افلاطون نوروزیمن کمتر از یکساله که دوره فوق العاده روانشناسی ثروت 1 رو خریداری کردم و در طول این مدت 2 بار با دقت آموزش های این دوره رو کار کردم و براش وقت گذاشتم.وقتی بار دوم دوره رو شروع کردم، فقط 10 بار جلسه اول رو گوش دادم. چند بار هم، واو به واوش رو نوشتم و تصویری نگاه کردم، کامنتارو خوندم، راجب یه سری مسائل تحقیق کردم؛ مثلا توی موضوع تئوری ظرف آب، درباره موضوع سوراخ بودن ظرف آب و اینکه چطور میشه این سوراخ ها رو بست تو عقل کل سرچ میکردم چون می خوام آروم آروم، آگاهی های هر جلسه رو قشنگ مزه مزه و جذب ذهنم کنم. اصلانم عجله ای ندارم، اگه نیاز باشه 10 بار دیگه هم جلسات رو میبینم مینویسم و کامنت میذارم.توی این مدت بیش از 70 برابر مبلغ خرید دوره ورودی مالی داشتم و الان میخوام نتایج خیلی بزرگتری بگیرم. برای همین میخوام با تمرکز آگاهی های هر جلسه رو پیش ببرم و اجرا کنم.
الناز و هانیهمن چند سال پیش چهار قدم از دوره 12 قدم رو خریدم و و نتایج عالی گرفتم. امروز مجددا تصمیم گرفتم این دوره رو از اول شروع کنم. وقتی چکاپ فرکانسی قبلیم رو خوندم که در شروع دوره انجام داده بودم، باعث شد جایگاه قبلی ام و خواسته های قبلیم رو بیاد بیاورم. این یادآوری، یک حس خوب افتخار و تحسین رو برای من داشت که چقدر در هر حوزه ای پیشرفت کرده ام و چه کارهایی در این مدت انجام دادم و چه عادتهای محدود کننده ای در من تغییر پیدا کرده که اصلا باورم نمیشه.قبل از شروع دوره 12 قدم، تازه شروع به درمان افسردگی ام کرده بودم و قرص آرام بخش مصرف میکردم. چون نصف شب جوری از خواب بیدار می شدم که انگار خفه ام میکردند و قلبم از جا کنده میشد. ماهی یکبار حتما باید به پزشک مراجعه میکردم و هر بار به یک بهانه ای کلی هزینه و سونوگرافی و آزمایش انجام می دادم. اما الان به لطف الله مهربانم و پیگیری این آموزش ها، دو سال و نیم است که حتی یک قرص سردرد هم استفاده نکردم چه برسد قرصهای دیگر.متوجه شدم به خاطر کار کردن روی آگاهی های این دوره، اکثر عادات ناپسند م مثل: زود رنج و شکننده بودن، عجول بودن، کم حوصله بودن، زود عصبانی شدن، توقع بالا داشتن، عیب جویی کردن، سخت گیری کردن و... خود به خود رفع شده و به مرور با کار کردن روی دوره و ادامه مسیر، همه این ضعف های شخصیتی ناخودآگاه محو و نابود شدند و من به یک آدم صبور، آرام و مهربون تبدیل شدم. به قدری آرام هستم که هیچکس و هیچ چیز نمی تواند این آرامش را از من بگیرید.
یکی از عادتهای قبلیم خواب زیاد نیمروزی بود. چنان میخوابیدم که بعد از بیدار شدن دو ساعت گیج و منگ بودم. توی چک آپ فرکانسی شروع دوره در دفترم نوشته بودم اگر من بتوانم این عادت را کنار بگذارم قادر خواهم بود هر کاری را بکنم. الان خنده م میگیره که من توی این مسیر چه کارهای بزرگی انجام دادم که حذف خواب زیاد، فقط یه نمونه کوچیکش بوده
خداروشکر می کنم که جز هدایت شدگان هستم و مجددا استارت این دوره زدم.
خاتون حاجی وندوقتی چکاپ فرکانسیم رو بررسی کردم، دیدم خیلی از دوره 12 قدم نتیجه گرفتم اما به به قول استاد چون الان خواسته هام بزرگتر شده، اون موفقیت های قبلی برام طبیعی شده بود و یه جورایی از یاد برده بودم که یه روزی اونا جزو آرزوهام بودن. این یادآوری درباره نتایجم باعث شد که تمایلم به شروع دوباره دوره 12 قدم، 100 برابر بشه چون این بار میخوام با تعهد بیشتری روی آگاهی های دوره کار کنم. بخشی از نتایجم رو اینجا می نویسم:تو حوزه روابط، چیزی که خیلی برام شوکه کننده بود این بود که من تونسته بودم به راحتی افراد نامناسب رو از روابطم حذف کنم. کاری که انجامش قبلاً خیلی برام بزرگ بود چون اون افراد خیلی بهم نزدیک بودند. اما با تعهد به آگاهی های دوره آنقدر محکم تصمیم گرفتم و روی تصمیمم مانده ام که تحت هیچ شرایطی حاضر نیستم وارد جمع اون افراد بشم.از نظر مالی درآمدم 2 برابر بیشتر شده و اینبار می خواهم تمرکز بیشتری روی افزایش درآمدم بگذارم.تو حوزه سلامتی، نتایج عالی گرفتم. قبل از 12 قدم من هر ماه 2 بار برای تزریق سِرُم و آمپول تقویتی باید به درمانگاه می رفتم. آنقدر تو تمرین ستاره قطبیم نوشتم که خدایا من میخوام امروز و هر روز شاد و سالم و پرانرژی باشم، که به ایده ای هدایت شدم که به سلامتی رسیدم و الان مدتهاست که به درمانگاه برای سرم زدن نرفتم.
توی حوزه خودشناسی، به اوج خودم رسیدم. وقتی یه حس بدی میاد سراغم، میفهمم از چه نقص اخلاقی در من نشأت گرفته و تلاشمو میکنم که ذهنم رو کنترل کنم تا این حال بد باعث انجام رفتار بد در من نشه و خودم رو آگاهانه از اون فضا بیرون می کشم. این جمله کلیدی از استاد باعث شده توی کنترل ذهنم خیلی خوب عمل کنم: « درسته که افکار من مثل اسب چموشه اما افسارش دست منه و کنترلش دست منه». این جمله خیلی بهم کمک میکنه که به خواسته هام برسم. هر فکر منفی یا نگرانی که میاد توی ذهنم، آگاهانه به خودم میگم: اینم بازی ذهنه و اصلاً موضوع مهم نیست و واقعی نیست.استاد از شما با تمام وجود سپاسگزارم که هستید و عاشقانه تلاش می کنید من و امثال من انسان های بهتری بشیم و از زندگیمون لذت ببریم.
M h sمن باور دارم که اگر هر کدوم از ما الان در این خانواده موفق همراه استاد هستیم، از طرف خدا هدایت شدیم به این مسیر.در مورد خودم اینطور اتفاق افتاد که:14 سال پیش، من در بازار بزرگ تهران کسب و کار خوبی داشتم ومتاسفانه همراهی با دوستان منفی نگر و تمرکز بر نکات منفی باعث شد که اوضاع مالی من بهم بریزه. به طوری که بدهکار شدم. هر روزهم وضعیتم بد تر میشد. انگار در باتلاق دست و پا میزدم و فرو میرفتم و افکارم بسیار منفی شده بود.همکارانم هم همگی مثل هم فکر می کردیم. به طوریکه همه ما مغازه دارها که همگی کاسب بودیم، دچار بدبینی، ترس از مالیات، ضرر و کلاهبرداری شده بودیم و به خاطر این ترس مغازه هامون رو بستیم. اکثرا بیکار شدیم وعده خیلی کمی هم سراغ کارهای دیگه ای رفتن.من سالها توی اون مسیر اونقدر سختی کشیدم و له شدم تا اینکه به این نتیجه رسیدم که تمام این بلاها رو خودم با افکار منفی و بدبینی سر خودم آوردم و دنبال نجات خودم بودم که توسط یکی از دوستانم با آموزش های استاد عباس منش آشنا شدم و شروع کردم به دنبال کردن آموزش های استاد در فایلهای هدیه. یک سال پیش، اون دوستی که با ایشان همکاری میکردم، یک روز از من خواست که از فردا دیگر سر کار نیام.اون زمان من داشتم با آموزش های استاد کار می کردم و ظاهرا باید از اینکه کارم را از دست میدم ناراحت بشم، اما من خوشحال شدم چون تازه اون فایل دانلودی را شنیده بودم که استاد میگه: اگر داری روی خودت کار میکنی، هر اتفاق به ظاهر بد هم، برایت سبب خیر میشه و تو را به خواسته هایت می رسونه و چون من داشتم روی خودم کار می کردم، واقعاً این اتفاق برای من رخ داد. من مسیر رو ادامه دادم، وارد دوره 12 قدم شدم و اوضاع هر روز پیشرفت کرد تا الان که یک سال از اون زمان گذشته، درآمدم بیش از ١۵ برابر شده اونهم در حالی که کارم راحت تر شده. در محل کار اختصاصی خودم کار میکنم و هر روز پیشرفت بیشتری دارم.خدا را سپاسگزارم بابت اینکه با استاد عباس منش آشنا شدم و هدایت شدم به مسیر خوشبختی و سعادت. دوستان باید همه حرفهای استاد را با طلا نوشت. من به تمام حرفهای ایشان در 12 قدم ایمان دارم.
اعظم برزگری3 روز پیش، دوباره دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها رو شروع کردم و با تعهد کار کردم. امروز برای اولین بار در تجربه کاریم، یه کیک سه طبقه برای جشن عروسی سفارش گرفتم. فقط به خاطر کار کردن روی آگاهی های این دوره توی این 3 روز بود که تونستم به زیبایی هرچه تمام تر، از عهده این کار بر بیام.یعنی اگر 3 روز پیش این دوره رو شروع نمی کردم و این درک جدید از قانون رو نمی داشتم، نمی دونم چطور می تونستم از عهده کنترل ذهنم بر بیام تا بتونم از عهده تحویل این سفارش بربیام. اگر به خاطر آگاهی های این دوره نبود، هر چقدر هم که مهارت توی این دو سال کاری کسب کرده بودم، ذهنم نمی گذاشت اون مهارت ها رو اجرا کنم و مراحل کار رو درست انجام بدم. ذهنم دم به دم می خواست به بهانه اینکه اولین تجربه من از اجرای کیک 3 طبقه است، ترس رو توی دلم بندازه که: تو کیک 3 طبقه کار نکردی و به احتمال زیاد واژگو می شه یا نمی تونی از پسش بر بیایی و مراحل کار رو واقعا برام سخت می کرد. ولی خدا رو شکر می کنم که 3 روز قبل از این سفارش، خدا هدایتم کرد تا دوباره با تعهد تر از قبل، این دوره رو شروع کنم و تا به درک درستی از یک جلسه نرسیدم، سراغ آگاهی های جلسه ی بعدی نرم و این درک بهم کمک کرد تا ذهنم رو آروم کنم. من از آگاهی های این دوره یاد گرفتم که وظیفه ی من خوب نگه داشتن حالمه و خداوند هم وظیفه اش رو در قبال من انجام میده. با شوق و ذوق، احساسم رو حین کار خوب نگه داشتم و بخدا نسبت به قبل، تو مدت بسیار کمی کارم تموم شد و نتیجه اش بسیار زیبا شد و درکم رو نسبت به قوانین بیشتر کرد. به زیبایی هرچه تمام تر، با کمک مهربان خدایم یه کیک فوق العاده زیبا رو راهی تالار کردم. همه از دیدنش لذت بردند. حتی سرپرست تالار با صدای بلند از میکروفن، به خاطر کیک زیبام از من تشکر کردند. یعنی هم پول خوبی وارد حسابم شد، هم مشتری های جدیدی از من شماره گرفتند برای انجام کارهاشون، هم احساس ارزشمندی و لیاقت کردم که میتونم کارهای به این زیبایی رو ارائه بدم، حتی اگر اولین تجربه ام باشه. هم رضایت مشتریم رو داشتم و هم اعتباری که خدایم به واسطه ی اعتماد و ایمان به خودش به من داد. ضمن اینکه این بار برخلاف گذشته، از مسیر کارم لذت بردم.
رضاهیچ وقت فکر نمیکردم که بتونم توی مدت ۱ سال، تا این حد تغییر مثبت و رشد توی زندگیم داشته باشم.
وقتی چکاب فرکانسی قدم اول رو با با قدم ۱۲ مقایسه کردم، دیدم توی شروع ۱۲ قدم، من هیچ درکی از خودم و زندگی نداشتم. اون چکابی که برای شروع دوره در جلسه ۱ قدم اول نوشتم، وضعیت شروع من نبود بلکه بیشتر وضعیت مورد آرزوی من بود. یعنی بجز مسائل مالی که با عدد و ارقام مشخصه و سلامتی که قابل لمسه، در بقیه موارد من زیر صفر بودم. فقط طبق ذهن خودم اون جملات و اعدام و ارقامها رو نوشته بودم.
الان بعد از یک سال کار کردن با دوره، میفهمم عزت نفس یعنی چی؛ معنویت و ارتباط با خدا یعنی چی؛ الان میفهمم احساس لیاقت و احساس گناه چیه؛ الان میفهمم یک مشرک واقعی و سفت و سخت بودم؛ الان میفهمم یک انسان متوهم بودم بدون ذرهای عمل؛ الان میفهمم که چه روابط داغونی داشتم و از زندگی لذت نمیبردم و دیگران بجای دوست داشتن تحملم میکردن چون از رفتار من میترسیدن. الان میفهمم که اون زمان چقدر تو در و دیوار بودم. الان تازه عشق رو درک میکنم، خدارو میشناسم و دوسش دارم و میفهمم که خالق زندگیت بودن یعنی چی.
استاد یک سال قبل وقتی میخواستم این دوره رو شروع کنم، لنگ خرید مایحتاج روزانه یک زندگی معمولی بودم. یعنی درآمد ۳ میلیون تومان، آرزوی من بود تا بتونم زنده بمونم. اما در طی کار کردن با این آگاهیها در این یک سال، درآمد من ۱۰ برابر بیشتر از درآمدی شد که آرزوش رو توی شروع دوره داشتم. در طول یک سال اخیر ۴۰۰ میلیون تومان پول ساختم. تونستم خلاهای زندگی خودم و خانواده رو پر کنم. سفرهای عالی رفتیم. خریدهای بینظیری داشتیم و تمام چیزهایی که قبلا آرزوی ما بود رو تجربه کردیم.
الان با درآمد عالی و با خیال راحت در کنار همسر و دخترم ی زندگی شاد و سراسر عشق رو دارم و از فردا میخوام مجددا برای قدم اول چک آپ جدید بنویسم و با ذهنیت و باورهای جدیدم، دوره رو دوباره شروع کنم. البته روانشناسی ثروت ۱ رو هم خریدم و میخوام موازی با ۱۲ قدم طی یکسال کار کنم.
این نتایج به من ثابت کرده که همه چیز به خودم بستگی داره و من خالق زندگیم هستم. اگر حرکت کنم، هدایت خدا من رو به هر چیزی که میخوام میرسونه. استاد عزیز با آموزش هاتون با من کاری کردین که تمام آدمهای اطرافم از رفتار و شخصیت من تعجب میکنن. خیلیها از همسرم میپرسند: رضا چطور انقدر عوض شده بخصوص مادرم. به جرات میگم که ویژگیهایی مثل عصبانی شدن و عجول بودن رو فراموش کردم و تغییر شخصیت محسوسی تو این دو مورد در من ایجاد شده. رفتار آدمها با من تغییر کرده و خیلی نسبت به من مهربان هستند.
خدا را هزاران سپاس که من رو در سخترین شرایط هدایت کرد به سایت و آموزشهای شما که بتونم معنی زندگی رو درک کنم و زندگی رو زندگی کنم.
زهرهمهمترین دلیلی که من دوره قانون سلامتی رو خریدم، مشکل کیست تخمدان و پریود های نامنظم بود که داشتم. وقتی در فایل های معرفی دوره قانون سلامتی، استاد گفتند که بیماری کیست تخمدان با قانون سلامتی درمان میشه، خیلی خوشحال شدم و چون به شما اعتماد داشتم دوره رو خریدم و با تعهد زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم چون از اینکه سالها به دنبال درمان کیست تخمدان و عفونت رحم بودم و نتیجه ای نگرفته بودم، واقعا خسته شده بودم.خسته شده بودم از آزمایش و سونوگرافی و این دکتر و اون کلینیک و این شهر و اون شهر رفتن برای درمان. بیش از 15 سال تحت درمان کیست تخمدان و مشکل نازایی بودم ، به بهترین دکترها تو ایران مراجعه کردم، حتی به بهترین مراکز نازایی ایران رفتم،اما هیچ دکتری و هیچ شیوه ای جواب نداد و نتیجه ای حاصل نمی شد. فقط هر بار باید کلی آزمایش و عکس و سونوگرافی رو از اول انجام میدادم، کلی هزینه پرداخت میکردم و یک عالمه آمپول و قرص هر بار مصرف میکردم و فایده ای هم نداشت.یادمه در روز 4 تا آمپول باید میزدم که نشستن برام سخت شده بود و دیگه از آمپول می ترسیدم. چقدر قرص و داروهای الکی خوردم.تو آخرین مراجعه به دکتر، همسرم بهم گفت لااقل دیگه برای بچه دار شدن هیچ وقت دکتر نرو. چون واقعا دوتامون هم از این همه مراجعه به دکترها و کلینیک های مختلف خسته شده بودیم و هم از لحاظ روحی هم داشتیم آسیب می دیدیم. میلیون ها تومن هر بار پرداخت می کردیم و نتیجه هم نمیگرفتیم. سری آخر تو مطب به خانم دکتر با حالت گریه گفتم: من دیگه بچه نمیخوام فقط میخوام کیست تخمدانم درمان بشه و مشکل پریودم حل بشه و پریودهام منظم بشه. خلاصه این همه سال این مسیر رو رفتم و نه تنها درمان نشدم بلکه از لحاظ روحی هر بار بیشتر به هم میریختم و خیلی ناراحت و زود رنج شده بودم. قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، وقتی پریود میشدم دردهای خیلی وحشتناکی داشتم. کمرم به شدّتی درد می گرفت که حس میکردم کمرم شکسته. پادرد، دل درد و احساس ضعف و سرگیجه و تهوع می گرفتم و گاهی اوقات باید حتماً می رفتم زیر سِرُم. اما وقتی زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم، با اینکه هنوز 20 روز از شروع دوره نگذشته بود، من یک پریودی راحت داشتم. قبل از دوره قانون سلامتی، من خیلی کمر درد داشتم و خیلی اذیت میشدم. اما الان خدارو شکر هر روز پیاده روی میکنم و کمر درد و پادردم خوب شده. ضمنا خیلی هم صاف راه میرم و دیگه قوز نمیکنم.
قبلاً گردن درد داشتم و هر وقت میخواستم کامنت بنویسم دست و گردنم درد می گرفت، اما خداروشکر الان این موضوع هم حل شده و دیگه عضلاتم نمیگیره و درد ندارم. احساس سبکی دارم و انرژیم بیشتر شده. ریزش موهام خیلی کم شده و موهام نرم تر شدن.هر چی جلسات این دوره رو پیش میرم، اشتیاقم به ادامه دوره بیشتر میشه، سپاسگزاریم بیشتر میشه و سلامتیم بیشتر میشه.قبل از دوره قانون سلامتی، شبها خیلی بی خواب می شدم چون خیلی به صدا - مخصوصا خر و پف های همسرم حساس بودم. گاهی اوقات حتی تا خود صبح بیدار بودم. ولی الان تا سرمو رو بالش میذارم خوابم میبره و اینقدر راحت میخوابم که صبح یادم نمیاد کی خوابم برده و صبح ها خیلی راحت و پر انرژی بیدار می شم.
قبل از دوره قانون سلامتی، به خاطر کاشت ناخن، دو تا از ناخن هام نمیدونم چه بلایی سرشون اومده بود که به مدت یک سال مثل خمیر نرم شده بودن و هر وقت دست میکشیدم روی ناخنم، یه لایه از روشون کنده میشد و اصلا رشد نداشتن و ظاهره خیلی بدی داشتند. ولی الان اون حالت خمیری ناخن هام از بین رفته و ناخن هام دارن رشد می کنند که از این بابت خیلی خوشحالم.استاد خیلی از شما سپاسگزارم بابت تولید این دوره و خدا رو شکر میکنم بابت نتایج عالی که توی همین مدت کم درباره سلامتیم گرفتم. انشالله در آینده نتایج بیشتر میشه و میام دوباره می نویسم.
مجید حرفتمن یک دبیر بازنشسته هستم. بعد از آنلاین شدن مدارس، برای امرار معاش توی اسنپ کار میکردم. در طی کار کردن روی خودم با کمک آموزش های استاد، تصمیم گرفتم به جای کار کردن در اسنپ، از مهارت خودم یعنی آموزش درس ریاضی پول بسازم. با یه آموزشگاه توی شهرستانمون که برای بچه ها کلاس کامپیوتر و انگلیسی برگزار می کنه صحبت کردم و قرار شد من کلاسهای خودم را بین بچه ها تبلیغ کنم که اگر علاقمند بودند پیش من ریاضیات یاد بگیرند.اوایل دانش آموزان منو نمیشناختند اما خیلی تلاش می کردم و برای شرکت در کلاسهام تشویقشون می کردم و روی باورهام کار می کردم. استفاده از راهنماییهای استاد عزیز باعث شده که درآمدم توی یک سال 15 برابر افزایش پیدا کنه. خدا را شکر آنقدر علاقه مند به کلاسای من زیاد شده که تقریباً تا یکی دو ماه آینده بوک هستم و دانش آموز تو نوبت دارم که به نوبت بیان و از کلاسهای من استفاده کنند. تازه من جدیداً نشستم و تا جلسه 5 روانشناسی ثروت یک رو خیلی عالی کار کردم. قطعا با عمل به آگاهیهایی که از دوره روانشناسی ثروت یک دارم کسب می کنم، نتایج مالی من خیلی بیشتر از اینها خواهد شد.همچنین یک سال پیش، دورهی قانون سلامتی رو هم خریدم. قبل از دوره وزنم نزدیک 95 کیلو بودو همیشه همسرم از این بابت دلخور بود و گلایه داشت. یادمه وقتی زندگی به دوره قانون سلامتی رو شروع کردم، به همسرم گفتم تا تولد دخترمون-که کمتر از 6 ماه بعد بود- من به وزن عالی می رسم و ایشون در کمال حیرت و ناباوری دید که من به قولم عمل کردم البته با عمل به آگاهیها و آموزشهای استاد عزیز. تازه این فقط درباره تناسب اندامم هست. در مورد سلامتی هم دستاوردهای بینظیری داشتم. قبل از دوره من به شدت حساسیت داشتم و روز و شبی نبود که بدون قرص یا شربت حساسیت گذرونده باشم. اما پس از شروع زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی تا الان حتی یه قاشق شربت یا یه دونه قرص حساسیت استفاده نکردم و راحت راحت هستم.
باید بگم که ما خانوادگی دیابت داریم. یعنی پدرم، عموم، پسر عموهام، عمه خدا بیامرزم همگی دیابت دارن. من هم قبل از دوره قانون سلامتی قرص های کنترل قند خون مصرف می کردم اما الان آزمایشاتم نشون میده تنها فردی که تو خانواده ما دیابت نداره من هستم. خدا را شکر می کنم و آرزوی موفقیت و سلامتی و شادی و ثروت برای همه شما دارم.
وجیهه کوهجانیاستاد عزیز من حدود دو هفته هست که زندگی به سبک دوره قانون سلامتی رو شروع کردم. به نظرم این دوره معجزه قرن هست و خدا رو هزار بار سپاس که من رو با آگاهی های این دوره هم-مدار کرد.استاد نتایج من در این دو هفته آنقدر زیاد و باورنکردنی بوده که نمیدونم از کدوم شروع کنم.من از وزن 98 کیلو به 89 کیلو رسیدم. یعنی در عرض 2 هفته 9 کیلو کم کردم اونم بدون اینکه اذیت بشم.
اگر بخوام درباره سلامتیم در این دو هفته بنویسم، نمیدونم چند صفحه خواهد. من دچار گردن درد بودم و دکترها گفته بودند که آرتروز هست وباید عمل بشه تا از دردش راحت شی. الان ناباورانه گردنم خوب شده و اصلا از درد خبری نیست. به راحتی می تونم سرم را به چپ و راست تکون بدم در حالی که سالها بود نمیتونستم این کار رو انجام بدم چون درد زیادی داشت. قبل از دوره قانون سلامتی، هر صبح با درد وحشتناک گردن بیدار میشدم و به سمت قرص های مسکن میرفتم تا شاید ساعتی آروم بگیره و بتونم کارامو بکنم. اما الان هیچ اثری از درد و مشکل نیست. خارش کف سرم و حالت خشکی و شکنندگی موهام از بین رفته. پوست دستام پوست پوست میشد مخصوصا اگر یک شوینده به دستم میخورد، تیکه تیکه مثل کویر میشد ولی الان اصلا خبری از این مسئله نیست. حتی با اینکه هیچ کرم مرطوب کننده ای به دست هام نمیزنم پوست دست هام خیلی لطیف خوب شده. معده درد که درد دیرینه من بود و از بچگی دچارش بودم، کاملا برطرف شده و هیچ خبری ازش نیست.جوش ها و دمبل هایی که همیشه در قسمت های کشاله ران و زیر بغل داشتم، همه از بین رفتند. دانه های زیر پوستی سیاه و حتی موهای زیر پوستی روی پاهام بود که کلا ناپدید شدند و مسئله خشکی پوست ساق پاهام هم حل شده و پوستم نرم و لطیف شده.و اما 2 معجزه اصلی که هنوز نگفتم: اول اینکه شصت پای من از مدلهایی هست که خیلی کج شده و استخوان نازکی روی شصت پام هست ک کاملا ب چشم دیده میشه. مدتها بود که دردش خیلی زیاد شده بود و همه میگفتن این باید عمل بشه. هنگام پیاده روی دردش به شدت بیشتر می شد و لنگ لنگان راه می رفتم. اما الان با وجود پیاده روی طولانی، هیچ اثری از این درد نیست. واقعا معجزه تا چه حد!
و اما معجزه دوم درباره چشم هام هست. من چشمام نزدیک بین هست و برای مطالعه و کار عینک شماره 3 میزدم. حتی با عینک هم، باید برای خوندن کامنت ها زوم می کردم. نوشتن و تایپ برام خیلی سخت بود و چشمام می سوخت. اما چند ساعت پیش که عینکم همراهم نبود و من داشتم به راحتی و با سرعت کامنت های دوستان رو می خوندم و بخش های جالبش رو برای همسرم هم می خوندم. بعد دیدم همسرم داره با تعجب بهم نگاه می کنه و گفت: چطور داری بدون عینک میخونی اونم به این راحتی!
و استاد هر دومون از تعجب دیدن چنین معجزه ای سکوت کرده بودیم و متوجه شدم که چشمهام همه چیز های ریز رو میبینه حتی بدون عینک.
من شغلم تتو کار هست که خیلی ظریف کاری داره و سالهاست که میکروبلید میزنم.همه میگفتن چون ریز کاری داری فشار رو چشم ت اومده که تو سن کم اقدر چشات ضعیف شده. اما الان فهمیدم از سبک تغذیه ام بوده که اگر به اون شیوه قبلی ادامه می دادم خدا میدونه چه صدماتی به چشمام و نعمت بیناییم می زدم.
ولی نهههه اشتباه میگفتن از تغذیه من بوده یعنی اگه ادامه میدادم اون سبک تغذیه افتضاح رو من کور میشدم خدایا هیچ جور نمیشه نعمت بینایی مو سپاس کنم که در اندازه این نعمت عظیم باشه
اگر چشم هامم نبینه دیگه فایده داشت من چ ثروتی دارم
استاد آموزش های شما در دوره قانون سلامتی، از هزارن پزشک، پزشک تر هست و مشکلاتی رو حل کرده که هیچ جوره نمیشه سپاسگزار شون بود انقدر که این نعمت سلامتی، عظیم هست. چجوری میتونم فقط همین نعمت بهبود بیناییم رو سپاسگزاری کنم.
خسرو خاکیمن 50 سالم هست و سالهای زیادی از عمرم رو در گمراهی و زجر کشیدن هدر دادم. علاوه بر مشکلاتی که داشتم، بخش اعظم گرفتاری زندگی من اعتیادم به مواد مخدر بود که به مدت 21 سال گرفتار یک نوع شدید از اعتیاد بودم. یک روز که حالم خوب نبود و درگیر افکار منفی خودم بودم و تو اینستاگرام میچرخیدم، ناخودآگاه فایلی از استاد عزیزمو دیدم. اولش میخواستم رد بشم ازش ولی باور نمیکنید انقدر این صدای استاد معجزه وار به دلم نشست که شوکه شدم و فایل رو گوش دادم. چقدر آگاهی های اون فایل به دلم نشست و آرومم کرد. تمام افکار منفیم دور شد و به آرامش رسیدم و بعدش به دنبال فایلهای بیشتر استاد گشتم.الان که دارم مینویسم، به پهنای بالشم اشک ریختم. خسرویی که سالی یک قطره اشک هم از چشماش نمی ریخت، الان داره مثل بارون بهاری اشک شوق میریزه. عزیز دلم اومده پیشم و میگه چرا گریه میکنی؟!البته بگم که این رفتار عزیز دلم با من، با رفتار 6 ماه پیش اون، از زمین تا کهکشان فرق کرده. داره حالا توضیح میدم چرا.خلاصه سایت استاد رو پیدا کردم و عضو سایت شدم و با همون گوشی پاره آجری ای که داشتم شروع کردم به گوش دادن به فایلهای دانلودی. طولی نکشید که خدا عنایت کرد و شرکت یه پاداشی ریخت به حسابم. اونم شرکتی که حقوق ما رو هم بزور میداد، مبلغ 11 میلیون پاداش به حساب ما ریخت که واقعا از زمان تاسیس این شرکت بی سابقه بود.با اینکه به پولش خیلی احتیاج داشتم یا به جای اینکه حتی فکرش بسرم بزنه که اول موادمو بگیرم، بلافاصله یک گوشی خریدم تا راحت تر فایلها رو گوش بدم. نمیدونید چقدر لذت بردم از این لطف خدای مهربون که وقتی باهاش رفیق میشی، چه درهایی رو باز می کنه. این نتایج گوش دادن به فایلهای دانلودی بود و بعد از 6 ماه آشنایی با استاد، وارد دوره 12 قدم شدم و شروع کردم به انجام تمرینات این قدم های طلایی و الهی.آروم آروم، اون زندگی ای که همش جهنم بود و به خاطر اعتیاد، نه رابطه خوبی با همسرم داشتم و نه رابطه ایی درستی با فرزندم، به طور باورنکردنی ایی تبدیل به بهشت شده. دوست دارم بگم استاد آموزش های این دوره، زندگیم رو زیبا کرد و من رو از فقر و بدبختی نجات داد.به لطف خدا و تمرینهای این دوره، بعد از 21 سال دربه دری و ذلت، اعتیادی که آخرین و وحشتناک ترین حد اعتیاد بود رو بدون حتی خوردن یک قرص کنار گذاشتم. یک ماه طول کشید تا پاک بشم. شب ها به خدای خودم قسم از شدت درد تکه تکه می شدم ولی فقط از خدا کمک می خواستم. یک بار عزیز دلم بدون اینکه به من بگه رفته بود و دکتر آورده بود بالا سرم. وقتی دکتر اومد، خودمو جمع جور کردم و محترمانه دکتر رو رد کردم چون من دکتر خودمو پیدا کرده بودم. چون با دوره 12 قدم، عشقی رو پیدا کرده بودم که 50 سال ازش غافل بودم.من برای ثروتمند شدن وارد این سایت شدم و این آگاهی ها رو شروع کردم اما خداوند ثروت بهتری رو به من نشون داد و من رو هدایت کرد و قدرت خلق دوباره زندگیم رو بهم داد. خداجون سجده میکنم در مقابل این همه عظمت تو. الان قدم پنجم رو تموم کردم و به لطف خدا از اون زندگی درب و داغون به آرامشی رسیدم که با یک دنیا عوضش نمیکنم.رابطه ایی که با همسر و فرزندم دارم، آنقدر خوبه که بهشت رو دارم تو همین خونم حس میکنم. 6 ماه هست که از اعتیاد 21 ساله پاک شدن و حتی یک قرص هم مصرف نکردم. به لطف خدای مهربون، پستم تو شرکت بالا رفته. حقوقم 2 برابر افزایش پیدا کرده در حالی که نسبت به کار قبلی، کارم راحت تر شده و وقت آزاد بیشتری دارم که میتونم ساعتها با آموزش های استاد روی خودم کار کنم و تمرینات رو انجام بدم.احترامی که همکاران تو محل کارم بهم میزارن فوق العاده است و هر ساعت از زندگی الانم برام حکم معجزه داره.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم انشاءالله
دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم
حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم میکنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)
اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..
گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم
گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم
و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .
و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم
وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر
همه ی ترسام خلاص میشم استاد
همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان میکنه به اذن الله
اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم
و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم
حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم
هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب
شکسته ی منو داد
من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی
( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد
تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..
و هربار اشتباهات جدید
حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد
آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم
تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر
بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم
به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم انشاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم
اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله
به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود
خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم
یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم
و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه
لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم
خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم
و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره
ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت
به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم
و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم
آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم
اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش
اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه
همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق میکنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست
وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمیدونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت میبردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت میبردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمیدونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمیدونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم
الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار
زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم
خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین