نتایج دانشجویان از دوره‌های استاد عباس‌منش

  • -مریم جوان
    عضویت من در این سایت با خرید قدم اول از دوره 12 قدم شروع شد که اونم هدایت الله بود. الان 18 اسفند سال 1402 هست و حدود 2 سال و سه ماهه که من تو این میسر زیبا هستم و میتونم بگم الان در هیچ زمینه شباهتی به آدم روز اول ندارم.در ابتدا من فقط برای افزایش درآمدم اومدم توی این مسیر ولی با عمل به آموزه ها تمام جنبه های زندگی من رشد کرد. بدهی هام پرداخت شد. پولهای نزول که گرفته بودم صفر شد. چک هام خیلی راحت و سریع پاس شد و دست از چک کشیدن برداشتم.سلامتی به جسمم اومد. آرامش به ذهنم برگشت. خریدها برام آسون تر شد هم در مورد کالاهایی که برای کسب و کارم می خواستم و هم خریدهای زندگیم. قدرت خریدم در کسب و کارم آنقدر بیشتر شد که به سمت خریدهای نقدی رفتم و حقوق پرسنلم خیلی راحت و در اولین روز ماه براحتی پرداخت می شد.انقدر دستاوردها زیاد هست که نمیدونم از کجا بنویسم. فقط میدونم زندگی من مریم حتی به اندازه سر سوزنی شباهتی به یکسال قبل در همین تاریخ نداره چه برسه به روز ورودم به سایت.در سال 1402 که همه از رکود و اوضاع بد اقتصادی ناله میکردند، به جرات میگم که برای من سال بسیار پرباری بود. فروشم خوب بود. هیچ نگرانی درباره هزینه های زندگیم نداشتم در تمام این چند سال به راحتی تونستم تمام هزینه های فرستادن پسرم به دانشگاه پلی تکنیک ایتالیا و هزینه های دانشگاه رو پرداخت کنم. لازمه بگم که پسرم بورسیه نشد و با هزینه های خودم رفت. برای سال جدید تونستم کلی کالا خرید کنم و در انبارم داشته باشم و هزاران هزار نعمتی که به وفور وارد زندگیم شده.از نظر ارتباط با خدا، رابطه شیرینی بین من و خدا ایجاد شده. خدایی که تو آسمونا دنبالش میگشتم دیدم با منه، در کنارمه و من میتونم در هر لحظه روش حساب کنم و وجودش رو در کنارم حس کنم و چه حال فوق العاده ای از امنیت به من میده.من خیلی راحت و آسون تونستم ویزا برای اروپا بگیرم و هفته آینده انشالله عازم سفر به اروپا هستم و تا یکماه در اروپا همراه پسرم تعطیلات را سپری خواهیم کرد. تمام پروسه این سفر بی نهایت ساده و روون و راحت انجام شد. از زمان اقدام من تا اومدن ویزا و خرید بلیط فقط 20 روز طول کشید و این همون چیزی هست که استاد توی دوره 12 قدم بهمون وعده می داد که اگر طبق این قانون عمل کنید و سمت خودتون رو انجام بدید، خدا کارهاتون رو انجام میده. من نتونستم کامل بندگی خدا رو کنم و وظایفم رو در قبال خدا انجام بدم ولی خدای مهربان من سمت خودشو عالی داره برام انجام میده و عالی داره برام میچینه. آرامش بینهایت و احساس خوبی که هر روز تجربه می کنم، خیلی گرانبهاست. فقط میتونم بگم زندگی من در تمام ابعاد هر روز داره عالی تر میشه و چرخ زندگی من هر روز روونتر میشه و من دارم به معنای واقعی کلمه آسون دارم میشم برای آسونی های بیشتر و با جرات میگم که من خوشبخت ترین زن و مادر در این دنیـــــــا هستم.به نظرم باید اسم دوره  12 قدم رو بگذاریم دوره ساخت و ساز مجدد. دوره ریست شدن و بازگشت به تنظیمات کارخانه خوشبختی. انگار توی 12 قدم درست مثل یه ساختمون کهنه که تخریب میشه و از اول روی یه بنای شیک و محکم و زیبا ساخته میشه، من از نو ساخته شدم. به نظر من هر فردی که میخواد زندگیش رو از اساس تغییر بده، دوره 12 قدم، پیش نیاز این جنس از تغییر هست. خدایا سپاسگزارم که هدایت شدم به مسیر افرادیکه به اونها نعمت دادی.
  • حمیده قورچیان
    استاد عزیزم، من 3 سال است که پیگیر آموزه های شما هستم و به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم. از نتایج این دوره باید بگویم که بعد از 5 سال تلاش برای بارداری، به راحتی مادر شدم آن هم بدون قرص و دارو و تمامی مشکلات سلامتی ام به کلی حل شده. الان دخترم 2 ساله است.
  • -میلاد خزائی
    من یک سال پیش با کلی بدهی و مسئله، به صورت جدی شروع کردم به کار کردن روی آگاهی های دوره 12 قدم. و کلی نتیجه گرفتم که میخواستم بخشی از نتایجم رو بنویسم.از نظر سلامتی، خدا رو شکر به اندام دلخواهم رسیدم. بدنم هر روز عضله ای تر، سلامت تر و جوان تر میشه و احساس فوق العاده ای نسبت به خودم دارم.از لحاظ مالی، به لطف خدا تمام بدهی هامو پرداخت کردم و یه درآمد خوب در شغل مورد علاقه ام دارم.از لحاظ هدایت و اعتماد به خدا، احساس می کنم از 50- به 50+ رسیدم. آرامشم هر روز داره بیشتر میشه و زندگیم هدفمند شده. من گذشته سختی داشتم. واقعا نمی‌دونم اگر لطف خدا و هدایت او به سمت آموزش های استاد عباس منش نبود، الان کجا بودم چقدر داشتم زجر و سختی می کشیدم.استاد واقعا سپاسگزارم که خدای واقعی رو به ما شناسوندید و قوانینش رو به ما یاد دادید.
  • -عباسی
    دوست داشتم تجربیات و اتفاقات درونی که تو این چند سالی که با آموزه های شما استاد عزیز کار می کنم رو  به اشتراک بزارم.از لحاظ نتایج زندگی، تا حد خیلی زیادی من به هرچی میخواستم تو این سالها رسیدم.این حجم از تغییر و خلق اتفاقهای خوب زندگیم برایت رضایت بخش بوده. نکته جالب تغییرات این بود که من از لحاظ مالی و از لحاظ شرایط و لول کاری به درجه ای رسیدم که خودم باورم نمیشد. یعنی تونستم درآمدم را و جایگاه شغلی ام را تا 100 برابر ارتقا بدم و این یک بیگ بنگی در زندگی ام بود که به لطف الله به خیلی از خواسته هام رسیدم. اما به قول رضای عزیز، وقتی به این درجه از نتایج رسیدم همش احساس میکردم یک چیزی کم دارم و می پرسیدم چرا با اینهمه نتایج حالم خوب نشد؟ و چرا شادی ام کمتر شد با اینکه آرزوی این زندگی را داشتم. چرا با اینکه آرزوی این درامد رو داشتم، پس چرا الان که بهش رسیدم، روحیه ام اینجوری شده و …تا اینکه به لطف خدا هدایت شدم به جواب سوالم که: پسر تو داری از کمبود احساس لیاقت ضربه میخوری و باید رو احساس لیاقتت کار کنی. چون تو خودت رو یادت رفته و ... یک متن نوشته خانم شایستع درمورد احساس لیاقت رو می خوندم و حتی فایل صوتی اون رو هم ضبط کردم و بارها گوش دادم  .چقدر متن قشنگی بود. باعث شد کمی خودم را بیشتر بشناسم و کمی هم شرایطم رو تغییر بدم و مهم تر از همه  بیشتر بفهمم احساس لیاقت یعنی چی. اتفاقاتی داشت برام می افتاد که نتایجی که ساخته بودم داشت فروکش می کرد و می خواست من رو به نقطه اول برگردونه. انگار بدون احساس لیاقت، اونهمه شرایط خوب مالی و کاری در من سنگینی میکرد و من رفته رفته عاشق خود فقیرم میشدم که با توجه به قانون، اگر در مورد نعمت هات احساس لیاقت نداشته باشی، اون نعمت ها ازت گرفته میشه.ولی دوباره به لطف خدا و آموزه های شما دوباره شروع کردم به کار کردن روی باورهام و این ماجرا مصادف شد با دوره بی نظیر احساس لیاقت که الان دارم با هر سطر و هر جمله از آگاهی های دوره زندگی میکنم. هر لحظه که با آموزه های دوره احساس لیاقت پیش میرم و خودم را بیشتر میشناسم، چه مسیر ها و آگاهی های جدید در قدم به قدم این دوره بهم داده میشه. حالم داره خوب میشه. وجودم آرام شده و البته رفته رفته نتایج و اتفاقهای خوب هم توی زندگیم دوباره شروع کردند به رشد کردن و من دارم یک جنس دیگه از اتفاقها و نتایج رو تجربه میکنم. از شما سپاسگزارم استاد عزیز
  • -Ehsan Moqadam
    این کامنت رو در حالی دارم مینویسم که محو آگاهی‌های جلسات ابتدایی دوره‌های احساس لیاقت و روانشناسی ثروت 3 هستم و یه جهاد اکبر به راه انداختم برای اینکه یه سری تغییرات مهم در تمام جنبه‌های زندگیم ایجاد کنم. درحالیکه مشغول مرتب‌سازی فایل‌های لب‌تاپم بود (کاری که مدت‌ها می‌خواستم انجام بدم)، به صورت هدایتی دیدم این جلسه از دوره کشف قوانین زندگی خیلی واضح بهم چشمک زد که بیا، بیا منو نگاه کن و من هم شروع کردم به گوش دادن به آگاهی های این جلسه و فرکانس‌ها و باورهایی که پشت سر هم اصلاح میشد. واقعاً تغییراتی که در این مدت داشتم شگفت‌انگیز بوده. گاهی انقدر از این درک قوانین ذوق‌زده هستم که نمیدونم اصلاً چکار باید بکنم فقط دلم می‌خواد ذوق داشته باشم. منی که آرزوی داشتن یه‌ سری چیزها رو داشتم الان به لطف خداوند خیلی راحت تجربشون کردم و از وقتی فهمیدم که فقط باید روی خودم کار کنم و خودم رو با خودم مقایسه کنم، بیشتر به خدا، به خودم و مسیری که درش هستم افتخار میکنم و احساس بهترم اتفاقات بهتر رو مدار به مدار داره برام رقم میزنه. شاید واضح‌ترین نتیجه‌ای که از آموزه های استاد کسب کردم، آرامشیه که دارم. یعنی بارها و بارها شده تو شرایط مشابه این بودم و یه مقداری طول کشیده که به خودم بیام و خودم رو پیدا کنم اما حالا ککم هم نمیگزه و استقبال میکنم از تغییرات زندگیم. وقتی یه خواسته‌ای خیلی برام بزرگ میشه، به خودم میگم آیا خواسته تو از خدا هم بزرگ‌تره؟ برای تو بزرگه برای خدا که بزرگ نیست. بعد همان موقع به خدا میگم خدایا تو که ضعف بندت رو میبینی، من که دارم اعتراف میکنم، خودت قویم کن، خودت بهم ایمان بده از این خواسته بزرگ‌تر بشم. الان خواسته‌های زیادی دارم اما واقعاً میتونم اعلام کنم که نسبت‌به گذشته خودم بسیار کمتر نگران هستم، آنقدر کم که تقریباً میتونم بگم نیست. یکی از ترمزهایی که در طی دوره کشف قوانین من در خودم پیدا کردم که ارتباط زیادی با این جلسه از دوره داره، اینکه مغز من گاهاً در تصویرسازی اتفاقات و پذیرش کارهایی که تا حالا تجربش نکردم، در برخی از موارد خیلی مقاومت داره. کاری که من برای برداشتن این ترمز میکنم اینکه میام میسپارم به خدا میگم من نمیدونم طبیعیه چون تا حالا تجربش نکردم اما خدا میدونه، خدا میتونه و سعی میکنم خودم رو رها کنم از \"چگونگی\" درباره تحقق اون خواسته و بعد به چگونگی هدایت می شم. به عنوان مثال، یادم میاد وقتی که می‌خواستم به عدد 100 میلیون تومان در ماه درآمد برسم، ذهنم در پذیرش این عدد خیلی مقاومت داشت چون تا حالا همچین عددی رو تجربه نکرده بود. اما قشنگ یادمه که میومدم تجسم میکردم که این عدد وارد حسابم شده به‌ راحتی و به‌ قول استاد دوست داشتم که اینجوری باور کنم که شده و به آموزه ها عمل می کردم و روی باورهام کار می کردم. چند وقت بعدش وقتی اس‌ام‌اس واریز 100 میلیون تومان به حسابم اومد، قشنگ یاد اون تجسماتم افتادم و اون حس اعتمادی که سعی میکردم در وجودم بسازم و بعدش واریز شدن این رقم یعنی 100 میلیون به حسابم تکرار شد. حتی تو نت گوشیم اومدم یه مکالمه باورساز نوشتم که خیلی بهم کمک کرد و باورهام رو تقویت کرد. من یاد گرفتم که: باور قدرتمند کننده یعنی فکرایی که میگه \"چطورش\" رو نمیدونم فقط میدونم که میشه و راه رسیدن من به خواسته‌هام، حس خوبه. حس خوب باعث میشه به سمت \"چگونگی\" هدایت بشم. یادم میاد اولین باری که می‌خواستم از خودم درآمد داشته باشم چه فکرای سختی به ذهنم میرسید و چقدر کسب درآمد برام دشوار و غیرممکن بود. الان از زمین تا آسمان با اون موقع متفاوت شدم. کاملاً میتونم روند پیشرفت خودم رو حس کنم. من دارم بیشتر یاد میگرم که بابا پول ساختن خیلی آسونه. من الگوم استاده، فردی که اول به خواسته‌هاش رسیده و بعد رها شده از خیلی‌هاش و به‌ نظرم این بهترین و کامل‌ترین شیوه بندگی کردن خداونده. وقتی به بهبودی که در نتیجه حرکت من به‌سمت خواسته‌هام در جهان ایجاد میشه فکر میکنم، میتونم حس کنم که چقدر با تحقق خواسته هام، به بعد الهی خودم نزدیک‌تر میشم. وقتی من به خواسته‌های بیشتری میرسم، خیلی راحت‌تر میتونم جلوی نجواهای شیطان مقاومت کنم چون لیست داشته‌ها و سپاس‌گزاری‌ها و منطق‌هام خیلی پرتر و قوی‌تره، به‌همین‌جهت برای من مهم که دنیارو اونجوری که خودم دوست دارم تجربه کنم نه اینکه یه برگی باشم در باد که هر کجا می‌خواد من رو ببره. این سبک تفکر و زندگی خدارو بهتر به من نمایان میکنه، کمکم میکنه که تسلیم‌تر و شادتر باشم. خدارو صدهزار مرتبه شکر برای این همه آگاهی و این مسیر پر از خیر و برکت و سعادت. استاد عزیزم باز هم از شما سپاس‌گزارم که راهنمای ما شدید در این مسیر خوشبختی 
  • -محمود ناصری
    قبل دوره قانون سلامتی من واقعاً یک مرده متحرک بودم با یک عالمه بیماری، وزن زیاد، صورت خال خال و یک اعصاب ضعیف که همیشه با خانواده دعوا میکردم. مخصوصا صبحا که از خواب بیدار میشدم و بدنم گشنه بود و مواد قندی میخواست. اخلاقم اصلا انسانی نبود. با مادرم با پرخاش صحبت می‌کردم و بعد پشیمان میشدم. همیشه ساعت 12 ظهر میرفتم سرکار و خود خوری ها شروع میشد که چرا دیر اومدی سرکار و... دوره قانون سلامتی معجزه است. با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، اون همه مریضی ای که داشتم درمان شد و به سلامتی و تناسب اندام رسیدم. الان احساس می کنم 10 سال جوون تر شدم. انرژی بسیار بالا رفته و به راحتی از کوه بالا میرم. استاد دوره قانون سلامتی شما، یک مرده رو زنده کرد.  اگر اون عکسی که باید قبل از شروع دوره از خودمون بگیریم نبود، باورم نمیشد  که قبلاً اندامم تا این حد زشت بوده. واقعا روزی نیست که به خاطر حضور در این دوره خدا رو شکر نکنم.
  • -۱۰۸
    حدود 1 ماه هست که زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم. حدود 5 کیلو کم کردم.قبل از دوره قانون سلامتی دچار درد کمر و زانو بودم که الان 90 درصد بهبود یافته.قبل از دوره، مشکل معده داشتم و هر روز صبح قرص امپرازول مصرف میکردم. بعد از هر غذا هم باید ضد نفخ و شربت دایجستیو استفاده می‌کردم. به همین دلیل هر جا میرفتم حتما این داروهای مربوط به معده رو با خودم داشتم اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، تمامی این مسائل حل شده و دیگه هیچ دارویی برای معده ام استفاده نمیکنم. پوست صورتم فوق العاده باز و عالی شده. ریزش موهام خیلی کمتر شده. موقع خواب دیگه احساس خفگی نمیکنم. قبل از دوره قانون سلامتی وقتی میخواستم پیاده روی کنم، کمرم و پشت کتفم درد می‌گرفت و میسوخت. به همین دلیل نمیتونستم زیاد بایستم ولی خدا رو شکر الان هیچکدوم از این مشکلات رو ندارم. پیاده روی برام خیلی راحت‌تر شده و دیرتر خسته میشم و خدا رو شکر الان در سلامت کامل هستم.؛ مهمترین چیزی که من از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی بدست آوردم، آرامشی هست که درونم دارم. چون قبلا که به خاطر کاهش وزن رژیم می گرفتم، همیشه نگران این بودم که به محض بیرون رفتن از این رژیم، همه زحمتام به هدر میره و دوباره به وزن قبلی برمیگردم. چون اون رژیم ها رو نمیشه به صورت دائم انجام داد چون به سلامتی ضربه می زنه. اما الان به خاطر زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، یه حس آرامش دارم که میتونم این سبک زندگی رو برای همیشه ادامه بدم بدون اینکه ترسی داشته باشم.
  • -ناصر
    اولین جملات استاد در جلسه اول قدم اول در این رابطه است که: ما وقتی به یه سری نعمتها و خواسته هامون میرسیم، این نعمتها زود برامون عادی و بدیهی میشه و فکر میکنیم از اول بوده. وقتی به این جملات فکر کردم دیدم برای من هم همین اتفاق افتاده و شرایط خوب الان زندگیم برایم عادی شده. البته این طبیعی هست اما باید مرتب به خودم یادآوری کنم که این شرایط و این تغییرات، حاصل کار کردن روی خودمه. قبل از آشنایی با این آموزه ها و کار کردن روی خودم، روزهایی بود که من حتی برای خرید نون مشکل داشتم. چون حقوقم کفاف نمی داد باید تا 12 شب مسافرکشی می کردم. با خاری از پدرم پول قرض میگرفتم. بانک مرتب بهم زنگ میزد که 2 تا قسط عقب افتاده داری و من تحقیر میشدم. شبها خوابم نمیبرد و همیشه نگران هزینه هام بودم. وقتی حقوق می ریختند به جای خوشحال شدن ناراحت میشدم چون میگفتم الان کل حقوق رو باید بدم برای قسط و بدهی و دوباره تا آخر ماه باید استرس بکشم. مریض بودم. معده، کمر، شونه هام و قلبم درد میکرد. یادمه یه زمانی میخواستم برای یه کار اداری برم تهران ولی پول نداشتم و تا ساعت 10 شب با ماشین مسافرکشی کردم تا پول بلیط اتوبوس رو جور کنم. یا یه بار که آخر ماه بود و با همسرم میخواستیم برگردیم شهرستان، من نتونستم یک بلیط به مبلغ 500 تا تک تومنی رو بخرم و با همسرم برگشتیم خونه پدر خانمم.اما الان خدا رو شکر به خاطر عمل به این آموزه ها، زندگی من در تمام جنبه ها تغییر کرده. از اوضاع مالی تا آرامش ذهنی ای که دارم و رابطه ی خوبی که با همسرم دارم. چون توانایی کنترل ذهن یاد گرفتم و از قدرت خلق کنندگیم آگاه شدم. قبلاً وقتی با همسرم بحثم میشد، سریع به طلاق و جدایی فکر می کردم اما الان ماههاست که بینمون هیچ بحثی نیست و عشقمون به هم 100 ها برابر شده. کیفیت رابطمون حتی از دوران نامزدی هم بهتر شده و نباید این نتایج برام عادی بشه. یا در بحث ثروت، با اینکه تلاش فیزیکی ام خیلی کم شده، اما اوضاع مالی ام به راحتی 3 برابر بهتر شده. مثلا توی این 2 ماه اخیر، من تونستم خریدهایی داشته باشم که تا 4 ماه قبل برام رویا بود. ما قراره به خاطر مسابقه دخترم بریم شمال یا تهران. من و همسرم داریم در مورد رزرو ویلا کنار دریا و این چیزها با هم صحبت میکنیم. من قبلا توی خواب هم به اجاره ویلا و … نمیتونستم فکر کنم. الان به قدری نعمت و فراوانی تو زندگیم اومده که حد نداره. دیشب درِ یخچال رو باز کرده بودم که پر از نعمت بود. به همسرم میگفتم ببین موجودی یخچال الان کجا و یخچال سال قبل کجا و خدا رو شکر کردیم و مواظب هستیم که شکرگزار این نعمت ها باشیم و این نعمت ها برامون عادی نشه. قبول دارم ذهن ما خیلی کاربلده و هی نجوا میکنه خوب که چی؟! اما من با شکرگزاری نوشتاری، سعی می کنم این تغییرات و این نعمت ها رو ببینم و شکرگزار باشم. اصلا همین آگاهی از قوانین و آگاهی از قدرت خلق کنندگیمون، بزرگترین نتیجه است و میلیاردها دلار برای من ارزش داره. همین آگاهی چقدر برام آرامش آورده. چون دیگه از کسی انتظار ندارم، منتظر کسی نیستیم که اوضاعم رو تغییر بده، کسی رو قضاوت نمی کنم و ذهنم آرومه.
  • -محمد امیری
    قبلاً زمانی که نتایج هم دوره ای هام توی 12 قدم با عشق می خوندم، خیلی قوت قلب می گرفتم که برای منم این نتایج رخ میده. الان دوست داشتم از نتایجم براتون بنویسم.من چهار ماه پیش وارد دوره 12 قدم شدم فقط واسه اینکه حالم خوب بشه و ورودی مالی خوبی داشته باشم. هر طوری که بود روز شبمو گذاشتم پای عمل به آموزش های این دوره و در طی این مدت چقدر اتفاق های عالی و نتایج بی نظیر برام رخ داده. در ابتدای دوره 130 میلیون تومان قرض داشتم که الان تقریباً تمام این بدهی تسویه شده و فقط 9 میلیون ازش مونده که این ماه تموم میشه.اول دوره، ماشین نداشتم اما ماشین دار شدم و به کمک فروش ماشینم یه خالی عالی به مبلغ 950 میلیون تومان خریدم. درآمد من در طی این 4 ماه، 5 برابر شده؛  ذهنم قوی تر و مثبت نگر تر شده و میتونم جهان رو زیباتر ببینم؛
  • -مهدی و مینا
    الان به مدت 9 ماه هست که دارم روی دوره 12 قدم کار می کنم و هر روز تمرین ستاره قطبی رو انجام میدهم. نتایجی که از این آگاهی ها و این تمرین گرفتم، باور نکردنی است. خداوند در طی این مدت کارهایی برای ما انجام داده که از نظر تمام اطرافیانم غیر ممکن بوده.من و همسرم، هر دو فرهنگی هستیم و همسرم تونست بدون سابقه کاری و در همون سال اول، انتقالی بین استانی بگیره. این در صورتی بود که تمام افرادی که در اداره کار میکردند، میگفتند انتقالی زیر 5 سال سابقه و یا تا پایان تعهد، غیر ممکن هست.ما ماشین نداشتیم و پول خاصی هم برای خرید ماشین نداشتیم. در تمرین ستاره قطبی من از خداوند یک وسیله برای رفت و آمد می خواستم و بعد به طور معجزه آسایی، ما تونستیم ماشین دار بشیم. الان به شخصه به این باور رسیدم که خودم می توانم زندگی ام را بسازم و در این مسیر، خدای بزرگ همواره کنار من هست و هرچه را بخواهم، به من می بخشد.
1 17 18 19 20 21 39
161 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «الا رستگار» در این صفحه: 1
  1. -
    الا رستگار گفته:
    مدت عضویت: 177 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام علیکم و رحمت الله و برکاته

    به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم ان‌شاءالله

    دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم

    حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم می‌کنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)

    اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..

    گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم

    گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم

    و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .

    و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم

    وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر

    همه ی ترسام خلاص میشم استاد

    همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان می‌کنه به اذن الله

    اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم

    و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم

    حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم

    هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب

    شکسته ی منو داد

    من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی

    ( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد

    تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..

    و هربار اشتباهات جدید

    حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد

    آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم

    تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر

    بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم

    به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم ان‌شاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم

    اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله

    به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود

    خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم

    یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم

    و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه

    لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم

    خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم

    و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره

    ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت

    به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم

    و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم

    آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم

    اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش

    اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه

    همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق می‌کنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست

    وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمی‌دونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت می‌بردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت می‌بردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمی‌دونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمی‌دونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم

    الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار

    زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم

    خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: