م رمن تقریبا یک سال و نیم است که به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم. قبل از این دوره، من دچار مشکلات قند خون بالا، چربی خون بالا، شب ادراری، حساسیت به انواع ادویهجات، میگرنهای شدید و درد قلب، درد معده و مریضی های متعدد دیگه بودم.اما پس از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به لطف خدا و آموزش های استاد در این دوره، این مشکلاتم حل شد و کاملا خوب و سالم شده امم. حتی وزن من از 94 کیلوگرم به 71 کیلوگرم رسید.
یگانه بانواین چند روزه که دارم تغییرات زندگیم رو از زمان ورود به دوره احساس لیاقت بررسی و یادداشت می کنم، حتی خودم هم فکر نمیکردم که توی خیلی از زمینه ها، تا این حدّ تغییر کرده باشم.منی که قبل از دوره احساس لیاقت با هر تضادی دگرگون میشدم، اما الان اونقدر شخصیتم تغییر کرده که در زمان خیلی کوتاهی میتونم نجواهای ذهنمو کنترل کنم و به نفع خودم به دست بگیرم و به نتایج شگفت انگیزی برسم. در طول این دوره، بارها هدایای ارزشمندی دریافت کردم. همچنین از لحاظ مالی تغییرات خوبی داشتم. تا قبل از ورود به دوره احساس لیاقت، من تو زمینه ی روابط، اصلاً شرایط خوبی نداشتم. کلاً دلیل آشنایی من با استاد عباس منش و ورودم به سایت استاد نیز همین مسئله بود. همه خواسته و تلاش من در راستای بهبود روابطم بود و نتیجه شگفت انگیز من، بالاخره با عمل به آموزه های دوره احساس لیاقت اتفاق افتاد. این نتایج اونقدر شگفت انگیزه که بهتره از واژه معجزه استفاده کنم.روابط من به طرز عجیبی با خانواده ام، با دوستان و همکارانم عالی شده. شاید این قسمتش یکم مزاح باشه اما واقعاً توی این مدت انقدر از طرق مختلف من پیشنهاد ازدواج دریافت کردم که اصلا فرصت فکر کردن و جواب دادن بهشون رو ندارم. پیشنهاد هایی که بشدت به معیارهای من برای ازدواج نزدیکه.این نتایج به من ثابت کرده که به اندازه ای که من با عمل به آگاهی های این دوره، تونستم خودمو لایق بدونم، جهان این احساس ارزشمندی رو به طرق مختلف توی زندگیم منعکس کرده.
سعید صادق زادهدوره احساس لیاقت برای من یک شاهکار فوق العاده بود که به من کمک کرده تا بهتر روی خودم کار کنم. به خاطر این ریشه ای کار کردن روی شخصیم، تواننستم توانایی ها را در خودم پیدا کنم که همیشه در وجودم بوده اما به خاطر احساس عدم لیاقت، آنها را نمی دیدم و ارزشمند نمی دانستم. بخش خودشناسی این دوره نه تنها توانایی هایم را به من شناساند بلکه باورهای قدرتمند کننده ای در مورد خودم در وجود من ساخته که باعث شده:مهارت هایم را ارزشمند بدانم؛ به خودم و توانایی هایم ایمان داشته باشم و بهتر خودم را قبول کنم؛ به خدای خودم ایمان پیدا کنم و راحت تر از او طلب کنم؛ خودم را دیگر سرزنش نکن و حقیر ندانم؛ صرف نظر از میزان دارایی هایم، از درون احساس خود ارزشمندی دارم؛ کوچکترین بهبود هایم را می بینم و تحسین می کنم و… این تغییرات درونی، اعتماد به نفس من را بهتر و بیشتر کرده و در رشد کسب و کارم تاثیر فوق العاده ای گذاشته است. چون دیگر کارم را بی ارزش و کوچک نمی دانم؛ راحت تر می توانم توانایی هایم را بیان کنم و نه تنها از تخصص و مهارتم خجالت نمی کشم بلکه از آن کسب درآمد می کنم.از زمان ورود به دوره احساس لیاقت، به خاطر بازسازی احساس لیاقت درونی ام، در جمع دیگر حرف خودم را نمی خورم؛ به راحتی عقاید و نظراتم را بیان میکنم، ضمن اینکه بحث هم نمی کنم و در زمان لازم، به جای پر حرفی، بیشتر سکوت می کنم و به صحبت های دیگران در جمع گوش می دهم؛
الان بیشتر عمل کننده هستم تا اینکه فقط حرف بزنم؛ اگر اعتراض و یا صحبتی هم داشته باشم، خیلی راحت و بدون ترس از تایید نشدن، آن را بیان میکنم؛
اگر فردی به من اعتراض کند یا انتقاد کند، ناراحت نمی شوم و مثل قبل با تندی با او برخورد نمی کنم بلکه حرف او را می شنوم و به خاطر بازخودی که داده، از او تشکر می کنم؛ خیلی راحت تر به درخواست های نامعقول دیگران \"نه\" می گویم؛
خودم را واقعاً دوست دارم به گونه ای که در هنگام خطا یا اشتباه، خودم را درک می کنم و مثل قبل خودم سرزنش نمیکنم و نمی گویم: \"دوباره گند زدی\". بلکه خودم را آرام می کنم و واکنش هایم را کنترل می کنم.خودم را در عمل خالق زندگی ام می دانم. از زمان حضور در این دوره، حد و حدود خودم را بهتر می شناسم و دیگر دنبال اصلاح کردن دیگران نیستم چون پذیرفتم من توان تغییر دیگران را ندارم و فقط توان تغییر خودم را دارم. الان آرامش خودم اولویت بسیار بالایی برایم پیدا کرده؛ کمتر از کوره در می روم و عصبانی می شوم؛ با مسائل و چالش های زندگی خودم روبرو می شوم و به نسبت خوبی از عهده حل آنها بر می آیم؛ زندگی ام خیلی ساده تر شده؛ خیلی صبور تر شده ام؛ کمتر دیگران را قضاوت می کنم؛ وقتم برایم ارزش پیدا کرده و حاضر نیستم آن را بیهوده هدر دهم؛ کمتر پای صحبت های دیگران می نشینم و غیبت کردن و در مورد دیگری صحبت کردن دیگر برای من معنی ندارد؛
ساره امین آبادیاستاد جانم، من از وقتی که روی آگاهی های دوره 12 قدم کار می کنم، به درآمد رسیدم. درآمدم ابتدا از 1 میلیون تومان شروع شد و بعد رسید به 15 میلیون تومان و الان که یک سال از هدایت من به این دوره گذشته، رسیده به 50 میلیون تومان.منی که در شروع دوره، درآمد 1 میلیون تومان برام دور از ذهن بود، با آموزش های این دوره ذهنیتم کلا تغییر کرده. الان باورم این هست که: ورودی مالی بعدی من، قعطاً بیشتر میشه و جالبه که خیلی هم راحت و آسان انجام میشه. وقتی شما توی آموزش ها میگفتین درآمد بیشتر داشتن الزاما به معنی کار فیزیکی بیشتر نیست، قشنگ میفهمیدم و تصدیق میکردم و الان تجربه اش کرده ام. ساختن درآمد 50 میلیون تومانی الانم، برای من سخت تر از درآمد 15 تومنی قبلم نیست.
جواد بایرامیاستاد عزیزم، امکان نداره یه نفر دانشجوی دوره احساس لیاقت باشه که فقط و فقط با شنیدن آگاهی های این جلسات، تغییر رفتار جهان با خودش رو تجربه نکرده باشه، چه برسه به اینکه به این آگاهی عمل هم کنه. چون آموزه های این دوره به ذهنمون ورودی هایی از جنس احساس ارزشمندی و لیاقت می ده و بلافاصله رفتار جهان هم با ما تغییر می کنه.من به کمک جلسات خودشناسی این دوره، ایرادهای شخصیتی رو در وجودم شناسایی و ریشه یابی کردم که اگر فضل خداوند شامل حال من نمی شد و به این دوره هدایت نمی شدم، خدا میدونه زندگی با اون افکار و باورهای محدودکننده، چه شرایط بدی رو برام رقم می زد. همیشه جمله خودشناسی رو می شنیدم اما عملاً هیچ درکی نداشتم که خودشناسی باید به چه صورت انجام بشه. یکی از مهم ترین دستاوردهای عالی برای من و فکر کنم برای همه دانشجویان این دوره، بحث خودشناسی و خصوصاً شناسایی و درک گفتگوهای درونی مون بود. این موضوع نقطه عطف زندگی من و فکر می کنم برای همه دانشجویان این دوره بوده. مفهوم اساسی ای که تا اینجای زندگیم هیچ مکتبی، هیچ دانشگاهی، هیچ کتابی و هیچ استادی چنین لطفی رو در حق من نکرده بود که من رو با صداها و گفتگوهایی آشنا کنه که سالیان سال در ذهنم زده می شده و داشته کل زندگی من رو جهت دهی می کرده. استاد همین جا اعتراف می کنم تا قبل از این دوره، اصلا حواسم به گفتگوهای ذهنم نبود و درکی از این موضوع نداشتم. حواسم به رد و بدل شدن سوال و جواب هایی که در مغز شکل می گرفت، نبود. بحث نجواها و گفتگوهای ذهنی رو یه امر غیرارادی می دونستم و فکر می کردم اصلا تحت کنترل من نیست. باور نداشتم که این گفتگوها قابل هدایت شدن و جهت دهی هستند. کنترل ذهن در عمل رو بلد نبودم. اینکه آرامش قلبی از طریق کنترل ذهن انجام میشه رو بلد نبودم. قادر نبودم به ندای قلبم گوش کنم و مثل میلیون ها نفر دیگه، برگی در باد بودم. اما جلسات دوره احساس لیاقت به من یاد داد که چطور این کار رو در دست بگیرم و به من یاد داد که تقویت احساس خود ارزشمندی از کنترل ذهن شروع می شه و بدون کنترل ذهن، هدایت به سمت خداوند امکان پذیر نیست.یکی از دلایل درک عمیق این مفهوم این بود که قبل از این دوره، دانشجوی دوره کشف قوانین زندگی بودم. تمرینات این دوره مثل \"تمرین انتظارات مثبت داشتن\" و \"تمرین کد نویسی خواسته ها\" و چگونگی کم شدن فاصله فرکانسی ما با خواسته هامون به کمک احساس خوب و … در کنار آگاهی های تک تک جلسات، یک تغییر اساسی در گفتگوهای ذهنی من به سمت مثبت ایجاد کرد. به طوریکه تا قبل از این دوره به یاد ندارم که به محض بیدار شدن و چشم باز کردن، فکر مثبت و انگیزه دهنده ای توی ذهنم داشته باشم. اما خدا رو شکر به لطف آموزه های این دوره، به این توانایی دست پیدا کردم و الان از همون ثانیه های اول بیدار شدن، یک ذهنیت مثبت و خوشبین دارم که انتظار اتفاقات مثبت رو داره و به من انگیزه میده. از دیگر نتایج دوره احساس لیاقت برای من به صلح رسیدن با خودم هست. من قبلا رابطه خوبی با خودم نداشتم. حتی از جلوی آینه فراری بودم اما الان هر بار جلوی آینه می رم، بهترین لبخند رو تقدیم خودم می کنم و نکات مثبت خودم رو می بینم و تحسین می کنم. نتیجه این رابطه خوب با خودم، خودش رو در احترام بقیه نسبت به من داره نشون می ده. چنان اتفاقات جالب و لذت بخشی برام افتاده که خودم هم متعجب شدم و هم خرسند. از برخورد عالی مدیران و همکارانم تا برخورد عالی کادر آموزشی مدارس بچه ها، برخورد عالی راننده اسنپ، مکانیک، متصدی پمپ بنزین ، فروشنده ها ، فرزندانم و …شرایط به شکل کاملا جادویی به نفع من تغییر کرده. بچه هام کاملا دو روش رفتاری متفاوت رو درباره من و همسرم انجام می دهند. هر وقت سراغ من میان، با این جمله ها میان که: بابا ببخشید مزاحمت شدم… بابا میشه لطفا برام وقت بزاری و خیلی محترمانه درخواستشون رو مطرح میکنن. به خلوت من بسیار احترام می گذارند و خیلی عالی حرفهای من رو قبول می کنند. زمان هایی که من دارم روی خودم کار می کنم یا در حال مطالعه هستم، به شدت مراعات می کنند. اما در مورد مادرشون از این جمله ها استفاده نمی کنند و یک رفتار طلبکارانه ای با ایشان دارند. در حالیکه همسرم همیشه خودش رو فدای بچه ها می کنه . همه ی چیزهای خوب رو برای اونا می خواد، برای خودش تایمی رو اختصاص نمیده و فقط به فکر سرویس دادن به بچه هاست اما بچه ها این ها رو نمی بینن. به خاطر این تغییر رفتار بچه هام، خیلی خوب درک کردم که فرکانس خود ارزشمندی چقدر مهم و تاثیرگذار هست.من دانش، مهارت و سطح آگاهی خوبی دارم اما قبلا به هیچ وجه شهامت و جسارت عمل کردن به ایده هام رو نداشتم. در عرضه کردن توانایی هام به شدت مشکل داشتم. یه خلا درونی داشتم که اجازه وارد شدن به دل ترس هام رو نمی داد. اما ترکیب آموزش های این دوره با دوره کشف قوانین زندگی، برای من یک معجون بی نظیر بود تا هدایت ها و الهامات خداوند رو دریافت کنم. این منجر شد به بیرون آمدن از مسیر اشتباه ارزهای دیجیتال شد و هدایت شدم به مسیر خلق ارزش و پیدا کردن توانایی ها و استعدادهام.
جلساتی که در مورد عرضه کردن خودمون و توانمندی هامون صحبت کردید، انگار خداوند در حال صحبت با من بود . دقیقا نکاتی رو که لازم داشتم رو مطرح فرمودید. با شنیدن این صحبت ها و تکرار اونها ، تونستم به درجه ای از احساس لیاقت برسم که بتونم تا حد خوبی جلوی نجواها ذهنم رو بگیرم و خودباوری و جسارتی رو در خودم پیدا کردم که هیچ گاه به این حد از تواناییم حتی فکر هم نمی کردم. مخصوصا جلسه بی نظیری که فرمودید ، همین دانسته ها و دانش و مهارتی که داری برای شروع کار عالی هستند!
این جلسه حجت رو بر من تمام کرد و تازه فهمیدم که بابا ، من تو زمینه ای که علاقه دارم و تونستم نتایج عالی رو هم خودم خلق کنم ، برای شروع بسیار عالی و کافی است. فقط باید شروع کنم و مرتباً خودم رو بهبود بدم. این تغییر نگاه به توانایی هام باعث شده بازخوردهای متفاوتی رو توی محل کارم بگیرم. کارهایی که در اداره به من سپرده میشه و درخواست هایی که با اونا موافقت میشه بسیار متفاوت شده. در شرکت ما فقط مدیران ارشد لپ تاپ دارند و بقیه فقط pc دارند. توی دوره احساس لیاقت این چالش رو برای خودم به وجود آوردم و درخواست لپ تاپ دادم و همکارانم کلی کنایه زدند که عمرا موافقت بشه ! ولی یک روز صبح که وارد دفتر شدم دیدم یه لپ تاپ آکبند با مشخصاتی که دقیقا تو کدهای خودم نوشته بودم، روی میزم قرار داده شده.یا اینکه از من خواسته شد تا نقشه warehouse جدید فرودگاه رو طراحی کنم. همچنین در رابطه با همکارانم، رفتارها و شوخی ها زننده و یک سری بحث ها که در گذشته من رو آزار میداد، به کل حذف شده.برای اولین بار در عمرم من داشتن پس انداز رو تجربه کردم. همیشه و سالهای سال پس انداز من منفی بودم و همیشه از اطرافیان پول قرض می گرفتم مخصوصا از شرکت محل کارم. ولی الان به لطف خدا پس انداز دارم و وقتی مادرم پول نیاز داره، می تونم به راحتی بهش کمک کنم . به همین دلیل می دونم اگه دوباره از جلسه اول شروع کنم و فایل ها رو ببینم ، تاثیر بسیار بیشتر روی من خواهد داشت چون الان نتیجه تو دستم هست.استاد عزیزم، من در سن 44 سالگی تصمیم به تغییرات اساسی در باورها و رفتارم گرفتم و تونستم از زمان آشنایی با شما، به یکی از بهترین نتایج در روابط دست پیدا کنم و به خودم افتخار می کنم. همسرم به این راحتی از چیزی تعریف و تمجید نمی کنه ولی بارها از بهبود عالی رفتار و کلام من تعریف کرده.هیمشه دوست داشتم معنی واقعی سپاسگزاری و رسیدن به احساس خوب رو تجربه کنم. در شروع دوره 12 قدم شکرگزاری هام رو می نوشتم ولی چون در ابتدای مسیر بودم، خبری از تجربه احساس خوب نبود. اما الان به لطف آموزشهای شما و عملکرد من، زندگیم هیچ ربطی به یک ماه پیش و یک سال پیش و 3 سال پیش نداره. هر روز زندگی روی زیباتر خودش رو به من نشون میده . هر روز چرخ زندگیم در حال روان تر شدن هست. داشتن احساس آرامش و سپاسگزاری از زمان بیدار شدن تا لحظه خوابیدن، یکی از بزرگترین و اساسی ترین دستاوردهای من در این اواخر بوده است. الان که خودم رو با گذشته مقایسه می کنم می بینم در بیشتر تایم ها، حالم خوبه و متوکل و شکرگزار هستم.
نازي يوسفيانتوی فایل معرفی دوره حل مسائل زندگی، استاد گفتند وقتی ریشه ی یه زخم کهنه قدیمی رو پیدا می کنی، یک حس اعتماد به نفس عمیقی بهت میده از اینکه فهمیدی این عفونت از کجا ریشه می گرفته و از کجا ضربه ها رو می خوردی. بعد از اونه که شما می تونه مسئله رو از ریشه حل کنی. برای همین مهمه که ریشه مسائل رو پیدا کنی و از ریشه اونها رو حل کنی.من با شروع دوره احساس لیاقت، این مفهوم رو عمیق درک کردم چون ریشه مسائلم رو پیدا کردم که احساس عدم لیاقت بود. توی هر جلسه از این دوره که پیش می رفتم، تازه آموزه های سایر دوره های استاد برام معنی پیدا می کرد. تازه می فهمیدم استاد توی دوره روانشناسی ثروت داره چی میگه با اینکه این دوره رو من 3 سال پیش خریده بودم. من 38 سال سن دارم. تازه توی این 3 سالی که با دوره های استاد آشنا شدم، یه کم روی خوش زندگی رو تجربه کردم. وگرنه تا قبل از آموزه های استاد، زندگی من یه چالش دائمی بود. تمام چالش های زندگیم ریشه در احساس عدم بی ارزشی داشت و این احساس بی ارزشی، هر بار به شکل یه مشکل دیگه توی زندگیم تکرار می شد. اما من هیچ شناختی از خودم و مفهوم احساس لیاقت نداشتم که درسشو بگیرم و پرونده این چالش های همیشگی رو ببندم. همیشه میگفتم خدایا چرا زندگی من اینقدر از همه لحاظ داغونه؟! آخه من چه گناهی، چه اشتباهی کردم که دارم اینقدر ضربه میخورم؟!تا اینکه توی دوره احساس لیاقت و با جلسات خودشناسی این دوره، انگار پرده ها از جلوی چشمان من برداشته شد. هر جلسه که پیش می رفتم، می فهمیدم اینجا مسئله من بوده… ضربه ها رو از اینجا می خوردم… و صدها موضوع برام روشن میشد و ریشه مسائلم رو پیدا می کردم.هیچی از این لذت بخش تر نیست که ریشه مسائلت رو پیدا می کنی و میفهمی علت این مسائل چی بوده. الان به لطف خدا دارم به کمک آموزه های این دوره، روی بازسازی احساس لیاقتم کار می کنم و باورتون نمیشه که دارم معجزات رو توی زندگیم می بینم.استاد، من 2 ساله که گیلان زندگی می کنم و همیشه ارزوم بود که بتونم زیبایی های اینجا رو ببینم اما چون سر کار می رفتم و آزادی نداشتم، این فرصت برام پیش نیومده بود. با شروع کار کردن روی دوره احساس لیاقت، دوستم من رو دعوت کرد و کل زیبایی های لاهیجان رو بهم نشون داد و چند هفته بعد دوباره از طرف همون دوست دعوت شدم به چابکسر و سرولات. واقعاً بهترین سفر زندگیم بود.به خاطر کار کردن روی دوره احساس لیاقت، این شجاعت رو پیدا کردم تا بعد از 4 سال با خانوادم ارتباط برقرار کنم. به منزلشون رفتم و تونستم بر این ترس غلبه کنم و ابراز وجود کنم. چقدر رفتار خانواده ام با من عوض شده بود. باورم نمیشه که با تغییرات درونی من، رفتار اونها با من 180 درجه تغییر کرده بود. چقدر با تکریم و احترام از من پذیرایی داشتند. استاد وقتی من شروع کردم به ساختن احساس ارزشمندیم، کرنش جهان رو در موردم خودم دیدم و برام ثابت شد که احساس ارزشمندی چقدر مهمه.انشالله دوباره میام و از معجزات این مسیری که تازه شروع شده براتون میگم.
مهدی حوازادهتا قبل از دوره احساس لیاقت، من با خودم مثل یک والد بی رحم برخورد می کردم اما کار کردن با آگاهی های این دوره تغییرات اساسی در شخصیتم ایجاد کره. الان با خودم مثل یه رفیق جون جونی برخورد میکنم. برای جسم و ذهنم ارزش قائل هستم. هوای خودم رو دارم. هنگام کار از ابزاری استفاده می کنم که جسمم آسیب نبینه. برای خودم مادر هستم، برای خودم پدر هستم، برای خودم رفیق هستم و خدا رو شکر می کنم که رفتار کردن با خودم رو از این دوره یاد گرفتم.برعکس قبل، خیلی کمتر خودم رو سرزنش می کنم. می تونم خودم رو بابت اشتباهاتم ببخشم، مسئولیتش رو بر عهده بگیرم و ازشون درس بگیرم. مثلا چند وقت پیش توی کارم یه موضوعی رو نمیدونستم و موجب شده بود که کلی کار کنیم ولی جواب نگیریم و کلی پول از دست بره. در نهایت به لطف خدا مشکل رو پیدا کردم اما اگر قبل از دوره احساس لیاقت بود، من اولاً به هیچکس نمیگفتم که مشکل از کار من بوده و خودم رو بسیار سرزنش میکردم. اما وقتی موضوع رو فهمیدم، به خودم گفتم که من درس یاد گرفتم و باید این مسئله رو حل کنم. مسئله رو حل کردم و به بقیه هم اقرار کردم که مشکل از من بوده و جالبه که دیگران هم اوکی بودند و هیچ اعتراضی نکردن.بزرگترین دستاورد من از دوره احساس لیاقت، توانایی کنترل ذهن بوده. من یاد گرفتم بازی های ذهن چیه؛ یاد گرفتم چطور باید باهاشون رفتار کنم؛ من رصد کردن گفت و گوهای ذهنیم و هدایت اونها رو به مسیر دلخواه یاد گرفتم و هرچقدر از نتیجه ی این دستاورد بگم، کم گفتم. یه قسمت از دیوار اتاقم رو اختصاص دادم به باورهای قدرتمند کننده درباره احساس لیاقت که در این دوره استاد آموزش دادند و مرتباً اونها رو مرور می کنم. توی شرایطی که ذهن یکم میخواد بره به سمت منفی و نادلخواه، ناخودآگاه اون باورهای قدرتمند کننده میاد توی ذهنم و بهم انرژی میده. البته چون چند ماهی میشه که دارم روی آموزش های دوره احساس لیاقت کار میکنم، خیلی عالی روند ذهن و بازی هاش رو شناختم. برای همین خیلی راحت تر میتونم از عهده کنترل ذهنم بر بیام.اساسی ترین پاشنه های آشیل من، نیاز به تأیید دیگران بود. دوره احساس لیاقت خیلی به من در بهبود این پاشنه آشیل کمک کرده تا جایی که چند وقت پیش یه عکس برای پروفایلم گذاشته بودم که به زعم دوستم جالب نبود و با مسخره بهم تیکه انداخت اما من خودم اون عکس رو دوست داشتم. اگر قبل از دوره احساس لیاقت بود، قطعا من اون عکس رو پاک میکردم اما تأثیر این دوره باعث شد که نه تنها نظر دیگران برام مهم نباشه و عکس رو پاک نکنم، بلکه خیلی هم دوستش دارم. من همون آدمی هستم که انتقادهای دیگران می تونست من رو نابود کنه. چند سال پیش وقتی داداشم بهم گفت که تو چقدر زشتی، کل شب رو گریه کردم اما الان خیلی خدا رو شکر می کنم به خاطر این حد از پیشرفت توی شخصیتم.از دیگر تغییرات من توی این دوره، راحت \"نه\" گفتن به درخواست های نامعقول دیگران است. در حالی که من قبلاً حتی توی ذهنم هم کلمه \"نه\" رو نمی تونستم بگم. اما الان خیلی از اوقات بدون عذاب وجدان، نه میگم یا اگر فردی از نزدیکانم رفتار نامناسبی با من داشته باشه که من رو ناراحت کنه، به راحتی عنوانش می کنم.نتیجه بعدی من، شناختن توانایی هام هست. تا قبل از این دوره من از توانایی هام آگاه نبودم اما جلسات خودشناسی مربوط به این موضوع، فهمیدم که چقدر توانایی دارم که می تونم با اونا ارزش خلق کنم.اگر بخوام از بقیه نتایج هم بگم، در مورد مسائل مالی هزینه های من خیلی کمتر شده به این دلیل که احساس نیاز به جلب و توجه و تأیید دیگران رو ندارم و ارزشمندیم رو به خریدن چیزهای که الکی گرون قیمت هستن، گره نزدم و ارزشمندیم خیلی درونی تر شده. جالبه پولی که توی حساب بانکیم میاد 2 برابر افزایش پیدا کرده در حالی که زندگیم هم با کیفیت تر شده. حالم خیلی خوبه و خودمو خیلی بیشتر دوست دارم و خیلی احساس نزدیکی بیشتری به خودم میکنم. احساس وابستگیم بسیار کم شده و خیلی توی پذیرفتن این موضوع که من خالق اتفاقات زندگیم هستم، خیلی پیشرفت کردم.
زهرا کاسه سازدوره احساس لیاقت به خاطر بخش خودشناسی ای که داره، اولین دوره ایی بوده که من اینقدر خوب روی مطالبش تونستم کار کنم. همه تمرینات رو تونستم انجام بدم. در بخش نظرات دوره فعال هستم و فراوان نتیجه گرفتم اونهم در همین زمان کوتاه 3 ماهه و به خودم آفرین گفتم از اینکه تا آخرین جلسه، مشتاقانه کار کردن روی خودم با آگاهی های این دوره رو ادامه دادم.استاد عزیزم، دوره احساس لیاقت من رو با خودم آشنا کرد. من رو با خودم آشتی داد. من رو با خودم مهربان کرد و قدرتی که خدا در وجودم برای خلق زندگیم قرار داده رو بهم نشون داد. استاد اینکه ما خالق زندگیمون هستیم رو در تمام آموزه هاتون گفتید اما من این مفهوم رو با دوره احساس لیاقت فهمیدم که چقدر عملاً برای تغییر زندگی ام قدرت دارم چون خودم رو بهتر شناختم. به خاطر این تغییرات اساسی هست که میگم این دوره برای من الهیه، آگاهی های این دوره برای من هدایت های خود خداست
از نتایجم در روابطم بگم که:اول از همه، این دوره انگار من رو با همه اطرافیانم آشتی داده. نه اینکه قبل از دوره با اونا قهر باشم، بلکه بعد از این دوره آنقدر از اطرافیانم محبت و احترام دریافت می کنم که انگار تا قبل از این دوره اونا با من قهر بودند.چقدر عشق و احترام بیشتری از همسر عزیزم دریافت می کنم؛ دیگران دیگه مثل قبل کارهاشون رو روی دوش من نمی ندازند. یعنی بدون اینکه من چیزی به اونا بگم، انگار اصلاً روشون نمیشه کارهاشون رو روی دوش من بندازن. در مورد تغییرات در شرایط مالیم، انگار خود خدا از زمین و آسمون برام پول می ریزه. مخصوصاً از زمانی که با عمل به آگاهی های این دوره تونستم از درون خودم رو لایق ثروت بدونم. جالب اینجاست که به محض اینکه اون آگاهی ها رو فراموش میکنم، پول هم کم می شه و بعد که دوباره آگاهی ها رو تکرار می کنم، دوباره زیاد میشه. این نشون میده که هنوز باور به \"لایق ثروت بودن\" درونم نهادینه نشده و حالا حالاها باید این آگاهی ها رو تکرار کنم تا شخصیتم تغییر کنه و مدارم کلاً عوض بشه.نتیجه بعد من این هست که: گفتگوهای درونی منفی من خاموش شده و جاش رو داده به گفتگوهایی که من رو تشویق و تحسین می کنه و بهم انرژی و انگیزه میده. کاری که قبل از این دوره اصلاً بلد نبودم.به خاطر اینکه با خودم به صلح رسیدم، این حس دوست داشتن خودم باعث شده دست به هرکاری میزنم، عالی پیش میره. توی کنترل ذهن، خیلی عالی شدم و خیلی بهتر میتونم گفتگوهای منفی ذهنم رو خاموش کنم و اجازه نمیدم ذهنم بهشون پر و بال بده؛ خیلی راحت می تونم خودم رو ببخشم و درگیر احساس گناه نشم و چقدر این دوره خوب به من فهموند که کنترل ذهن همه چیزه و اگه من همین یه کار رو درست انجام بدم، بقیه کارها رو خود خدا برام انجام میده.من توی این 3 ماهه، به خاطر در ارتباط بودن با این دوره خیلی نتیجه گرفتم و امیدوارم خدا کمکم کنه تا اخر عمرم بتونم این آگهی های الهی این دوره را برای خودم تکرار کنم. از خداوند به خاطر هدایت به مسیر زیبای دوره احساس لیاقت سپاسگزارم.
حنان دریسیک شب من و همسرم با 4 تا از دوستان صمیمی نشسته بودیم. جمعی که همه طالب رشد بودن و یکی از فایلهای استاد رو گوش می دادیم که توی اون فایل استاد یک تعهد از ما خواست. ما با تمام وجود این تعهد رو دادیم. امروز بعد از 6 ماه دوباره اومدم تا اون فایل رو گوش بدم. استاد دقیقا همینطور که شما توی اون فایل گفتید، دقیقا از لحظه ای که این تعهد رو نوشتیم همه چیز عوض شد. فکر میکنم فرادی اون روز بود که برای هر کدوم از ما اتفاقات عجیبی افتاد و اون جمع پراکنده شد که من و همسرم از خوزستان به یزد مهاجرت کردیم و یکی دیگه از دوستان به یه شهر دیگه رفت.
به طرز عجیبی یه کار توی یزد به همسرم پیشنهاد شد و کارهایی استخدامش به سرعت انجام شد و ما الان ساکن یزد هستیم. در زمان شروع کار همسرم با 9 میلیون تومان حقوق قرارداد بست اما توی ماه اول 13 میلیون تومان حقوق دریافت کرد و بعد دوره 12 قدم رو با همسرم شروع کردیم. تمرین ستاره قطبی رو انجام می دادیم و در ماه چهارم، حقوق همسرم به 2 برابر افزایش یافت.ما هر روز روی خودمون کار کردیم و کار میکنیم. زبونم قاصره از بهبودهایی که توی شرایط ما رخ داده و به خاطر آشنایی با شما و هدایت های خداوند، اشک شوق میریزم.
رضا حسینیاز مردادماه سال گذشته که عضو سایت شدم و بعد دوره 12 قدم رو خریدم، به لطف خدا و عمل به آموزه های استاد، تغییرات بنیادینی در باورهام و در تمام ابعاد زندگیم حاصل شده. در واقع فونداسیون ثروت، روابط عاطفی، سلامتی و جهان بینی توحیدی در وجودم ساخته شده و هر روز در حال بهبود این فونداسیون هستم.استاد من به خودم و اراده ام افتخار می کنم. قبلاً من هفته ای 250 سی سی متادون مایع مصرف می کردم و در کنارش مواد مخدر رو هم بصورت خوراکی استفاده می کردم و یکسال قبل از ورود به برنامه های شما، من به تنهایی و بدون هیچ پزشک و یا انجمنی و با قدرت اراده و اختیاری که خداوند بمن عطا کرده کلا متادون و مواد رو ترک کردم و الله یکتا وقتی تغییرات من رو دید، من رو به وبسایت شما هدایت کرد. میخوام بخشی از نتایجم رو بنویسم.آگاهی هایی که از آموزش های شما و دوره پر برکت 12 قدم گرفتم، انگیزه های من رو زنده نگه داشته و باعث شده پاکی من ادامه پیدا کنه. بعد از سی سال سیگار رو ترک کردم و الان در شرف یکسالگی غلبه بر غول نیکوتین هستم. این نتایج یعنی اینکه من در حوزه سلامتی مدام در حال بهبودی هستم.
در حوزه ارتباط با خدا، چقدر توحیدی تر و تسلیم تر شدم. گاهی اوقات وقتی به خودم میام متوجه میشم اغلب خواسته هام رو با خدا در میون میذارم. دیگه نمیرم مشهد دست به دامان امام رضا بشم یا برم قم به حضرت معصومه التماس کنم که سفارش منو به برادرت بکن تا فلان مراد یا حاجت من رو برآورده کنه و من در حوزه معنویت هم در حال بهبود دائمی هستم.
در مورد ارتباط عاطفی، خداوند یکی از باوفاترین و عاشق پیشه ترین همسر رو بمن عطا کرده بود اما تا قبل از آموزش های شما، من این نعمت رو نمیدیدم. انحرافات اخلاقی من باعث شده بود که عشق همسرم رو نبینم، همسری که چه روزهای خوبی رو با هم پشت سر گذاشتیم و دوتا فرزند صالح بزرگ کردیم. اما الان محبت هاش رو می بینم و هر روز بابت حضورش در زندگیم شکرگزاری می کنم و چقدر لذت می برم از همراه بودن ایشون.در حوزه پول و ثروت هم نگم براتون که چرخ زندگیم روونه و در کسب و کارم هر روز رونق بیشتری نسبت به روز قبل ایجاد میشه و دائم رو به رشد هستم.استاد نازنینم، من از لحاظ سنی 10 سال از شما بزرگترم اما بعد از پنجاه سال عمری که خداوند بمن عطا کرده، شما تنها کسی هستید که بمن درس زندگی و سرزندگی دادید. آموزش های دوره 12 قدم، من رو شکوفا کرد و خصوصاً آموز های توحیدی شما، من رو از بزرگترین ظلم به خودم که شرک و خرافه پرستی بود نجات داد. من همین الانش هم رستگار شدم و احساس می کنم ثروتمندترین و داراترین مرد جهانم چون خداوند واقعی رو شناختم و توحید رو یاد گرفتم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم انشاءالله
دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم
حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم میکنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)
اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..
گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم
گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم
و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .
و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم
وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر
همه ی ترسام خلاص میشم استاد
همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان میکنه به اذن الله
اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم
و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم
حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم
هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب
شکسته ی منو داد
من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی
( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد
تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..
و هربار اشتباهات جدید
حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد
آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم
تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر
بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم
به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم انشاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم
اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله
به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود
خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم
یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم
و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه
لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم
خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم
و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره
ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت
به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم
و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم
آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم
اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش
اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه
همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق میکنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست
وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمیدونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت میبردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت میبردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمیدونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمیدونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم
الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار
زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم
خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین