناخن های نازک و موهای ضعیفت رو؛
و خلاصه استاد درست گفتید،سختیش واسه همون چند روز اول بود. امشب یه دفعه متوجه شدم با اینکه عصر نخوابیدم، الان سردرد نیستم و گیجی ندارم. چقدر این سبک زندگی عالیه.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم انشاءالله
دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم
حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم میکنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)
اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..
گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم
گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم
و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .
و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم
وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر
همه ی ترسام خلاص میشم استاد
همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان میکنه به اذن الله
اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم
و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم
حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم
هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب
شکسته ی منو داد
من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی
( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد
تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..
و هربار اشتباهات جدید
حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد
آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم
تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر
بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم
به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم انشاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم
اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله
به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود
خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم
یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم
و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه
لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم
خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم
و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره
ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت
به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم
و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم
آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم
اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش
اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه
همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق میکنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست
وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمیدونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت میبردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت میبردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمیدونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمیدونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم
الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار
زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم
خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین