ماریا اکبریالان اواخر سال 1402 هست و میخوام نتایجم از عمل به آموزش های روانشناسی ثروت 1 رو با سال 99 مقایسه کنم که تازه این محصول ارزشمند رو به خودم هدیه داده بودم:ماریای 3 سال پیش که تازه این دوره رو شروع کرده بود، نه خونه ای داشت، نه ماشینی، نه پس اندازی، نه طلا.حتی برای خرج های روزانه ام هم مونده بودم. پراز بدهکاری و غم بودم. انگار چرخ زندگیم زنگ زده بود و هرچه زور میزدم، جلو نمیرفت که هیچ، بلکه شونه هام زیر این فشار داشت خورد میشد.حالا بعد از گذشت فقط 3 سال تلاش برای عمل به آگاهی های این دوره، هم خونه دارم، هم ماشین دارم و هم پس انداز.هم تجربه های شگفت انگیزی از سفرهای باکیفیت دارم.غذاهای باکیفیت تهیه می کنم. لباس های برند و با کیفیت می خرم و هزاران تجربه های ریز و درشت دارم که مربوط میشه به بهبود اوضاع مالیم. اما از همه نتایج مهمتر ،تغییراتی هست که توی ذهنم درباره تغییر \\\"باور کمبود\\\" به \\\"باور به فراوانی\\\" افتاده.با آموزش های این دوره، نقش اساسی باورهای قدرتمند کننده رو فهمیدم و باور کردم که تنها راه تغییر زندگیم این هست که باورهای قدرتمند کننده بسازم و فراوانی رو باور کنم. اونوقت به صورت تکاملی، به تمام خواسته هام میرسم.من با این دوره باور کردم که:
«هیچ چیزی نیست که بخواهم اما توانایی تحققش را نداشته باشم اگر کنترل کانون توجه ام رو یاد بگیرم. زیرا قانون این است که تمرکز به هر سمت و سویی برود تجارب نیز به همان سمت و سو خواهد رفت». برای همین سعی کرده ام که توجهم رو بگذارم روی فراوانی و دائم شواهد و الگوهایی درباره فراوانی ها در جهان پیدا کنم تا طبق قانون خدا، از همون جنس نعمت ها وارد زندگیم بشه. چرا که: چه کسی از خداوند متعهد تر به وعده هایش هست.من این رو فهمیدم که: مثل اکثریت مردم جهان، ذهنیت معلولی درباره پول دارم. در نتیجه باید همیشه و همیشه روی این پاشنه ی آشیلم که \\\\\\\"باور به کمبود\\\\\\\" هست کار کنم. فعلاً با تمرکز روی این دوره، ذره ای از این فراوانی بی کران رو باور کردم و همین یه ذره تغییر، شرایط زندگی من رو از منفی هزار، رسونده به شرایط حد متوسط جامعه. اما با این تفاوت که من بدون هیچ رنج و سختی و دقیقا با لذت به این نتایج رسیده ام. پس با همین فرمونِ کار کردن روی ذهنم پیش می رم و لاجرم به تمام خواسته هام می رسم. استاد عزیزم از شما سپاسگزارم که منو با قوانین خداوند آشنا کردید. سپاسگزارم که بهم یاد دادید همه چیز باوره. سپاسگزار خداوند هستم که من رو به این آگاهی های توحیدی هدایت کرده و متعهدانه این مسیر بهبود دائمی رو ادامه می دم.
علی گراییمن علی هستم، 34 ساله. 2 سال پیش از طریق یکی از دوستانم به طور اتفاقی با استاد عباس منش آشنا شدم. اون روزها هیچ تصوری از زندگی به شیوه آموزش های استاد رو نداشتم. شروع کردم به گوش دادن به فایل های بخش دانلودها و اولین چیزی که از همان ابتدای آموزش ها یاد گرفتم و به طور جدی انجام دادم، شکرگزاری بود. این تغییر در شخصیت من، باعث شروع تغییرات اساسی در زندگی من شد. بعد دوره عزت نفس رو با اکانت همسرم خریدیم و بعد از 6 ماه عمل به آموزش های فایلهای دانلودی و جلسات دوره عزت نفس، تصمیم به مهاجرت گرفتیم. با توکل بخدا و خودباوری ای که از گوش دادن به فایل های استاد گرفته بودم، با دو فرزند 1 ساله و4 ساله به تهران مهاجرت کردیم. کل سرمایه ما 200 میلیون تومان بود که 150 میلیون را برای پول پیش خانه و 50 میلیون را برای استارت کارم گذاشتم.
من خرداد 1401 به تهران آمدم و کارمو شروع کردم. امروز پس از گذشت حدود یک سال و نیم، اون سرمایه 200 میلیون تومانی، به لطف الله یکتا و عمل به آموزه های استاد عزیزم در این مدت، شکر خدا 10 برابر شده و به 2 میلیارد تومان رسیده.
استاد عزیزم شما دستی از دستان خدا بودید برای هدایت من. به لطف عمل به آموزش های شما، کاری که قبلاً به سختی پیش میرفت الان به راحتی پیش می ره و کاری که قبلاً به سختی از اون پول می ساختم امروز دارم به راحتی ازش پول می سازم. عاشق کارم هستم و از انجامش واقعا لذت میبرم. یک زندگی بسیار عاشقانه با همسر و فرزندانم دارم. بینهایت سپاسگزار خداوند هستم که با شما آشنا شدم و روز به روز دارم زندگیمو آگاهانه خلق میکنم. از خداوند میخواهم که همیشه در این مسیر ثابت قدم بمانم.
مهیار ضیائی من به کمک آموزه های استاد اینقدر روی احساس لیاقت و خود ارزشمندی کار کرده ام که هر بار آینه می دیدم اولین کلمه ای که با تاکید به خودم می گفتم این بود: \" زیبا \" ... و واقعا هم هر روز احساس زیبایی بیشتری میکنم. این جنس از فرکانس من رو وارد دوره قانون سلامتی کرد. به لطف زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی و تعهدم در عمل به آموزه های این دوره، الان هیکل رویایی خودم رو دارم. یعنی همون هیکلی که از سن 12 13 سالگی داشتنش رو توی ذهنم تجسم می کردم رو الان دارم. اوایل زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی خیلی لاغر شده بودم و هرچقدر هم که می خوردم وزنم بالا نمیومد. اما با تعهد ادامه دادم و ذهنم رو درباره نگاه و حرفهای دیگران کنترل کردم و همچنان در دوره قانون سلامتی موندم. جالبه که بعد از غلبه به این ترمز درباره حرف مردم، وزنم شروع کرد به بالا اومدن و چنان عضله سازی ای توی بدنم شروع شد که نگو. من توی چند ماه از 54 کیلو رسیدم به 70 کیلو. 70 کیلو عضله خشک و خوشگل. الان هم صورت و چهره زیبایی دارم و هم اندام زیبا.حالا اگر توی همه مسائل اینطور متعهد به قانون باشم، توی همه جنبه های زندگی، قانون همین قدر جواب میده و بهتر و بهتر میشم.
Ali reza nasabiتوی مجامع علمی کسی که استاد تمام باشد بهش میگن پروفسور و استاد عباس منش برای من پروفسور عباس منش است. چون آموزشهای استاد، تغییراتی رو در من بوجود آورده که هیج مرکز آموزشی ای به آدم یاد نداده و نمی دهد.
استاد من مسیر تغییر رو از فایلهای هدیه شما شروع کردم. آموزش های شما رو گوش می دادم، نت برداری می کردم، تمرین می کردم و عمل به این آموزش ها کم کم مسیر ذهنم رو عوض کرد و درآمدم به اندازه تغییرات شخصیتی ام رشد کرده. الان یعنی سال 1402، درآمد من به ماهی 50 میلیون تومان رسیده. در یک سال گذشته، 200 گرم شمش طلا، پس انداز کردم و با خودم گفتم: علیرضا الان موقع خرید دوره روانشناسی ثروت 1 رسیده. روی دکمه \"مرا به سوی نشانه ام هدایت کن\" کلیک کردم و به فایلی هدایت شدم که در مورد رسیدن به آزادی مالی، مکانی و زمانی صحبت می کرد و مطمئن شدم که وقت خرید دوره روانشناسی ثروت 1 و ادامه مسیر با آموزش های این دوره است.
فیروزه محسنیاستاد عزیز بسیار سپاسگزارم که دوره عالی کشف قوانین زندگی را تولید کردید. این دوره شروع زندگی جدید برای من بوده.من با این دوره یاد گرفتم چطوری خواسته هام رو کدنویسی کنم و اونا رو محقق کنم. یاد گرفتم سپاسگزارم باشم. یاد گرفتم قدم بردارم و به هدایت های خداوند عمل کنم و مهم تر از همه، به خداوند اعتماد کنم و تسلیم جریان هدایت باشم. یکی از معجزات عمل به تمرینات این دوره برای من این بود که:مدت 2/5 سال بود که من به شدت دنبال انتقالی از شهرستان به تهران بودم واز طرف مبدا با این درخواست موافقت نمی شد و من در ماموریت مانده بودم. تا اینکه وارد دوره کشف قوانین زندگی شدم و با جدیت تمرکزم رو گذاشتم روی عمل به آموزه ها و تمرینات این دوره. بعد از مدتی بدون اینکه من هیچ کار خاص یا پیگیری ای درباره انتقالیم داشته باشم، از مبدا با من تماس گرفتند و تلفنی خبر موافقت با انتقالی من رو بهم خبر دادند. انگار خداوند خودش کارهای انتقالی رو برام انجام داده بود. بقیه کارهای اداری هم خود به خود انجام شد. این فقط یکی از برکات عمل به آموزه های دوره کشف قوانین است و من متعهدم تا همیشه آموزه های این دوره رو مرور کنم و در زندگیم بکار ببندم. از این به بعد هم می خوام با استفاده بهتر از آگاهی های این دوره، زندگی سراسر شادی و لذت و احساس خوب و تحقق اهدافم رو اونم از سرراست ترین مسیر داشته باشم.
علیرضا بهادریمن در چکاپ فرکانسی قدم 12 ام به سوالات شما جواب دادم و جواب های قدم 12 را با جواب هایم در شروع 12 قدم و قدم اول مقایسه کردم و می خواهم تغییرات و پیشرفت هایم در این 12 قدم، در زندگیم بنویسم و اول توضیح دهم انجام چه تمرین هایی به چه شکل باعث شد تا این نتایج حاصل شود. مهم ترین خواسته من، رشد وضعیت مالی بود. قبل از ورود به 12 قدم فایل \\\"چگونه در عرض یک سال درآمد خود را چند برابر کنیم\\\" را گوش دادم، نت برداری کردم و تعهد دادم تا درآمدم را 3 برابر کنم. سعی کردم به تک تک آموزه ها عمل کنم. هرچند در طی کار کردن با آموزه ها، نجواهای ذهنم هم زیاد بود که مرتب به من می گفت: تو چند ساله داره کار می کنی و حتی یک 1000 تومان هم حقوقت رو اضافه نکردند، چطور می خواهی حقوقت رو 3 برابر کنی. اما این آموزه ها به من یاد می داد که چطور به خدای یکتا ایمان داشته باشم و ادامه دهم.