علی رادمن علی، 33 ساله هستم و مفتخرم که عضو این خانواده بزرگ و خوشبخت هستم.
همیشه بزرگترین چالش زندگی من، اضافه وزن بود. در حالیکه اصلا برایم منطقی نبود که بخوام از لذت بی نهایتی که از غذا خوردن می بردم، دل بکنم برای اینکه به تناسب اندام برسم. من نمیتونستم از عشق به غذا، آشپزی و دورهمی دل بکنم. بنده این لذت ها بودم و کار عذاب آور در این باره تو زندگی من جایگاهی نداشت تا اینکه با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی آشنا شدم.توی این دوره تونستم اهرم رنج و لذت رو توی ذهنم درست کنم و کاملا پایبند بشم به زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی. جالب اینجاست که توی روند این دوره، توام با لذت بردن از غذا و مهم تر از همه \"گرسنگی نکشیدن\"، نتایج خارق العاده ای هم در زمینه سلامتی و هم در زمینه تناسب اندام گرفتم. من حدود 5 ماه پیش زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی را با وزن 143/800 کیلوگرم شروع کردم و امروز بعد از حدود 5 ماه، به 100 کیلوگرم رسیدم در حالیکه کلیه مشکلات سلامتی من حل شده است. حتی مسئله \"خُر و پف\" که عذابی بود برای من، کاملاً محو شد.سپاسگزارم از دوره عالی قانون سلامتی و آموزش های بی نظیر استاد در این دور
وجیهه کوهجانیسلام به استاد عزیزم و همه دوستان گلم در این سرزمین عجائب. چرا میگم سرزمین عجائب؟! چون امروز تو آینه چیز عجیبی دیدم که حقیقتا باورش برام سخت بود. طوریکه از همسرم و چند نفر دیگه هم خواستم تا ببینند آیا همون چیزی رو می بینند که من هم می بینیم؟ و اونا، هم تایید کردند و هم از نتیجه ای که می دیدند، تعجب کردند.ماجرا از این قراره که من حدود 2 ماه پیش، زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم. سه دور کامل دوره قانون سلامتی رو گوشی کرده ام و در حال اجرای این دوره هستم. به لطف این دوره، توانایی ذهنی، تمرکزی و مغزی من بالا رفته و ایده های خیلی عالی در شغلم بهم الهام شده که در حال اجراشون هستم و به زودی میام از نتایجم می نویسم.درباره سلامتی جسمم، نتایج خیلی خوبی گرفتم. در شروع دوره وزنم 98 کیلوگرم بود و باید بگم که به راحتی تمام، تا الان به وزن 81 کیلوگرم رسیدم. اما نتیجه جالبی که برام اتفاق افتاده مربوطه به تغییر چشمگیر در رنگ موهام و رشد ابروهام.من موهامو نزدیک یک ساله رنگ مو نزدم. سالها به خاطر تنوع و پس از مدتی هم به خاطر سفیدی موهام، اونا رو مدام رنگ می کردم. مدام استرس داشتم که هیچکی سفیدی موهامو نبینه. تا اینکه یک سال گذشته به خودم گفتم دیگه خسته شدم، اصلا خیلی هم سفیدی موهام قشنگه. چون آنقدر جالب بود که فقط دو تیکه موهای شقیقه هام، یکدست سفید شده بود. انگار که دو تیکه مش سفید توی موهات در آورده باشی و اتفاقا بعد از اینکه دیگه موهام رو رنگ نکردم، همه می گفتند که چقدر سفیدی های موهات قشنگن و چهره تو جذاب کردن…تا اینکه امروز بعد از کمتر از 2 ماه زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی توی آینه دیدم که موهای شقیقه هام دیگه اصلا سفید یکدست نیستند و جو گندمی شدن که اکثرش هم مشکی هست. با خودم گفتم مگه میشه! اخه در عرض دو ماه این همه تغییر! حتی رفتم تو گالری گوشی دنبال عکس های چند ماه گذشته ام و به قول استاد با فکت، باور کردم که سفیدی موهام داره مشکلی می شه. ابروهام اینقدر پر شده که مدتی هست که دیگه مداد ابرو نمی کشم.موهای زائد اطراف چانه و لب که موهای ضخیمی بودند، هم از بین رفتن و دیگه خبری ازشون نیست.قبل از قانون سلامتی، پوست صورتم از شدت چربی زیاد، روزنه های باز داشت و پرتقالی بود. اما الان پوست صورتم آنقدر صاف شده که مثل 15 سال پیش که 20 ساله بودم شده.استاد، کلمات قادر به سپاسگزاری از شما نیست به خاطر نتایجی که در زندگی من اتفاق افتاده. با تمام سلول به سلول وجودم ازتون سپاسگزارم که دوره قانون سلامتی رو تولید کردید.
حامد رنجبرمن هر روز صدها هزار بار خداروشکر میکنم که با دوره قانون سلامتی آشنا شدم و اشک شوق میریزم به خاطر آگاهی هایی که از استاد در این دوره یاد گرفتم.من 33 سال سن دارم و از 25 سالگی دچار دیابت شدم. قند خونم روی 350 بود و انسولین استفاده می کردم. بعد از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی و رعایت آنچه استاد در این دوره آموزش داده، قند خون من به 100 رسیده و حالم خیلی خوب شده هم از نظر جسمی و تحرک روزانه و هم درمان دیابت.
عمادمن عماد هستم و سپاسگزار خدای بزرگم که بالاخره فرصت شد از نتایجم بنویسم.
داستان کامنت من از اونجایی میاد که چند روز پیش در هنگام پیاده روی روزانه دوره قانون سلامتی، همزمان به جلسه 2 | قدم 7 گوش می دادم که آیات 168 تا 173 بقره رو توضیح می دید.
من در دوره قانون سلامتی نیز هستم. وقتی این آیات رو دوباره گوش دادم و تأمل کردم، متوجه این اصل بزرگ شدم که خداوند همان اصول قانون سلامتی رو کامل در قرآن توضیح داده بوده اما ما متوجه آن نشده بودیم.در این آیات خداوند می گوید در روی زمین از آنچه منزه و حلال است بخورید و به دنبال شیطان نروید زیرا او برای شما دشمنی آشکار است و … این آیات و این جلسه، منطق های قانون سلامتی را به من یادآوری کرد. بماند که در آیه 182 بقره، خدا در مورد روزه توضیح داده و حتی قبلش توضیح می ده که خوراک پاک و اصل چیه. من خیلی فکر کردم و دیدم اونجاهایی که من تونستم اصل رو درک کنم و بهش عمل کنم، نتایجم کوانتومی رشد کرده.استاد عزیزم، من از همون دست دانشجوهایی هستم که با اینکه کلی از آموزه های شما نتیجه گرفتم، اما در مورد تغییرات و نتایجم، فقط یکبار اونم تو بیوی پیجم نوشتم و هیچوقت نیومدم توی سایت بنویسم که با کار کردن با آموزه ها، از کجا به کجا رسیدم.
من از کف خیابون- با وجود کارهای خیلی بدی که کرده بودم- یک روز برای همیشه تصمیم به تغییر گفتم. یعنی 4 سال پیش من مسیر تغییر رو شروع کردم اما 6 ماه زمان برد تا جهان هستی اجازه بده من با آموزش های شما هم مدار بشم و بتونم به فایلهای شما گوش بدم.یادمه در طی 8 روز گوش دادن به آموزش های هدیه شما در بخش دانلودها، تونستم از صفر مطلق، 4 میلیون تومان پول حلال بسازم و با ادامه این مسیر طی 4 سال، الان به درآمدی رسیدم که از نظر دیگران، مُفت مُفت به همه چی رسیدم در صورتیکه به قول شما توی دوره 12 قدم، خودم می دونم این نتایج داره از کجا آب میخوره.من از توضیحات جلسات تمرین ستاره قطبی 12 قدم، یاد گرفتم که توجه بر نکات مثبت، واقعاً همه چیزه.
الان یک زندگی خیلی خوبی دارم. یه عزیز دل عالی و فوق العاده مثل شما تو زندگیم دارم. گردش مالیم توی یک سال، یک میلیارد و هشتصد میلیون تومن بوده و تا الان هرچی که خواستم بر اساس تضادهام و نیازهام، برام محقق شده اونم از یک مسیر روان.به خاطر تغییراتی که قانون سلامتی بر سلامت ذهن من گذاشته، فهمیدم زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، مهمترین اصله و به نظر من آدم باید قدم اول تغییر رو از این دوره شروع کنه و این دوره رو بفهمه و بعد بره سراغ سایر دوره ها تا آموزش ها رو بهتر درک کنه. چون عقل سالم در بدن سالم است. من دقیقا 2 ماه قبل از خریدن دوره قانون سلامتی، از خداوند درخواست انرژی 18سالگیمو کرده بودم. الان که دارم اینو مینویسم، قدرت و انرژی ای رو توی جسم و ذهنم تجربه می کنم که فکر کنم حتی توی 18 سالگی من هم نبود.
از مسائل جنسی گرفته تا هر جنبه دیگری از توانایی و سلامت جسمی.
عاطفه زارعیبخشی از نتایج زندگی من بعد از کار کردن روی خودم به کمک آموزش های این دوره و شناسایی و حذف ریشه ای مسائل.اول از همه کنترل ذهنم عالی شده، به طوریکه دیگه رفتارهای اطرافیان (چه خوب و چه بد)، روی من تاثیری نداره و واقعاً سخته که این حس عالی رو براتون با کلمات بیان کنم.استرسم از بین رفته و به آرامش رسیدم. به طوریکه همه کارهام، چه شخصی و چه شغلی رو، خیلی راحت و بدون استرس انجام می دم و حذف استرس، خدا رو شکر من رو از شر ناراحتی معده خلاص کرده که برام باور نکردنیه. می تونم بگم انرژی جسمانیم 100 برابر افزایش پیدا کرده و اعتماد به نفسم خیلی بالا رفته.
رزق و روزیم چندین برابر شده و قسطام هم تا 2 ماه دیگه تموم میشه و دیگه وام و قرض رو از زندگیم حذف کردم. طوریکه هر وقت اسم وام میاد، حالت تهوع می گیرم.
-هرچی دلم می خواد، می تونم به راحتی بخرم بدون اینکه نگران پول باشم.
خونه و زندگیم مثل گل تمیز شده.
روابطم با همسرم عالی شده.
وقتم رو به بهترین شکل برنامه ریزی می کنم و کارهای زیادی رو بدون هیچ فشاری انجام میدم و چرخ زندگیم روون شده.آنقدر تغییر کردم که وقتی به شیوه زندگی اطرافیانم و همکارانم نگاه می کنم زندگی گذشته خودم یادم میاد و ازش تعجب می کنم. البته تمام این تغییرات، همش به خاطر عمل به آموزش های استاد بوده.
رضامن با تعهد به انجام تمرین بینظیر ستاره قطبی و تنظیم فرکانس قبل از خواب و شروع روز، با تمام وجود قانون احساس خوب = اتفاقات خوب رو لمس کردم.من از درآمد صفر به درآمد چند ده میلیون رسیدم. من با همون شغل و با همون مشتری ها، به این درآمد عالی رسیدم و تنها چیزی که توی من تغییر کرده، توجه و تمرکز من بوده و احساس عالی ای که دارم.دوستانی که روانشناسی ثروت ١ رو دارند جلسه ٣ روانشناسی ثروت را به همراه 12 قدم و جلسات توضیحات تمرین ستاره قطبی گوش کنند، قطعاً تغییرات عالی را میبینند و به قول استاد قلبشون باز میشه. من وقتی این تمرین رو انجام میدم، احساس میکنم حجم سینه هام زیاد میشه و نفس عمیق بیشتر میکشم و واقعاً دوست دارم فریاد بزنم از خوشحالی و احساس عالی.
فرمولی که من برایم موفقیت یاد گرفتم:
فرمول موفقیت = ایمان به خدا + احساس خوب( کنترل ذهن) + حرکت و عمل به ایده ها. \"چگونگی رسیدن\"، به ما ربطی نداره. فقط عمل به الهامات و ایده ها، قدم به قدم مسیر رو به ما نشان میده.
ی جمله زیبا از یک کتاب (پسرک ، موش کور، روباه و اسب) هستش که دوست دارم هر وقت به \"چگونگی\" فکر کردین بخونیدش.
پسرک گفت: من نمیتونم مسیر رو کامل ببینم. اسب گفت: میتونی قدم بعدیت رو ببینی؟ پسرک گفت: اره. اسب گفت: پس همون قدم رو بردار.
ملیحه کشمیریوقتی تو قدم 12 ام، چکاب فرکانسی ابتدای دوره رو مقایسه کردم با قدم آخر، از تعجب دهنم باز مونده بود بابت تغییراتی که توی شرایطم اتفاق افتاده بود. حتی یادم رفته بود که یک سال پیش و توی شروع 12 قدم، من این مشکلات رو داشتم.مثلا دندونم خراب بوده و من هزینه ی رفتن پیش پزشک رو نداشتم و اصلا یادم رفته بود. چون بعداً خیلی راحت و بدون دغدغه ی مالی رفته بودم دکتر و مسئله رو حل کرده بودم.قبل از 12 قدم، حتی تو هزینه های اولیه خورد و خوراک واقعا مشکل داشتم ولی امسال با وجود چند برابر شدن قیمت گوشت و مرغ و…، خیلی راحت هر چیزی رو که لازم دارم خرید می کنم بدون اینکه قیمت رو بپرسم. نگران حساب بانکیم نیستم و حتی از لاکچری ترین سوپر مارکت زنجیره ای شهرم خرید میکنم ک دقیقا اینم یکی از خواسته هام بود که بهش رسیدم و کلاً دغدغه هزینه های زندگیم رو ندارم.
اون فردی ک پارسال فکر میکردم بهم حسودی میکنه و دشمن منه،الان خیلی دوسش دارم و دیگه اون حسو بهش ندارم.
پارسال 3 ماه 3 ماه، قسط ماشینم عقب می افتاد ولی الان ماه به ماه پرداخت میشه بدون نگرانی.
پارسال بدهی هم داشتم که الان خدا رو شکر هیچ بدهی ای ندارم. وام گرفته بودم که تصفیه اش کردم و تا اخر عمرم نه وام میگیرم و نه قرض.
پارسال هیچ پس اندازی نداشتم اما الان مبلغ قابل توجهی پس انداز دارم.
پارسال امیدم برای آینده بسیار کم بود اما الان خیلی امیدوارم چون توی همین یکسال اخیر، خداوند خیلی کارا رو برام انجام داده و شرایطم کلی بهتر شده.
سال پیش ی بیماری مخفی داشتم و توده ای در بدنم بود که ازش خبر نداشتم ولی خداروشکر توی قدم 8 به موقع فهمیدم و از خداوند خواستم که این بار سنگین رو از دوشم برداره. الان شکر خدا درمان شدم و کاملاً سلامتم. خود این بیماری هم معجزه آسا و از اسان ترین و راحت ترین و سریع ترین راه، درمان شد.
پارسال، چند نفری بودن که دلم میخاس از زندگیم برن بیرون اما چون اعتماد بنفس بالایی نداشتم نمیتونستم مستقیم بهشون بگم که نمی خوام باهاشون ارتباط داشته باشم، ولی به طرز جادویی اونا هم وسطای دوره، بدون اینکه حرفی بزنم از زندگیم محو شدن .قبل از 12 قدم، نجواهای ذهنی به شدت مخربی داشتم ولی الان نجواهای ذهنم خیلی خلی کم شدن و اختیار ذهنمو میتونم بدست بگیرم. براحتی.پارسال به شدت احساس گناه داشتم ولی امسال خیلی خیلی این احساس کم شده. کلا کارایی که فکر میکردم بابتشون خدا منو مجازات میکنه رو دیگه یادم نمیاد و حتی دیگه انجامشون هم نمیدم و خدارو دوست صمیمی خودم میدونم.
ترس هام کمتر شده. مثلا ترس داشتم از شب رانندگی کردن توی جاده ک انجامش دادم و تنهایی شب از تهران تا شیراز و اومدم و خیلی حس خوبی بهم داد.
یا مثلا بعد شکست دادن این بیماری، خیلی از ترس هام ریخت. مثل ترس از مرگ. الان ترس از مرگ ندارم یا بهتر بگم خیلی کمتر شده.آرامشم خیلی خیلی زیاد شده، خیلی احساس نزدیکی به خداوند رو دارم . پارسال 20 درصد کارامو خدا انجام میداد ولی امسال ایمانم و حساب کردنم روی خدا فرق کرده و اگر اغراق نکرده باشم، فکر میکنم تا 80 درصد خدا امور زندگیمو به دستش گرفته.
قبل از 12 قدم، من یه آدم کاملا مشرکی بودم ولی نمیدونستم. توی این دوره شرک هامو تقریبا شناختم و سعی میکنم فقط تو راه توحید باشم و دارم تمرین میکنم.
تا قبل از 12 قدم، اصلا اعتقادی به اینکه خودم خالق شرایط زندگی خودم هستم نداشتم، همیشه دیگران رو مقصر میدونستم. ولی الان کاملا پذیرفتم این قضیه رو و دیگه نه دنبال مقصر هستم و نه خودمو با دیگران مقایسه میکنم.
اعتماد بنفس و عزت نفسم هم خیلی بهتر شده و به راحتی به درخواستهای نامعقول \"نه\"میگم. در صورتی که قبلا اصلا اینجوری نبود.
در کل تو قسمت بهبود شخصیتی، من خیلی پیشرفت داشتم. البته از خودم توقع زیادی ندارم چون این اولین دوره ای بود ک کار کردم و خیلی از دست اوردهام راضی ام. خودمو با یه روز قبل، یه ماه قبل و یه سال قبلم که مقایسه می کنم، می بینم عالی شدم و روند تکامل و رسیدن ب کمال و داشتم.
همین که اسان شدم برای آسانی ها، همین ک چرخ زندگیم واقعا روان شده،همین ک اون گاری زوار در رفته بهم وصل نیست، همین که آرامش واقعی دارم نه فیک، خیلی خیلی خداروشکر میکنم چون اینا نعمت هایی هستن که تا پارسال توی زندگی من نبودن. این دستاوردها هیچکدوم تا پارسال توی زندگیم نبودند و الان هستند.
پارسال پول قدم اول به سختی جور شد. در حالیکه قدمای بعدی رو به راحتی و مثل هلو برو تو گلو خریدم و بعدش هم خیلی راحت دوره ی\"احساس لیاقت\" و همون روز اول که رو سایت اومد، خریدم.
پارسال من حتی جرات نوشتن کامنت و نداشتم، ولی امسال راحت کامنت مینویسم بدون ترس از قضاوت.
راحت با غریبه ها ارتباط برقرار میکنم و خودمو پایین تر از افراد ثروتمند نمیدونم. سرم پایین نیست جلوشون.
الان راحتتر چالش هارو میپذیرم و سختم نیس مسائلم رو حل کنم.در صورتیکه من قبلاً اصلا اینجوری نبودم و با هر چالشی فرو میریختم ولی از وقتی قدرت و از بقیه گرفتم و به خدا دادم، خیلی زندگیم آسون تر و روان تر شده و کلا تو هر زمینه ای، پیشرفت خوبی داشتم.
استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم بابت این دوره و بعد از دیدن نتایج شگفت انگیزم، تصمیم گرفتم امسال دوباره مثل پارسال 12 قدم رو از اول شروع کنم و با تعهد ادامه بدم. این مسیری هست که دقیقا باید تا آخر عمرم انجام بدم. دوستانی ک تازه قدم و شروع کردین، با تعهد و تمرکز لیزری روی آموزش های دوره کار کنید. شبکه های اجتماعی رو بیخیال بشید و وارد جلسات 12 قدم بشید. کامنت بخونید و کامنت بذارید و معجزه شو خواهید دید.
آقای خاصحدود یک سال پیش بود که یه ویدیو از خودم ضبط کردم و شرایط زندگیم رو توضیح دادم. داخل ویدیو گفتم الان کل پس اندازم 80 هزار تومنه. چند روز دیگه تولد همسرمه و هیچ پولی ندارم که براش کادو بگیرم و گفتم چند روز دیگه هم عروسی خواهرم تو شهرستانه. منم تهران زندگی میکنم و گفتم حتی پول بنزین ندازم که از تهران تا شهرستان برم و نمیدونم برای پول عروسی خواهرم چکار کنم و از طرفی تعهد هم دادم که دیگه پول هم قرض نگیرم. به من خیلی بر خورده بود و به خودم گفتم هرطور شده باید این وضعیت رو تغییر بدم. خلاصه با توجه به نشانه هایی که دیدم دوره 12 قدم رو استارت زدم و با تعهد ادامه دادم تا امروز که حدود یک سال از اون زمان که اون ویدیو رو ضبط کردم گذشته و می خوام شرایط الانم و نتایجم رو از عمل به آموزش ها بنویسم:الان 35 میلیون تومان پول نقد پس انداز دارم که مال خودمه.تونستم تولد همسرم رو به بهترین شکل برگزار کنم و حتی یک ریال هم بدهی بانکی ندارم و همه ی بدهیای بانکیم رو زودتر از موعد تسویه کردم.پارسال حتی پول بنزین نداشتم که تا شهرستان برم اما الان درباره سفری که چند روز دیگه می خواهیم بریم، داشتیم با همسرم گفتگو می کردیم که من میگم بریم تفلیس یا ترکیه و ایشون میگه اونجا سرده به جاش بریم کیش اونم با هواپیما(تعجب نکنید من برای اولین بار تو عمرم میخوام هواپیما سوار بشم خیلی ذوق دارم به این دلیل نوشتم با هواپیما)و میخوایم هتل 5 ستاره بگیریم.اگه پارسال و توی اون شرایط کسی به من میگفت سال آینده چنین شرایطی مثل الانم رو دارم، باهاش دعوا میکردم که چرا مسخره ام میکنی ولی الان دارم این وضعیت رو زندگی میکنم خدای من چقدر تغییر کردم خداروشکر.
فرحناز امیریبیش از 2 سال از شروع دوره عالی 12 قدم میگذره و من دوباره دارم جلسات قدم ها رو از اول کار می کنم، نکته برداری می کنم و آموزش ها رو پیگیری می کنم.می خواستم بخشی از نتایجم در این دو ساله رو در جنبه های مختلف با شما به اشتراک بگذارم:از نظر مالی: رشد مالی خوبی داشتم و حقوقم نسبت به نقطه شروع، ۱۰۰ برابر افزایش پیدا کرده. روز اولی که کار رو شروع کردم، حقوقم 2 میلیون تومان بود. یادم میاد روزهای اول که کار کردن روی خودم رو شروع کرده بودم، فایلهای چند برابر کردن درآمد در یک سال رو گوش می دادم و تعهدی که استاد گفته بود رو می نوشتم. با 12 قدم کار می کردم و به خودم قول می دادم که هر بار درآمدم رو 3 برابر کنم. چقدر روی این موضوع تمرکز کرده بودم و هر بار درآمدم رو 3 برابر می کردم. این روند ادامه پیدا کرد و درآمد من با کار کمتر به ۴۰ میلیون رسید و بعد به موسسه ای هدایت شدم که الان دارم کار می کنم و در حال حاضر درآمد ماهانه من 180 میلیون تومان هست.از نظر سلامتی: قبل از شروع دوره، خیلی دارو مصرف می کردم. روزی بیشتر از ۱۰ قرص. اما شکر خدا الان سلامتیم رو بدست آوردم و هیچ دارویی مصرف نمی کنم.از نظر روابط: قبل از شروع دوره، خیلی نگران وقتم بودم و به راحتی افراد رو از خودم می رنجوندم و اصلا برام مهم نبود ولی الان بدون این همه وسواس روی وقتم، هم تمرکز و آرامش بالاتری دارم و هم از مدار افرادی که وقتم رو تلف می کردند، خارج شده.اینها بخشی از نتایج من از دوره 12 قدم بود و این نتایج همچنان در حال بهتر شدن هست.
نگین برناامروز که جلسه آخر از قدم 5 ام رو تموم کردم و آماده ی ورود به قدم بعدی شدم، تصمیم گرفتم از نتایجم تا این قدم بنویسم.روزای اولی که وارد دوره 12 قدم شده بودم، اصلا خواب و خوراک نداشتم یا داشتم جلسات قدم اول رو گوش میدادم یا کامنت همکلاسی هام رو میخوندم و خلاصه تا حالا فرصت نشده که از نتایجم بنویسم. اما یه حسی گفت از نتایجم بنویسم تا قوت قلبی بشه برای دوستانی که ابتدای مسیر 12 قدم هستند و انگیزه ای بشه برای بقیه دوستان.اولین و مهمترین نتیجه من، رسیدن به آرامش هست. من با اینکه توی رابطه بودم و حالم خوب بود ولی گاهی غصه رابطه شکست خورده قبلیمو و میخوردم اما الان 5 ماهه که واقعا از لحاظ روحی تغییر کردم.
توی قدم اول، خونه من در یک محله پایین شهر اصفهان بود. با ورود به قدم دوم، مهاجرت کردم به تهران.
گوشیم شیائومی بود اما قدم 4 آیفون خریدم اونهم با پول خودم.
هیچ گونه قرض و بدهی ندارم.
درامدم بطور متوسط حدود 4 برابر شده.
-روابطم خیلی خیلی بهتر شد.
هدایت شدم به چند تا سفر خیلی عالی و لذت بخش.
اونقدر ایمانم قوی شده که با خیلی از ترسهام مقابله کردم
اعتماد به نفسم خیلی خیلی بهتر شده و و هزاران نتیجه و بهبود دیگه که الان حضور ذهن ندارم در طی این 5 ماهه رخ داده.
بچه ها عمل به آموزه های این دوره معجزه میکنه. با قدرت ادامه بدید و توی مسیر این دوره بمونید. ️
سلام
وقتتون بخیر
از دوستانی که تجربه استفاده از دوره قانون سلامتی رو داشتند و وگان یا وجترین بودند خواهش میکنم اگر این مسیر رو طی کردید برای من از نتایجتون بنویسید و بگید میشه با اصول وگنیسم تطبیقش داد و استفاده ش کرد؟
بخرمش؟
ممنون
.
من مدتهاست احتیاج دارم که این محصول رو خریداری کنم و بهش عمل کنم اما متوجه شدم که احتمالا برای کسی که وگان هست یا غیرممکنه یا سخت
و یکی از موضوعات اصلی هم راجع به جایگزین کردن پروتئین حیوانی و غیرحیوانی هست که بنظرم میرسه مدیریتش مثل بقیه موارد آسون نیست
.
.
لطفاً لطفاً لطفاً اگر قرار هست بیایید و بنویسید که از وگان بودن دست بکش و باهاش مثل مذهب و دین برخورد نکن و اینا… این کارو نکنید و سعی نکنید نظر من رو تغییر بدید.
گوشم پره ازین حرفها.
.
من چندسال وگان بودن رو تجربه کردم و با کشته شدن و آزار حیوانات واقعا مشکل دارم و موافق نیستم که یک انسان امروزی بخواد برای تهیه غذای خودش از بدن و جان یه موجود زنده ای که گاهی احساسات شبیه به انسان داره بهره ببره
البته که گیاه هم جون و احساس داره
ولی احتمالاً مثل یک گاو از دیدن اینکه بچه ش رو جلوش سر ببری حالش بد نمیشه
یا برای مثال گیاهی که میوه ش رو میندازه روی زمین بعد از رسیدن اون میوه… این رو نمیشه با یک حیوان مقایسه ش کرد
و هزاران موضوع دیگه که اگر نخواین مغلطه کنید و برای گوشتخواری دلیل و توجیه های سطحی و غیر منطقی بیارید میشه دربارشون هزار ساعت صحبت کرد.
.
یه فیلمی هست به نام پی_کِی اونو حتماً ببینید جالبه
لحظه های آخرش که این آدم فضایی میره به مردمش از زمینی ها میگه
میگه دوستان اگر رفتید روی زمین و یه نفر گفت من عاشق جوجه یا عاشق ماهی هستم
بدونید واقعا منظورش این نیست
و اونها منظورشون اینه که من عاشق اینم که ماهی یا جوجه ی مُرده رو کباب کنم و بخورم!
.
و من همیشه وقتی میبینم که افرادی مرغ و خروس و گوسفند دارند و به اونها عشق میوَرزند و در نهایت میکُشنشون و این درحالیه که اون حیوان بهشون اعتماد کرده بوده… بینهایت حالم بد میشه
و واقعا فکر کنیم به اینکه گربه و سگ چه فرقی با گاو و گوسفند و مرغ و خروس دارن که بین اونها فرق میذاریم و فقط به سگ و گربه ها انقدر عشق بی قید و شرط میدیم اما به مرغ و خروس به شرط اینکه به ما تخم مرغ و گوشت بدن عشق میوَرزیم؟ و جان و حق زندگی رو از بعضی هاشون میگیریم و برای استفاده از شیرشون اذیتشون میکنیم مثل دوشیدن گاوها
.
… من نمیتونم راحت بپذیرم از وگان بودن دست بکشم حتی برای سلامتی خودم و این تضاد گاهی آزارم هم میده
اما باید این مسئله رو حلش کنم
همونطور که خیلی از وگان ها خلش کردن
.
و اعتراف هم میکنم که اگر تمام محصولات وگان دردسترسِت نباشه و اصولی پیش نری واقعا بدنت کم میاره
منم گاهی کم آوردم
ولی…. تمایلم اینه بدون آزار حیوانات خودم هم سلامت تر باشم
یعنی میشه؟ با دوره استاد عباسمنش؟
حرفتون رو قبول ندارم
چون من مثل دیگران استاد و حرفهاشون رو مقدس نمیدونم که فکر کنم عین یک آیه نازل شده باشه و بدون چون و چرا باید بپذیرم!
من با تمام احترامی که براشون قائلم و خییییلی هم در این سالها ازشون چیزی آموختم و عمیقاً قدردانم
ولی در بعضی موارد اصلا عقایدم باهاشون همسو نیست و اینطوری نیست که صد در صد قبول کنم
گاهی شک میکنم به برخی گفته ها و این بد نیست
.
اتفاقا خیلی از رهبران مذاهب هم دوست دارن شما بی چون و چرا و بدون شک حرفشونو بپذیری و حتی نقدشون نکنی
ولی هر آدمی ممکنه اشتباه بکنه.
گرچه معتقدم قضیه نسبی هست و اشتباه یک مفهوم انتزاعیه
یعنی مثلا اگر من انتخاب کردم که استایل زندگیم به شکل وگانیست ها باشه، پس هرگونه گوشتخواری به هر منظوری در راه و روش و منش من میتونه اشتباه باشه
اما از دیدگاه شما و ایشون میتونه درست باشه
پس جنگ و بحثی نمیکنیم باهم
مگر دلیل و منطق خوبی داشته باشیم که بخوایم آگاه کنیم همو، اون هم با آرامش و متین
.
استاد عباسمنش بی نظیر و عالیه
ولی من هنوز نتونستم با خوردن گوشت موافق باشم
چون وقتی من وگان شدم فقط و فقط بخاطر حمایت از حیوانات بود نه بخاطر سلامتی خودم
اونهایی که فقط بخاطر سلامتی خودشون و بعنوان یک رژیم غذایی رفتن سراغ وگانیسم، خب معلومه وقتی خسته شدن هزار و یک منطق و دلیل میارن که ثابت کنن گوشتخواری درسته تا برگردن به سیستم قبلی!
.
من کاملا قبول دارم و معتقدم که بدن ما عادت داره به گوشتخواری چون قرنها و سالها اینطور بوده، و بدن و ذهنمون که معتاد گوشتخواریه و معتاد به استفاده از فرآورده های حیوانیه، مسلماً اعتراض میکنه به سیستم گیاهخواری و وگانیسم (که باهم فرق دارن)
ولی قصه اینجاست که الان دیگه انسان متمدن امروزی با انسان قدیم فرق کرده و ما میتونیم بدون کشتن و آزار حیوانات برای خودمون غذا تهیه کنیم. دلیلی نداره دیگه مثل قبلاً زندگی یه موجود رو بگیریم بخاطر تهیه غذای خودمون.
و البته که باید چند نسل هممون وگان و وجترین باشیم تا بدنمون بپذیره و یاد بگیره چطور با این استایل پیش بره.
من هم بهم گاهی فشار اومده و مثلا یک بار بعد از 4سال یه هو دیدم باید گوشت بخورم و رفتم ماهیچه گوسفند خوردم. ولی باز برگشتم به سیستم قبلی. هنوزم اگر ببینم دارم مریض میشم میرم چند روز تخم مرغ میخورم تا قوت بگیرم….
سیستم وگانیسم اگه درست و اصولی انجام نشه آسیب میرسونه و ضعف بدنی میاره / منکرش نیستم
اما مثلا شاید اگه استاد بگن باید پروتئین بخوری احتمالاً من برم سراغ پروتئین گیاهی یا نهایتاً تخم مرغ
نه گوشت
.
درمورد این که گفتی اگه مشکلی نیست چرا میخوای بیای دوره رو بگیری هم بگم که اتفاقا احساس نیاز کردم و میخوام بگیرم انشالله
.
.
یه جمله ای هست که میگه:
اگه دیوار کشتارگاهها شیشه ای بود بعید میدونم کسی دیگه دلش میتواست گوشت بخوره
.
و اینکه
واقعا گاو و گوسفند و مرغ… چه فرقی با سگ و گربه دارن؟
چرا باید اون سگ و گربه توی ناز و نعمت و دست و بال آدما انقدر عزیز، زندگی کنن اما گاو و گوسفند و مرغ رو بعد از اینکه ازسون نگه داری میکنیم میکُشیم و میخوریمشون؟
.
یه فیلمی هست به نام پی_کِی، آخرش که آدم فضاییه برمیگرده به سیارشون
میگه آهای مردم
اگه رفتین رو زمین و اونجا یکی گفت من عاشق جوجه یا ماهی هستم باور نکنید
چون آدمای روی زمین منظورشون اینه که دوست دارن مُرده ی اونا رو کباب کنن و بخورن!
.
.
دوست عزیزم!
ما آدمای الانیم
باید یک فرقی با آدمای قدیم داشته باشیم؟
.
یه تعریفی هست از تمدن که میگه
آدمای قدیم به هم سنگ پرت میکردن، آدمای الان به هم کلمه پرت میکنن
و این یعنی تمدن
.
من همیشه پرسشم اینه که آیا معنا و درک و شعور منِ امروز نباید با آدمای غار نشین فرق کنه؟
.
چرا ارجاع میدیم همه چی رو به قدیمی؟
اینکه مدت طولانی گوشتخوار بوده انسان، دلیلی بر درست بودنش نیست
فقط اینکه بدنمون عادت کرده به اون سیستم
و حالا که میخوایم تغییر عادت بدیم
سختشه!
سلام عزیزم
ممنون که حوصله و وقت گذاشتی و از دلت نوشتی
چقدر خوب نوشتی
چقدر کامل و عالی نوشتی
مشخصه خیییییلی خوب و شفاف با خودت همه چی رو حل و فصل کردی
آفرین بهت دمت گرم. تحسینت میکنم
.
حرفات رو من تأثیر گذاشت
بهشون فکر میکنم و باید چندبار دیگه هم بخونمشون
.
بله منم الان کم میارم
ورزش دیگه نتونستم بکنم
کارم هم سنگینه ولی جون ندارم
اما همون مسئله اخلاقیش اذیتم میکنه و اینکه آهِ هر حیوونی موقع مرگش و موقع کشته شدنش منو بگیره
دوست ندارم کارما و انرژیش بیاد تو زندگیم
همش خوابشونو میبینم
اوایل هروقت گوشت و لبنیات میخوردم خواب میدیدم دستم به خون آغشته ست و پاک نمیشه هرچی میشورم
خواب میدیدم گاوها برای کشته شدن گوساله هاشون گریه میکنن
یا هزارتا ازین موارد
.
.
اون تیکه که گفتی آیا فکر میکنی خدا به مرگ احساسی نگاه میکنه یا نه؟ ،
گلِ کلامت بود
اون تیکه منو میخکوب کرد
به قول خیام
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف میسازد و باز بر زمین میزندش!
…
این همون نقطهایه که خداناباورها هرموقع جنگ و خونریزی میشه تو دنیا
میگن عدالت مرده! خدا مُرده!
اگه خدا وجود داره چرا میذاره این همه آدم بیگناه کشته بشن…
… آره
تو با اینکه از من کوچیکتری
ولی پخته تری
حداقل تو این موردی که داریم باهم حرف میزنیم
بوس بهت گیان
(گیان= جان / گیانم = جانم)
نگار جان عزیزم
دوست خوبم
به حرفهایت دوباره فکر کردم
و آنجا که گفتی اصلا برای خدا مهم نیست کشته شدن یا نشدن موجودات،
کمی در علت وگان شدنم شک کردم
تا اینکه یادم آمد چه قول و قرار و چه توجیهِ موجّهی برای خودم داشتم و دارم
اول برای خودم و بعد برای تو هم مینویسمشان:
_بارها برایم پیش آمده، مردی که میخواسته به همسرش خیانت کند، از من درخواست رابطه کرده و وقتی من نپذیرفتم، در نتیجه به سراغ فرد دیگری رفته و در هرصورت خیانت ورزیده، چون تصمیم و قصدش این بوده و مسلماً امتناع من جلوی کار زشتش را نگرفته؛
اما حداقل من خوشحالم که آن نفر سوم و درواقع شریک جُرمش برای خیانت به همسرش، من نبودم.
_گاهی برایم پیش آمده که به من یک پیشنهاد کاریِ غیر اخلاقی شده که پول خوبی هم داشته اما من ردش کردهام
و این رد کردنِ من مسلماً جلوی خطاکاری آن فرد را نگرفته و قطعاً فرد دیگری به جای من آن را به انجام رسانده و پولش را گرفته است؛
اما حداقل خیالم راحت است که من در آن کارِ خطا، دستی نداشته ام.
_در بسیاری از کشورها امکان کُشتن دیگری و تجاوز کردن به دیگران بسیار وجود دارد و خیلی ها هم از این فرصت سوء استفاده میکنند و اگر من آنجا باشم و خویشتن داری کنم، تجاوز و قتل نکردنِ من، مسلماً باعث جلوگیری از انجام جُرم در آن منطقه نمیشود؛
اما حداقل وژدانم راحت است که در جُرمهای انجام گرفته، من دستی نداشتهام.
_آدمهای زیادی در سراسر دنیا حیوانات را برای تهیه غذا می آزارند یا می کُشند و مثل روز روشن است که وگان بودن من آنقدرها هم که من فکر میکنم، ناجیِ جانِ موجودات نیست؛ و جلوی کشته شدن آنها را حداقل به زودی نخواهد گرفت،
اما میدانم که هربار مراقب خوراکم هستم، حداقل در ظرف غذای من، حیوانی نیست و همین قلب و دلم را آرام میکند
آیا همین کافی نیست؟