نتایج دانشجویان از دورههای استاد عباسمنش
- من همیشه سعی میکردم کارامو تنها انجام بدم چون فکر می کردم نمی خوام منت هیچکی رو بکشم یا اینکه طرف اگر بهم نه بگه ضایع بشم. تو دوره قانون آفرینش من قانون درخواست و نتیجه عمل به این قانون رو فهمیدم و مهم تر از همه فهمیدم اینکه من درخواست نمی کنم یک ضعف شخصیتیه. از اون روز واقعا دارم سعی میکنم هر روز تمرینات این دوره رو انجام بدم.قشنگ حس میکنم که به خاطر عمل به این قانون، اعتماد به نفسم خیلی بیشتر شده؛ دیگه مثل قبل از نه شنیدن خجالت نمیکشم یا ناراحت نمیشم و خودم متوجه هستم دارم که به خاطر عمل به این تمرین نه تنها هر روز شخصیتم بهتر و بهتر میشه بلکه، کارام خیلی راحت تر انجام میشه.قبل از خرید دوره قانون آفرینش رابطه من با همسرم کلا بهم ریخته بود و حتی تصمیم جدی برای جدایی داشتیم. اما از وقتی که به آموزش های این دوره عمل می کنم، رابطمون خیلی بهتر شده چون من تغییر کردم و دارم کنترل کانون توجه ام رو یاد می گیرم. با فایلهای توحید عملی که هر روز گوش میدم ترس هام بشدت کم شده و خیلی خیلی کم پیش میاد نگران بشم.قبلا اصلا از همسرم برای کار خونه درخواست نمیکردم چون فکر میکردم باید بدون اینکه من چیزی بگم خودش بدونه و انجام بده. خب طبیعتا وقتی این انتظارم برآورده نمی شد، ناراحت و عصبانی میشدم. اما من برای عمل به این دوره شروع کردم به درخواستهای کوچک از ایشون و دیدم نه تنها نه نمی گن، بلکه از کمک به من خوشحال هم میشن. تازه دارم می فهمم که من چقدر می تونستم رابطه ام رو و زندگیم رو اونجوری که می خوام بسازم اما آگاه نبودم. استاد واقعا ازتون ممنونم به خاطر آموزش های این دوره.از نتایج دیگه ام این هست که: درامدم 9 برابر شده. رابطه ام با همسرم خیلی خیلی بهتر شده و مریم عزیز رو الگو قرار دادم تا بتونم رابطه های عالی تجربه کنم. آرامشم فوق العاده زیاده؛ احساس می کنم به خدام نزدیکتر شدم و دیگه از چیز خاصی ناراحت نمیشم؛ وقتی موضوعی منو ناراحت کنه یاد گرفتم که چطور خیلی زود حالمو خوب کنم؛ کلی انگیزه و انرژیم بیشتر شده البته می دونم باید این مسیر رو ادامه بدم تا نتایجم ادامه دار بشه. اما خواستم با این کامنت به خودم بگم که تا اینجا عالی پیش رفتم و عالی نتیجه گرفتم پس باید همچنان ادامه بدم. استاد از شما تشکر کنم بابت آگاهی های فوق العاده تون که در اختیار ما میذارید و از خدا تشکر کنم بابت این سایت و آگاهی از قدرتی که به من داده شده تا زندگیمو اونجوری که میخوام بسازم.
- درست سال پیش همین موقع من بود که من با حقوقی ماهیانه 5 میلیون تومان تصمیم گرفتم که از مکان امنی که برای خودم و خانواده ام درست کرده بودم و به خیال خودم فکر می کردم درامد خوبی دارم بیرون بیام. به خودم گفتم الان وقتشه که من ایمان خودم رو نشون بدم و همه آنچه در 12 قدم آموخته ام رو عملی کنم. تصمیم به مهاجرت گرفتم، قدم برداشتم و توکل به خدا کردم و مطمئن بودم که خداوند در این مسیر حمایتم خواهد کرد.در فاصله ده روز تو مشهد خونه رهن کردم و یک مغازه کافی شاپ اجاره کردم. کاملا هدایتی این اتفاقات افتاد که تعجب همه رو جلب کرده بود. اما برای من که دانشجوی 12 قدم هستم، کاملا راحت بود چون من تمام اینها رو قبلا تجسم کرده بودم. استاد عزیزم شما در این دوره به من آموزش دادی که چگونه با خداوند دوست شوم و فقط او را بپرستم. ایمان من به خداوند بود که من رو هدایت کرد به سمت آدمهایی که کلی در زمینه کسب و کارم به من آموزش دادند. خداوند من رو هدایت کرد به کلیپ ها و ویدئو هایی در زمینه افزایش مهارت های مربوط به کارم. امروز که این کامنت را مینویسم یک سال از آن موقع گذشته. درآمد من تا 6 ماه پیش از ماهی 5 میلیون رسید به 40 میلیون تومن و از 6 ماه پیش تا الان که قدم 6 را شروع کردم، درآمدم به 90 میلیون تومن در ماه رشد کرده. درآمدی که حتی تو خواب شبم هم نمیدیدم، به خاطر عمل به آموزه ها برام خیلی راحت محقق شد و من مرتبا دارم روی بهبود این نتایجم کار می کنم و ظرف وجودم رو بزرگ تر می کنم. اینها گوشه ای از موفقیت های من از زمانی است که شما چشم و قلب مرا به سمت خداوند و قوانین جهان هستی باز کردید.
- سلام به استاد مهربان و راهنمای من و سلام به دوستان عزیز و هم فرکانسی منمن در حال استفاده از آموزه های دوره 12 قدم هستم و آگاهی های این دوره خصوصا تمرین ستاره قطبی، چنان آرامش عظیمی وارد زندگی من کرد که نپرس. من با این تمرین حس شکرگزاری و خالق بودن رو یاد گرفتم و این تمرین داره توی زندگیم معجزه می کنه:توی محیط کارم، خداوند واسم مشتریان مهربان و نازنین میفرسته که صبح و شب بابتش سپاسگزارم؛ رفتار همکارانم و مخصوصا مافوق هایم با من عالی تر شده؛ همین دیروز رئیس ام کلی بابت عملکرد کاری و حسن خلق من ازم تشکر میکرد؛من بعد ظهر ها توی فروشگاه خودمون به همسرم کمک می کنم و باورتون نمیشه که چه مشتریان نازنینی خداوند برامون میاره و چقدر بهمون خیر می رسونن.هر روز توی زندگیم چند تا اتفاق خوب در حال رخ دادنه. همین چند وقته پیش موضوعی ذهن ما رو درگیر کرده بود اما به کمک تمرین ستاره قطبی، به صورت باورنکردنی ای خداوند برامون انجامش داد و 360 میلیون تومان از این طریق نصیب ما شد.خلاصه عزیزان، زندگیم جادویی شده. بهتون پیشنهاد می دم که با تمام ایمان و باور، تمرینات این دوره رو انجام بدین و به آموزه ها عمل کنید. من توی این یکسال که دارم با 12 قدم زندگی می کنم، زندگیم فوق العاده عالی شده. سپاس از خدای مهربونم و سپاس از استاد عزیزم.
- درمان دیابت نوع 2 و حل مسائلی که این بیماری در سلامتی ام ایجاد کرده بودمن نسرین هستم ۵۵سالمه. دوم دیماه بود که دوست عزیزم با من تماس ویدئویی گرفتند و نتیجهی خودشون رو از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی با من به اشتراک گذاشتند. من با دیدن وضعیت جسمانی عالی ایشان بسیار انگیزه گرفتم و دوره قانون سلامتی را خریدم و نکته به نکته بدون حاشیه، بدون تقلب به همراه همسرم اجرا کردیم که ایشان ۱۱ کیلو کاهش وزن داشتهاند و مشکل ترشحات پشت حلق و مخاط بینی و تک سرفههایی که داشتند، برای همیشه برطرف شد. و اما نتایج من: قبل از دوره قانون سلامتی من به مدت ۱۷ سال دچار دیابت نوع ۲ بودم و برای کنترل دیابتم دارو مصرف میکردم. طبق دستورالعمل دوره قبل از شروع دوره آزمایش دادم و نتیجه به شرح زیر است: شروع دوره: قند ناشتا البته با مصرف داروهای کنترل دیابت: ۱۲۷ 1AC: ۸/۲ وزن: ۷۲ کیلو گرم؛ دور شکم: ۹۶ سانتی متر من باور داشتم که با وحی منزل گونه عمل کردن به این دوره دیابت نوع ۲ من درمان میشود. به همین دلیل احساسم به من گفت که تمام داروهای دیابت را کنار بگذار و فقط به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی کن. و حالا نتایج آزمایش من در ماه چهارم از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی: قند ناشتا: ۱۰۲ 1AC: ۷ وزن: ۶۱ کیلوگرم؛ دور شکم: ۸۳ سانتی متر سایر نتایجی که در سلامتی من اتفاق افتاده شامل: 1. دیگر گز گز پا در شب ندارم؛ ۲. دیگر عفونتهای ادراری ندارم؛ ۳. روی کتفم غده چربی داشتم که کاملا قابل دیدن بود و به طرز شگفتانگیزی جذب بدنم شده و از بین رفته؛ ۴. دیگر بیحالی و خستگی ندارم؛ ۵. انرژیم بیشتر شده و وزنم مناسب شده؛ ۶. دیگر مشکل گوارشی ندارم؛ 7. قبل از شروع دوره قانون سلامتی بدلیل دیابت، عفونت ناخن پایم خوب نمیشد و میبایست ناخنم را جراحی میکردم. الهی صد هزار مرتبه شکر وقتی به زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی ادامه دادم، در ماه دوم بود که عفونت ناخنم خود به خود برطرف شد و دیگر به جراحی نیاز ندارد. برخود دیدم که این موفقیتها را بازگو کنم.
- در راستای بهبودی و تغییر خودم، می خواستم بخشی از نتایجم رو به نگارش در بیارم تا تا یادآوری باشه بر روند تغییر من و تفاوت هایی که نسبت به گذشته در خودم ایجاد کردم. همیشه دوست داشتم تو هر کاری نفر اول باشم. نتیجه زجه زدن ها و بدو بدو کردنهای من برای بدست آوردن ثروت و آرامش چیزی نبود جز دلی پر از عقده. عقده یک مسافرت بدون غر زدن و ناراحتی رو داشتم. عقده یک مهمونی بدون ریا و خود فریبی رو داشتم. عقده یک پارک رفتن بدون جنجال و ناراحتی رو داشتم. صبح تا شب کار میکردم به امید اینکه شب که میرم خونه، کنار زن و بچه هام خوش باشم. اما به محض ورودم به خونه همه چیز اونجا منتظر من بود غیر از آرامش. در واقع رفتارهای منزجر کننده من باعث شده بود تا همیشه جوی سنگین و پر از تنش در خانواده ام داشته باشم. روند تغییر زندگی من از زمانی شروع شد که با استاد آشنا شدم. استاد امروز که آموزش های شما توی این جلسه از قدم چهارم رو نت برداری کردم و گوش دادم، فهمیدم از زمان آشنایی من با شما، بذر تغییر و انسانیت در زندگی من پاشیده شد. من با آموزش های 12 قدم روی خودم کار کردم و با طی کردن تکامل، امروز افتخار میکنم که دانشجوی شما هستم. اون زندگی که پر از تنش و دلشوره بود، حالا تبدیل شده به یک زندگی پر از عشق و عطوفت. در این مسیر همسر و دو فرزندم نیز همسفر من شدند و چه ثروتی از این بالاتر که کل خانواده ام همه با هم تغییر کردیم. نتیجه عمل به آموزش های شما و آسان گرفتن زندگی باعث شد تا درآمدی 15 برابر داشته باشم که در کامنتهای قبلم روند این پیشرفت رو توضیح دادم. همسرم داره شاغل میشه و شغلی که خیلی وقت بود دوست داشت داشته باشه رو داره و همین امروز و فردا واسه خودش میشه یک خانمی که به استقلال مالی رسیده. این نتیجه همسرم هم واسه خودش داستانی داره که به موقع کامنت میکنم و ازت بسیار متشکرم استاد خوبم.
- بعد از ۵۵۲ روز، دوباره برگشتم به قدم اول از دوره ۱۲ قدم. مثل یه کودک نوپا، اولین قدم و اولین استارت من با سایت و آشنایی با استاد عزیز با دوره ۱۲ قدم شروع شد. و حالا بعد از ۵۲۲ روز که به جلسه اول قدم اول و چکاپ فرکانسی نگاه میکنم میگم: خدایا چقدر تغییر! من مریم ۵۵۲ روز پیش نیستم؛ من آدم قبلی نیستم ۵۵۲ روز پیش، وقتی جلسه اول این دوره رو گوش میکردم پر از بغض بودم، پر از نگرانی از لحظات پیش رو و غبطه لحظات رفته رو داشتم، شبها با گریه سر به بالین میگذاشتم و این چرخ زنگ زده زندگی با هزاران هول میچرخید. افسرده و ناامید و غرق در بدهی و پولهای نزول گرفته شده بودم. غرق در ناامیدی و دلسردی از بهتر شدن شرایطم بودم. احساس درماندگی و عقب افتادگی از دیگران رو داشتم و چقدر پر از حسادت و کینه و نفرت بودم. تصورم این بود که همه بر علیه من هستن: اوضاع مالی نابسامان؛ روابطم با پسرم که همیشه جنگ و قهر بود و ارتباطم با خدا در حد کلام بود و نمیدونستم این خدا یعنی چی! و اما امروز و مریم بعد از ۵۵۲ روز داره اشک شادی و خوشحالی میریزه و این جملات رو تایپ میکنه و سپاسگزارتر از همیشه هست. امروز بعد از چکاپ فرکانسی جلسه اول فهمیدم چقدر عوض شدم با اینکه انقدر آشفته بودم که در آنزمان تمرینات رو انجام نمیدادم و فقط طوطیوار به آموزشهای ۱۲ قدم گوش میکردم خیلی وقته که ناراحتی و افسردگی و ناامیدی از وجودم و زندگیم رخت بربسته. حتی یادم نیست آخرین بار کی این حال بد رو داشتم. الان شخصیتم اونقدر تغییر کرده که همه رو دوست دارم و تحسین کردن دیگران ثانیهای از یادم نمیره و میبینم تمام افرادی که در مسیرم هستن دوست داشتنی و عاشق من هستن. مدتهاست که شبها آسوده میخوابم. توی این دوره زیبا زندگی کردن رو یاد گرفتم؛ توحید و توکل رو یاد گرفنم؛ الخیر فی ماوقع رو فهمیدم. رابطهام با پسرم بسیار خوب و زیبا شده؛ چرخ زندگیم روونتر شده؛ بدهی و پولهای نزول خیلی وقته پرداخت شده و در کسب و کارم کم کم دارم فقط نقدی کار میکنم و کارها برام آسانتر شده؛ خدا در زندگی من حضور داره و بعد از ۴۶ سال من نماز میخوانم وهر روز قرآن میخوانم و الان من در دور دوم خواندن قرآن هستم. آنهم با لذت نه اجبار نه ترس. دوره ۱۲ قدم برای من شروع زندگی دوباره بود و من با این آگاهیها رشد کردم و تکامل پیدا کردم. البته هنوز خیلی جای کار دارم اما از هر لحاظ بینهایت تغییرات مثبت در من رخ داده. من تغییراتم رو بصورت اجمالی نوشتم تا برام رد پایی باشه که یادم بمونه با این آگاهیها من از برزخ به بهشت رسیدم.
- استاد وقتی دوره شیوه حل مسئله رو شروع کردم خیلی حالم بد بود. به بن بست رسیده بودم و هر روزم شده بود دست و پنجه نرم کردن با مسائلی که نمیدونستم چطور باید حلشون کنم. وقتی به هدایتم سمت این دوره فکر میکنم، می بینم که تا تصمیم گرفتم دوره رو بخرم پولش یک جا جور شد و من همه چیز - حتی لباس عید - رو گذاشتم کنار و کار کردن با دوره ی شیوه حل مسائل رو به هر چیزی ترجیح دادم. الان می بینم این دوره شده یکی از معجزات زندگی من. این سومین بار هست که دارم تمرین خودشناسی جلسه دوم رو انجام می دم و هربار عمیق تر و عمیق تر به درونم پی میبرم و به خاطر این خودشناسی، اتفاقات معجزه واری رو پشت سر گذاشتم که حداقل برای من خوده خوده معجزه بودن. مسائلی از من حل شده که مدت زمان زیادی درگیرشون بودم: از 1 سال گرفته تا هفت سال. همه ی این مسائل در عرض یک هفته حل شدن اونم فقط و فقط با انجام تمرینات و گوش کردن به آگاهیای این دو جلسه. به سمت راه حلایی هدایت شدم که درست بغل گوشم بود و من اصلا حتی یکبارم به ذهنم خطور نکرده بود که راه حل همنجا کنارم هست. این تجربه بهم نشون داده که واقعا تمام مسائل بدون استثنا راه حل هایی بسیار بسیار ساده دارن حالا بعد از حل اون مسائل، اعتماد به نفسم انقدر رفته بالا، انقدر احساس لیاقت میکنم انگار من ارزشمند ترین و قدرتمند ترین انسان روی زمینم. استاد یه مسئله ای از من به خاطر عمل به جلسات این دوره حل شده که من اسمشو میذارم شاه کلید حل بقیه مسائلم. با حل اون مسئله آزادی ذهنی بمن داده شد که اگر صد سال دیگه هم با روش قبل از آگاهی های این دوره پیش میرفتم، اتفاق نمیفتاد قبل از دوره، ترس از این مسائل و ناتوانی از حلشون،کلا منو از مسیر خارج کرده بود و نه میتونستم روی خودم کار کنم نه حتی راحت بخوابم. یعنی من آب میخوردم داشتم به این فکر میکردم مسائلم چرا حل نمیشن؟!!! الان آیدای جدید کلی نتیجه ی بزرگ و کوچیک داره. الان من اصلا اون آیدای قبلی نیستم که همه بهش میگفتن تو چقد ضعیفی! چقد زود گریت میگیره؛ چقد زود از کاه کوه میسازی.الان قوی تر شدم و همین یه کم قوی تر شدنم، زندگیمو عوض کرده. حالا فکر کن اگر این توانایی بیشتر بشه، واقعا زندگیم بهشت میشه. این دوره بهم یاد میده نه تنها مسائل رو میتونم حل کنم بلکه راحت تر از اونچه فکر می کنم، حل می شن. در کل تمرینات جلسه دوم اول از همه یادت میده که با خودت حداقل صادق باشی.وقتی توی تنهایی خودت صادق باشی دیگه نمیتونی هیچ کجای زندگیت به خودت دروغ بگی. به خاطر این صداقت با خودت، کاری رو انجام میدی که به نفعت باشه .دیگه آشغالا نمیدی زیر مبل . دیگه نمیتونی کویر رو نگه داری و بخوای توش برنج بکاری. چون اگاه شدی کویرت چیه.
- به لطف خدای مهربان و با کمک دوره شیوه حل مسائل که به تمام معنا هنرمندانه طراحی و بروزرسانی شده، تونستم مسائلی رو در زندگیم حل کنم که الان دیگه ایده های من برای بهبود راه حل ها و عالی تر شدن هست یک مروری بکنم بر جلسات دوره شیوه حل مسائل تا به اینجا: آگاهی ها و تمرینات جلسه اول، تمرکز ما رو گذاشت برای ساختن دو باور خیلی مهم: 1- مسائل نه تنها راه حل دارند بلکه راهکارهای بسیار ساده و قابل اجرا دارند 2- با هر بار حل مسئله اعتماد به نفس من صدها برابر بالاتر می رود. در جلسه دوم بوسیله تامل کردن و پاسخ دادن به سوالات هوشمندانهای که طرح ریزی شده بود، ما مسائل خود را شناختیم، ترمزهای ذهنی خود را شناختیم، کویرهای خود را شناسایی کردیم، نشتی های انرژی خود را پیدا کرده و سپس با کمک و هدایت خداوند راه حل ها را روی میز کارمان گذاشتیم و به دنبال اجرای آن رفتیم. در جلسه سوم اما یک تمرین بسیار کارا و ساده جهت اینکه چگونه انگیزه و اشتیاق درونی و خودکار خود را روشن نگه داریم به طوریکه به صورت اتوماتیک، در طول مسیر حل مسئله، انگیزه و اشتیاق ما حفظ بشود. سپس در جلسه چهارم یک هشدار از طرف راهنمای دوره خانم شایسته به ما داده شد که شما باید از اصل بهبود گرایی در جهت حل مسائلتان استفاده کنید و با راهنما قرار دادن این اصل، بیماری کمالگرایی رو توی شخصیتمون مدیریت کنیم تا نخواهیم سنگ بزرگ را اول برداریم و به خودمون صدمه بزنیم. اینجا بود که من معنای آرامش واقعی داشتن در طول مسیر حل مسئله را یافتم و اینکه چطور به مسیر هموار حل مسئله هدایت شویم. در این جلسه من به معنای واقعی کلمه یاد گرفتم که ایمان بدون عمل مرگ است و زندگی بدون هدایت خداوند تماما گمراهی و سردرگمی است. تجارب من تا به اینجا من رو به این باور رسونده که: مسائل من نه تنها راهکار دارند بلکه راهکارهای ساده، قابل اجرا و در دسترس دارند. امروز به به لطف خداوند و برکت این دوره من مسائلی را در زندگی حل کرده ام که مدت ها درگیر حل آن بودم اما راهکاری نمی یافتم. اما حالا راهکارهای مسائلم را یافته ام. امروز برای یکی از مسائلی که سال ها درگیر آن بودم دارم به صورت روزانه یک کار ساده را عملی انجام می دهم، به همین راحتی. موفقیت و ثروت نتیجه انجام یکسری کارهای درست به صورت روزانه و هر روز هست. موفقیت و ثروت و برکت نتیجه اجرای اصل «بهبودگرایی» در عمل است که از مسیر هموار، مسئله را حل می کنید.
- چیزی که درباره آموزش های این دوره برام خیلی واضح هست اینه که، تغییر مدار من از شروع جواب به سوال اول تا پاسخ به آخرین سوال در جلسه دوم و سوالات خودشناسی بود. یعنی سارایی که فکر کردن و جواب دادن به سوال اول رو شروع کرد ، واقعا سارایی نبود که سوال اخر رو جواب داد. حتی اگر سوالات و پاسخ های من رو بخونین این تغییر مدار رو می بینین. مشخصه که اوایل جواب ها کوتاه و مختصره و هی در سوال های بعدی، من بیشتر و بیشتر با خودم رو به رو میشم و عمیق تر به ذهنم نفوذ می کنم و جزئیات جوابها بیشتر میشه. من سعی کردم با کمال صداقت به سوالات خودشناسی جواب بدم و حقیقتا کویری که از خودم کشف کردم و ضعفی که شناختم، خیلی خیلی برام عجیب بود. چون این کویر مربوط به مسئله ای هست که من فکر میکردم چند سال پیش حل شده ولی نگو که نه تنها حل نشده بلکه مثل آشغال زیر مبل پنهان مونده و از اون چیزی که قبلا بوده، حتی وحشتناک تر هم شده. اولش من نمیخواستم جواب هام به سوالات خودشناسی رو در قسمت نظرات جلسه بنویسم چون احساس میکردم خیلیییی شخصی هستن اما تصمیم گرفتم نترسم از قضاوت دیگران و بنویسم. چون می دونم استاد مهربون و مریم عزیزم جواب هارو میخونن و البته من ردپایی دارم که بعدا که برمی گردم، به یاد می یارم که تغییر اساسی زندگی من از کجا شروع شد! چقدر خوشحالم که برخلاف نجوای ذهنم، دوره شیوه حل مسائل رو خریدم و دست خودمو گرفتم و کشوندم تا این جلسه که بتونم بزرگترین ایراداتم رو بفهمم و ریشه مشکلاتم رو بشناسم و حسم بهم میگه اگر واقعا به آگاهی ها و تمرینات این دوره عمل کنم، واقعا می ترکونم. من واقعا به این دوره عمل می کنم و هر هفته لیست سوالات خودشناسی رو دوباره جواب می دم.
- طبق تجربه من، دوره شیوه حل مسائل زندگی واقعا یه مکمل فوق العاده هست برای تمام دوره ها. همون طور که دانشجوهای این دوره هم تجربه کردن و گفتن، بروزرسانی این دوره خیلی به موقع اومد روی سایت وخیلی از باگ های ذهنی من رو حذف کرد. خصوصا جلسات مربوط به مدیریت و درمان کمال گرایی، یه درهایی رو برام باز کرده و یه نشتی های انرژی ای رو بسته که باعث شده مثل موشک پیشرفت کنم. خیلی از کارهایی که انجام می دادم از کمال گرایی نشات می گیره و من نمی فهمیدم و این باعث می شد من خودم رو عقل کل حساب کنم و گمراه بشم و بعد کار انجام نشه و سرخورده بشم. مثلا درمورد کمال گرایی من همیشه سوالم این بود که چرا توانجام کارها و وظایف شغلیم اینقدر حساسم و عجله می کنم؟ حالا فهمیدم دلیلش کمال گراییه چون از همون اول سعی داشتم کار رو به نحواحسن انجام بدم. بعد اگر مشکلی تو کار پیش می یومد عصبی می شدم یه تصمیم نادرست می گرفتم و نتیجه، من رو اصلا نا امید می کرد. یا برای ایجاد یه کسب و کار چقدر ایده ها به ذهنم می یومد. اما به خاطر اینکه خودم را با فردی مقایسه می کردم که سالها تو این کار بوده و الان چه اعتماد به نفسی درباره توانایی هاش داره، کلی محدودیت و ترس من رو در بر می گرفت. در نتیجه اصلا اون کار رو شروع نمی کردم. یعنی با دست خودم، خودم رو توذهنم شکست می دادم و به این ترتیب کارهای زیادی رو تو ذهنم راه اندازی می کردم ولی عملیشون نمی کردم. یا توی تربیت فرزند، متوج شدم وقتی یه رفتاری رو فرزندم انجام میده فوری با ذهنیت کمالگرایی بهش واکنش نشون میدیم که اون باید مثل من 36 ساله رفتار کنه. فارغ از اینکه اون بچه هست وباید بچگی کنه اشتباه کنه تا بزرگ بشه. و هزاران مثال ریز و درشت دیگه ای که پیدا کردم. در حالیکه قبلا اصلا فکر نمی کردم کمال گرایی باشه. درمورد بهتر عمل کردن به تمرینات و جلسات این دوره تجربه ام رو بگم... دوستان اگر همراه با جلسه سوم، فایل های دانلودی موجود در دسته بندی “انگیزه ساختن برای هدف” که در بخش کلیدها در سایت هست رو گوش بدید خیلی تو مسیر ایجاد انگیزه کمک می کنه. برای درک بهتر جلسه چهارم می تونید جلسه هشتم دوره عزت نفس رو هم کنارش گوش بدید. این تشبیهی هست که من برای دوره شیوه حل مسئله ساختم: این دوره مثل یه فرمول می مونه که هر مشکلاتی رو بگذاری توش، شکلات بهت تحویل میده.
سلام اران جانم … سلام منه شیش سال پیشم :))) سلام قربونت برم که هر کلمه ات منو به یاد نگار پنج سال وجترین وگن انداخت :) سلام گذشته ی من :)))
از خدا میخوام کمکم کنه بهترین کلام بر من حاری بشه که بهت کمک کنه :)))
عشقم بدون من اینده ی توعم
اون فیلم پیکه رو بارها موقع گیاهخواریم دیده ام … حرفات دقیقا کلمات خودم بود اون احساس گناه اون ترحم دلسوزی کردن اشفته بودنت همه چیزت خوده من بود :))) من از 15 تا 20 سالگیم وجترین و وگن بودم :)))) الان 21 سالمه و یک ساله تو دوره ی سلامتی ام به لطف خدا
از همون پونزده سالگی هم با استاد دارم کار میکنم تاحالا…
راستش اگه فقط یک نفر باشه که بتونه تک تک کلماتی که گفتی رو درک کنه تو این سایت اون منم و خیلی خوشحالم که هدایت شدم به کامنتت … دقیقا نگاری که پنج سال بود رو تو توصیف کردی … شاید من بدتر و سخت تر از تو هم بودم من تو اون پنج سال هیچ وقت لب به خورشتی که توش گوشت باشه نزدم چه برسه خوده گوشت :)))
ببین ارام جان عزیزم
دوست ندارم بهت بگم چه راهی برو چیکار بکن چیکار نکن
من فکر میکنم ما باید تجربه کنیم
من خودم به شخصه عاشق اون دوران پنج سال گیاهخواریم هستم
همون موقع عاشقش بودم و لذت بردم ازش و حتی نتیجه اش باعث شد ایمانم به دوره سلامتی بیشتر بشه که خیلیا این ایمان من رو نداشتن به خاطر شاید اون تجربه ی من …
تو خیلی خوده گذشته ی منی
جالب بود برام که فهمیدی که وگنیسم خیلی اصول و قواعد داره که باید رعایت بشه و مضر هست اگه اینجور نباشه …
حالا من میخوام بهت بگم حتی اگه تموم اصولش هم رعایت کنی بازم جواب نمیده :)))
در مورد ژن گفتی باید بگم من خودم فکر میکردم چون پنج سال گیاهخوار بودم بدنم عادت کرده به گیاهخواری یا مثلا هندی ها نسل در نسل گیاهخوارن بدنشون بهش عادت کرده … ولی اینحور نیست عزیزکم :)))
ژن ما سه میلیون ساله ساخته شده
دو هزار سال هم پوچه هیچی نیست در برابرش و تغییر نمیکنه حتی یک ذره …
من خیلی حرفا دارم میتونم برات بزنم ولی نمیدونم درسته یا نه
از طرفی میگم بذار این راهو بره تا اروم اروم هدایت بشه و تحمیل کردن واقعا سخته من خودم یک سال بعد از دوره ی سلامتی رو گیاهخواری موندم و گفتم استاد رو قبول دارم به جز این مورد … یک سال طول کشید تا مقاوتم ریخته بشه و بعد یک سال هم میدونم باور میکنی … با گریه گیاهخواری رو ترک کردم … شبی که حالم بد بود بیمارستان زیر سرم بودم و ارزوم بود ورزش کنم اما جون تو تنم نبود زدم زیر گریه … چون میدونستم هیچ راهی به جز ترک گیاهخواری ندارم و اینقدر گیاهخواری برام عزیز بود حتی فکر ترک کردنش بارها منو به گریه انداخت …
من از بچگی تقریبا به گیاهخواری علاقه داشتم و برا همین سخت بود … اما میدونی در زمان و مکان مناسب اتفاقا میوفتن نباید عجله کرد … اروم باش دختر اینقدر دنبال چیزی نباش دنبال اثبات کردن نباش نه به من نه به خودت … من رها بودم و خداوند وقتی اماده بودم یکی از بچه های دوره سلامتی رو که قبلا گیاهخوار بود بهم هدایت کرد و با هم دوست شدیمو همو دیدیم و اون کلییییی روم تاثیر گذاشت… تا وارد این دوره بشم …
من کسی بودم که میگفتم حاضرم بمیرم ولی گوشت نخورم …
ولی میدونی یه چیزه دیگه ای راجبم بود که نمیدونستم …
من حیوونارو خیلی دوست داشتم هنوزم دارم …
اما هیچ چیزی رو تو این دنیا بیشتر از اهدافم دوست ندارم حتی خانواده ام … به موقعش خانواده ام هم برای رسیدن به اهدافم ترک میکنم …
برای من مهم ترین موضوع زندگیم اهدافم بودن و هنوزم هستن
و وقتی گیاهخواری مانعی در برابر اهدافم دیدم دیگه تموم شد …
دیگه همه چیز فاتحه اش خونده شده بود …
من تو اون پنج سال نمیدونستم گیاهخواری مانع اهدافم هست و اصلا ورزش هم نمیکردم تحرکی نداشتم که بفهمم کم اوردم …
ولی وقتی رفتم دنبال عشق و علاقه ام ورزش و رقص و دیدم گیاهخواری مانع من هست فاتحه اش رو خوندم با اینکه عاشقش بودم …
خیلی حرفا دارم میتونم بزنم من قبل دوره سلامتی اومدم باورای گیاهخواریم رو نوشتم و منطقی حلشون کردم هیچ وقت به زور خودمو اجبار نکردم … اروم اروم خیلی اروم میگم یک سال رو خودم اروم کار کردم تا رفتم سمتش …
ازت میخوام تو هم خودتو اجبار نکنی خیلی اروم پیش برو حتی شده یه سال دو سال طول بکشه اما ادامع بده … برو دنبال سوالاتت … چرا گیاهخواری درسته ؟؟ فرق گوشت سگ و گاو چیه ؟؟ اگه خدا ناراحت میشه از کشتن حیوونا چرا بدنمون رو طی تکامل نیازمند به گوشت بار اورده ؟؟ نگاه خداوند به مرگ و زندگی چیه ایا خداوند به مرگ و زندگی احساسی نگاه میکنه مثل ما ؟؟؟ ایا خداوند ناراحت میشه که یه شیر اهو رو بخوره و اون شیر رو لعنت میکنه ؟؟ یا اون شیر و تکاملش خوده خداوند و همون انرژیه ؟؟
ایا خداوند از گوشت خوردن من ناراحت میشه ؟؟ پس چرا منو گیاهخوار نیافرید ؟؟
نتایج بچه ها چی میگه ؟؟ چرا بچه ها بدون دارو خوب شدن درحالیکه مردم دارن تو بیمارستان ها میمیرن ؟؟ چرا ما سگ نمیخوریم چرا گاو میخوریم ؟؟ چرا انسانها گوشت حیوانات گیاهخوار خوردن نه گوشت حیوانات همه چیز خوار یا گوشتخوار ؟؟ نتیجه ی من از گیاهخواری تا به الان چی بوده ؟؟؟ نتیجه ی ادامه اش چبه برام ؟؟
به همه ی سوالها فکر کن بسین اصلا ساعتها فکر کن
اگه وگن رو دوست داری ادامه اش بده با عشق و لذت ببر افتخار کن بهش ولی کنارش اروم اروم خودتو به چالش بکش با سوال کردنها
اشفتگی رو از خودت بیرون کن نترس عقب نمیوفتی میتونی تا دو سال دیگه گیاهخواری رو ادامه بدی هیچ اشکال و عیبی درش نیست :)))
ما مشکلمون اینه که فکر میکنیم از قافله عقب میوفتیم درحالیکه اصل اینه که لذت ببریم
اگه از گیاهخواری هنوز لذت میبری انجامش بده منم پنج سال زندگیم لذت بردم
اما اگه میبینی لذت ها داره کمتر میشه و رنج ها بزرگتر جوریکه نمیتونی انکار کنی اون موقع اس که باید خودتو با سوالها به چالش بکشونی :))))
دوستت دارم گذشته ی من فعلا
ارام گیان عزیز
بهت پیشنهاد میکنم بیشتر امرکزت رو بذاری روی شناخت خدا
کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم بهترین منبع برای شناخت خداوند هست
خداوندی که سیستمه
نه یک انسان
ما باید این سیستم رو بشناسیم
بازم میگم اصلا عجله ای نداشته باش منوتو هسچ فرقی نداریم هیچ اهمیتی نداره من از تو کوچکیترم یا بزرگتر در چشم کائنات منو تو روحیم و به یک اندازه فرصت داریم … کسی به خاطر سن کمش فرصت از تو بیشتر نداره …
وقتی به خداوند نکاه سیستمی داشته باشی یه دنیای جدید برات باز میشه
یه دنیایی که سلامتی بدنت یک ذره نعمتاش هست تو به خیلی چیزای بزرگتر میرسی
و اینه که مهمه نه اینکه تو گیاهخواری یا گوشتخوار و بخوای با خودت بحث و جدل کنی خودت رو پریشون و نگران کنی
اصن از خودت بپرس
چرا گیاهخوار شدی ؟
برای تجربه ی ارامش بیشتر
چون این بهت ارامش میده
حالا چی شده همین باعث شده چنین کابوس هایی ببینی و زندگیت برات جهنم بشه ؟؟
ایا راه درست راهی نیست که به من ارامش میده و حسمو خوب میکنه ؟؟ پس اگه حسم بده مسیرم اشتباهه … اگه توجهت روی منفی هاست راه اشتباس … حس بد اتفاقات بد بی هیچ چون و چرایی… و تو ارزشمندی هیچ چیز و هیچ کس نباید توی ارزشمند رو ناراحت کنه … اینم یادت باشه ..
و دقیقا درسته ادما میگن وای جنگ شده ادمای بی گناه مردن پس خدا نیست … یا خدا ظالمه بی عدالته … اما اونا نمیدونن خداوند همه چیزه … خداوند همه چیزه … خداوند همه چیزه … خداوند انرژیه ، خداوند خاکه ، باده ، اتشه ، زمینه ، منه ، توعه ، دریاست ، همه چیززززههههه …
خداوند همون شیربه که اهو رو شکار میکنه ، خداوند همون اهوییه که شکار و خورده میشه ، خداوند دندون اون شیره ، هداوند خون اون اهوعه … همه چیز این سیستمه … تمام طبیعت برنامه ریزیه دقیق خودشه …
اون نگاه دلسوزی نداره …
اون میگه اگه احساست بده من اتفاقات بدی وارد زندگیت میکنم واسم مهم نیست چه قدر گریه کنی …
خداوند اینه اس … اون همون چیزیو نشون میده که هستی و انجام میدی بدون هیچ دلسوزی …
خداوند خود کائناته که فرکانس مارو میگیره ، خداوند خود تکامله ، خداوند خود طبیعته خوده زندگیه خود مرگه همههه چیزه …
سعی من توی بخش توحیدی خیلی کار کنی روی فایلای توحیدی سایت …
یه فایلی هست استاد میگه به کبوتر ها غذا ندهیم یعنی به گداها کمک نکنیم …
این نگاه و دیدگاه خداونده
اما نکاه انسان اینه که نه گناه داره بدبخت یه نون خشکه ای بهش بدیم نمیره … اما نگاه خداوند چیه اینه مه این ادم باید بمیره یا ثروتمند بشه چون این جهان من لایق بهتریناست من این انسان رو خالق افریدم اکر قرار نیست ثروتمند باشه و به رشد جهانم کمک کنه باید بمیره …
همین هم برای خیوانات صدق میکنه … خدا خوده همون حیوانات هست و اونارو افریده تا جهان رشد و پیشرفت کنه هم با تولدشون هم زندگیشون هم مرگشون …. و این سه هیچ تفاوتی در نظر خداوند ندارن … چون خداوند یک سیستمه نه یک انسان اون همه چیز رو برای رشد و گسترش افرید نه هیچ چیزه دیگه ای … حتی مارو… زمین و زمان و جهان رو مسخر ما کرد که عزتمند زندگی کنیم و رشد بدیم جهانو …
توی کامنتی که برام نوشتی قشنگ احساس کردم اروم تر شدی و اون حس خودسرزنشی گناه و پریشونی اشفتگی ازت کم شده و در صلح بیشتری قرار گرفتی … دوست داشتم بازم کمک کنم این حس ارامشت بیشتر بشه چون یه ادم ارام تر جهانی زیباتر برای منه … یک فرد سالم تر جهان و زندگی بهتری برای منه … تو رشد کنی من رشد میکنم … با عشق و لذت و ارامش این مسیر زیبای زندگی رو طی کن چون تو اشرف مخلوقاتی خدا همه همه همه هرررررر چیزی که تو این دنیاست رو برای تو افریده ؛))))))