اتفاقی که افتاد، بعد از 20 روز از کارم اخراج شدم. اون زمان من در یک مغازه پروتئینی در شهرستان کار میکردم. وقتی این اتفاق رخ داد، حرفهای استاد رو توی ذهنم تکرار می کردم که می گفت: وقتی در مسیر درست حرکت میکنی هر اتفاقی که بیفتد به صلاح شماست و میخواهد شما را به خواسته هایتان برساند. من گفته های استاد را باور کرده بودم و به خودم یادآوری می کردم و این یادآوری ها، ایمان من را بیشتر می کرد. به همین دلیل بدون هیچ ترس و تردیدی بر این تمرکز کردم که این اتفاق به من وقت بیشتری داده تا بهتر روی خودم کار کنم و بعد هدایت شدم از اون شهر به مشهد مهاجرت کنم و به صورت کاملا هدایتی و معجزه آسا که در کامنت های قبلی داستانش را گفته ام، صاحب یک مغازه شدم. کل سرمایه من 50 میلیون بود و با توکل به خدا شروع کردم و بعد وارد دوره 12 قدم شدم. 12 قدم مکمل پیشرفت من شد. آموزه های این دوره باعث شد در لحظات نجواهای ذهن، بتوانم ذهنم را کنترل کنم و افسار آن را بدست بگیرم. با هر قدم از 12 قدم، رشد و پیشرفت من سریعتر و سریعتر میشد.اول از همه با تمرین ستاره قطبی شروع کردم و طبق توضیحات استاد، از خواسته های کوچک شروع کردم تا آرام آرام ظرف وجودی من بزرگتر شد و نتایج نیز بیشتر و بیشتر شد. من طبق توضیحات جلسات تمرین ستاره قطبی، از خداوند درخواست میکردم و خداوند نیز اجابت میکرد و من سپاسگزاری می کردم و این سیکل هر روز ادامه داشت و هر بار نه تنها نتایج بیشتر می شد بلکه اعتماد به نفس و انگیزه من برای بهتر عمل کردن، بیشتر می شد. هر روز بیشتر تشنه کار کردن روی خودم میشدم. هدف من این بود که با 12 قدم از نظر مالی رشد کنم اما من در همه ی زمینه ها رشد کردم. انگار تمام جنبه های زندگی به هم وصل بودند که با کار کردن روی خودم، همه جنبه های زندگی ام رشد کردند.هر روز جلسات باور ساز خصوصاً جلساتی که نحوه ایجاد باورهای قدرتمندکننده را توضیح می داد را تکرار میکردم به گونه ای که آن باورهای قدرتمندکننده، جزئی از وجودم شده بود.در هر لحظه جلسات دوره را گوش میکردم و نکته برداری میکردم.اتاق خوابم، مغازه ام، حتی سرویسهای منزلم پر از برگه های بزرگ از سوالاتی بود که چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. چون من خودم را میشناختم و مب دانیت که اگر این آگاهی ها را هر روز به خودم یادآوری نکنم، فراموش می کنم و به شیوه قبلی بر می گردم. به خاطر این استمرار، هر روز نگران و ناراحتی هایم کمتر میشد چون ایمان و توکلم در عمل بیشتر میشد و تمام هدفم فقط کار کردن روی خودم و درونم بود. کم کم ارتباط های خوبی با مشتری هایم پیدا کردمدر تمام مدت آموزش با دوره 12 قدم، من سعی کرده ام باورهای محدود کننده قبلی را کنار بگذارم و با عمل به آموزه ها و تمرینات دوره 12 قدم، باورهای قدرتمندکننده بسازم. این سبب شد تا آرام آرام باور به فراوانی در ذهن من شکل بگیرد و این باور که: من خالق زندگی خودم هستم و میتوانم هر آنچه را که میخواهم خلق کنم، در ذهن من رشد کند. این باور باعث شد به دنبال آرزوهای خودم بروم. چون درک کردم هیچ محدودیتی نیست و من آزادم تا هر گونه بخواهم زندگیم را تغییر دهم. به نسبت تغییراتی که در درونم ایجاد کردم، نتایج بیرونی من نیز بیشتر می شد. هدف من این بود که اوضاع مالی ام بهتر شود اما با کار کردن روی 12 قدم، همه ی جنبه های زندگی من رشد کرد چون من از درون رشد کردم.در جنبه مالی، در شروع قدم اول، پس اندازم صفر بود و در پایان قدم 12، مبلغ 250 میلیون تومان پول نقد دارم؛در شروع قدم اول، 90 میلیون تومان بدهکار بودم و در پایان قدم 12، هیچ بدهی ندارم؛در شروع قدم اول، میزان سرمایه کاری من حدود 50 میلیون تومان اجناس مغازه ام بود و در پایان قدم 12 ام، سرمایه مغازه من به 5 برابر رسیده است؛در شروع قدم اول، توانایی خرید من بسیار کم بود در پایان قدم 12 ام، توانایی خریدم 50 برابر بیشتر شده است؛سود خالص (درآمد) ماهیانه من در شروع قدم اول 5 میلیون تومان بود و در پایان قدم 12 ام، درآمد ماهیانه من (سود خالص) بیش از 14 برابر رشد کرده است؛در جنبه روابط، در شروع قدم اول، رابطه ام با همسرم از خط قرمز رد شده بود و حرمت و احترام از بین رفته بود. بعد از قدم 12 ام و کار کردن روی خودم، رابطه ام به شکل تغییر کرده که الان عاشق و دیوانه یکدیگر هستیم اما بدون وابستگی.در سایر روابطم، در شروع قدم اول، تو روابطم میخواستم پاچه همه رو بگیرم. کاملا منزوی و تنها شده بودم اما الان و در پایان قدم 12 ام کلی دوست هم مدار و هم فرکانس دارم که اوقات خوشی با هم داریم.
در شروع قدم اول، روزم با بدترین شرایط احساسی شروع میشد و پیامد این احساس بد هم اتفاقات بد و بدتر بود. شب هم با گند ترین حالت احساسی تموم میشد و این روند همواره تکرار می شد. اما در پایان قدم 12 ام، الان روز من با لبخند و شادی شروع میشه و طی روز فقط اتفاقات خوب رو میبینم و شب با دنیایی از احساس سپاسگزاری و احساس خوب تموم میشه.
استاد عزیزم، این زندگی رویایی رو تو خواب هم نمی دیدم اما الان دارم زندگیش می کنم. عمل به آموزه های شما منو توحیدی و یکتا پرست کرده و متعاقب اون هم نعمت و خوشبختی به زندگیم سرازیر شده. من یاد گرفتم که راحت خودم رو به جریان هدایت بسپرم. راحت توکل می کنم. احساس میکنم خداوند همه مسیرها رو برایم مهیا کرده تا فقط شاد باشم و از زندگیم لذت ببرم.
حنان دریسمن قدم اول و دوم از دوره 12 قدم رو خریدم. همسرم نیز در کنار من، شروع به استفاده از آگاهی های این دوره کرد. به جلسات گوش می داد و تمرینات رو انجام می داد. درآمد همسرم با عمل به آگاهی های قدم اول، در همین مدت کوتاه، از ماهی 16 میلیون به 26 میلیون رسیده. این نتیجه ی همسرم برای من مثل یک معجزه بود و ایمان من رو به آگاهی های این دوره 1000 برابر کرده.خداروشکر میکنم که تواین مسیر قرار گرفتم و دارم از درک و عمل به این آگاهی ها بسیار لذت میبرم. برای خودم هدفی رو در نظر گرفتم و دارم با تمرکز روی اون کار می کنم.
ابوالفضلسلام خدمت استاد
میخواهم ردپایی از خودم بگذارم و بخشی از نتایجم رو از عمل به آگاهی های دوره 12 قدم تا این قدم، بنویسم.میزان پس اندازم حدودا 6 برابر شده؛
درآمدم تقریبا 3 برابر شده و کارم راحت تر شده و بدون بالاسری؛
نصف بدهی هام رو پرداخت کردم؛
توانایی خریدم از خرید تخم مرغ به جایی رسیده که امروز میتوانم برای خودم لباس و کلی میوه بخرم؛
هزینه های غیرمترقبه زندگیم قریبا صفر شده؛
امید به آینده ام تبدیل شده به یقین به روزهای خوب آینده؛
میزان مراجعه ام به دکتر تقریبا به صفر رسیده؛
روابط با همکارانم به شکل جادویی عالی شده؛
احساس گناهم تقریبا به صفر رسیده؛
خداوند رو هر لحظه زندگیم حس میکنم؛وقتی این نتایج رو مرور کردم به خودم گفتم: خدایا شکرت. منی که تونستم تا الان اینقدر تغییر در زندگیم ایجاد کنم، خدا می دونه که با ادامه مسیر چه اتفاقات عالی ای رو برای خودم رقم بزنم. خدایا شکرت.
مهری اکبریاگر واحد شادی، سلامتی، روابط عالی و وضعیت مالی مناسب رو 100 در نظر بگیریم، قبل از کار کردن روی خودم توسط آموزش های استاد، نمره من زیر 0 و منفی 100 بودم و الان به لطف مداومت در این مسیر، رسیدم به مثبت 50وقتی کار با آموزش های استاد رو شروع کردم، درآمد من صفر بود، خونه دار بودم و دلم میخواست ی زن فعال باشم. شروع کردم با آموزش های استاد، روی افکارم و باورهام کار کردن. طولی نکشید که به طرز باورنکردنی ای یکی از دوستانم بهم زنگ زد و گفت من میخوام از این شهر برم. اگه دوست داری بیا اموزشت بدم و شغل من و اعتبار من مال تو. اون زمان من هیچ درآمدی نداشتم و مسیر رو ادامه دادم. الان بهترین شغل و درآمد رو دارم.درآمدم به 50 میلیون تومان در ماه رسیده و استقلال مالی و فکری دارم؛رابطه ی عاشقانه با همسرم و فرزندانم دارم؛مهمتر از همه، با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، بعد از 12 سال درگیری بیماری سرطان، شفای کامل پیدا کرده ام و به لطفا الله مهربان و آموزش های استاد عزیزم، پر انرژی و شادم.چیزی که باعث نتایج من شده، درست کار کردن و وقت گذاشتن روی آموزش های دوره بوده، تمرکز روی خواسته هام و کار کردن روی عزت نفسم بوده. من عاشق صدای استاد هستم. عاشق کار کردن روی خودم، پیدا کردن ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای مخرب و جایگزین کردن اونها با باورهای قدرتمند کننده جدید هستم.خدایا ممنونم که اگه 38 سال زندگی رو نفهمیدم، اما این سه سال که وارد خانواده ی صمیمی عباس منش شدم و به این آگاهی های عمل می کنم، دارم به تک تک آرزوهام میرسم و طعم خوشبختی رو با تمام وجودم می چشم. طعم آرامش و دیدن خدا در هر لحظه. خدارو شکر میکنم بابت مسیری که توسط استاد سر راه من قرار داده و زندگی من رو دگرگون کرد.
فاطمه آقاعلی گلمن مشکلی داشتم و یکبار در جلسه دوم دوره کشف قوانین زندگی کامنت گذاشتم و از دوستانی که مثل من آن مشکل را داشته بودند، برای حل آن کمک خواستم. یک خانم به کامنت من جواب داد و راهکار خودش رو درباره شیوه کمک گرفتن از دوره کشف قوانین زندگی برای حل مشکلش گفت و از من خواست تا تمرین کدنویسی این دوره رو به صورت منظم انجام بدم. من هم به شیوه این خانم عمل کردم و متعهد شدم که تمرین کد نویسی رو به مدت دو دوره 30 روزه یعنی 60 روز انجام بدم و با تمرکز روی جلسات بعدی دوره کار کنم. به مدت 3 هفته روی جلسه دوم و تمرینات این جلسه کار می کردم. این جلسات مربوط هست به شناسایی ترمزهای مخفی ذهن در برابر خواسته ها. هر روز به کمک این جلسه، بیشتر از قبل ترمزهای خودم رو پیدا می کردم و تمرین کد نویسی رو هم انجام می دادم.دقیقاً روز 30 ام از تمرین کدنویسی، من ترمز خیلی مخفی ای رو در رابطه با آن مشکل پیدا کردم و فردای اون روز که شروع « 30 روز دوم» از تمرین کدنویسی من بود، خواسته ام اجابت شد و مشکلی که 3 ماه با آن کلنجار می رفتم، حل شد.به قول استاد وقتی ترمز رو می شناسی و بر می داری، خیلی سریع و بدون هیچ وقفه ای به خواسته می رسی. من از زمان شروع دوره، هنوز به جلسه سوم نرفتم و فقط روی جلسه اول و دوم کار کردم که این تمرینات مربوط به همین دو جلسه اول است و باعث شد به خواسته ام برسم.اول از همه از خداوند سپاسگزارم که مشکل منو حل کرد و دوم از استاد و مریم جان به خاطر این دوره فوق العاده سپاسگزارم که به دانشجویان آموزش های لازم رو میدن که چطور ترمزهای مخفی ذهن رو بشناسن و چطور باورهای خود رو تغییر بدهند و راحت و در هر زمینه بتونن به چالش ها غلبه کنند و رشد کنند.
سلام استاد
گفته بودین که باور کمبود کجاها توی زندگیتون هست میدنم که خیلی خیلی وجود داره ولی چند تاش که تونستم پیدا کنم من خیاط هستم وهمیشه میخاستم که یکی کمکی داشته باشم ولی باورم این بود که خیاط خوب نیست اگرم باشهاگر خیاط بگیرم حقوقش رو چه جوری بدم اگر درامد کافی نداشته باشم یا مثلا ایده به ذهنم میومد یه رگال لباس تولید کنم مشتری هام که میان از رگال هم دیدن کنن وبفروشم دوباره فکر منفی میومد که اگر فروش نره چی رودستت بمونه چی وهمین ترس باعث شده که هیچ وقت قدمی برندارم
وبابت اینکه گفتین باچه مساعلی روبرو شدید که فکر میکردین راه حلی نداره من با پسرم که الان پونزده ساله خیلی بحث میکریم فکر میکردم میتونم کنترل کنم وبعضی وقتا دیگه اینقد عاجز میشدم تو خلوتم گریه میکردم یروز از خدا خاستم که کمکم کنه همون روزا بود که خواهرم یه کلاسی رو معرفی کرد که برای فرزند پروری بود اونجا بود که فهمیدم مشکل پسرم نبوده خودم بودم با افکار منفی که ممنتوم میگرفتن منو با پسرم دذگیر میکرد واز من بعد از اون چند جلسه کلاس نه تنها دیگه با پسرم درگیر نبودم بلکه باهم دوستو رفیق هم شدیم الان همه چی رو میاد برام تعریف میکنه در صورتی که قبلا اگر میپرسیدم هم چیزی نمیگفت الان خودش میاد بغلم میکنه بوسم میکنه
یوقتایی که صداشو بلند مبکنه میاد معذرت خاهی میکنه
این اولین دوره ای هست که ازتون گرفتم امیدوارم به دستاورهای بزرگتری برسم وبیام باهاتون در میون بزارم بازم ممنون
سلام خدای جانم
سلام استاد عزیزم ودوستان مهربونم
من دیروز فایل دوم استاد رو گوش دادم در مورد راحت کارها براشون انجام میشه وبا هدایت پیش میرن دیروز تصادف کرده بود همسرم خداروشکر اتفاق بدی نیافتاده بود مقصرم نبودن رفته بودن بیمه اونجا کروکی ازشون خواستن وهمسرم رو 4تاکلانتری فرستاده بودن دنبال کروکی هر جا روفته بود جای دیگه ایی رو گفته بودن بره و…کلی درد سر داشتن دیروز
حالا امروز همسرم وقت نداشت بره سرکار بود به من گفت برم کروکی رو بگیرم به خیال خودمون کلانتری مورد نظر رو پیدا کرده بودیم گفت برو اونجا بگیرش منم رفتم گفتن سرهنگ فلانی اینجا نیست برو فلان کلانتری بازم یه جای دیگه منم تو دلم گفتم چرا این جوری شد من برا نیم ساعت مرخصی گرفتم نکنه خیلی طول بکشه منو الکی این ور واون ور بفرستن بعد یاد حرف استاد افتادم گفتم خدایا منو هدایتم کن من به راحت ترین راه بتونم کارمو انجام بدم برم خیلی سریع کارم راه بیافته و…بعد به گروهبان گفتم آدرس رو تو نشان برام من علامت بزن با همون مسیر یاب برم چون من اونجارو بلد نبودم وقتی که به مقصد رسیدم دیدم تو اون منطقه اصلا کلانتری وجود نداره از یه آقایی پرسیدم این خیابون کلانتری هست منو اینجا فرستادن ایشونم خیلی آدم مطلعی بود گفتن نه اصلا کلانتری نداره واون کلانتری که گفته بودن بهم گفت که خیلی از اینجا دوره و….
بعد کلی راهنمایی کرد که کروکی فلان بگیری اگه دست نویس کردن بیمه قبول نمیکنه وووو
بعد رفتن منم با ماشین راه افتادم دیدم این آقا به سمت ماشین من میاد منم نگه داشتم گفتن این خیابون یه طرفه س تهش از اینجا نمیتونی دور بزنی یه راهنمایی رانندگی هم چند تا کوچه بالاتر هست اگه بری از اونا بپرسی چون اداره کل شونه بهتر راهنماییت میکنن آدرس داد منم رفتم خیلی راحت پیداش کردم رفتم پرسیدم فلان جا تصادف کردیم و…کجا برم آدرس قبلی رو بهم دادن گفتم اونجا رفتم یه کلانتری دیگه روگفتن سرهنگ فلانی اینو که گفتم گفتن سرهنگ اینجاس در رو باز کردن بیا تو من شوکه شده بودم چون فقط رفته بودم آدرس بپرسم که کدوم کلانتری برم
همون جا کروکی رو بهم دادن راحت وآسان خداروشکر انقدر ذوق زده شدم از این اتفاق که نمیتونم براتون توصیفش کنم اشکم دراومد که ببین استاد میگفت این طوری شد هدایت خواستم کارها برام آسون شد منم کارم آسون پیش رفت خداروشکر من اینو معجزه میدیدم واقعا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم انشاءالله
دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم
حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم میکنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)
اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..
گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم
گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم
و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .
و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم
وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر
همه ی ترسام خلاص میشم استاد
همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان میکنه به اذن الله
اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم
و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم
حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم
هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب
شکسته ی منو داد
من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی
( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد
تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..
و هربار اشتباهات جدید
حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد
آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم
تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر
بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم
به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم انشاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم
اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله
به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود
خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم
یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم
و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه
لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم
خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم
و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره
ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت
به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم
و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم
آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم
اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش
اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه
همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق میکنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست
وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمیدونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت میبردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت میبردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمیدونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمیدونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم
الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار
زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم
خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین
سلام به استاد عزیزم
خدای مهربانم هرچه دارم ازتودارم
من اصلا یک درصد فکر نمیکردم بتونم تا قبل از زمان تخفیف دوره رو بخرم بصورت ناگهانی
البته چند وقتی هست که همسرم در برنامه های استاده وخیلی تمایل به خرید این دوره داشت همش میگفت یه جوری این دوره رو بخریم قبل از عید توسط یکی از دوستان غرفه روسری زدیم وخداروشکر پول دوره برامون جفت و جور شد حتی چند برابرش ….وتمام مخارج عیدمون رسید نزدیک به 10میلیون عیدی سوغات بردم اصلا فکرشو نمیکردم ..ایام عید کلی بهم خوش گذشت ….مادر شوهرم کلی بهمون سوغات داد البته مادر شوهرم زنی دست ودلبازن ….وخداروشکر نتایج دارن میان اینها رو داشته باشین تا نتایج بیشتر رو هم بیام بنویسم
سلام خدای جانم مهربان ترینم عزیزم هادی ام هستی ام آرامشم خدای زیبایم خدای رحمانم رحیمم سخائم ستارم
وسلام ودرود بر استاد عزیزم خیلی خیلی دوستون دارم برام خیلی باارزشینخداروشکر خدا منو به سمت شما هدایت کرد
خواستم تو دفتر یادداشتم اینو بنویسم ولی حسم گفت بیام واینجا بنویسم
بنویسم وتقاضای هدایت کنم از خدای عزیزم برای کسب وکاری که میخوام راه بندازم شروع کنم خدایا مدرسم باش هدایتم کن چطور شروع کنم کجا برم چه چیزهایی بخرم خودت کمکم کن تایم خالی برام باز کن من با آرامش و وقت کافی بتونم کارمو شروع کنم
این رو به عنوان یه رد پا برای خودم گذاشتم توکل علی الله
به نام خدای مهربانم خدای خوب و قدرتمندم
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم سلام به دوستان همفرکانسم
این روزها با اینکه هنوز نتونستم دوره رو تهیه کنم
اما متوجه شدم به خداوند خیلی نزدیک تر شدم
و راحت تر خواسته هامو میخوام و بهم داده میشه
و الان اومدم کامنتها رو بخونم چقدر قشنگ نوشتن دوستانم من فدای شما بشم
خیلی خوشحالم که نتایج عالی گرفتین در این مدت کم
بعضی از دوستان گفتن بعد از دو یا سه جلسه تمرین حل کردن نتایج عالی رو گرفتن خب خیلی خوبه
این مشخص میکنه چقدر دوره مهمیه چقدر بازخورد گرفتن دوستان
چقدر تلاش ذهنیشون بالا بوده و برای من درس داره که روی هر دوره ای تمرکزی کار کنی پاسخ مثبت میده تحسینتون میکنم مرحبا مرحبا
خدارو شکر میکنم برای داشتن همچین استادی و همچین دوستانی الهی شکرت سپاسگزارتم
خوش باش که هر که راز داند
داند که خوشی خوشی کشاند
شاد و سلامت و ثروتمند باشین
به نام خداوند قادر مطلق خدایی که این روزا اینقدر باهاش صمیمی شدم که هر لحظه دارم باهاش حرف میزنم
خدایی غیر از خدایی که قبلاً می شناختمش
الان هم اومدم نتایج شما دوستان عزیزم رو برای اولین بار توی این قسمت از سایت بخونم ،که خدا یهویی بهم گفت تو هم بنویس
بنویس که همه باور کنن اگه با من رفیق بشن دیگه نگران هیچی نمیشین.،من میگم چی کار کنن که چرخ زندگی شون روان بشه
به خدا الان که دارم مینویسم اشک از چشمام سرازیره .
نه از ناراحتی بلکه از سر شوق که چنین خدایی داشتم و ازش بی خبر بودم.
تازه منی که خیلی ادعای خداشناسی و این حرفا رو داشتم.
برای همه مادر بودم برا خودم زن بابا
از بس باورهای خراب تو ذهنم بود
باور این که خدا دعاهای منو در حق دیگران چقدر زود جواب میده ولی برای خودم نه
همه ازم التماس دعا داشتم و منم به خدا میگفتم تو که خیلی مهربونه حاجتشون رو بده و جالب این که همه به حاجتشون میرسیدن و البته وصد البته این به خاطر باور خودشون بود که جواب میگرفتن نه به خاطر دعای من
و
من اینو میدونستم و به روی خودم نیاوردم.
و
به خودم میگفتم چون خدا خیلی دوستم داره
هی میخواد ازش التماس کنم برای گرفتن حاجت خودم
و
با خودم میگفتم هر چه بیشتر دارم اذیت میشم
پس جایگاه بهتری پیش خدا دارم
پس اگه اینجا نشد حتما اون دنیا برام بهتره
و
این هم یه باور مخرب دیگه و
هزاران باور دیگه که به خدا میچسپوندم
البته که این باور در جامعه آیی که بودم تاثیر گرفته بودم و در خودم تقویت کرده بودم متاسفانه.
اما خدای درون الانم کجا و اون خدا کجا
که هر لحظه داره منو هدایت می کنه به بهترین راه ها ،
و این رو مدیون آموزش های استاد عزیزم میدونم.
که زندگی منو عوض کرده از هر لحاظ.
خدایا شکرت
همیشه با خودم میگم استاد عزیزم تو که دراستان من در صد کیلومتر متری من سالها زندگی کردی و آغاز تغییرت از اون جا بود
چرا امن
من این همه دیر با شما آشنا شدم.
از فایلهای رایگان که ارزش میلیاردی دارن شروع کردیم و الا با دوازده قدم داریم رو به جلو پیش میریم چ بیشتر از چیزی که میشنوم دارم به گفته های استاد عمل می کنم.
به هر حال خدا را هزاران بار شکر از بودن در کنار شما و این دوستان عزیز و خصوصاً عزیز دلت مریم جان که هر روز با دیدن زندگی پر بهشت دارم در بهشت افکارم زندگی میکنم.
از لحاظ روابط با همسرم که عالی شده و تا قبل از این که ایشون واقعا یه آدم دیگه آیی شده
ما هر روز زندگی در بهشت رو با هم میبینم و این همه فراوانی و عشق رو از بودن با شما تجربه می کنیم .
فایلهای توحیدی استاد عزیزم انقلابی در ما به وجود آورده که الان با قدرت و یقین به هدایت الله با دست خالی و به صورت تکاملی طی مدت یک سال اخیر داریم کاری رو برای اولین بار شروع می کنیم که
خدا خودش بهم الهام کرده و مجوزش رو هم خودش داده و مطمئن هستم به بهترین شکل پیش میره و ما رو به ثروت و روزی به غیر حساب میرسونه.
در هر حال اینو به دوستان گلم خواستم بگم که هر طوری تو خدا رو توی ذهنت بسازید همون رو می بینی .
من الان یه جوری باهاش رفیق شدم که دوست ندارم وقتم رو پیش کسی دیگه ایی بذارم.
من الان هر چه ازش بخوام بهم میده
و
مهم تر از همه رفاقت با خودشه .
حال خوب بودن با خودش.
دورت بگردم خدای ارحم الراحمین.
ممنون از شما دوستان عزیزم که کامنت منو خوندید و باور کردید هم حرفای منو
هم خدای درون وجود خودت رو
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند باشید.
سلام به خدای مهربانم سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز استاد عزیز من و همسرم 4 ماهه که با فایل های شما اشنا شدیم در اصل خدا مارو هدایت کرد به سمت این فایل ها ولی تو این 4 ماه اندازه ی یک سال من رو خودم کار کردم جوری که صبح که از خواب پامیشدم فقط تو گوشم صحبت های شما بود تا شب که میرم بخوابم یعنی جوری شده که من تو خونه موقع کار تو ماشین تو مهمونی تو خرید هر جا که باشم دارم از صحبت های شما استفاده میکنم من و همسرم خیییلی خوشحال و خوشبختیم که با شما اشنا شدیم و این هم از لطف خداس تو این 4 ماه خیلی چیزا تغیر کرده هم رابطه ی عاطفی ما هم سلامتیمون هم ارامشون هم نعمتهامون ما یه دختر 15 ساله داریم بعد از شنیدن صحبت های شما برای خودش دفتر شکر کزاری و دفتر هدف گزاری درست کرده و من خیلی خوشحالم که شما استاد عزیز مانند یه نور پاک وارد زندگی ما شدید و خیلی شیرین و دوست داشتنی مارو هدایت میکنید خدایا هزارررران بار شکر برای وجود خودت برای وجود استاد عزیز برای اینکه من و خانواده ام لایق این هدایت شده ایم ما هر روز بیشتر و بیشتر تلاش میکنیم تا به بهترین خودمون تبدیل بشیم ممنونم از شما استاد عزیز شما نور الهی هستید برای روشن کردن زندگی دیگران خوش به سعادت شما و خوش به حال ما که شمارو داریم خدارا سپاس برای این لحظه و هر لحظه به امید موفقیت بیشتر و بیشتر خدایا شکرت
داستان هدایت میرسه به زمستان 1401.زمانی که در شرایط روحی و مالی خیلی بدی قرار داشتم .دو ماه شده بود که پدر نازنینم رو از دست داده بودم و پذیرش نبودش برام غیرممکن بود. غمی که به اندازه ده سال پیرتر شدم .چون وابستگی شدیدی به پدرم داشتم و یجورایی بابایی تمرین آدم خانواده مون بودم. بابرادرم که با آموزشهای شما کلی نتیجه گرفته بود و باهم از لحاظ روحی نزدیکیم . داداشم پیشنهاد داد که باید از خانه بزنی بیرون و یه کاری رو شروع کنی منم که تنها داراییم یه پراید بود تصمیم گرفتم باهاش کار کنم تا هم کمی وضعیت مالی مون بهتر بشه و هم وضعیت روحیم. خلاصه شروع کارم شد شروع آموزشهام . سابقه عضویت من به خیلی قبلتر برمیگرده و دلیلشم اینه که برادرم خارج از ایران زندگی میکنه و من این پروفایل رو برای ایشون ایجاد کردم و چندتا از دوره های شما رو با پول خودش خریدم .و اگه به خیلی قبلتر برگردم من برای اولین بار سال 94 یه فایل از شما دیدم فقط اون تی شرت قرمز رنگ و فضای سبز شمال که اونجا فایل ضبط شده بود یادمه ولی تو مدار دریافت آگاهی نبودم و از حرفا تون هیچی یادم نیست فقط حس خوبی که به من داده بود باعث شد که اسم تون تو ذهنم بمونه . خلاصه من همزمان با کارکردن با پرایدم شروع کردم فایلهای عزت نفس رو که برای برادرم خریده بودم با اجازه خودش گوش دادن . 6 ماه فقط عزت نفس گوش دادم. تو اون 6 ماه به لطف خدا و آموزشها اولاً پذیرشم در مورد از دست دادن پدرم رفت بالا. دوماً اعتماد به نفس من خیلی تقویت شد و من چالش هایی که در مورد شغلم پیش آمده بود با تکیه بر آموزه های عزت نفس پشت سر گذاشتم و همه بدهی هامون پرداخت کردم .بعد از اون چندین ماه فایل های رایگان رو استفاده کردم .استاد من با فایلهای توحیدی خدایی در درونم پیدا کردم که رفیق منه و من هر لحظه من در آغوش امن او هستم و این آرامش درونم شروع تحول من بود.ماشینمو عوض کردم و از لحاظ مالی به اندازه تمام 35 سال عمرم پس انداز کردم و سرمایه جمع کردم و به لطف الله از اول سال 1403 من دوره قانون سلامتی رو استارت زدم .
در شروع دوره چربی خونم 485 . سردرد های تنشی و ضربه ای، افزایش وزن با دور کمر 94 و دور شکم 95 ، غده ای تیله مانند زیر بغلم ، کبد چرب و معده آندوسکوپی شده به دلیل خونریزی و و وزن 61 کیلو و چندین مشکل دیگه که جمعا 22 مورد من در شروع دوره نوشته بودم ولی الان در تاریخ 13 اسفند 1403 به لطف دوره قانون سلامتی چربی خونم کامل برطرف شده و منی که تا یادمه سر درد داشتم هیچگونه سردردی بعد از سه ماه که از دوره گذشت ندارم بدون حتی یه دونه قرص. اوایل دوره وسوسه میشدم که قرص بخورم ولی من خودمو متعهد کرده بودم که با شیوه قانون سلامتی ،سلامتی مو به دست بیارم .دور کمر الان 76و شکم 83،و وزن 48 کیلو خدا را شاهد میگیرم در این مدت حدود 1 سال که به شیوه قانون سلامتی زندگی کردم حتی حتی حتی یدونه قرص نخوردم و این به اعتماد به نفس داد. و انرژی باور نکردنی که حتی من تو18 سالگی اینقدر سالم و پر انرژی نبودم و استفاده از دوره عشق و مودت در روابط که عشق واقعی رو دارم تجربه میکنم عشق بدون وابستگی و در یک کلام مثل دوره نامزدی که همه میگن بهترین دوره مزدوجی هست ولی من با 8 سال زندگی مشترک دارم مثل دوران نامزدی زندگی میکنم . و الان شروع دوره بی نظیر هم جهت با جریان خداوند و نتایجی بعدا خواهم نوشت .
به نام خداوند بی همتا
سلام خدیجه جان ،واقعا تحسینتون میکنم به خاطر موفقیتها و پیشرفتی که کردید.
ازتون میخوام بپرسم که شما به چه روشی فایلها رو تمرین میکنیدوعمل میکنید ؟؟ که اینقدر نتایج خوب گرفتید.من با اینکه چندین سال است که روی خودم کار میکنم آنطور که باید نتیجه نگرفتم. از همه لحاظ پیشرفت آنچنان نگرفتم و اگر هم بوده یه دوره کوتاهبوده و دوباره به حالت قبل برمیگردم .
ممنون میشم تجربیات خودتون رو دراختیارمون بزارین.
در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمندو سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم
سلام به دوستان هم فرکانسی و خدیجه خانم عزیز،مدتها بود کامنت نذاشته بودم،الان با دیدن پیام شما یچیزی درونم گفت دست به قلم شم و بنویسم.
خدیجه عزیز من هم مثل شما درگیر سردرد های تنشی و میگرن عصبی هستم،که 12 ساله درگیرم کرده،هر شب باید دارو بخورم همیشه کیفام پره دارو هست،یخچال و کابینت های آشپزخونه
عین پیرزنای 80 ساله فقط با خودم دارو حمل میکنم اینور اونور،من 32 سالمه،الان نزدیک دو ماهه که سردردم یکباره شدید تر شده و حتی داروهای همیشگی خودم هم نتونستن ساکتش کنن،و حتی امروز هم نتونستم برم سرکار مرخصی گرفتم من دبیر هستم،الان یک ماهی بود که با خودم درگیر بودم قانون سلامتی رو بگیرم یا نه،میتونه این سردرد 12 ساله منو درمان بکنه یا نه،همش دو دل بودم،از خدا میخواستم یه نشونه یه پیام یه چیزی از تو سایت بهم نشون بده که دلم رو قرص کنه با خیال راحت قانون سلامتی رو تهیه کنم،تا اینکه امروز از صب تو سایت چرخیدم رفتم تو صفحات مربوط به کامنت های قانون سلامتی کلی اونجا کامنت خوندم وقتی چشمم افتاد به پیام دوست عزیزی که نوشته بود میگرن داشته و بعد از 20 روز عمل به قانون سلامتی بکل سردردش از بین رفته و خوبشده از شدت خوشحالی اشکم ریخت گفتم خدایا شکرت بالاخره جواب دو دل بودنم رو دادی،دیگه مصمم شدم همین هفته این دوره رو تهیه کنم،بعدش هم به پیام شما هدایت شدم بی نهایت خوشحال شدم خدارو سپاسگزاری کردم بابت این جوابی که از طریق دوستان عزیزی چون شما بهم داد.
خدایا ازت بینهایت سپاسگذارم،بابت جوابهای خوبی که از طریق کامنت های دوستانم بهم گفتی،باورم نمیشه چقدر خوشحالم خیالم راحت که دیگه میتونم با عمل به قانون سلامتی از شر این سردرد چندین ساله خلاص بشم.
استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگذارم بابت این دوره های فوق العاده هر چقدر از شما سپاسگذاری بکنم بازم کمه.
خیلی دوستتون دارم استاد جانم
عاشقتونم مریم عزیزم
دوستان هم فرکانسی من خیلی دوستتون دارم،نمیدونید با کامنت های شما چقدر از جواب سوالاتم پیدا میکنم.حالم خوب میشه
امشب این ساعت این لحظه خواستم این رد پارو از خودم بذارم تا بعد از تهیه قانون سلامتی و عمل به آموزه هاش بیام و مثل خدیجه عزیز با خوشحالی از نتایجم بنویسم از سلامتیم.
خدایااااااااااااا من عاشقتممممممم
شکررررررررررررررتتتتتتتتتت خدا
دوستدار شما=سحر
1404/1/18