شبنم نیک سیرتمی خواستم از تجربه هایم صحبت کنم که در طی کمتر از 2 ماه زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی داشته ام. در این مدت زمان کم، تغییرات بی نظیری در وضعیت سلامتی من رخ داده است.من در طی 26 روز زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، 6 کیلوگرم وزن کم کردم یعنی از وزن 56 کیلوگرم به 50 کیلوگرم رسیدم که وزن دلخواهم است. از نظر سایزی 6 سانت از دور شکم و 4 سانت از دور رونم کم شده که واقعاً چنین چیزی با هیچ روشی ممکن نبود. من حدود 4 سال از بیماری خود ایمنی به اسم کهیر مزمن رنج می بردم و هرچه بیشتر سعی به درمانش داشتم، بیشتر ناامید می شدم چون دکتر ها به من می گفتند که این بیماری هیچ درمانی نداره، فقط و فقط از استرس میاد و باید خودتو تو شرایط استرس زا قرار ندی تا روند پیشرفت و کنترل کنی. تمام بدنم پر بود از کهیر می شد و تا 1 هفته هم از بین نمی رفت. وقتی هم التهاب بدنم از بین می رفت، جای کهیر ها کبود می ماند. اما الان شکر خدا نزدیک 2 ماهه که هیچ کهیری نزدم و این بیماری در همین زمان کم درمان شده.الان به قدری انرژی دارم که خدا میدونه و همه ازم میپرسن این همه انرژی از کجا میاد. قبل از دوره قانون سلامتی ریزش مو داشتم اما به مرور ریزش موهام قطع شد. الان حتی 1 تار مو هم از موهام نمی ریزه. خیلی از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی راضی هستم و فکر نمیکنم به سبک زندگی قبلی ام برگردم. خیلی ممنونم از خداوند به خاطر هدایت من به سمت این دوره.
محمد تاجمیخوام قسمتی از تجربه ی خودم در طول 2 سال زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی و رابطه ی عمیق این دوره با حس ارزشمندی درونیم رو بگم:وقتی زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم، بعد از 3 ماه بیماری های من یعنی فشارخون بالا ؛ کبد چرب؛ پیش دیابتی بودن، به صورت قطعی درمان شد. ولی من همچنان سیگار رو مصرف میکردم و حداقل روزی 3 الی 5 نخ سیگار می کشیدم و به خاطر این موضوع، ته وجودم یه ناهماهنگی عجیبی رو احساس میکردم و این فکر من رو درگیر کرده بود که: چرا هنوز اون حس خوب و انرژی خوب رو ندارم؟!با اینکه از لحاظ جسمی بدن من سالم شده بود و نتیجه آزمایش هایم هم خوب بود اما باید اعتراف کنم هیچ آزمایشی نمیتونست میزان رضایت درونی من رو بسنجه و من همیشه حس میکردم یه چیزی هنوز سر جاش نیست. تا اینکه تصمیم گرفتم دوباره بعد از 3 ماه از اول و با دقت و حساسیت بیشتر، جلسات دوره قانون سلامتی رو گوش کنم. در جلسات مربوط به موضوع لیکی گات و بیماری های خود ایمنی، دلیل این حسم و راهکار رو فهمیدم و تصمیم گرفتم دیگه سیگار نکشم تا از لیکی گات هم در امان باشم.
هرچی بیشتر از زمان ترک سیگارم می گذشت، احساس میکردم احساس ارزشمندی درونی من هم داره تغییر می کنه. من متوجه شدم وقتی سیگار می کشیدم، اطراف من پر بود از آدمهایی که به من توهین میکردند یا سرزنشم میکردند یا مرتب درگیر نگرانی و استرس بالا بودند یا خبرهایی به گوشم میرسید که من رو هم مضطرب می کرد و در کل حس خوبی بهم نمی داد. اما به محض اینکه سیگار رو ترک کردم، به صورت طبیعی و بدیهی، آدمهای عصبی و نگران بصورت خیلی قابل توجهی از زندگیم خارج شدند. الان بعد از 2 سال زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به خاطر ارزش قائل شدن برای جسمم، در فرکانس سلامتی، ارزشمندی و حال خوب هستم و توی این فرکانس خبری از شرایط استرس زا، آدمهای نگران، غمگین و بی ارزش نیست. توی این مدت تا به امروز، حتی یادم نمیاد که سرزنش شده باشم و دارم هر روز متعهدانه توی این مسیر قدم بر می دارم.
بهراممن بهرام هستم. امروز فقط با این هدف وارد سایت شدم که به دوستام بگم اگر آگاهی ها و تمرینات دوره روانشناسی ثروت 1 رو انجام بدید ، قطعاً زندگیتون تغییر می کنه.من تا قبل از آشنایی با آموزش های استاد عباس منش فقط یک کارگر بودم که شبانه روزم رو در ساختمان ها با کار سنگین فیزیکی سپری میکردم و امید به زندگیم تقریبا صفر شده بود. هچ امید و هیچ راه نجاتی نمیدیدم و هیچ آینده و هدفی نداشتم. حتی داشتن یک شرایط عادی در زندگی برام تقریبا غیر قابل تصور بود و فقط تلاش می کردم خودم و خانواده ام رو از گشنگی نجات بدم. اما یه روز هدایت شدم و صدای استاد عباس منش رو از گوشی موبایل یکی از دوستام شنیدم.
اولش اصلا نمیدونستم استاد کیه و داستان این آموزش ها و فایل ها چیه؟!
وقتی از دوستم پرسیدم و بهم موضوع رو گفت، جرقه ای در انتهای مغزم خود که: \"شاید این تنها راه نجاتم باشه\". بعد دوره روانشناسی ثروت 1 رو خریدم و با تمام وجودم خودمو سپردم به آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1. با تعهد تمریناتش رو انجام می دادم. گذشت و گذشت و متوجه شدم که اون بهرام دیگه وجود نداره. الان یک بهرام وجود داره که هدف داره، مسیر زندگیشو میدونه و از لحظه لحظه زندگیش لذت میبره و بابت تمام داشته هاش از خداوند هزاران بار سپاسگزار هست. من الان خونه شخصی دارم. نه یکی بلکه 2 تا. من الان ماشین و دفتر کار دارم و حدود 8 کارمند. من الان هر روز از زندگیم لذت میبرم، به خانواده و اطرافیانم عشق و محبت میدم و 10 برابر از اونا عشق و انرژی میگیرم. من الان جزو 3 نفر اول کسب و کارم در سطح کشور هستم و اگر بخوام درباره تغییراتم بنویسم، باید حداقل 10 صفحه بنویسم. ولی دوست دارم به طور خلاصه به هر فردی که این متن رو میخونه بگم: اگر به آگاهی ها و تمرینات دوره روانشناسی ثروت 1 عمل کنید، قطعا نتیجه میگیرید و وقتی نتیجه می گیرید، هر روز زندگی براتون مثل عسل شیرینه.استاد عباس منش عزیز شما زندگی من و خونوادم رو کلا تغییر دادین. من هر روز آموزش های شما رو میشنوم و میبینم و شما رو جزو خانواده درجه یک خودم میدونم.
وهاب زارعیمن قبلاً به دوره قانون سلامتی عمل کردم، دیابتم خوب شد و کلی نتیجه گرفتم اما متاسفانه دوباره از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی خارج شدم که تجربه بسیار بدی بود چون بیماری های قبلی ام دوباره برگشتند و حالم دوباره بد شد. اما این تجربه باعث شد نعمت قانون سلامتی را یهتر درک کنم و این اهرمی شد برای وحی منزل دانستن دوره قانون سلامتی و ادامه دادن به زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی. الان مدت 2 ماه و نیم است که به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم و می خواهم درباره تغییراتم در این 2 ماه و نیم بنویسم.قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی من دیابت نوع 2 داشتم. دچار آرتریت روماتوئید و بیماری ام اس هم شده بودم که راه رفتن برام سخت بود. دچار کم خوابی بودم. نصفه شب ها حداقل 2 بار باید دستشویی می رفتم. نفخ زیاد و معده درد داشتم. موهایم مخصوصا در وسط سر نزدیک به طاسی رسیده بود. پوست سرم روغنی بود در حدی که بعد از دو روز از حمام رفتن، در حدی چرب میشد که انگار یک قاشق روغن مایع به دستم مالیده شده بود. جوشهای پوستی در پشت سر داشتم. سینوزیت حاد داشتم و به همه چیز آلرژی داشتم: فصلهای مختلف، غذاها، گرد و خاک، مواد شوینده و مجبور بودم هر2 هفته یکبار به دکتر برای تزریق یا دریافت داروی ضد هیستامین مراجعه کنم. افتادگی پلک چشم چپ داشتم و هر دو چشمام ضعیف بود و آستیگماتیسم شدید. انحراف بینی و گرفتگی حداقل یک سمت از بینی داشتم. همچنین درگیر این مسائل جسمانی هم بودم:سرماخوردگی زود به زود و مراجعه به پزشک حداقل ماهی یکبار؛ زردی دندانها و درد شدید در حدی که بعضی شبها خوابم نمی برد؛ پوسیدگی در بیشتر دندانها؛ کمر درد دایمی که البته بیشتر به خاطر نقص مادرزادی ستون فقرات و همزمانی با وزن زیاد؛ چروک پوست صورت؛ جوشهای سر سیاه زیاد پیشانی؛ یک جوش بزرگ روی بینی؛ بوی بد دهان مخصوصا صبحها؛ صدا دادن زانوها؛ خالی شدن زانوها مخصوصا بعد از ابتلا به ام اس؛ درد مچ پاها که به خاطر صافی کف پا و یک استخوان اضافی کنار پا بود؛ درگیر پیچ خوردن مچ پا با درد بسیار زیاد بودم؛ شکنندگی ناخنها؛ چند خال گوشتی کنار گردن و روی شکم؛ زخم شدن و پوست پوست شدن کنار انگشتان؛ گرفتگی شدید پاها مخصوصا در سرما؛ شل بودن عضلات مخصوصا دستها؛ شانه درد مخصوصا بعد از ضربه به شانه؛ عدم سرما و لرز و عدم تحمل گرما و تعریق مخصوصا شبها که لباسم کاملا خیس میشد. اینها مشکلات من در شروع زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی بود.و اما نتایج و تغییرات من بعد از 2.5 ماه زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی:من در طی این 2 ماه و نیم، 18 کیلوگرم وزن کم کردم. منی که قبل از دوره قانون سلامتی، به خاطر بیماری آرتریت روماتوئید و بیماری ام اس به سختی می توانستم 100 متر راه بروم، الان به راحتی روزانه حداقل 3 الی 4 کیلومتر پیاده روی انجام می دهم؛ خواب منظم دارم و شبها گاهی یکبار به دستشویی می روم؛ جوش های سرم از بین رفته؛ چربی سرم از بین رفته و موهایم به این راحتی چرب نمی شود؛ بدنم بو نمی دهد؛ آلرژی ام از بین رفته و عطسه، آبریزش بینی یا گرفتگی بینی ندارم و از ابتدای دوره تا الان هیچ داروی ضد حساسیتی استفاده نکرده ام؛خلط پشت گلو ندارم و در طی این مدت مسائل مربوط به سینوزیت را تجربه نکردم و این مورد هم درمان شده؛دندانهایم بدون مسواک زدن همیشه تمیز هستند و فقط از نخ دندان استفاده میکنم؛ پوست صورتم شفاف شده و تمام جوشهای صورتم کاملا از بین رفته؛ به صورتی باور نکردنی موهای سرم دوباره کمی رشد کرده اند و پوست صورتم شفاف تر و جوان تر شده؛
کمر دردی که می گفتند به خاطر مشکلات مادرزادی ستون فقرات است، به طور کامل قطع شده؛ گز زدن پاهایم حدود 90% و گز زدن دستهایم حدود 80% از بین رفته؛ معده درد نفخ معده ندارم؛ ناخن هایم به استحکام و رشد خوبی رسیدند؛ زخم هایم زود خوب می شوند؛ دست ها و پاهایم عضلانی شده اند و به تناسب اندام رسیدم؛حواس جمعی و تمرکزم بیشتر شده؛ دیگر سردرد ندارم؛ ضعف چشمهایم بهتر شده؛ از همه مهمتر بیشتر روز احساس خوب دارم در حالی که قبلاً افسرده و بی حال و خسته بودم؛ اینها بخشی از نتایج من در این چند ماهه اخیر است. از جمله نتایج من در این چند ماه است. خدایا شکرت برای قانونمندی جهان. خدایا شکرت برای دوره قانون سلامتی. خدایا شکرت برای هدایت استاد و من به زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی.
ژاله نقوی علائیمن زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو با وزن 83 کیلوگرم شروع کردم در حالی که قدم 157 سانتی متر هست یعنی کاملا یه بشکه چاق بودم و این در حالی است ست که قبلاً ورزش حرفه ای می کردم. این چاقی خیلی مسائل دیگرو درباره سلامتیم با خودش به همراه آورده بود از جمله قند خون بالا که قند خون ناشتای من 200 بود و چربی خون بالا به شکلی که احساس می کردم چشمام دیگه نمیبینه؛ کرخی و بی حوصلگی، بوی بد دهان، سیری ناپذیر بودن، عادت ماهانه بسیار نامنظم، حال روحی بد، جوش ران و صورت، خارش شدید روی پا که همیشه فکر می کردم به جوراب یا خاک حساسیت دارم، سردرد های همیشگی، معده درد و اسید معده خیلی خیلی زیاد، زانو درد و کمر درد به طوری که حتی نمی تونستم راحت راه برم چه برسه بالا رفتن و پایین آمدن از پله و خیلی مسائل دیگه که مفصل در کامنت های قبلیم توضیح دادم.
اینا مسائلی بود که قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی من باهاش درگیر بودم. اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، همه این مسائل به سادگی حل شد. وزن من الان به 69.5 کیلوگرم رسیده و اندامم بسیار زیبا شده؛ حالم عالی شده، به راحتی از پله ها بالا پایین می رم و حتی به صورت دویدن؛ بوی بد بدنم کلا از بین رفته، قبل از دوره قانون سلامتی من هر روز و گاهی روزی دوبار حمام می رفتم و باز هم از بوی بدنم راضی نبودم اما الان واقعا باورم نمیشه که گاهی 3 روز حمام نمیرم ولی بازم بدنم اصلا بو نمی ده؛ حالم عالی؛ پریودم منظم و کاملا بدون درد هست نه سردرد نه دل درد و کاملا بدنم تیون شده. همه این نتایج درباره سلامتی جسمم به کنار چون الان می خوام از یه نتیجه مهم زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی بگم و اون مثبت نگری و خوش بینی است.من چند روزی با خانواده ام در سفر بودم. توی سفر تازه فهمیدم چقدر دوره قانون سلامتی و همینطور آموزش های استاد، شخصیت من و واکنش های من به اتفاقات روزمره زندگیم رو در هماهنگی قرار داده و من رو به یک ژاله دیگه تبدیل کرده. ماجرا از این قراره که توی جنگل بودیم و خواهرم وقتی می خواست ماشین رو بیرون بیاره، کنار جاده ماشین توی گل گیر کرد. خواهرم کلی عصبانی شد که چرا بابا باید اینجا وایسه؟! مگه نمیبینه که کنار جاده گل است و کلی عصبانی شده بود و مرتب داشت آیه یاس میخوند که: دیگه اینجا گیر افتادیم اما من فقط توی ذهنم می گفتم الاخیر فی ماوقع و حتما خیری توی این ماجراست.همون موقع خدا یه آقای خیلی باشخصیت و رسوند که به من کمک کرد و با هم ماشین رو هل دادیم و از تو گل درآوردیم. اونجا بود که فهمیدم زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی من رو تبدیل به هیولا کرده و قدرتم رو خیلی زیاد کرده. آخه یه دختر 69 کیلویی با 157 قد چه جوری این همه زور داره و اینهمه کنترل ذهن داره که هم قوای جسمم و هم قوای فکر و ذهنم رو جمع کردم و تونستم مشکل رو حل کنم.خدایا ازت ممنونم برای اینکه دوره قانون سلامتی رو به استاد الهام کردی و من رو در مسیر صالحان قرار دادی.
استاد جانم از شما ممنونم برای تمرکز لیزری که روی تولید دوره قانون سلامتی گذاشتین و جهان رو برای این همه آدم تبدیل به جای بهتری برای زندگی کردید.
فاطمه دبیریاستاد عزیزم از شما سپاسگزارم که این شیوه صحیح تغذیه رو درک کردین و در قالب دوره قانون سلامتی به ما آموزش دادین. مدت 2 ماه میشه که من و همسرم داریم به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنیم و دقیقاً طبق آگاهی های دوره عمل می کنیم و در طی این 2 ماهه، تغییرات زیادی در سلامتی ما به وجود آمده.اولین نتیجه من هم فرکانس شدن همسرم با من در این مسیر هست که از این دوره شروع شده. تا قبل از این، همسرم این مسیر و این آگاهی ها رو قبول نداشت. من خودم به تنهایی دوره ها رو خریداری می کردم و روی خودم کار می کردم و به محض اومدن ایشون به خونه، همه چی رو قطع میکردم و هیچ حرفی در این باره نمی زدم. اما الان خودش دوره قانون سلامتی رو برام خریداری کرد و با من همراه شد تا دوره رو با هم پیش بریم. حتی توی این مسیر از من هم مصمم تر هست.من و همسرم مغازه دار هستیم. با اینکه سر کار با همسرم کلی تحرک داریم اما بعد از ظهر که میام خونه، کلی انرژی داریم و کلی توی خونه کار انجام میدم. کلی توانایی مون در مغازه بیشتر شده. هم پرانرژی تر شدیم و هم با انگیزه تر. به وضوح باهوش تر شدم و حافظه ام قوی تر شده. این تغییر رو وقتی فهمیدم که توی مغازه، بره راحتی و درستی خریدهای مشتری ها رو حساب میکنم در صورتی که قبل از دوره قانون سلامتی من نمیتونستم چند تا مشتری با هم رو جوابگو باشم. توی حساب کتابهاشون اشتباه میکردم و حول میشدم اما الان چقدر ذهنم بازتر شده و تمرکزم بالا رفته و به راحتی جوابگوی چند مشتری با هم هستم و حواسم دقیق به حساب و کتاب هست.پوست صورت و بدنم لطیف و نرم شده؛ قبل از دوره قانون سلامتی، یه تیکه های سفید چربی توی چشمام بودن که خیلی درشت و توی دید بودند اما الان خیلی ریز شدند؛ موهام فوق العاده پرپشت شده طوری که وقتی برای ایام عید به آرایشگاه رفتم تا موهام رو کوتاه کنم، مسئولش بهم گفت چه موهای پرپشتی داری! قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، در زمان پریودی بسیار اذیت می شدم. خونریزی های شدیدی داشتم که دلیلش نمیفهمیدم. دچار کمردرد، خستگی، بی حال و زانو درد می شدم و لرز می گرفتم طوری که گرم نمی شدم و زیر پتو جلوی بخاری می لرزیدم و توی تابستون هم باید توی آفتاب می نشستم. از بس خونریزی شدیدی داشتم، منجر به کم خونی زیاد و سردردهای شدید شده بود. تا اینکه به لطف خداوند، به دوره قانون سلامتی هدایت شدم. الان پریودهام منظم و راحت شده ومقدارش هم نرمال شده و مسائلم حل شده. تحرکم زیاد شده، انرژیم افزایش یافته و احساس خستگی ندارم؛ پیاده روی هام بیشتر شده؛ رابطه ام با همسرم زیباتر شده؛ هر روز با همسرم از خانه تا مغازه پیاده روی میکنیم، توی بخشی از مسیر از یه پل هوایی رد میشیم. قبل از قانون سلامتی وقتی از این پل رد می شدم، به زانوهام فشار می اومد و چند بار باید می ایستادم اما دیروز متوجه شدم چقدر پله ها رو راحت میرم بالا. تواناییم و قدرتم بیشتر شده.چربی های شکمم آب شده و کمرم باریک و زیبا شده. وزنم از 64 کیلوگرم به 54 کیلوگرم کاهش پیدا کرده؛ دور شکمم از 89 سانتی متر به 83 سانتی متر رسیده؛ سایز مانتوهام از 42 به 38 رسیده و وقتی برای سال جدید رفتم خیاطی تا لباس بدوزم، خیاطم سایزم رو گرفت، وقتی با سایز شروع دوره قانون سلامتی مقایسه کردم، چقدر شگفت زده شدم. دور بازوهام و دور ران پاهام بیشتر شده بود در حالی که دور شکم و دور کمر و دور سینه هام کمتر شده بود. متوجه شدم اندامم چقدر خوب شکل میگیره. چند شب پیش جلوی آینه دستام رو برده بودم تا موهام رو ببندم، متوجه شدم عضلات دستام دیده میشه. وقتی به بچه ها و همسرم گفتم، تعجب کرده بودند چون دخترم چندین ماهه هر روز میره باشگاه و تازه بدنش فرم گرفته تعجب کرد و گفت منم میخوام به شیوه دوره قانون سلامتی عمل کنم.قبل از دوره قانون سلامتی پشت دستام و صورتم لکه هایی داشتم که الان خیلی کمرنگ شدند.پف پشت چشمام از بین رفته؛ خوابم سبک و راحت شده؛ موهای زائدم رشدش کم ترشدن. پوست صورتم پرتقالی بود که الان خیلی صاف تر شده. امروز همسرم من رو صدا کرد و صورتش رو بهم نشون داد که موهای سفید سبیل هاش شروع شدن به مشکی شدن که واقعا باور نکردنی بود.
علی شهبازخانیاستاد الان به قدری حال من و همسرم خوبه که هر لحظه شکر گزار خدا هستیم که مارو هدایت کرد به نبی خودش یعنی استاد عباس منش. دلیل حال عالی الانم این هست که با همسرم کنار فرزند 8 روزمون هستیم. بعد از 10 سال خالق قدرتمندم بهمون فرزند سالمی عطا کرده و تو حال عجیبی قرارمون داده.من و همسرم سودا از سال 97 به صورت جدی شاگردتون هستیم و به لطف آموزش هاتون و انجام به آگاهی های الهی شما، به هرآنچه که از خدا خواسته بودیم دست پیدا کردیم و تمام این جایگاه و حال عالی و ثروت و سلامتی و روابط رویایی با همسرم، رابطه عالی با خداوند و همه نتایجم رو مدیون آموزه های شما استاد عزیزم هستم و با تمام وجودم ازتون تشکر میکنم.استاد من همسرم تقریبا تمام دوره هاتون رو خریداری کردیم. البته برخی با اکانت من و برخی با اکانت ایشو.میخوام خیلی خلاصه وار از معجزات وحی منزل دونستن آموزش هاتون بگم که از فرش ما رو به عرش رسونده:من و همسرم بعد از عمل به آگاهی های دوره کشف قوانین نسخه قبل از بروزرسانی، تصمیم گرفتیم رو خودمون سرمایه گذاری کنیم و بریم سمت عشق و علاقمون. من اون زمان آتش نشان بودم که همون شغل هم با آموزش هاتون خلق کرده بودم. از شغلی که ماهی 10 روز کار میکردم استعفا دادم و با همسرم شروع کردیم در مسیر علاقمون درس خوندن و به لطف خدا سال 98 هر دو با رتبه عالی وکیل شدیم. واسه همه عجیب بود چجوری دو نفر تو یه خونه با هم تو یک سال و تو یک شهر وکالت قبول بشن و این رو هم مدیون شما و خدایی که شما بهمون شناسوندید هستیم.بعد از اون وارد بازار وکالت شدیم و معجزه پشت معجزه برامون رخ داد. پرونده هایی به مسیرمون هدایت شد که واسه وکیلی که 20 سال سابقه داشت هم جای تعجب داشت. همچی عالی بود به جز بحث سلامتی و ثروت.استاد من حدود 10 سال سیگار می کشیدم. دو سال پیش بود که شما دوره قانون سلامتی رو تولید کردید، همسرم به خاطر اینکه میدونن تنها الگوی من شمایید، دوره قانون سلامتی رو به عنوان عیدی برام خریدند و من با وزن 95 کیلوگرم، زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم و بعد از 5 ماه، به 74 کیلو رسیدم ضمن اینکه سرحال و سلامت هم شدم. همسرم هم حدود 10 کیلو وزن کم کردند و ما زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو ادامه دادیم. بعد به طرز معجزه آسایی متوجه شدیم خداوند به راحتی بهمون یه فرشته عطا کرده.استاد خدا رو شاهد میگیرم که تمام دکتر ها و سونوگرافی ها مبهوت سلامت همسرم و جنین بودند. به لطف خدا به راحتی فرزندمون 27 اسفند قدم رو چشمام گذاشت و گل پسرم سالم و سلامت داره کنارمون رشد میکنه. یه نکته ای هم جا داره اینجا بگم که به خاطر آزادی زمانی که به واسطه آموزش های استاد بدست آوردیم، بدون هیچ گونه نگرانی داریم از لحظه لحظه بزرگ شدن پسرم کارن لذت میبریم و دغدغه هیچ چیزی رو نداریم.استاد سال گذشته من چند تا پرونده میلیاردی رو به سرانجام رسونده بودم اما با وجود اینکه شب و روز رو باورهای ثروت روانشناسی کار میکردم، حق الوکاله من رو بهم نمیدادند و همش وعده میداند با اینکه کارم تموم شده بود و کلی هم براشون رای خوب گرفته بودم که زندگیشون رو تغییر داده بود. بعد ما دوره بی نظیر احساس لیاقت رو از سایت خریداری کردیم. بعد از اینکه شروع کردیم به گوش دادن به آموزه های این دوره بی نظیر، تازه متوجه ترمز های وجودم شدم و دیدم به به علی شهبازخانی که فکر میکرد داره خوب پیش میره، تو بحث خود ارزشمندی چقدر ایراد داره. به صورت جدی شروع کردم کار کردن روی تمرینات دوره و عمل کردن به آگاهی های دوره احساس لیاقت و اتفاقات مالی عالی پشت سر هم شروع شد برامون رخ دادن. به نحوی که تو همین دو ماه گذشته، نیمی از مطالباتم وصول شد. میلیاردها تومان ثروت وارد زندگیمون شده که حتما پسرم بزرگتر بشه یه ویدئو سه نفره از تمام جزئیات دستاورد هامون تو این مدت براتون ارسال میکنیم تا بدونید وجود شما نبی خدا چه معجزاتی رو در زندگی برامون رقم زده.مطمئنم استاد عزیزم شما هم به این شاگردهای با ایمانتون که به این نتایج بزرگ رسیدن افتخار میکنید. استاد عزیزم من و همسرم تا همیشه سپاسگزارتون هستیم که باعث شدید هم خودمون رو بشناسیم و هم خالق قدرتمند مونو.
Reza 757می خوام رد پام از پیگیری آموزه های 12 قدم رو توی سایت بنویسم تا به یاد داشته باشم که با عمل به این آموزه ها از کجا ب کجا رسیدم، شاید ادم سپاسگزار تری باشم.من در عالم دوستی و شراکت، به دوست و شریک سابقم اعتماد کرده بودم و مبالغ زیادی چک داده بودم. بعد از مدتی مبلغ 190 میلیون تومان از چک هایم به اجرا گذاشته شده بود و حکم جلبم هم صادر شده بود و از کلانتری با حکم جلب به مغازه من اومدند.وقتی وارد کلانتری شدم، رئیس و معاون کلانتری میگفتن فلانی ک حکم جلب شما رو گرفته حداقل دو ماه سه ماه از کار و زندگیش زده تا تونسته جلبت کنه، بشین اینجا زنگ چند نفر بزن پول جور کن وگرنه بازداشت می شی. هم رییس هم معاون از اشناهای بسیار نزدیک من بودند ولی من حتی به یک نفر هم زنگ نزدم ک پول جور کنم. چون ته دلم گفتم خدایا درسته اینا آشنای من هستند ولی قدرت فقط در دست تو هست و تو آبروی من رو حفظ می کنی. با وجود ترس و استرس و نجواهای شیطان که می گفت بازداشت می شی و آبروت میره، آگاهانه تلاش میکردم ک قدرت رو به عوامل بیرونی مثل رئیس و قاضی و حکم جلب و این داستان ها ندم.این در حالی بود که من عملا حتی هزار تومن هم نمی تونستم از کسی قرض کنم که بتونم چک ها رو پاس کنم ولی اون ایمانی ک ابروم حفظ میشه و نمیرم پایین و بازداشت و زندان نمیرم هم تو وجودم بود.رییس کلانتری به شاکی زنگ زد و هر طور بود اون رو راضی کرد که به کلانتری آمد. بالاخره با صحبت های بسیار خودم و رئیس و معاون، شاکی به من وقت داد که ظرف مدت یکماه حسابشون رو تسویه کنم اما به خدایی ک همگی می پرستیم، من حتی یک میلیون تومان هم نداشتم و حتی هیچ ایده ای هم نداشتم که از کجا قراره حساب این شاکی پرداخت بشه. شما دیگه ته داستان رو بخونید ک وقتی با یکی شریک میشی و وسط راه میفهمی که این شراکت درست نیست اما جدا نمیشی و کماکان به شرک ورزیدن و عدم توکل، به خدا ادامه میدی، جهان چه چک و لگد های سنگینی بهت میزنه.توی شرایطی بودم که مجموعه ای رو با بیش از دو میلیارد تومان بدهی تحویل گرفته بودم و هیچ اعتباری نداشتم. پول بیمه پرسنل و حقوق اونا عقب افتاده بود. اجاره مغازه عقب افتاده بود. پول پیش خرید پروژه های مشتری خرج شده بود و در کنار همه این داستان ها، به خاطر شرک هایی ک ورزیدم فروش مغازه هم به صفر رسیده بود و از شهریور تا آذر ماه 1402، عملا هیچ فروشی نبود و ورودی مالی صفر بود و فشار طلبکارها هر روز بیشتر میشد. ولی ایمان داشتم که این مسائل حل میشه. من داشتم روی آگاهی های چهار قدم اول از دوره 12 قدم کار می کردم اما خدا به بسیار بیش از تعهد من برای اجرای این آگاهی ها عمل کرد و به من پروژه داد، نعمت داد، آرامش داد و مسائلم رو حل کرد.در طی یک ماه بعد، من نتونستم هیچ پولی به این طلبکار پرداخت کنم تا اینکه زنگ زد و 3 روز بهم فرصت داد. روز اول و دوم هیچ خبری از پول نشد ک بتونم پرداخت کنم. روز سوم ساعت 12 ظهر 50 میلیون تومان به دستم رسید و زنگ زدم اون طلبکار رو راضی کردم که فعلا این بخش از طلبش رو پرداخت کنم و درها از این نقطه برام باز شد.اول بهمن ماه یه فیلم از خودم گرفتم و از خدا خواستم ک خدایا می خواهم این ماه 200 میلیون تومان سود خالص داشته باشم. من روی آموزش ها کار می کردم و از خدا می خواستم که تبلیغات 100% کسب و کارم رو خدا انجام بده و منطقم هم این بود که خدایا اون ادمی ک الان به محصول و خدمات من نیاز داره رو تو میتونی از طریق هزاران راهی ک من بلدش نیستم، هدایتش کنی به سمت من. پس این سمت رو شما انجام بده و من سمت خودم رو. کارهای سخت رو تو مدیریت کن چون قدرت مطلق هستی و همونطوری که رزق و روزی موجودات و پرندگان و ...می رسونی، پس روزی من رو برسون.شب دهم بهمن ماه به 250 میلیون تومان درآمد رسیدم. یادمه دائم به خودم می گفتم یعنی من از این حجم از قرار داد 250 میلیون تومان سود کردم؟! و اون شب تا 5 صبح خونه نرفتم و مغازه بودم و اصلا خوابم نمی برد. خدا به وعده خودش عمل کرده بود و اینقدر بدیهی این نعمت ها وارد زندگیم شده بود که اگر من اون شب از خودم فیلم نگرفته بودم، باورم نمیشد که من توی اون شرایط بودم و اون درخواست ها رو کردم.بعد تمام بدهی های ریز و درشت من پرداخت شدند. مشتری های دست ب نقد یکی پس از دیگری اومدن و سهل و آسون قرارداد بستند. واقعا خدا کارش رو عالی انجام داده بود. امروز چهارم فروردین 1403 هست و مبلغی بیش از 100 میلیون تومان وجه نقد توی حسابم هست و 200 میلیون هم چک مشتری.در طی چند ماه گذشته مبلغ 130 میلیون تومان به همسرم کمک کردم که ماشین مورد علاقه خودش رو که 206 بود تونست بخره.می خوام بگم که هر فردی با هر شرایطی، اگر مثل وحی منزل و به طور مستمر به آگاهی های دوره 12 قدم عمل کنه، قطعا خالق تمام خواسته ها و شرایط دلخواهش میشه.
سید محمد رضا موسویامروز که این کامنت رو مینویسم، دقیقاً 6 ماه تعهدی که به خودم بابت زندگی به شیوه دوره مقدس قانون سلامتی داده ام، رسیدم و باورتون نمیشه کاری نمیتونم بکنم جز ریختن اشک شوق و سجده شکر به درگاه خداوند متعال برای این موهبت فوقالعاده ای که بهم عطا فرموده.توانستم امسال برای لحظه تحویل سال، خداوند رو شکر کنم به خاطر 45 کیلوگرم وزنی که با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی کم کردم. در طی این دوران، حال فوق العاده ای رو در هر روز تجربه کردم و این همه تغییرات عالی توی سلامتیم، زندگیم و از همه مهمتر اعتماد به نفسم اتفاق افتاده و بهم این باور رو داده که هیچ غیر ممکنی وجود نداره .
آقای خاصتعهد داده بودم به مدت 7 ماه فقط تمرکزی روی دوره ارزشمند 12 قدم کار کنم و اولین روز سال ۱۴۰۳ بیام و از تغییرات و نتایج در این 7 ماهه بنویسم. من از اول مرداد 1402، قدم اول از دوره 12 قدم رو شروع کردم و تا پایان سال 1402 تا پایان قدم شش ام را کار کردم. به امید خدا در ایام عید هم قدم هفتم رو استارت میزنم. و اما تغییرات شگرفی که برای من در طی این 7 ماه عمل به آموزه های دوره 12 قدم رخ داده است شامل:هدف گذاشته بودم که درآمد سالانه ام به یک میلیارد تومان برسه و امروز وقتی جمع بندی کردم، متوجه شدم درآمد سالانه من یک میلیارد و سیصد میلیون رسیده و حتی از هدفم هم فراتر رفته ام.اول مرداد یعنی 7 ماه پیش که دوره 12 قدم رو شروع کردم،کلاً 10 میلیون تومان پول داشتم و کلی بدهکار بودم. اما الان بعد از 7 ماه، تمام بدهی هایم صفر شده و50 میلیون تومان پس انداز دارم بدون هیچ بدهی.کسب و کار خودم رو راه انداختم و کلی دارم لذت میبرم.تا قبل از این شروع من از 12 قدم، سفر و سوارشدن به هواپیما برام آرزویی دور و دراز بود اما در طی این 7 ماهه، یک سفر رویایی با هواپیما به جزیره کیش و اقامت در هتل چهار ستاره داشتم.7 ماه پیش که دوره رو شروع کردم، کلی اضافه وزن داشتم اما الان در وزن و اندام ایده آلم هستم. آخه دوره ارزشمند قانون سلامتی رو نقداً از سایت خریدم و به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم.تا 7 ماه پیش، ماهی دوبار مریض میشدم اما الان هفت ماهه که سلامت سلامت سلامت هستم.تا 7 ماه پیش، هفته ای دوبار با همسرم دعوا میکردیم اما الان عشق و علاقه بینمون حرف اول رو میزنه و خیلی زندگیم عاشقانه شده.تا 7 ماه پیش با خدا دعوا داشتم که چرا همش بلا سرم میاری اما الان زندگیم اونقدر روونه که احساس می کنم روی دوش خدا نشستم. کافیه فقط یه چیزی بخوام غیر ممکنه مال من نشه. در کل نتایجم خیلی زیاد و درخشان هست. فقط خواستم قسمت کوچکی از نتایج رو اینجا بنویسم چون تعهد داده بودم.
سلام اران جانم … سلام منه شیش سال پیشم :))) سلام قربونت برم که هر کلمه ات منو به یاد نگار پنج سال وجترین وگن انداخت :) سلام گذشته ی من :)))
از خدا میخوام کمکم کنه بهترین کلام بر من حاری بشه که بهت کمک کنه :)))
عشقم بدون من اینده ی توعم
اون فیلم پیکه رو بارها موقع گیاهخواریم دیده ام … حرفات دقیقا کلمات خودم بود اون احساس گناه اون ترحم دلسوزی کردن اشفته بودنت همه چیزت خوده من بود :))) من از 15 تا 20 سالگیم وجترین و وگن بودم :)))) الان 21 سالمه و یک ساله تو دوره ی سلامتی ام به لطف خدا
از همون پونزده سالگی هم با استاد دارم کار میکنم تاحالا…
راستش اگه فقط یک نفر باشه که بتونه تک تک کلماتی که گفتی رو درک کنه تو این سایت اون منم و خیلی خوشحالم که هدایت شدم به کامنتت … دقیقا نگاری که پنج سال بود رو تو توصیف کردی … شاید من بدتر و سخت تر از تو هم بودم من تو اون پنج سال هیچ وقت لب به خورشتی که توش گوشت باشه نزدم چه برسه خوده گوشت :)))
ببین ارام جان عزیزم
دوست ندارم بهت بگم چه راهی برو چیکار بکن چیکار نکن
من فکر میکنم ما باید تجربه کنیم
من خودم به شخصه عاشق اون دوران پنج سال گیاهخواریم هستم
همون موقع عاشقش بودم و لذت بردم ازش و حتی نتیجه اش باعث شد ایمانم به دوره سلامتی بیشتر بشه که خیلیا این ایمان من رو نداشتن به خاطر شاید اون تجربه ی من …
تو خیلی خوده گذشته ی منی
جالب بود برام که فهمیدی که وگنیسم خیلی اصول و قواعد داره که باید رعایت بشه و مضر هست اگه اینجور نباشه …
حالا من میخوام بهت بگم حتی اگه تموم اصولش هم رعایت کنی بازم جواب نمیده :)))
در مورد ژن گفتی باید بگم من خودم فکر میکردم چون پنج سال گیاهخوار بودم بدنم عادت کرده به گیاهخواری یا مثلا هندی ها نسل در نسل گیاهخوارن بدنشون بهش عادت کرده … ولی اینحور نیست عزیزکم :)))
ژن ما سه میلیون ساله ساخته شده
دو هزار سال هم پوچه هیچی نیست در برابرش و تغییر نمیکنه حتی یک ذره …
من خیلی حرفا دارم میتونم برات بزنم ولی نمیدونم درسته یا نه
از طرفی میگم بذار این راهو بره تا اروم اروم هدایت بشه و تحمیل کردن واقعا سخته من خودم یک سال بعد از دوره ی سلامتی رو گیاهخواری موندم و گفتم استاد رو قبول دارم به جز این مورد … یک سال طول کشید تا مقاوتم ریخته بشه و بعد یک سال هم میدونم باور میکنی … با گریه گیاهخواری رو ترک کردم … شبی که حالم بد بود بیمارستان زیر سرم بودم و ارزوم بود ورزش کنم اما جون تو تنم نبود زدم زیر گریه … چون میدونستم هیچ راهی به جز ترک گیاهخواری ندارم و اینقدر گیاهخواری برام عزیز بود حتی فکر ترک کردنش بارها منو به گریه انداخت …
من از بچگی تقریبا به گیاهخواری علاقه داشتم و برا همین سخت بود … اما میدونی در زمان و مکان مناسب اتفاقا میوفتن نباید عجله کرد … اروم باش دختر اینقدر دنبال چیزی نباش دنبال اثبات کردن نباش نه به من نه به خودت … من رها بودم و خداوند وقتی اماده بودم یکی از بچه های دوره سلامتی رو که قبلا گیاهخوار بود بهم هدایت کرد و با هم دوست شدیمو همو دیدیم و اون کلییییی روم تاثیر گذاشت… تا وارد این دوره بشم …
من کسی بودم که میگفتم حاضرم بمیرم ولی گوشت نخورم …
ولی میدونی یه چیزه دیگه ای راجبم بود که نمیدونستم …
من حیوونارو خیلی دوست داشتم هنوزم دارم …
اما هیچ چیزی رو تو این دنیا بیشتر از اهدافم دوست ندارم حتی خانواده ام … به موقعش خانواده ام هم برای رسیدن به اهدافم ترک میکنم …
برای من مهم ترین موضوع زندگیم اهدافم بودن و هنوزم هستن
و وقتی گیاهخواری مانعی در برابر اهدافم دیدم دیگه تموم شد …
دیگه همه چیز فاتحه اش خونده شده بود …
من تو اون پنج سال نمیدونستم گیاهخواری مانع اهدافم هست و اصلا ورزش هم نمیکردم تحرکی نداشتم که بفهمم کم اوردم …
ولی وقتی رفتم دنبال عشق و علاقه ام ورزش و رقص و دیدم گیاهخواری مانع من هست فاتحه اش رو خوندم با اینکه عاشقش بودم …
خیلی حرفا دارم میتونم بزنم من قبل دوره سلامتی اومدم باورای گیاهخواریم رو نوشتم و منطقی حلشون کردم هیچ وقت به زور خودمو اجبار نکردم … اروم اروم خیلی اروم میگم یک سال رو خودم اروم کار کردم تا رفتم سمتش …
ازت میخوام تو هم خودتو اجبار نکنی خیلی اروم پیش برو حتی شده یه سال دو سال طول بکشه اما ادامع بده … برو دنبال سوالاتت … چرا گیاهخواری درسته ؟؟ فرق گوشت سگ و گاو چیه ؟؟ اگه خدا ناراحت میشه از کشتن حیوونا چرا بدنمون رو طی تکامل نیازمند به گوشت بار اورده ؟؟ نگاه خداوند به مرگ و زندگی چیه ایا خداوند به مرگ و زندگی احساسی نگاه میکنه مثل ما ؟؟؟ ایا خداوند ناراحت میشه که یه شیر اهو رو بخوره و اون شیر رو لعنت میکنه ؟؟ یا اون شیر و تکاملش خوده خداوند و همون انرژیه ؟؟
ایا خداوند از گوشت خوردن من ناراحت میشه ؟؟ پس چرا منو گیاهخوار نیافرید ؟؟
نتایج بچه ها چی میگه ؟؟ چرا بچه ها بدون دارو خوب شدن درحالیکه مردم دارن تو بیمارستان ها میمیرن ؟؟ چرا ما سگ نمیخوریم چرا گاو میخوریم ؟؟ چرا انسانها گوشت حیوانات گیاهخوار خوردن نه گوشت حیوانات همه چیز خوار یا گوشتخوار ؟؟ نتیجه ی من از گیاهخواری تا به الان چی بوده ؟؟؟ نتیجه ی ادامه اش چبه برام ؟؟
به همه ی سوالها فکر کن بسین اصلا ساعتها فکر کن
اگه وگن رو دوست داری ادامه اش بده با عشق و لذت ببر افتخار کن بهش ولی کنارش اروم اروم خودتو به چالش بکش با سوال کردنها
اشفتگی رو از خودت بیرون کن نترس عقب نمیوفتی میتونی تا دو سال دیگه گیاهخواری رو ادامه بدی هیچ اشکال و عیبی درش نیست :)))
ما مشکلمون اینه که فکر میکنیم از قافله عقب میوفتیم درحالیکه اصل اینه که لذت ببریم
اگه از گیاهخواری هنوز لذت میبری انجامش بده منم پنج سال زندگیم لذت بردم
اما اگه میبینی لذت ها داره کمتر میشه و رنج ها بزرگتر جوریکه نمیتونی انکار کنی اون موقع اس که باید خودتو با سوالها به چالش بکشونی :))))
دوستت دارم گذشته ی من فعلا
ارام گیان عزیز
بهت پیشنهاد میکنم بیشتر امرکزت رو بذاری روی شناخت خدا
کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم بهترین منبع برای شناخت خداوند هست
خداوندی که سیستمه
نه یک انسان
ما باید این سیستم رو بشناسیم
بازم میگم اصلا عجله ای نداشته باش منوتو هسچ فرقی نداریم هیچ اهمیتی نداره من از تو کوچکیترم یا بزرگتر در چشم کائنات منو تو روحیم و به یک اندازه فرصت داریم … کسی به خاطر سن کمش فرصت از تو بیشتر نداره …
وقتی به خداوند نکاه سیستمی داشته باشی یه دنیای جدید برات باز میشه
یه دنیایی که سلامتی بدنت یک ذره نعمتاش هست تو به خیلی چیزای بزرگتر میرسی
و اینه که مهمه نه اینکه تو گیاهخواری یا گوشتخوار و بخوای با خودت بحث و جدل کنی خودت رو پریشون و نگران کنی
اصن از خودت بپرس
چرا گیاهخوار شدی ؟
برای تجربه ی ارامش بیشتر
چون این بهت ارامش میده
حالا چی شده همین باعث شده چنین کابوس هایی ببینی و زندگیت برات جهنم بشه ؟؟
ایا راه درست راهی نیست که به من ارامش میده و حسمو خوب میکنه ؟؟ پس اگه حسم بده مسیرم اشتباهه … اگه توجهت روی منفی هاست راه اشتباس … حس بد اتفاقات بد بی هیچ چون و چرایی… و تو ارزشمندی هیچ چیز و هیچ کس نباید توی ارزشمند رو ناراحت کنه … اینم یادت باشه ..
و دقیقا درسته ادما میگن وای جنگ شده ادمای بی گناه مردن پس خدا نیست … یا خدا ظالمه بی عدالته … اما اونا نمیدونن خداوند همه چیزه … خداوند همه چیزه … خداوند همه چیزه … خداوند انرژیه ، خداوند خاکه ، باده ، اتشه ، زمینه ، منه ، توعه ، دریاست ، همه چیززززههههه …
خداوند همون شیربه که اهو رو شکار میکنه ، خداوند همون اهوییه که شکار و خورده میشه ، خداوند دندون اون شیره ، هداوند خون اون اهوعه … همه چیز این سیستمه … تمام طبیعت برنامه ریزیه دقیق خودشه …
اون نگاه دلسوزی نداره …
اون میگه اگه احساست بده من اتفاقات بدی وارد زندگیت میکنم واسم مهم نیست چه قدر گریه کنی …
خداوند اینه اس … اون همون چیزیو نشون میده که هستی و انجام میدی بدون هیچ دلسوزی …
خداوند خود کائناته که فرکانس مارو میگیره ، خداوند خود تکامله ، خداوند خود طبیعته خوده زندگیه خود مرگه همههه چیزه …
سعی من توی بخش توحیدی خیلی کار کنی روی فایلای توحیدی سایت …
یه فایلی هست استاد میگه به کبوتر ها غذا ندهیم یعنی به گداها کمک نکنیم …
این نگاه و دیدگاه خداونده
اما نکاه انسان اینه که نه گناه داره بدبخت یه نون خشکه ای بهش بدیم نمیره … اما نگاه خداوند چیه اینه مه این ادم باید بمیره یا ثروتمند بشه چون این جهان من لایق بهتریناست من این انسان رو خالق افریدم اکر قرار نیست ثروتمند باشه و به رشد جهانم کمک کنه باید بمیره …
همین هم برای خیوانات صدق میکنه … خدا خوده همون حیوانات هست و اونارو افریده تا جهان رشد و پیشرفت کنه هم با تولدشون هم زندگیشون هم مرگشون …. و این سه هیچ تفاوتی در نظر خداوند ندارن … چون خداوند یک سیستمه نه یک انسان اون همه چیز رو برای رشد و گسترش افرید نه هیچ چیزه دیگه ای … حتی مارو… زمین و زمان و جهان رو مسخر ما کرد که عزتمند زندگی کنیم و رشد بدیم جهانو …
توی کامنتی که برام نوشتی قشنگ احساس کردم اروم تر شدی و اون حس خودسرزنشی گناه و پریشونی اشفتگی ازت کم شده و در صلح بیشتری قرار گرفتی … دوست داشتم بازم کمک کنم این حس ارامشت بیشتر بشه چون یه ادم ارام تر جهانی زیباتر برای منه … یک فرد سالم تر جهان و زندگی بهتری برای منه … تو رشد کنی من رشد میکنم … با عشق و لذت و ارامش این مسیر زیبای زندگی رو طی کن چون تو اشرف مخلوقاتی خدا همه همه همه هرررررر چیزی که تو این دنیاست رو برای تو افریده ؛))))))