مهشید و شیرینمادر بزرگ من 81 ساله هستند و بیش از یک سال است که به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنند. البته گاهی اوقات در مهمانی ها کمی از قانون سلامتی خارج می شوند اما با این حال، نتایجی که ایشان از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی گرفته اند حتی شاید از من هم بیشتر باشد. بخشی از نتایج ایشان شامل:90 درصد از دردهای عضلانی ایشان خوب شده، در صورتی که قبل از دوره قانون سلامتی، ایشان خیلی زود از راه رفتن خسته می شدند. الان بسیار سریع پیاده روی می کنند، گاهی حتی نرمش می کنند. به راحتی خرید های خود را با وجود بار سنگین، حمل می کنند. قبل از دوره قانون سلامتی، پاهای ایشان ورم زیادی داشت به شکلی که کفش را به سختی تحمل می کردند و احساس راحتی نداشتند. اما اکنون این مشکل حل شده و فقط در مواقعی که زیاد روی پاهایشان بایستند، کمی تورم دارد.قبل از دوره قانون سلامتی، به مدت سالها، بر روی بینی ایشان یک لکه برآمده قهوه ای رنگ بود که خوب نمی شد و گاهی چون آن را دست می زدند زخم می شد اما خدا را شکر اکنون هیچ اثری از آن نیست. بینایی ایشان بسیار بهبود یافته و اکنون حتی با استفاده از عینک، کار هنری ظریف انجام می دهند و خدا را شکر چشمشان خیلی دیرتر خسته می شود. قبل از دوره قانون سلامتی، به خاطر مشکل فشار خون دارو مصرف می کردند که اکنون مصرف دارو به یک سوم کاهش پیدا کرده به گونه ای که حتی باعث تعجب دکتر ایشان شده است. قبل از دوره قانون سلامتی در برخی از فصل های سال، سرگیجه داشتند به نحویکه اصلا قادر به حرکت نبودند اما خدا را شکر الان این مشکل کاملا حل شده است. وزن ایشان بسیار کاهش یافته و خودشان را بیشتر دوست دارند و عزت نفسشان بسیار بهتر شده است. قبل از دوره قانون سلامتی ایشان دچار مشکل فراموشی بودند اما در طی این دوره حافظه ی ایشان به شدت بهبود یافته به گونه ای که اکنون یادگیری زبان انگلیسی خود را دوباره شروع کرده اند. امید و انگیزه ایشان برای فعالیت بیشتر و یادگیری مهارت های هنری، خیلی زیاد شده و خیلی نتایج دیگری که من فراموش کرده ام آنها را بنویسم.با تشکر از استاد عزیز برای تولید دوره ارزشمند قانون سلامتی و همه قوانینی که به ما آموخته اند.
سمانهمن 35 روز است که زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کرده ام و 39 سال سن دارم. تا 35 روز پیش، هر آت و آشغالی رو میخوردم؛ حوصلم سر میرفت، میخوردم؛ حسم بد میشد، میخوردم؛ غذای بچه ها میموند، میخوردم؛ غذا توی یخچال میموند، قبل از غذای اصلی گرم میکردم میخوردم؛
تفریحاتمون گره خورده بود با خوردن؛ مسافرتامون گره خورده بود با خوردن؛ خلاصه اینکه شب و روزمون گره خورده بود با خوردن.
حتی تمام فکر و ذکرمون شده بود صبحانه چی بخوریم، ناهار چی بپزم، شام چی بپزم و این شیوه نامناسب زندگی باعث شده بود که جسمم این اواخر حسابی به تضاد بر بخوره:
احساس خفگی موقع خواب، سردردهای مکرر، نفخ شکم، درد قفسه سینه، بی انرژی بودن و خواب آلودگی و تنبلی و هزار جور تضاد دیگه.
از زمانی که استاد دوره قانون سلامتی رو معرفی کرد، همش مینوشتم و میخواستم وارد این دوره بشم اما شرایطش نبود. یعنی انگار من آماده نبودم. تا اینکه تصمیم گرفتم واسه سلامتیم قدم بردارم و پیاده روی نیم ساعته رو شروع کردم. هر روز بدون استثنا پیاده روی کردم تا اینکه بعد از 16 روز، تونستم وارد دوره قانون سلامتی بشم. انگار که آماده شده بود و حدود یک ماه پیش، زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو استارت زدم و مو به مو طبق گفته های استاد، پیش رفتم. اول دوره استاد چند آزمایش خواسته بود بگیریم که توی جواب آزمایشات متوجه شدم که من دیابتی شده بودم و عدد homa ir من روی 5 بود که این تضاد باعث شد با تعهد بیشتری به شیوه دوره زندگی کنم.
امروز 35 روزه که به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم و حتی یک روز هم تقلب نکرده ام و میخوام از تغییراتم توی این 35 روز بنویسم:در شروع دوره 95 کیلوگرم بودم امروز 84 کیلو شدم و سایزم حسابی کم شده. جوری که همه لباسام برام گشاد شده و دیگه نمیتونم بپوشمشون
شوره و خارش سرم به کل خوب شده؛
ریزش موهام خیلی خیلی کم شده یعنی میتونم بگم ریزش مو ندارم؛
بوی بد عرق ندارم؛
پوستم روشن شده؛
خال های گوشتی زیر بغل و گردنم کوچیکتر شده. حتی تیرگی زیر بغل و گردن و کشاله رانم هم بهتر شده؛
خلط پشت حلقم تقریبا خوب شده؛
اصلا دیگه سردرد نمیشم و احساس خفگی دیگه ندارم؛
خواب راحتی دارم خوب و راحت خواب میرم و سبک بیدار میشم؛
از کار خسته نمیشم؛
راحت هر روز یک ساعت پیاده روی میکنم؛
عرق شبانه دیگه ندارم؛
تاری چشمام خوب شده؛
بوی بد نافم و ترشح نافم کنترل شده؛
ترشحات زنانگیم کنترل شده و درد زیر دل ندارم؛
زمان پریودی اصلا احساس سنگینی و درد ندارم در حالیکه قبلا سینم سفت میشد و خیلی درد داشت اما الان اصلا خبری از درد نیست؛
احساس شور و شعف و شادی دارم و انگیزم بیشتر شده؛
هدفمندتر شدم چون دیگه ذهنم درگیر نیست که چی بپزم؟!
دارم پول میسازم از فروش کتابم یعنی همزمان بعد از شروع دوره سلامتی، کتابم چاپ شد و پیش فروش کردم؛
تمرکزم زیاد شده و کاملا تمرکزم روی اصل رفته؛
تقریبا دیگه عصبی نمی شم؛
شکمم هر دو سه روز یک بار کار میکنه راحت و بو هم نداره؛
حتی مقعدم کمی گوشت اضافه داشت که بهتر شده به خاطر اینکه سیستم دفع بدنم راحت تر داره کار می کنه؛
قبلا وقتی ادرار می کردم زیر دلم در می گرفت اما الان این مشکل هم برطرف شده و اصلا دیگه موقع ادرار درد و فشار احساس نمیکنم؛
محمود ناصریدیشب یهو بهم الهام شد که: محمود یادته پارسال توی چه شرایطی داشتی زندگی می کردی و الان کجایی؟! این سوال باعث شد یادم بیاد از چه شرایطی به اینجایی که الان هستم رسیدم.یادم میاد پارسال که هنوز با قوانین زندگی و این آموزش ها آشنا نبودم، شرایط زندگی من به این شکل بود:یه فرش قرمز قدیمی که عموم بهم داده بود. یه جورایی میشه گفت صدقه داده بود. یه لباسشویی زنگ زده داغون که داداشم 400 تومان خریده بود و برای آبکشی کردن لباسا باید از دست و تشت، تو حموم استفاده میکردم. یه یخچال قد کوتاه قدیمی که فریزر و یخچالش یکی شده بود،و دربش خراب بود و صدای موتورش هم بسیار زیاد بود و تقریبا از کار افتاده بود. توی خونه ای پایین شهر مشهد زندگی می کردیم. یه جای دلگیر و تاریک و پر از موش و بوی گند همه جا رو گرفته بود. تمام کابینت ها پر از مدفوع موش بود و هر کاری برای از بین بردن موشها می کردم، بازهم موفق نمی شدم. سرویس بهداشتی نامناسب و حیاط کوچک که راه نبود بریم سرویس بهداشتی.وضعیت تغذیه ام و سلامتیم بسیار نامناسب بود. حال روحیم خوب نبود. درآمدم بسیار نامناسب بود و فکر می کردم که توی مشهد نمی تونم بیشتر از این درآمد کسب کنم و باید برم تهران. تا ظهر می خوابیدم درگیر نا امیدی های فراوان و بیماری های فراوان بودم.بیماری های خود ایمنی میگرن واریکاسل انحرافات جنسی خیلی عجیب، داشت منو از بین می برد. اضافه وزن داشتم و پوستم تیره شده بود. این مسائل باعث شد که دوره قانون سلامتی رو بخرم و متعهدانه به شیوه این دوره زندگی کنم و تمام مشکلات جسمی و سلامتی من در عرض یک ماه حل شد. الان که به اون شرایط فکر می کنم، انگار که دارم خواب می بینم. بدست آوردن سلامتیم، اعتماد به نفسم رو خیلی بالا برد و به خودم گفتم: اگر این نتیجه رو خلق کردم، پس من هر نتیجه دیگه ای رو هم می تونم تو زندگیم ایجاد کنم.یادمه توی همون خونه ای که شرایطش رو براتون توضیح دادم، نشسته بودم که وارد سایت سایت شدم و دیدم دوره کشف قوانین زندگی در حال بروزرسانی هست. فایل مقدمه دوره رو دیدم و انگار تو آسمون بودم. چون چیز هایی رو می شنیدم که تا حالا نشنیده بودم. هر طور بود، پول دوره رو فراهم کردم و دوره رو خریدم. از اون زمان دو ماه می گذره و زندگی من کاملاً عوض شده:هدف اصلیم رو پیدا کردم و از بلاتکلیفی در اومدم. درآمدم شروع شد به اضافه شدن کرده و در حال حاضر به 20 میلون تومان در ماه رسیده. از اون خونه اومدیم به خونه ای در محله بالا شهر مشهد. یه جای خوش آب و هوا و نزدیک به کوه و طبیعت و همسایه خلی مهربون و هر روز صبح میرم کوه.سلامتی کامل رو به دست آوردم و شرایط روحیم عالی شده. چرخ زندگیم خیلی روون شده. تغذیه ام عالی شده. منی که همیشه با ماکارونی و بادمجون شکمم رو سیر می کردم، الان هر ماه گوسفند میکشم و میگذارم تو فریزر. این نتایج ایمانم رو قوی کرده به اینکه \"میشه\". احساس می کنم دارم توی آسمونا راه میرم و هدف گذاشتم که هرچی رو می خوام، توی زندگیم خلق کنم.
نازنین سلاماتمن تغییر زندگیم رو با دوره 12 قدم شروع کردم و تا به الان، قدم 5 ام هستم.وقتی قدم اول را خریدم، درآمدی نداشتم و همسرم 4 میلیون تومان درآمد ماهانه داشت. خیلی دوست داشتم می تونستم دوره روانشناسی ثروت 1 رو بخرم اما اون زمان برام مثل رویا بود.شکر خدا با ورود به دوره 12 قدم و کار کردن روی آموزش های این دوره، درآمد همسرم به شکل تکاملی افزایش یافت و به بیش از 10 میلیون تومان رسیده و من هم از صفر و بی درآمدی، الان به درآمد بیش از 4 میلیون رسیده ام. امروز به لطف خدا با درآمد خودم توانستم دوره روانشناسی ثروت 1 را بخرم همان چیزی که در زمان شروع 12 قدم، رویایش را داشتم و این شروع پیشرفت های ماست...
زهرا آقچه لومن از دوره قانون سلامتی نتایج ریز و درشت زیادی گرفتم و می خوام امروز از یکی از نتایجی صحبت کنم که از زندگی به شیوه این دوره گرفتم.قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، میگرن داشتم و اگر صبح زود بیدار میشدم سر درد داشتم. اگر تا غروب نمیخوابیدم باز هم میگرنم عود می کرد. ولی از وقتی زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم، بدنم عالی هست. دیروز با اینکه از 6 صبح بیدار بودم و تا غروب بیرون بودم و کلی کار انجام دادم، اصلاً سر درد نگرفتم خدا رو شکر.قبل از قانون سلامتی، بخاطر دیسک کمرم نمیتونستم زیاد سرپا بایستم ولی دیروز زمان طولانی ای رو سر پا بودم اما کمر درد نداشتم خدا رو شکر و مسئله دیسک کمرم از 100 به 20 بهبود پیدا کرده و احساس می کنم چیزی تا بهبود کامل نمونده. هرچقدر هم پیاده روی می کنم کمر درد ندارم. مسئله میگرنم آنقدر خوب شده که دیگه مثل قبل سر هر چیزی، سردرد نمی گیرم و شکر خدا کلی هم وزن اضافه ام کم شده.سپاسگزار خداوند یکتا هستم که مرا به مسیر دوره قانون سلامتی هدایت کرد.
ازادهامروز یکبار دیگر فایل جلسه هفتم دوره عزت نفس رو گوش دادم و نکته برداری کردم و شرایط زندگیم رو مقایسه کردم با زمان شروع کار کردن با آموزش ها استاد در سال 98 ، دیدم در تمام زمینه ها پیشرفت های خوبی داشتم:در زمینه سلامتی به هر آنچه خواسته ام رسیده ام. سبک زندگی ام تغییر کرده، باشگاه میروم و سلامت هستم. در زمینه مالی درآمدم از 3 برابر هم بیشتر رشد کرده و الان صاحب خونه و ماشین هستم. در زمینه روابط، رشد بالایی داشتم.
قبل از این آموزش ها، من پر از احساس گناه بودم. فکر میکردم درست زندگی نکردم، درست انتخاب نکرد، برای خانواده و برای خودم کم گذاشته ام، اما الان احساس گناه و عذاب وجدان در من خیلی خیلی کم شده و اون یه کم هم به خاطر کمال گرا بودم من است و به آرامش رسیدم. دارم درک می کنم که هیچ کس بدون خطا و اشتباه نیست و ما هیچ وقت نمیتوانیم کامل و بی نقص باشیم. اما هر روز میتوانیم از روز قلبمان بهتر و بهتر شویم.
با خودم در موارد مثبت صحبت می کنم و این حسم رو خیلی بهتر کرده. گاهی روی کاغذ از خودم سوال های قدرتمند کننده میپرسم و جواب میدم.استاد من امروز درخواستی رو انجام دادم که نشانه افزایش عزت نفسم هست. از محل کارم خواستم که برای اتاقم کلید شخصی درست کنند. اینکه برای خودم ارزش قائل شدم و حرفم رو گفتم خیلی حسم عالی ای بهم دست داد. با اینکه من آدم اجتماعی و برونگرایی هستم، این روزها متوجه شدم که بیشتر دلم میخواد با خودم خلوت کنم و خودمو بیشتر بشناسم و با خودم وقت بگذرونم. اینا بخشی از تغییرات من هست.
ناهیدماستاد عزیز، من سالهاست که آموزش های شما رو دنبال می کنم و روز به روز زندگی برام قشنگ تر و بهتر می شه اما توی این یکساله اخیر، نتایجم واقعاً فوق العاده بوده. یکسال پیش، هدفم داشتن 15 میلیون درآمد ماهانه بود و الان درآمدم 10 برابر بیشتر از اونچه شده که هدف گذاشته بودم. الان 150 میلیون تومان در ماه درآمد دارم، خدارو شکر طی 4 ماه، ماشین شاسی بلند خوبی خریدم و این در حالی هست که دارم مجدداً آموزش های روانشناسی ثروت 1 رو کار می کنم و در حال تقویت باورهام درباره ثروت هستم و میخوام باز هم پیشرفت کنم و از ثروت، به خدا برسم.
نرگس گلیاستاد عزیزم دوره قانون سلامتی واقعا شاهکاره و هم خودتونم میدونید، هم دانشجوهای این دوره. توی این دوره من مدام در حال تعجب هستم از نتایجم. امروز صبح آماده میشدم برم سرکار، داشتم سریع لباسم رو عوض میکردم که توی آینه چشمم افتاد به شکمم. چند ثانیه مکث کردم و دیدم کمرم چقدر باریک شده؛ موهام چقدر لخت شده و جالبه که رنگ موهام هم چقدر روشنتر شده؛ پوست صورتم مثل آینه شفاف و صاف شده و چشام از دیدن این نتایج از حدقه زد بیرون.قبل از قانون سلامتی، اگر شب طاق باز میخوابیدم، صبح که پا میشم کمرم خشک میشد و درد میکرد اما الان این موضوع خیلی خوب شده.قبل از قانون سلامتی پشت چشمم همیشه چرب بود و هی دست میکشیدم و چربیشو میگرفتم. اما الان این موضوع خیلی کم پیش میاد.قبل از قانون سلامتی، پوستم مخصوصا پیشونیم وحشتناک چرب بود اما الان بسیار کم شده؛
قبل از قانون سلامتی، سرم مدام پوسته پوسته بود به طوری که وقتی دست میکردم توموهام، پوسته هاشولمس میکردم. دیشب وقتی دست کشیدم توی موهام، اونقدر این مسئله کم شده بود که با تعجم گفتم: وا پوسته هام کو:)
قبل از قانون سلامتی، همیشه سرشونه هام درد وحشتناک داشت که مامانم باید قولنجمو میشکست اما الان آنقدر این مسئله رو ندارم که اصلاً یادم رفته بود قبلاً چجوری بودم.پشت غوزک پای من همیشه خشک و سیاه بود اما بعد از قانون سلامتی کاملا سفید شده؛ دهنم مطلقا بونمیده؛ یادگیری حافظم انقد رفته بالا که فایل که کار میکنم، حرف های شما میچسبه به مغزم؛ هدفمندتر شدم تا میرسم خونه لباس عوض میکنم رو دوره ها کار میکنم در حالی که قبلا فقط خواب بودم؛ انرژیم بالا رفته و حافظه ام خیلی خوب کار می کنه.و اما نتیجه ای که عاشقش شدم این هست که: وقتی تو این ماه پریود شدم، انقدر حالم خوب بود و دردم کم بود که باور نمیکردم. چون قبل از قانون سلامتی همیشه موقع پریود باید پروفن میخوردم اما با این وجود نه دردم آروم می شد و نه می تونستم بخوابم. توی زمان پریود همیشه عصبی و کلافه بودم. اما بعد از قانون سلامتی وقتی این ماه پریود شدم، حتی داشتم با تمرکز روی فایلهای آموزشی شما کار می کردم و یهو به خودم اومدم، استپ کردم و گفتم: عه من با اینکه پریودم جسمم آنقدر آروم و بدون درد هست که می تونم روی آموزش ها تمرکز کنم. در صوریتکه قبلا توی زمان پریودی فایل که چه عرض کنم من حتی نمیتونستم بخوابم. این برای من معجزه ی زیبا ی قانون سلامتی هست.
نسرین تیموریانیک سال پیش و قبل از کار کردن با دوره عالی 12 قدم، عضو سایت بودم اما اصلا پیگیر سایت نبودم. فقط گاهی در اینستاگرام فایلهای استاد را گوش می دادم. از لحاظ مالی در وضعیت مناسبی نبودم. نشانه ها را نمی دیدم و مقاومت میکردم برای تغییر ،
شرایط داشت سخت و سخت تر میشد اما اصلا نشانه ها را نمی دیدم و برای تغییر، مقاومت می کردم.حواسم به خودم و بیزینسم نبود و دنبال بهبود نبودم چون اصلا \\\"سوالِ درست پرسیدن\\\" از خودم رو بلد نبودم.
مشتری هام هر روز کمتر میشد ولی متوجه نبودم. یه شب یه تلنگر بزرگ به زندگیم خورد. به نقطه ای رسیدم که باید برای تغییر تصمیم میگرفتم . اوضاع بد شده بود و من خیلی گریه می کردم تا اینکه خداوند هدایت کرد به سمت تغییر. به خدا که هدایتم کرد به سمت سایت. اون تضاد بزرگ میتونست منو نابود کنه. اما نه تنها منو نکشت بلکه هدایتم کرد به سمت سایت و قوی ترم کرد. اولش سخت بود اما من تصمیم واقعی گرفته بودم. قبل از این تصمیم، تا ظهر خواب بودم اما بعد از این تصمیم، هرروز ساعت 6:30 بیدار می شدم و بهبود رو شروع می کردم.صبح ها بعد از اینکه بیدار میشدم، اولین کاری که میکردم سایت رو چک میکردم.شب ها با خوندن کامنت ها خوابم میبرد و این روند ادامه داشت. به شغلی هدایت شدم که درآمدم در ماه اول 5 برابر شد. اعتماد به نفسم بیشتر شد، چشمم باز تر شد و تازه فهمیدم قبلا تو چه منجلابی بودم.
کم کم هدایت شدم به خریدن دوره های استاد. نشانه اومد و دوره ی پر بار 12 قدم رو استارت زدم و نتایج شروع کرد به تغییر و بهتر شدن. پیشنهاد یه کار دیگه برام اومد که در زمینه ی علاقه ام بود و باعث رشدم شده. با عزیزانی همکار شدم که رو به رشد و فعال هستند.
همراهی با قدم های 12 قدم باعث شد روند تکامل خودم رو طی کنم و کم کم رشد کنم. کم کم خواسته هام و جنس باورهام با کیفیت تر شد و چند وقت پیش دوره احساس لیاقت رو خیلی راحت خریدم. یادمه یه مدت قبل رویام بود که بتونم یه دوره جدید استاد را به محض تولید بخرم و الان دارم نتایجی کسب می کنم که واقعاً از هدایت خدا ممنونم.اون تضاد به من فهماند که باید از لحاظ مالی به طور جدی تغییر کنم و الحمدلله توی این مدت رشد خوبی داشتم. برای خودم و خانواده ام هدیه های ارزشمند خریدم، سفر رفتیم و توی هزینه های خونه کمک می کنم. با درآمدی که بدست میارم، دارم روی کسب و کار خودم سرمایه گذاری میکنم و روند تکاملیم رو در این باره دارم طی می کنم.
محمود ناصریحدود 50 روز هست که وارد دوره کشف قوانین زندگی شدم. توی این مدت بیش از 3 بار فایل مقدمه دوره و جلسات اول رو نگاه کردم و تمرینات رو انجام دادم. یک دفتر فنری با 4 تا خودکار سبز قرمز آبی مشکی و یک خط کش فلزی خریدم و دارم به دقت از جلسات نکته برداری می کنمچون متعهد شدم که منم مثل استاد عباس منش و مثل هزاران نفری که توی این سایت از آموزش های استاد نتیجه گرفتن، می خوام زندگیم رو تغییر بدم در همه ابعاد. روز به روز داره اتفاقات خوب توی زندگیم بیشتر بیشتر میشه. هر روز ساعت 5 صبح بیدار میشم و کارامو انجام می دم تا بتونم ساعت 7.5 کتابخونه باشم و تا ساعت 10 روی آموزش های دوره کار کنم و بعدش بیام سرکار.قبل از شروع کشف قوانین زندگی، درآمدم ماهی 8 یا 9 میلیون بود و الان بعد از 50 روز عمل جدی به آموزش های دوره، درآمدم 3 برابر رشد کرده و ماهی 25 میلیون تومان شده؛ روابطم عالی شده؛ حالم خیلی بهتر شده؛ از پایین شهر مشهد مهاجرت کردم به منطقه بالا شهر مشهد و چرخ زندگیم در تمام جنبه ها خیلی روون شده.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم انشاءالله
دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم
حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم میکنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)
اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..
گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم
گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم
و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .
و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم
وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر
همه ی ترسام خلاص میشم استاد
همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان میکنه به اذن الله
اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم
و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم
حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم
هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب
شکسته ی منو داد
من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی
( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد
تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..
و هربار اشتباهات جدید
حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد
آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم
تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر
بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم
به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم انشاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم
اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله
به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود
خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم
یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم
و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه
لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم
خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم
و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره
ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت
به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم
و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم
آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم
اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش
اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه
همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق میکنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست
وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمیدونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت میبردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت میبردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمیدونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمیدونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم
الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار
زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم
خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین