مهشید و شیرینمادر بزرگ من 81 ساله هستند و بیش از یک سال است که به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنند. البته گاهی اوقات در مهمانی ها کمی از قانون سلامتی خارج می شوند اما با این حال، نتایجی که ایشان از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی گرفته اند حتی شاید از من هم بیشتر باشد. بخشی از نتایج ایشان شامل:90 درصد از دردهای عضلانی ایشان خوب شده، در صورتی که قبل از دوره قانون سلامتی، ایشان خیلی زود از راه رفتن خسته می شدند. الان بسیار سریع پیاده روی می کنند، گاهی حتی نرمش می کنند. به راحتی خرید های خود را با وجود بار سنگین، حمل می کنند. قبل از دوره قانون سلامتی، پاهای ایشان ورم زیادی داشت به شکلی که کفش را به سختی تحمل می کردند و احساس راحتی نداشتند. اما اکنون این مشکل حل شده و فقط در مواقعی که زیاد روی پاهایشان بایستند، کمی تورم دارد.قبل از دوره قانون سلامتی، به مدت سالها، بر روی بینی ایشان یک لکه برآمده قهوه ای رنگ بود که خوب نمی شد و گاهی چون آن را دست می زدند زخم می شد اما خدا را شکر اکنون هیچ اثری از آن نیست. بینایی ایشان بسیار بهبود یافته و اکنون حتی با استفاده از عینک، کار هنری ظریف انجام می دهند و خدا را شکر چشمشان خیلی دیرتر خسته می شود. قبل از دوره قانون سلامتی، به خاطر مشکل فشار خون دارو مصرف می کردند که اکنون مصرف دارو به یک سوم کاهش پیدا کرده به گونه ای که حتی باعث تعجب دکتر ایشان شده است. قبل از دوره قانون سلامتی در برخی از فصل های سال، سرگیجه داشتند به نحویکه اصلا قادر به حرکت نبودند اما خدا را شکر الان این مشکل کاملا حل شده است. وزن ایشان بسیار کاهش یافته و خودشان را بیشتر دوست دارند و عزت نفسشان بسیار بهتر شده است. قبل از دوره قانون سلامتی ایشان دچار مشکل فراموشی بودند اما در طی این دوره حافظه ی ایشان به شدت بهبود یافته به گونه ای که اکنون یادگیری زبان انگلیسی خود را دوباره شروع کرده اند. امید و انگیزه ایشان برای فعالیت بیشتر و یادگیری مهارت های هنری، خیلی زیاد شده و خیلی نتایج دیگری که من فراموش کرده ام آنها را بنویسم.با تشکر از استاد عزیز برای تولید دوره ارزشمند قانون سلامتی و همه قوانینی که به ما آموخته اند.
سمانهمن 35 روز است که زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کرده ام و 39 سال سن دارم. تا 35 روز پیش، هر آت و آشغالی رو میخوردم؛ حوصلم سر میرفت، میخوردم؛ حسم بد میشد، میخوردم؛ غذای بچه ها میموند، میخوردم؛ غذا توی یخچال میموند، قبل از غذای اصلی گرم میکردم میخوردم؛
تفریحاتمون گره خورده بود با خوردن؛ مسافرتامون گره خورده بود با خوردن؛ خلاصه اینکه شب و روزمون گره خورده بود با خوردن.
حتی تمام فکر و ذکرمون شده بود صبحانه چی بخوریم، ناهار چی بپزم، شام چی بپزم و این شیوه نامناسب زندگی باعث شده بود که جسمم این اواخر حسابی به تضاد بر بخوره:
احساس خفگی موقع خواب، سردردهای مکرر، نفخ شکم، درد قفسه سینه، بی انرژی بودن و خواب آلودگی و تنبلی و هزار جور تضاد دیگه.
از زمانی که استاد دوره قانون سلامتی رو معرفی کرد، همش مینوشتم و میخواستم وارد این دوره بشم اما شرایطش نبود. یعنی انگار من آماده نبودم. تا اینکه تصمیم گرفتم واسه سلامتیم قدم بردارم و پیاده روی نیم ساعته رو شروع کردم. هر روز بدون استثنا پیاده روی کردم تا اینکه بعد از 16 روز، تونستم وارد دوره قانون سلامتی بشم. انگار که آماده شده بود و حدود یک ماه پیش، زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو استارت زدم و مو به مو طبق گفته های استاد، پیش رفتم. اول دوره استاد چند آزمایش خواسته بود بگیریم که توی جواب آزمایشات متوجه شدم که من دیابتی شده بودم و عدد homa ir من روی 5 بود که این تضاد باعث شد با تعهد بیشتری به شیوه دوره زندگی کنم.
امروز 35 روزه که به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم و حتی یک روز هم تقلب نکرده ام و میخوام از تغییراتم توی این 35 روز بنویسم:در شروع دوره 95 کیلوگرم بودم امروز 84 کیلو شدم و سایزم حسابی کم شده. جوری که همه لباسام برام گشاد شده و دیگه نمیتونم بپوشمشون
شوره و خارش سرم به کل خوب شده؛
ریزش موهام خیلی خیلی کم شده یعنی میتونم بگم ریزش مو ندارم؛
بوی بد عرق ندارم؛
پوستم روشن شده؛
خال های گوشتی زیر بغل و گردنم کوچیکتر شده. حتی تیرگی زیر بغل و گردن و کشاله رانم هم بهتر شده؛
خلط پشت حلقم تقریبا خوب شده؛
اصلا دیگه سردرد نمیشم و احساس خفگی دیگه ندارم؛
خواب راحتی دارم خوب و راحت خواب میرم و سبک بیدار میشم؛
از کار خسته نمیشم؛
راحت هر روز یک ساعت پیاده روی میکنم؛
عرق شبانه دیگه ندارم؛
تاری چشمام خوب شده؛
بوی بد نافم و ترشح نافم کنترل شده؛
ترشحات زنانگیم کنترل شده و درد زیر دل ندارم؛
زمان پریودی اصلا احساس سنگینی و درد ندارم در حالیکه قبلا سینم سفت میشد و خیلی درد داشت اما الان اصلا خبری از درد نیست؛
احساس شور و شعف و شادی دارم و انگیزم بیشتر شده؛
هدفمندتر شدم چون دیگه ذهنم درگیر نیست که چی بپزم؟!
دارم پول میسازم از فروش کتابم یعنی همزمان بعد از شروع دوره سلامتی، کتابم چاپ شد و پیش فروش کردم؛
تمرکزم زیاد شده و کاملا تمرکزم روی اصل رفته؛
تقریبا دیگه عصبی نمی شم؛
شکمم هر دو سه روز یک بار کار میکنه راحت و بو هم نداره؛
حتی مقعدم کمی گوشت اضافه داشت که بهتر شده به خاطر اینکه سیستم دفع بدنم راحت تر داره کار می کنه؛
قبلا وقتی ادرار می کردم زیر دلم در می گرفت اما الان این مشکل هم برطرف شده و اصلا دیگه موقع ادرار درد و فشار احساس نمیکنم؛
محمود ناصریدیشب یهو بهم الهام شد که: محمود یادته پارسال توی چه شرایطی داشتی زندگی می کردی و الان کجایی؟! این سوال باعث شد یادم بیاد از چه شرایطی به اینجایی که الان هستم رسیدم.یادم میاد پارسال که هنوز با قوانین زندگی و این آموزش ها آشنا نبودم، شرایط زندگی من به این شکل بود:یه فرش قرمز قدیمی که عموم بهم داده بود. یه جورایی میشه گفت صدقه داده بود. یه لباسشویی زنگ زده داغون که داداشم 400 تومان خریده بود و برای آبکشی کردن لباسا باید از دست و تشت، تو حموم استفاده میکردم. یه یخچال قد کوتاه قدیمی که فریزر و یخچالش یکی شده بود،و دربش خراب بود و صدای موتورش هم بسیار زیاد بود و تقریبا از کار افتاده بود. توی خونه ای پایین شهر مشهد زندگی می کردیم. یه جای دلگیر و تاریک و پر از موش و بوی گند همه جا رو گرفته بود. تمام کابینت ها پر از مدفوع موش بود و هر کاری برای از بین بردن موشها می کردم، بازهم موفق نمی شدم. سرویس بهداشتی نامناسب و حیاط کوچک که راه نبود بریم سرویس بهداشتی.وضعیت تغذیه ام و سلامتیم بسیار نامناسب بود. حال روحیم خوب نبود. درآمدم بسیار نامناسب بود و فکر می کردم که توی مشهد نمی تونم بیشتر از این درآمد کسب کنم و باید برم تهران. تا ظهر می خوابیدم درگیر نا امیدی های فراوان و بیماری های فراوان بودم.بیماری های خود ایمنی میگرن واریکاسل انحرافات جنسی خیلی عجیب، داشت منو از بین می برد. اضافه وزن داشتم و پوستم تیره شده بود. این مسائل باعث شد که دوره قانون سلامتی رو بخرم و متعهدانه به شیوه این دوره زندگی کنم و تمام مشکلات جسمی و سلامتی من در عرض یک ماه حل شد. الان که به اون شرایط فکر می کنم، انگار که دارم خواب می بینم. بدست آوردن سلامتیم، اعتماد به نفسم رو خیلی بالا برد و به خودم گفتم: اگر این نتیجه رو خلق کردم، پس من هر نتیجه دیگه ای رو هم می تونم تو زندگیم ایجاد کنم.یادمه توی همون خونه ای که شرایطش رو براتون توضیح دادم، نشسته بودم که وارد سایت سایت شدم و دیدم دوره کشف قوانین زندگی در حال بروزرسانی هست. فایل مقدمه دوره رو دیدم و انگار تو آسمون بودم. چون چیز هایی رو می شنیدم که تا حالا نشنیده بودم. هر طور بود، پول دوره رو فراهم کردم و دوره رو خریدم. از اون زمان دو ماه می گذره و زندگی من کاملاً عوض شده:هدف اصلیم رو پیدا کردم و از بلاتکلیفی در اومدم. درآمدم شروع شد به اضافه شدن کرده و در حال حاضر به 20 میلون تومان در ماه رسیده. از اون خونه اومدیم به خونه ای در محله بالا شهر مشهد. یه جای خوش آب و هوا و نزدیک به کوه و طبیعت و همسایه خلی مهربون و هر روز صبح میرم کوه.سلامتی کامل رو به دست آوردم و شرایط روحیم عالی شده. چرخ زندگیم خیلی روون شده. تغذیه ام عالی شده. منی که همیشه با ماکارونی و بادمجون شکمم رو سیر می کردم، الان هر ماه گوسفند میکشم و میگذارم تو فریزر. این نتایج ایمانم رو قوی کرده به اینکه \"میشه\". احساس می کنم دارم توی آسمونا راه میرم و هدف گذاشتم که هرچی رو می خوام، توی زندگیم خلق کنم.
نازنین سلاماتمن تغییر زندگیم رو با دوره 12 قدم شروع کردم و تا به الان، قدم 5 ام هستم.وقتی قدم اول را خریدم، درآمدی نداشتم و همسرم 4 میلیون تومان درآمد ماهانه داشت. خیلی دوست داشتم می تونستم دوره روانشناسی ثروت 1 رو بخرم اما اون زمان برام مثل رویا بود.شکر خدا با ورود به دوره 12 قدم و کار کردن روی آموزش های این دوره، درآمد همسرم به شکل تکاملی افزایش یافت و به بیش از 10 میلیون تومان رسیده و من هم از صفر و بی درآمدی، الان به درآمد بیش از 4 میلیون رسیده ام. امروز به لطف خدا با درآمد خودم توانستم دوره روانشناسی ثروت 1 را بخرم همان چیزی که در زمان شروع 12 قدم، رویایش را داشتم و این شروع پیشرفت های ماست...
زهرا آقچه لومن از دوره قانون سلامتی نتایج ریز و درشت زیادی گرفتم و می خوام امروز از یکی از نتایجی صحبت کنم که از زندگی به شیوه این دوره گرفتم.قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، میگرن داشتم و اگر صبح زود بیدار میشدم سر درد داشتم. اگر تا غروب نمیخوابیدم باز هم میگرنم عود می کرد. ولی از وقتی زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم، بدنم عالی هست. دیروز با اینکه از 6 صبح بیدار بودم و تا غروب بیرون بودم و کلی کار انجام دادم، اصلاً سر درد نگرفتم خدا رو شکر.قبل از قانون سلامتی، بخاطر دیسک کمرم نمیتونستم زیاد سرپا بایستم ولی دیروز زمان طولانی ای رو سر پا بودم اما کمر درد نداشتم خدا رو شکر و مسئله دیسک کمرم از 100 به 20 بهبود پیدا کرده و احساس می کنم چیزی تا بهبود کامل نمونده. هرچقدر هم پیاده روی می کنم کمر درد ندارم. مسئله میگرنم آنقدر خوب شده که دیگه مثل قبل سر هر چیزی، سردرد نمی گیرم و شکر خدا کلی هم وزن اضافه ام کم شده.سپاسگزار خداوند یکتا هستم که مرا به مسیر دوره قانون سلامتی هدایت کرد.
ازادهامروز یکبار دیگر فایل جلسه هفتم دوره عزت نفس رو گوش دادم و نکته برداری کردم و شرایط زندگیم رو مقایسه کردم با زمان شروع کار کردن با آموزش ها استاد در سال 98 ، دیدم در تمام زمینه ها پیشرفت های خوبی داشتم:در زمینه سلامتی به هر آنچه خواسته ام رسیده ام. سبک زندگی ام تغییر کرده، باشگاه میروم و سلامت هستم. در زمینه مالی درآمدم از 3 برابر هم بیشتر رشد کرده و الان صاحب خونه و ماشین هستم. در زمینه روابط، رشد بالایی داشتم.
قبل از این آموزش ها، من پر از احساس گناه بودم. فکر میکردم درست زندگی نکردم، درست انتخاب نکرد، برای خانواده و برای خودم کم گذاشته ام، اما الان احساس گناه و عذاب وجدان در من خیلی خیلی کم شده و اون یه کم هم به خاطر کمال گرا بودم من است و به آرامش رسیدم. دارم درک می کنم که هیچ کس بدون خطا و اشتباه نیست و ما هیچ وقت نمیتوانیم کامل و بی نقص باشیم. اما هر روز میتوانیم از روز قلبمان بهتر و بهتر شویم.
با خودم در موارد مثبت صحبت می کنم و این حسم رو خیلی بهتر کرده. گاهی روی کاغذ از خودم سوال های قدرتمند کننده میپرسم و جواب میدم.استاد من امروز درخواستی رو انجام دادم که نشانه افزایش عزت نفسم هست. از محل کارم خواستم که برای اتاقم کلید شخصی درست کنند. اینکه برای خودم ارزش قائل شدم و حرفم رو گفتم خیلی حسم عالی ای بهم دست داد. با اینکه من آدم اجتماعی و برونگرایی هستم، این روزها متوجه شدم که بیشتر دلم میخواد با خودم خلوت کنم و خودمو بیشتر بشناسم و با خودم وقت بگذرونم. اینا بخشی از تغییرات من هست.
ناهیدماستاد عزیز، من سالهاست که آموزش های شما رو دنبال می کنم و روز به روز زندگی برام قشنگ تر و بهتر می شه اما توی این یکساله اخیر، نتایجم واقعاً فوق العاده بوده. یکسال پیش، هدفم داشتن 15 میلیون درآمد ماهانه بود و الان درآمدم 10 برابر بیشتر از اونچه شده که هدف گذاشته بودم. الان 150 میلیون تومان در ماه درآمد دارم، خدارو شکر طی 4 ماه، ماشین شاسی بلند خوبی خریدم و این در حالی هست که دارم مجدداً آموزش های روانشناسی ثروت 1 رو کار می کنم و در حال تقویت باورهام درباره ثروت هستم و میخوام باز هم پیشرفت کنم و از ثروت، به خدا برسم.
نرگس گلیاستاد عزیزم دوره قانون سلامتی واقعا شاهکاره و هم خودتونم میدونید، هم دانشجوهای این دوره. توی این دوره من مدام در حال تعجب هستم از نتایجم. امروز صبح آماده میشدم برم سرکار، داشتم سریع لباسم رو عوض میکردم که توی آینه چشمم افتاد به شکمم. چند ثانیه مکث کردم و دیدم کمرم چقدر باریک شده؛ موهام چقدر لخت شده و جالبه که رنگ موهام هم چقدر روشنتر شده؛ پوست صورتم مثل آینه شفاف و صاف شده و چشام از دیدن این نتایج از حدقه زد بیرون.قبل از قانون سلامتی، اگر شب طاق باز میخوابیدم، صبح که پا میشم کمرم خشک میشد و درد میکرد اما الان این موضوع خیلی خوب شده.قبل از قانون سلامتی پشت چشمم همیشه چرب بود و هی دست میکشیدم و چربیشو میگرفتم. اما الان این موضوع خیلی کم پیش میاد.قبل از قانون سلامتی، پوستم مخصوصا پیشونیم وحشتناک چرب بود اما الان بسیار کم شده؛
قبل از قانون سلامتی، سرم مدام پوسته پوسته بود به طوری که وقتی دست میکردم توموهام، پوسته هاشولمس میکردم. دیشب وقتی دست کشیدم توی موهام، اونقدر این مسئله کم شده بود که با تعجم گفتم: وا پوسته هام کو:)
قبل از قانون سلامتی، همیشه سرشونه هام درد وحشتناک داشت که مامانم باید قولنجمو میشکست اما الان آنقدر این مسئله رو ندارم که اصلاً یادم رفته بود قبلاً چجوری بودم.پشت غوزک پای من همیشه خشک و سیاه بود اما بعد از قانون سلامتی کاملا سفید شده؛ دهنم مطلقا بونمیده؛ یادگیری حافظم انقد رفته بالا که فایل که کار میکنم، حرف های شما میچسبه به مغزم؛ هدفمندتر شدم تا میرسم خونه لباس عوض میکنم رو دوره ها کار میکنم در حالی که قبلا فقط خواب بودم؛ انرژیم بالا رفته و حافظه ام خیلی خوب کار می کنه.و اما نتیجه ای که عاشقش شدم این هست که: وقتی تو این ماه پریود شدم، انقدر حالم خوب بود و دردم کم بود که باور نمیکردم. چون قبل از قانون سلامتی همیشه موقع پریود باید پروفن میخوردم اما با این وجود نه دردم آروم می شد و نه می تونستم بخوابم. توی زمان پریود همیشه عصبی و کلافه بودم. اما بعد از قانون سلامتی وقتی این ماه پریود شدم، حتی داشتم با تمرکز روی فایلهای آموزشی شما کار می کردم و یهو به خودم اومدم، استپ کردم و گفتم: عه من با اینکه پریودم جسمم آنقدر آروم و بدون درد هست که می تونم روی آموزش ها تمرکز کنم. در صوریتکه قبلا توی زمان پریودی فایل که چه عرض کنم من حتی نمیتونستم بخوابم. این برای من معجزه ی زیبا ی قانون سلامتی هست.
نسرین تیموریانیک سال پیش و قبل از کار کردن با دوره عالی 12 قدم، عضو سایت بودم اما اصلا پیگیر سایت نبودم. فقط گاهی در اینستاگرام فایلهای استاد را گوش می دادم. از لحاظ مالی در وضعیت مناسبی نبودم. نشانه ها را نمی دیدم و مقاومت میکردم برای تغییر ،
شرایط داشت سخت و سخت تر میشد اما اصلا نشانه ها را نمی دیدم و برای تغییر، مقاومت می کردم.حواسم به خودم و بیزینسم نبود و دنبال بهبود نبودم چون اصلا \\\"سوالِ درست پرسیدن\\\" از خودم رو بلد نبودم.
مشتری هام هر روز کمتر میشد ولی متوجه نبودم. یه شب یه تلنگر بزرگ به زندگیم خورد. به نقطه ای رسیدم که باید برای تغییر تصمیم میگرفتم . اوضاع بد شده بود و من خیلی گریه می کردم تا اینکه خداوند هدایت کرد به سمت تغییر. به خدا که هدایتم کرد به سمت سایت. اون تضاد بزرگ میتونست منو نابود کنه. اما نه تنها منو نکشت بلکه هدایتم کرد به سمت سایت و قوی ترم کرد. اولش سخت بود اما من تصمیم واقعی گرفته بودم. قبل از این تصمیم، تا ظهر خواب بودم اما بعد از این تصمیم، هرروز ساعت 6:30 بیدار می شدم و بهبود رو شروع می کردم.صبح ها بعد از اینکه بیدار میشدم، اولین کاری که میکردم سایت رو چک میکردم.شب ها با خوندن کامنت ها خوابم میبرد و این روند ادامه داشت. به شغلی هدایت شدم که درآمدم در ماه اول 5 برابر شد. اعتماد به نفسم بیشتر شد، چشمم باز تر شد و تازه فهمیدم قبلا تو چه منجلابی بودم.
کم کم هدایت شدم به خریدن دوره های استاد. نشانه اومد و دوره ی پر بار 12 قدم رو استارت زدم و نتایج شروع کرد به تغییر و بهتر شدن. پیشنهاد یه کار دیگه برام اومد که در زمینه ی علاقه ام بود و باعث رشدم شده. با عزیزانی همکار شدم که رو به رشد و فعال هستند.
همراهی با قدم های 12 قدم باعث شد روند تکامل خودم رو طی کنم و کم کم رشد کنم. کم کم خواسته هام و جنس باورهام با کیفیت تر شد و چند وقت پیش دوره احساس لیاقت رو خیلی راحت خریدم. یادمه یه مدت قبل رویام بود که بتونم یه دوره جدید استاد را به محض تولید بخرم و الان دارم نتایجی کسب می کنم که واقعاً از هدایت خدا ممنونم.اون تضاد به من فهماند که باید از لحاظ مالی به طور جدی تغییر کنم و الحمدلله توی این مدت رشد خوبی داشتم. برای خودم و خانواده ام هدیه های ارزشمند خریدم، سفر رفتیم و توی هزینه های خونه کمک می کنم. با درآمدی که بدست میارم، دارم روی کسب و کار خودم سرمایه گذاری میکنم و روند تکاملیم رو در این باره دارم طی می کنم.
محمود ناصریحدود 50 روز هست که وارد دوره کشف قوانین زندگی شدم. توی این مدت بیش از 3 بار فایل مقدمه دوره و جلسات اول رو نگاه کردم و تمرینات رو انجام دادم. یک دفتر فنری با 4 تا خودکار سبز قرمز آبی مشکی و یک خط کش فلزی خریدم و دارم به دقت از جلسات نکته برداری می کنمچون متعهد شدم که منم مثل استاد عباس منش و مثل هزاران نفری که توی این سایت از آموزش های استاد نتیجه گرفتن، می خوام زندگیم رو تغییر بدم در همه ابعاد. روز به روز داره اتفاقات خوب توی زندگیم بیشتر بیشتر میشه. هر روز ساعت 5 صبح بیدار میشم و کارامو انجام می دم تا بتونم ساعت 7.5 کتابخونه باشم و تا ساعت 10 روی آموزش های دوره کار کنم و بعدش بیام سرکار.قبل از شروع کشف قوانین زندگی، درآمدم ماهی 8 یا 9 میلیون بود و الان بعد از 50 روز عمل جدی به آموزش های دوره، درآمدم 3 برابر رشد کرده و ماهی 25 میلیون تومان شده؛ روابطم عالی شده؛ حالم خیلی بهتر شده؛ از پایین شهر مشهد مهاجرت کردم به منطقه بالا شهر مشهد و چرخ زندگیم در تمام جنبه ها خیلی روون شده.
سلام اران جانم … سلام منه شیش سال پیشم :))) سلام قربونت برم که هر کلمه ات منو به یاد نگار پنج سال وجترین وگن انداخت :) سلام گذشته ی من :)))
از خدا میخوام کمکم کنه بهترین کلام بر من حاری بشه که بهت کمک کنه :)))
عشقم بدون من اینده ی توعم
اون فیلم پیکه رو بارها موقع گیاهخواریم دیده ام … حرفات دقیقا کلمات خودم بود اون احساس گناه اون ترحم دلسوزی کردن اشفته بودنت همه چیزت خوده من بود :))) من از 15 تا 20 سالگیم وجترین و وگن بودم :)))) الان 21 سالمه و یک ساله تو دوره ی سلامتی ام به لطف خدا
از همون پونزده سالگی هم با استاد دارم کار میکنم تاحالا…
راستش اگه فقط یک نفر باشه که بتونه تک تک کلماتی که گفتی رو درک کنه تو این سایت اون منم و خیلی خوشحالم که هدایت شدم به کامنتت … دقیقا نگاری که پنج سال بود رو تو توصیف کردی … شاید من بدتر و سخت تر از تو هم بودم من تو اون پنج سال هیچ وقت لب به خورشتی که توش گوشت باشه نزدم چه برسه خوده گوشت :)))
ببین ارام جان عزیزم
دوست ندارم بهت بگم چه راهی برو چیکار بکن چیکار نکن
من فکر میکنم ما باید تجربه کنیم
من خودم به شخصه عاشق اون دوران پنج سال گیاهخواریم هستم
همون موقع عاشقش بودم و لذت بردم ازش و حتی نتیجه اش باعث شد ایمانم به دوره سلامتی بیشتر بشه که خیلیا این ایمان من رو نداشتن به خاطر شاید اون تجربه ی من …
تو خیلی خوده گذشته ی منی
جالب بود برام که فهمیدی که وگنیسم خیلی اصول و قواعد داره که باید رعایت بشه و مضر هست اگه اینجور نباشه …
حالا من میخوام بهت بگم حتی اگه تموم اصولش هم رعایت کنی بازم جواب نمیده :)))
در مورد ژن گفتی باید بگم من خودم فکر میکردم چون پنج سال گیاهخوار بودم بدنم عادت کرده به گیاهخواری یا مثلا هندی ها نسل در نسل گیاهخوارن بدنشون بهش عادت کرده … ولی اینحور نیست عزیزکم :)))
ژن ما سه میلیون ساله ساخته شده
دو هزار سال هم پوچه هیچی نیست در برابرش و تغییر نمیکنه حتی یک ذره …
من خیلی حرفا دارم میتونم برات بزنم ولی نمیدونم درسته یا نه
از طرفی میگم بذار این راهو بره تا اروم اروم هدایت بشه و تحمیل کردن واقعا سخته من خودم یک سال بعد از دوره ی سلامتی رو گیاهخواری موندم و گفتم استاد رو قبول دارم به جز این مورد … یک سال طول کشید تا مقاوتم ریخته بشه و بعد یک سال هم میدونم باور میکنی … با گریه گیاهخواری رو ترک کردم … شبی که حالم بد بود بیمارستان زیر سرم بودم و ارزوم بود ورزش کنم اما جون تو تنم نبود زدم زیر گریه … چون میدونستم هیچ راهی به جز ترک گیاهخواری ندارم و اینقدر گیاهخواری برام عزیز بود حتی فکر ترک کردنش بارها منو به گریه انداخت …
من از بچگی تقریبا به گیاهخواری علاقه داشتم و برا همین سخت بود … اما میدونی در زمان و مکان مناسب اتفاقا میوفتن نباید عجله کرد … اروم باش دختر اینقدر دنبال چیزی نباش دنبال اثبات کردن نباش نه به من نه به خودت … من رها بودم و خداوند وقتی اماده بودم یکی از بچه های دوره سلامتی رو که قبلا گیاهخوار بود بهم هدایت کرد و با هم دوست شدیمو همو دیدیم و اون کلییییی روم تاثیر گذاشت… تا وارد این دوره بشم …
من کسی بودم که میگفتم حاضرم بمیرم ولی گوشت نخورم …
ولی میدونی یه چیزه دیگه ای راجبم بود که نمیدونستم …
من حیوونارو خیلی دوست داشتم هنوزم دارم …
اما هیچ چیزی رو تو این دنیا بیشتر از اهدافم دوست ندارم حتی خانواده ام … به موقعش خانواده ام هم برای رسیدن به اهدافم ترک میکنم …
برای من مهم ترین موضوع زندگیم اهدافم بودن و هنوزم هستن
و وقتی گیاهخواری مانعی در برابر اهدافم دیدم دیگه تموم شد …
دیگه همه چیز فاتحه اش خونده شده بود …
من تو اون پنج سال نمیدونستم گیاهخواری مانع اهدافم هست و اصلا ورزش هم نمیکردم تحرکی نداشتم که بفهمم کم اوردم …
ولی وقتی رفتم دنبال عشق و علاقه ام ورزش و رقص و دیدم گیاهخواری مانع من هست فاتحه اش رو خوندم با اینکه عاشقش بودم …
خیلی حرفا دارم میتونم بزنم من قبل دوره سلامتی اومدم باورای گیاهخواریم رو نوشتم و منطقی حلشون کردم هیچ وقت به زور خودمو اجبار نکردم … اروم اروم خیلی اروم میگم یک سال رو خودم اروم کار کردم تا رفتم سمتش …
ازت میخوام تو هم خودتو اجبار نکنی خیلی اروم پیش برو حتی شده یه سال دو سال طول بکشه اما ادامع بده … برو دنبال سوالاتت … چرا گیاهخواری درسته ؟؟ فرق گوشت سگ و گاو چیه ؟؟ اگه خدا ناراحت میشه از کشتن حیوونا چرا بدنمون رو طی تکامل نیازمند به گوشت بار اورده ؟؟ نگاه خداوند به مرگ و زندگی چیه ایا خداوند به مرگ و زندگی احساسی نگاه میکنه مثل ما ؟؟؟ ایا خداوند ناراحت میشه که یه شیر اهو رو بخوره و اون شیر رو لعنت میکنه ؟؟ یا اون شیر و تکاملش خوده خداوند و همون انرژیه ؟؟
ایا خداوند از گوشت خوردن من ناراحت میشه ؟؟ پس چرا منو گیاهخوار نیافرید ؟؟
نتایج بچه ها چی میگه ؟؟ چرا بچه ها بدون دارو خوب شدن درحالیکه مردم دارن تو بیمارستان ها میمیرن ؟؟ چرا ما سگ نمیخوریم چرا گاو میخوریم ؟؟ چرا انسانها گوشت حیوانات گیاهخوار خوردن نه گوشت حیوانات همه چیز خوار یا گوشتخوار ؟؟ نتیجه ی من از گیاهخواری تا به الان چی بوده ؟؟؟ نتیجه ی ادامه اش چبه برام ؟؟
به همه ی سوالها فکر کن بسین اصلا ساعتها فکر کن
اگه وگن رو دوست داری ادامه اش بده با عشق و لذت ببر افتخار کن بهش ولی کنارش اروم اروم خودتو به چالش بکش با سوال کردنها
اشفتگی رو از خودت بیرون کن نترس عقب نمیوفتی میتونی تا دو سال دیگه گیاهخواری رو ادامه بدی هیچ اشکال و عیبی درش نیست :)))
ما مشکلمون اینه که فکر میکنیم از قافله عقب میوفتیم درحالیکه اصل اینه که لذت ببریم
اگه از گیاهخواری هنوز لذت میبری انجامش بده منم پنج سال زندگیم لذت بردم
اما اگه میبینی لذت ها داره کمتر میشه و رنج ها بزرگتر جوریکه نمیتونی انکار کنی اون موقع اس که باید خودتو با سوالها به چالش بکشونی :))))
دوستت دارم گذشته ی من فعلا
ارام گیان عزیز
بهت پیشنهاد میکنم بیشتر امرکزت رو بذاری روی شناخت خدا
کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم بهترین منبع برای شناخت خداوند هست
خداوندی که سیستمه
نه یک انسان
ما باید این سیستم رو بشناسیم
بازم میگم اصلا عجله ای نداشته باش منوتو هسچ فرقی نداریم هیچ اهمیتی نداره من از تو کوچکیترم یا بزرگتر در چشم کائنات منو تو روحیم و به یک اندازه فرصت داریم … کسی به خاطر سن کمش فرصت از تو بیشتر نداره …
وقتی به خداوند نکاه سیستمی داشته باشی یه دنیای جدید برات باز میشه
یه دنیایی که سلامتی بدنت یک ذره نعمتاش هست تو به خیلی چیزای بزرگتر میرسی
و اینه که مهمه نه اینکه تو گیاهخواری یا گوشتخوار و بخوای با خودت بحث و جدل کنی خودت رو پریشون و نگران کنی
اصن از خودت بپرس
چرا گیاهخوار شدی ؟
برای تجربه ی ارامش بیشتر
چون این بهت ارامش میده
حالا چی شده همین باعث شده چنین کابوس هایی ببینی و زندگیت برات جهنم بشه ؟؟
ایا راه درست راهی نیست که به من ارامش میده و حسمو خوب میکنه ؟؟ پس اگه حسم بده مسیرم اشتباهه … اگه توجهت روی منفی هاست راه اشتباس … حس بد اتفاقات بد بی هیچ چون و چرایی… و تو ارزشمندی هیچ چیز و هیچ کس نباید توی ارزشمند رو ناراحت کنه … اینم یادت باشه ..
و دقیقا درسته ادما میگن وای جنگ شده ادمای بی گناه مردن پس خدا نیست … یا خدا ظالمه بی عدالته … اما اونا نمیدونن خداوند همه چیزه … خداوند همه چیزه … خداوند همه چیزه … خداوند انرژیه ، خداوند خاکه ، باده ، اتشه ، زمینه ، منه ، توعه ، دریاست ، همه چیززززههههه …
خداوند همون شیربه که اهو رو شکار میکنه ، خداوند همون اهوییه که شکار و خورده میشه ، خداوند دندون اون شیره ، هداوند خون اون اهوعه … همه چیز این سیستمه … تمام طبیعت برنامه ریزیه دقیق خودشه …
اون نگاه دلسوزی نداره …
اون میگه اگه احساست بده من اتفاقات بدی وارد زندگیت میکنم واسم مهم نیست چه قدر گریه کنی …
خداوند اینه اس … اون همون چیزیو نشون میده که هستی و انجام میدی بدون هیچ دلسوزی …
خداوند خود کائناته که فرکانس مارو میگیره ، خداوند خود تکامله ، خداوند خود طبیعته خوده زندگیه خود مرگه همههه چیزه …
سعی من توی بخش توحیدی خیلی کار کنی روی فایلای توحیدی سایت …
یه فایلی هست استاد میگه به کبوتر ها غذا ندهیم یعنی به گداها کمک نکنیم …
این نگاه و دیدگاه خداونده
اما نکاه انسان اینه که نه گناه داره بدبخت یه نون خشکه ای بهش بدیم نمیره … اما نگاه خداوند چیه اینه مه این ادم باید بمیره یا ثروتمند بشه چون این جهان من لایق بهتریناست من این انسان رو خالق افریدم اکر قرار نیست ثروتمند باشه و به رشد جهانم کمک کنه باید بمیره …
همین هم برای خیوانات صدق میکنه … خدا خوده همون حیوانات هست و اونارو افریده تا جهان رشد و پیشرفت کنه هم با تولدشون هم زندگیشون هم مرگشون …. و این سه هیچ تفاوتی در نظر خداوند ندارن … چون خداوند یک سیستمه نه یک انسان اون همه چیز رو برای رشد و گسترش افرید نه هیچ چیزه دیگه ای … حتی مارو… زمین و زمان و جهان رو مسخر ما کرد که عزتمند زندگی کنیم و رشد بدیم جهانو …
توی کامنتی که برام نوشتی قشنگ احساس کردم اروم تر شدی و اون حس خودسرزنشی گناه و پریشونی اشفتگی ازت کم شده و در صلح بیشتری قرار گرفتی … دوست داشتم بازم کمک کنم این حس ارامشت بیشتر بشه چون یه ادم ارام تر جهانی زیباتر برای منه … یک فرد سالم تر جهان و زندگی بهتری برای منه … تو رشد کنی من رشد میکنم … با عشق و لذت و ارامش این مسیر زیبای زندگی رو طی کن چون تو اشرف مخلوقاتی خدا همه همه همه هرررررر چیزی که تو این دنیاست رو برای تو افریده ؛))))))