نتایج دانشجویان از دوره‌های استاد عباس‌منش

  • -لیدا رضایی
    معجزه مادر شدن با عمل به آموزش ها
    استاد فایلای هدیه شما طلای نابه. من ۴ ماه این فایلها رو دیدم و بعد از کلی نتیجه گرفتن، دوره های آموزشی شما رو خریدم. اولین نتیجه جدی من از روزی شروع شد که تصمیم گرفتم بچه دار بشم. وقتی آزمایش دادم، چندین دکتر متخصص گفتن شما تخمک گذاری نمی کنید و به این اسونی ها نمی تونید باردار بشد. یعنی تو سن ۳۶ سالگی اب پاکی ریختن رو دست من و گفتن درمان درازی رو پیش رو دارید. اما من از شما یاد گرفته بودم که این چیزها رو قبول نکنم. اون روز توی مسیر مطب دکتر به خونه مدام می گفتم خدایا منو دست این دکترها نگذار خودمو به تو می سپارم قدرت فقط دست توه نه دست هیچ کس دیگه و سعی کردم آنچه از شما یاد گرفته بودم رو اصل قرار بدم. بعد دوره 12 قدم رو خریدم. باید بگم این دوره اسمش دوره نیست. خود زندگی هست. کاش من به جای ۹ سال دانشگاه رفتن ۹ سال پیش با استاد عباس منش آشنا می شدم و دوره 12 قدم رو می خریدم و پای آموزش های این دوره می نشستم. این همه مدرک عالیه که من دارم به اندازه نصف آموزش های دوره 12 قدم استاد عباس منش برام ارزش ایجاد نکرده. چرا که اصول درست زندگی رو نشون من داد. به خدا من یک دونه قرص نخوردم یه دقیقه دکتر نرفتم و 3 ماه بعد از اون ماجرا باردار شدم به راحتی جوری که خودم شوکه شدم. دو روز بعد از خرید دوره 12 قدم متوجه شدم باردارم و من بزرگترین نتیجه رو توی زندگیم با آموزش های استادم گرفتم. استاد ازتون ممنونم که با ارزش ترین و با کیفیت ترین دوره های آموزشی رو تولید کردید. نتایج استفاده از آموزش های استاد عباس منش اینقدر زیاده که نمیتونم همه رو بگم. رابطه من با همسرم به حدی خوب شده به حدی زندگی عاشقانه ای دارم که شاید تو هزار زوجی یکی نداره؛ تو کارم خدا رو شکر زحمت کارم کمتر شده و درامدم بیشتر شده؛ قبلا سعی میکردم همه رو راضی نگه دارم اما الان اعتماد به نفسم اونقدر عالی شده که دیگه برای راضی کردن دیگران تقلا نمی کنم. در حالیکه آدم های با کیفیت تری وارد روابط و زندگیم شدن.
  • -محمد آصف باقری
    درمان افسردگی مفرط و هدفمند زندگی کردن
    داستان هدایت من به سایت استاد عباس منش درست برمیگرده به تقریبا پنج سال پیش و چند ماه پس از ورودم به آلمان در سال ۲۰۱۵ میلادی. من شرایط سختی داشتم و در نهایت افسردگی و رنج به سر می بردم و حتی تصمیم داشتم که اعتصاب غذا کنم. دارو و درمان زیادی کردم تا از افسردگی بیرون بیام اما نتیجه خاصی نمی گرفتم.یک روز از خدا با تمام وجودم خواستم که کمک کنه چون من خودم را خیلی تنها احساس می کردم و خدا را تنها کسی در زندگی ام می دیدم که دارم و می تونه کمکم کنه. من کانال های موفقیت زیادی را دنبال می کردم که بفهمم مشکل عمده من کجاست و چطور از این افسردگی بیرون بیام. ولی مطالب و راهنمایی ها خیلی ضد و نقیض بود. تا اینکه به چند تا از فایل های آموزشی هدیه استاد عباس منش برخوردم کردم و با گوش دادن به آنها کم کم حالم بهتر شد. تقریبا در ۲۷ آذر ۱۳۹۷ دوره کشف قوانین زندگی  رو خریدم و بعد که به راهنمایی های استاد عباس منش توی دوره کشف قوانین زندگی عمل کردم سلامتیم پیشرفت کرد و من این پیشرفت رو به خوبی در همه زندگیم احساس کردم و همین طور رفته رفته سلامتی و نشاطم را بدست آوردم. چیزی که که روزی تنها آرزوی زندگیم بود. بعد دوره های اعتماد به نفس و کتاب‌ها ی استاد عباس منش رو خریدم و زندگیم باز هم بهتر شد. الان یک ساله که پیش هیچ دکتر داخلی نرفتم و اصلا مریض هم نشدم. یعنی بعد از تجربه سال ها تنهایی و مریضی در غربت که دیگه کاملا امیدم را به زندگی از دست داده بودم الان زندگیم کاملاً عوض شده و هدف دارم و به راهنمایی های استاد عباس منش عمل می کنم و هر روز به راه های آسان تر و موفقیت بیشتر هدایت می شم. من نمی دانم که اگر این راهنمایی ها نبود چه سرنوشتی در انتظارم بود. خدا رو بسیار بسیار سپاسگزارم که این همه به من لطف داره و از خدا برای خودم و تمام اعضای صمیمی خانواده عباس منش سلامتی و ثروت و شادی را تمنا دارم.
  • -رحمان
    تغییرات شخصیتی من و نتایج این تغییرات
    من رحمان هستم و در حال استفاده از آموزش های استاد عباس منش در دوره 12 قدم هستم. توی یکی از جلسات استاد درباره هجرت صحبت می کرد و من می تونم بگم که با عمل به آموزش های استاد عباس منش من هجرت کردم از رحمان معتاد که روزی سه بار مواد مصرف میکرد، روزی دو پاکت سیگار میکشید به رحمانی که الان بوی سیگار حالشو بد میکنه من هجرت کردم از رحمانی که بخاطر اثرات مواد مخدر تا ظهر خواب بودم و وقتی بیدار میشدم تا دوساعت نمیفهمیدم دنیا چه خبره و هیچکی حق نداشت بهم اعتراض کنه چون عصبی میشدم، به: رحمانی که قبل از همه از خواب بیدار میشه همه چیزو اماده میکنه نون سنگک داغ میخره انسولین مادرشو میزنه و اولین نفر توی محله است که مغازشو باز میکنه من هجرت کردم از رحمان بدبین و شکاک به: رحمانی که زیبایهای اطرافیانشو میبنه من هجرت کردم از رحمانی که هیچ هدفی برای ثروتمند شدن نداشت به رحمانی که ثروتمند شدن برام شده وظیفه من هجرت کردم از رحمانی که تا مواد مخدر و دوستان معتادش نبود لذت نمیبرد به: رحمانی که میتونه روزها و ماهها خودش تنهایی مسافرت بره و لذت ببره من هجرت کردم از رحمانی که همش دنبال پارتی و اشنا بودم به: رحمانی که سعی میکنم فقط روی خدا حساب باز کنم من با آموزش های استاد عباس منش در دوره 12 قدم هجرت کردم از رحمانی که نمیتونست قسطاشم پرداخت کنه به: رحمانی که درامدش 30 برابر شد وداره روز بروز بیشتر میشه
  • -افرا عبدالهیان
    قبل از آشنایی با استاد عباس منش روزهای سختی در زندگی داشتم. فشار بدهیهای مالی و چکهای برگشتی از یک طرف و مرگ شوهر خواهر عزیزم از طرف دیگر باعث شده بود که هر روز و هر لحظه به مرگ و خودکشی به طور جدی فکر کنم و تقریبا خودم رو برای خودکشی آماده کرده بود. یادمه سمی قوی و کشنده تهیه کرده بودم و زیر بالشتم گذاشته بودم. آن شب در میهمانی خانوادگی که مربوط به سالگرد فوت شوهر خواهرم بود، خیلی اتفاقی و دور از روابط معمولمون دخترخاله م از من پرسید: افرا چته؟! چرا اینقدر بهم ریخته و درهمی؟! ماه هاست ک توی هرجمعی میبینمت اشفته و پریشونی ! من در پاسخ مثل توپ ترکیدم و شروع کردم از بدبختیهام گفتن اما ایشون اجازه نداد و حرفم را با این صحبت ها قطع کرد و گفت که: «میخوای یه جایی رو بهت معرفی کنم که دنیاتو عوض کنی؟! بعد از فردی به نام استاد عباس منش رو معرفی کرد و گفت به طور خلاصه بهت بگم من با کمک آموزش های این استاد تونستم ۴۰۰میلیون تومان بدهی مالی رو تو سال 94 در عرض یکسال و نیم پرداخت کنم و از شر این بدهی کمر شکن خلاص شدم .اینطور شد که مشتاق شدم استاد عباس منش رو بشناسم. همون شب چندتا از فایلای هدیه سایت رو برام فرستاد و من طوری در گوش دادن به اونا غرق میشدم که انگار از همه چیز بریده بودم و طی چندروز اینده اش توی سایت ثبت نام کردم و تاریخ تولد الهی من شد 1396/۵/۳۰ امروز یعنی ۴۰۱/۰۱/۲۷ به لطف خداوند و عمل به آموزش های استاد، همه دیون و بدهی هام پرداخت شده؛ به استقلال مالی رسیدم؛ یه ماشین خوب زیر پام هست (۲۰۶ سفید)؛ زندگی ای مستقل و خوب دارم؛ طلا پس انداز دارم؛ لوازم زندگیم مرتب و نو هست؛ از کارمندی اومدم بیرون و کسب و کار موفق خودم رو دارم. درامدم فقط با استفاده از آموزش های رایگان استاد عباس منش به 12 برابر رسیده و البته من دوره روانشناسی ثروت 1 رو هم خریدم و کار می کنم؛ در طی این چهارسال و هشت ماه، شاید فقط دوبار از دارو استفاده کردم و هرگز دکتر نرفتم. منی ک هرروز و هرلحظه با همه درگیر بودم از همکار ومشتری در محیط کارم گرفته تا مادر و خانواده عزیزم، اونقدر تغییر کردم و ارامشی در وجود من جاری شده ک یادم نیست اخرین باری ک عصبانی شدم چه وقت بوده. استقلال مالی ای رو تجربه میکنم ک هرچیزی رو ک لازم دارم در حد توانم براحتی خرید میکنم و دیگه نیازی نیست اول حساب و کتاب کنم یا نگران پرداخت قسط و بدهی باشم و اگر چیزی موند بعد به خودم برسم. در نهایت رفاه زندگی می کنم. ورزش سوار کاری رو انجام می دهم و از زندگیم لذت میبرم.
  • -وهاب زارعی
    وضعیت سلامتی من قبل از شروع دوره قانون سالمتی استاد عباس منش با این مشکالت مواجه بود: کلسترول خون باالی ۶۰۰داشتم؛ وزن ۸۵ کیلوگرم و قند ناشتای خون من تا ۱۸۰ باال می رفت؛ همواره احساس خواب آلودگی داشتم و انرژی جسمانی ام پایین بود؛ گرفتگی عضالت شدید داشتم و کم کاری تیروئید داشتم؛ به خاطر مشکل سیاتیک حتی ده دقیقه نمیتونستم پیاده روی کنم؛ زانو درد و کمرد درد به شدت آزارم می داد؛ عرق کردنهای شبانه و خروپف در خواب اطرافیانم را بشدت آزار میداد؛ دیابت نوع 2 داشتم و مجبور بودم برای کنترل آن روزی 3 عدد قرص متفورمین بخورم و برای کنترل کلسترول خونم نیز روزی 3 تا قرص میخوردم؛ مشکالت بینایی و پادرد داشتم. من ۵۷ ساله هستم و پسرم به عنوان هدیه تولد دوره قانون سالمتی استاد عباس منش را برایم خرید و خدارو شکر میکنم که بهترین هدیه تولدم رو گرفتم. بعد از عمل به آموزش های استاد عباس منش در دوره قانون سالمتی، وضعیت سالمتی من حتی در همین مدت کوتاه کمتر از دو ماه کاملا تغییر کرده که نتایج شامل زیر است: خدارو شکر امروز یعنی کمتر از 2 ماه از شروع دوره قانون سالمتی وزن ۷۸ کیلوگرم بود؛ قند خون بعداز غذای من به ۱۱۰ کاهش یافته که اصلا برایم باور کردنی نیست؛ خر و پف شبانه ام کامال برطرف شده و شب ها به آرامی می خوابم؛ گز گز و سوزش دست و پایم خیلی بهبود یافته و دیگر تعرق شبانه ندارم؛ زانو درد و کمر دردم کامال خوب شده و سیاتیکم نیز رو به بهبودی است و گرفتگی عضالتم خیلی خیلی بهتر شده. الان می توانم به راحتی روزی یک بار پیاده روی کنم و یکروز در میان یوگا کار میکنم. یعنی فعالیت هایی را انجام می دهم که به مدت چندین سال نتوانسته بودم انجام بدهم ولی الان همه ی حرکات ورزش یوگا رو عالی انجام می دم و مورد تشویق کلاس قرار می گیرم.
  • -مریم
    من از لحظه ای که قدم اول دوره 12 قدم رو شروع کردم، اتفاقات فوق العاده و معجزات وارد زندگیم شده و تا همین روز ادامه داره. استاد اینقدر قلب من اروم هست و حال من خوب هست که فقط دلم میخواد رو هر ثانیه از حرفای شما در این دوره تمام تمرکزمو بذارم و واقعا هیچ عجله ای ندارم که جلسات رو تموم کنم. من قبل از 12 قدم، با وجود سن کم، کمر درد و گردن درد و قلب درد میگرفتم. اما از لحاظ سلامتی به لطف رب من بعد از این دوره حتی یکبار هم نا سالم نبودم. روابطم فوق العاده شده. افراد منفی به شکل معجزه آسایی از زندگیم رفتند. دوستام و خانوادم ام محبت شون رو خیلی بیشتر بهم نشون میدن و اطرافم ادمایی هستند که خوشحال ترند و اروم ترند، هدفمندند، به هدفاشون رسیدند و من خیلی انگیزه میگیرم ازشون. از لحاظ موفقیت مالی، نتایج فوق العاده برای خوب بود. حقوقم بیشتر از دو برابر شده و پولی که مدت ها میخواستم به شکل معجزه آسایی به دستم رسید. ایده های جدید تو زمینه کاریم بهم الهام شد و دارم انجامشون میدم به لطف الله. از لحاظ خوشحالی درونی اززمین تا اسمون فرق هست. من که همش غر میزدم همیشه ناراحت بودم همیشه گریه میکردم الان خیلی بیشتر میخندم حالم خوبه و خدا خودش میدونه وقتی به نعمتام فکر میکنم از خوشحالی اشک شوق می ریزم. استاد من به دوستان دو تا کار پیشنهاد میدم که فوق العاده برای من نتیجه داد: اول اینکه، استاد همیشه تاکید میکنند ورودی مناسب خیلی مهمه. من خودم هر وقت فراغتی که دارم فقط و فقط فایل های هدیه شما رو گوش میدم و به این شکل ورودی های مناسب به ذهنم می دم. دوم: من از اول شروع 12 قدم، تمام معجزاتی که توی این دوره برام بوجود اومده رو می نویسم و تا الان 80 تا معجزه رو نوشتم؛ چه زمانی که مغازه دار پول کمتری ازم گرفته تا وقتی که چند ده میلیون وارد حسابم شده. این لیست باعث شده هر وقت ذهنم می خواد من رو از مسیر آموزشا دور کنه میگم: من 80 تا معجزه وارد زندگیم شده چطور میگی این نمیشه. این منطقی که استاد در جلسه اول گفتند.
  • -حامد میرمحمدی
    تشکر می کنم به خاطر این دوره فوق العاده و تمریناتش. چقدر حین تمرینات جلسات، راهکارها به من الهام میشه. الان که دوباره به سوالات خودشناسی جلسه دوم جواب می دهم، تازه می فهمم که این دوره چه معجزه ایه. وقتی به این سوالات فکر می کردم و جواب می دادم، انگار که یک آنتی ویروس روی سیستم کامپیوتر اسکن میکنی و ویروس ها به صورت قرمز رنگ میوفته رو صفحه مانیتور، دقیقا این سوالات داره با ذهنم این کارو میکنه. با هر سوالی که جواب میدادم، لیستی از ترمزهای مخفی میوفتاد روی صفحه دفترم  و تعجب می کردم  چرا تا حالا از اینا خبر نداشتم؟!.الان 5 روزه که شروع کردم به جواب دادن و پیدا کردن ترمز ها و ویروسها. طبق توضیحات تمرین، بعد از شناسایی این نشتی های انرژی، اومدم همه رو لیست کردم و اولویت بندی کردم و با کمک قسمت دوم این تمرین، شروع کردم به حذف این ترمزها از ذهنم. عجب تمرینات فوق‌العاده ای داره این دوره. به قدری سبک شدم که اصلا نگو و نپرس. خیلی جالبه ترمزی که توی بخش اول پیدا می کردم رو میذاشتم توی تمرینات بخش دوم و به سوالات بخش دوم جواب می دادم  و توی سوال 4، کویرم رو پیدا می کردم. چنان ترمزهای مخفی ای پیدا کردم که اصلا اشکم در اومد چون این ترمزا برای خودم هم بیگانه بودن. چون توی ناخودآگاهم مخفی بودن، باعث شده بود نفهمم که چرا احساسم بد میشه و حالم بده میشه و پاسخ به سوال 4 دست این ترمزها رو برام رو کرد و سریع رفتم یه دفتر خریدم و روش نوشتم دفتر ترمزها و گازها. مثلا اولین ترمز و نوشتم به این شکل:موضوع ترمز: ... زیرش طبق تمرین شروع کردم به نگاه کردن به مسئله از زاویه دیگه. اولش ذهنم مقاومت داشت برای پاسخ ها. بعد موضوع برام مثل یه سرگرمی شد. انگارمنِ قبلی که ترمز رو پیدا کرده، یه آدمیه که اومده با من به عنوان مشاور صحبت کنه تا کمکش کنم. اینطوری مطرح میکردم سوالمو که مثلا من فلان مشکل رو در ارتباطات دارم چه پیشنهادی برام دارید؟ بعد انگار ذهنم راحتر جواب میداد و این روش هدایت خدا بود که قبلش ازش خواسته بودم و در ادامه نوشتن در جواب ترمز ها راهکارها می یومد و منطق های قوی پیدا می شد. امروز به چنان احساس سبکی رسیدم که نگو. استاد، رفتم بیرون یه دور زدم انگار کل مردم باهام در صلح بودن و اصلا همه چیز فوق‌العاده عجیب و غریب تغییر کرده بود امروز استاد خیلی خوشحالم. نمیدونم احساسم رو چطور بگم. بغض شادی توی گلوم احساس میکنم. تا حالا اینطوری نشده بودم. احساس میکنم همه مسائلم از درون حل شدن.
  • -نازنین سلامات
    سلام به دوستانم و استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته دوستداشتنی الان در پایان قدم دو و شروع قدم سه هستم میخواستم تیتر وارد نتایجم را بعد از دو قدم بگم تا هم خودم اگاه باشم هم این اگاهی را با دیگران به اشتراک بگذارم: 1. شاغل شدنم در شغلی که هم مورد علاقه من است و هم مرتبط با رشته تحصیلی و  مهارت من؛ 2. افزایش ورودی مالی ما(من و همسرم با هم)تقریبا تا سه برابر؛ 3. داشتن پس انداز ارزی؛ 4. رخ دادن اسونی ها در زندگی؛ 5. رابطه عاشقانه تر و صمیمانه؛ 6. نزدیکی بسیار زیاد به دانشگاه در صورتی که قبلا شهرستان باید میرفتم؛ 7. دریافت هدیه های گوناگون؛ 8. روان شدن چرخ زندگیم لذت بخش شدن و ..
  • -ژاله نقوی علائی
    به نام الله یکتا ️ استاد توحیدی عزیزم و خانم شایسته بی نظیر و دوستان هم فرکانس خانواده بزرگ عباسمنشچقدر نتایج عالی از قدم اول گرفتم اینقدر عالی که احساس می کردم که خوب 12 قدم تموم شد برم سراغ یک پکیج دیگه ی استاد بعد به خودم میام و می گم ژاله تازه قدم اولهالبته اینم بگم که من یک ساله دارم روی قدم 1 تا 4 کار می کنم ولی امسال تصمیم گرفتم از اول با تمرکز بالا شروع کنمدرباره نتایجم بعدا مفصل می گم ولی اینقدر الان می گم : از نیاز به پول سوپر مارکت الان درآمد ماهیانه حدود 70 میلیون دارم از کار کردن در دفتر پدرم در یک مغازه 17 متری قدیمی الان در طبقه ششم یک برج اداری در یک واحد 220 متری فوق شیک کار می کنم و 4 پرسنل رو حقوق می دم از یک رابطه فوق بیمار الان یک رابطه در آرامش کامل دارم از رابطه تنفر انگیز با خواهرم به دلیل اتفاقات گذشته الان رابطه صمیمانه عالی با ایشون دارم از وزن 78 کیلو و قند شدید و چربی شدیدو بیماری و ضعف جسمانی الان 69 کیلو هستم و حالم خیلی خیلی بهتر هست و انرژی زیاد از رابطه معمولی و حتی دور با خدا رابطه عالی با خدا جونم دارم و برای اولین بار در زندگی م کل ماه رمضان رو روزه بودم حتی نصف شعبان رو ( البته با کمک قانون سلامتی ) از بی ماشین بودن الان یک 206 آلبالویی دارم که حدود 200 میلیون قیمتش هستپسرم از تو خونه موندن و هیچ جا نرفتن الان یک استودیو موسیقی داره و مستقله و حتی دیگه با من زندگی نمی کنهخلاصه اینکه با یک قدم اینهمه تغییرفقط خدا می دونه در پایان قدم دوم و وای قدم 12 من کجا هستمخدایا ازت ممنونم خدای مهربونم ممنونم که من رو در مدار این آگاهی ها قرار دادی استاد عزززیزم ممنون که صادقانه و خالصانه این اگاهی ها رو به ما آموزش می دید خانم شایسته عزیز ازتون ممنون م که قدم به قدم با ما همراه هستید و کنید آموزش ها رو بهتر درک کنیمو شما دوست زیبای هم فرکانسی من ازت ممنونم که کامنت من رو خوندی و در کنار شما کلی حس خوب رو تجربه می کنمعاشقتونم
  • -ماهان بختیاری
    من یک شروع تازه در این دوره دارم چون به خاطر ضربات کمالگرایی، عزت نفسم خیلی تخریب شد ولی خداروشکر با دوره حل مسائل خیلی قوی دارم روی بهبود این بیماری شخصیتی کار می کنم. تمرین این جلسه : حل مسئله تصمیمات به تعویق افتاده است که احساس لیاقت ما رو تخریب می کنه. طبق آموزش ها و تمرینات این جلسه از عزت نفس من اومدم یک لیست از کارهایی که به تعویق انداخته بودم نوشتم . از یادگیری روبیک گرفته تا کپی شناسنامه گرفتن . بعد طبق آموزشای استاد و قانون تکامل، از آسون ‌ترین شروع کردم به انجام دادن. اصن غیر قابل باور بود برام که با 10 دقیقه بیرون رفتن و کپی گرفتن آدم میتونه عزت نفسشو بهبود بده. اینجا بود که حرفای خانوم شایسته توی دوره شیوه حل مسائل درباره قدرت بهبودای کوچک برام جا افتاد . چندین روز که روی باور هام کار میکردم ، یکهو یادم افتاد که من 6 ماه پیش سیم خریده بودم برای گیتارم که عوض کنمش ولی به تعویق انداخته بودمش . حسی درونم گفت پاشو برو یه مغازه موسیقی توی پاساژ و عوضش کن . این رفتار در من کاملا جدید بود که من ساعت 8 شب برم دنبال کاور گیتارم بگردم اونم توی چمدون زیر تخت و بعد برم تا پاساژ. فهمیدم آموزشای دوره داره تأثیر خودش رو نشون می ده و شخصیتم داره بهبود پیدا میکنه . توی پاساژ با آدمای فوقالعاده صادق و حرفه ای آشنا شدم که بهم راهکار رو یاد دادن و فهمیدم که من توی گیتار زدن خیلی از مهارت ها رو باید یاد بگیرم تا مستقل باشم. فهمیدم استادم حتی عوض کردن سیم هم بهم نگفته بود و منو وابسته بار آورده بود. خلاصه این تمرین باعث شد ضعف هام رو بهتر بشناسم و بخوام بهبود بدم. باعث شد وارد ترسام بشم و بخوام خودم سیم های گیتار رو عوض کنم چون همیشه فکر می کردم نکنه گیتارم رو خراب کنم. اما با 5 دقیقه ویدیو دیدن ، به راحتی تونستم عوض کنم و چقدر عزت نفسم بالاتر رفت. پدر و مادرم هی میگفتن مگه میشه؟ تو نمیتونی سیم ها رو عوض کنی و‌ کوک کنی. اما من تونستم! انگار خداوند منتظر بود تا من اون قدمی که الهام شده بود رو بردارم تا پیشرفتم رو بندازه روی غلتک این همه اتفاق خوب و تغییر توی شخصیتم توی 6 روز جدی گرفتن آگاهی های این دوره افتاد. الان که دارم ‌مینویسم اشک از چشمانم داره میاد که هفته پیش کجا بودم و الان کجام . الله اکبر.
1 36 37 38 39
161 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آرام گیان» در این صفحه: 4
  1. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1139 روز

    سلام

    وقتتون بخیر

    از دوستانی که تجربه استفاده از دوره قانون سلامتی رو داشتند و وگان یا وجترین بودند خواهش میکنم اگر این مسیر رو طی کردید برای من از نتایجتون بنویسید و بگید میشه با اصول وگنیسم تطبیقش داد و استفاده ش کرد؟

    بخرمش؟

    ممنون

    .

    من مدت‌هاست احتیاج دارم که این محصول رو خریداری کنم و بهش عمل کنم اما متوجه شدم که احتمالا برای کسی که وگان هست یا غیرممکنه یا سخت

    و یکی از موضوعات اصلی هم راجع به جایگزین کردن پروتئین حیوانی و غیرحیوانی هست که بنظرم میرسه مدیریتش مثل بقیه موارد آسون نیست

    .

    .

    لطفاً لطفاً لطفاً اگر قرار هست بیایید و بنویسید که از وگان بودن دست بکش و باهاش مثل مذهب و دین برخورد نکن و اینا… این کارو نکنید و سعی نکنید نظر من رو تغییر بدید.

    گوشم پره ازین حرفها.

    .

    من چندسال وگان بودن رو تجربه کردم و با کشته شدن و آزار حیوانات واقعا مشکل دارم و موافق نیستم که یک انسان امروزی بخواد برای تهیه غذای خودش از بدن و جان یه موجود زنده ای که گاهی احساسات شبیه به انسان داره بهره ببره

    البته که گیاه هم جون و احساس داره

    ولی احتمالاً مثل یک گاو از دیدن اینکه بچه ش رو جلوش سر ببری حالش بد نمیشه

    یا برای مثال گیاهی که میوه ش رو میندازه روی زمین بعد از رسیدن اون میوه… این رو نمیشه با یک حیوان مقایسه ش کرد

    و هزاران موضوع دیگه که اگر نخواین مغلطه کنید و برای گوشتخواری دلیل و توجیه های سطحی و غیر منطقی بیارید میشه دربارشون هزار ساعت صحبت کرد.

    .

    یه فیلمی هست به نام پی_کِی اونو حتماً ببینید جالبه

    لحظه های آخرش که این آدم فضایی میره به مردمش از زمینی ها میگه

    میگه دوستان اگر رفتید روی زمین و یه نفر گفت من عاشق جوجه یا عاشق ماهی هستم

    بدونید واقعا منظورش این نیست

    و اونها منظورشون اینه که من عاشق اینم که ماهی یا جوجه ی مُرده رو کباب کنم و بخورم!

    .

    و من همیشه وقتی میبینم که افرادی مرغ و خروس و گوسفند دارند و به اونها عشق میوَرزند و در نهایت میکُشنشون و این درحالیه که اون حیوان بهشون اعتماد کرده بوده… بینهایت حالم بد میشه

    و واقعا فکر کنیم به اینکه گربه و سگ چه فرقی با گاو و گوسفند و مرغ و خروس دارن که بین اونها فرق میذاریم و فقط به سگ و گربه ها انقدر عشق بی قید و شرط میدیم اما به مرغ و خروس به شرط اینکه به ما تخم مرغ و گوشت بدن عشق میوَرزیم؟ و جان و حق زندگی رو از بعضی هاشون میگیریم و برای استفاده از شیرشون اذیتشون میکنیم مثل دوشیدن گاوها

    .

    … من نمیتونم راحت بپذیرم از وگان بودن دست بکشم حتی برای سلامتی خودم و این تضاد گاهی آزارم هم میده

    اما باید این مسئله رو حلش کنم

    همونطور که خیلی از وگان ها خلش کردن

    .

    و اعتراف هم میکنم که اگر تمام محصولات وگان دردسترسِت نباشه و اصولی پیش نری واقعا بدنت کم میاره

    منم گاهی کم آوردم

    ولی…. تمایلم اینه بدون آزار حیوانات خودم هم سلامت تر باشم

    یعنی میشه؟ با دوره استاد عباسمنش؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1139 روز

    حرفتون رو قبول ندارم

    چون من مثل دیگران استاد و حرفهاشون رو مقدس نمیدونم که فکر کنم عین یک آیه نازل شده باشه و بدون چون و چرا باید بپذیرم!

    من با تمام احترامی که براشون قائلم و خییییلی هم در این سالها ازشون چیزی آموختم و عمیقاً قدردانم

    ولی در بعضی موارد اصلا عقایدم باهاشون همسو نیست و اینطوری نیست که صد در صد قبول کنم

    گاهی شک میکنم به برخی گفته ها و این بد نیست

    .

    اتفاقا خیلی از رهبران مذاهب هم دوست دارن شما بی چون و چرا و بدون شک حرفشونو بپذیری و حتی نقدشون نکنی

    ولی هر آدمی ممکنه اشتباه بکنه.

    گرچه معتقدم قضیه نسبی هست و اشتباه یک مفهوم انتزاعیه

    یعنی مثلا اگر من انتخاب کردم که استایل زندگیم به شکل وگانیست ها باشه، پس هرگونه گوشت‌خواری به هر منظوری در راه و روش و منش من میتونه اشتباه باشه

    اما از دیدگاه شما و ایشون میتونه درست باشه

    پس جنگ و بحثی نمیکنیم باهم

    مگر دلیل و منطق خوبی داشته باشیم که بخوایم آگاه کنیم همو، اون هم با آرامش و متین

    .

    استاد عباسمنش بی نظیر و عالیه

    ولی من هنوز نتونستم با خوردن گوشت موافق باشم

    چون وقتی من وگان شدم فقط و فقط بخاطر حمایت از حیوانات بود نه بخاطر سلامتی خودم

    اونهایی که فقط بخاطر سلامتی خودشون و بعنوان یک رژیم غذایی رفتن سراغ وگانیسم، خب معلومه وقتی خسته شدن هزار و یک منطق و دلیل میارن که ثابت کنن گوشتخواری درسته تا برگردن به سیستم قبلی!

    .

    من کاملا قبول دارم و معتقدم که بدن ما عادت داره به گوشتخواری چون قرنها و سالها اینطور بوده، و بدن و ذهنمون که معتاد گوشتخواریه و معتاد به استفاده از فرآورده های حیوانیه، مسلماً اعتراض میکنه به سیستم گیاهخواری و وگانیسم (که باهم فرق دارن)

    ولی قصه اینجاست که الان دیگه انسان متمدن امروزی با انسان قدیم فرق کرده و ما میتونیم بدون کشتن و آزار حیوانات برای خودمون غذا تهیه کنیم. دلیلی نداره دیگه مثل قبلاً زندگی یه موجود رو بگیریم بخاطر تهیه غذای خودمون.

    و البته که باید چند نسل هممون وگان و وجترین باشیم تا بدنمون بپذیره و یاد بگیره چطور با این استایل پیش بره.

    من هم بهم گاهی فشار اومده و مثلا یک بار بعد از 4سال یه هو دیدم باید گوشت بخورم و رفتم ماهیچه گوسفند خوردم. ولی باز برگشتم به سیستم قبلی. هنوزم اگر ببینم دارم مریض میشم میرم چند روز تخم مرغ میخورم تا قوت بگیرم….

    سیستم وگانیسم اگه درست و اصولی انجام نشه آسیب میرسونه و ضعف بدنی میاره / منکرش نیستم

    اما مثلا شاید اگه استاد بگن باید پروتئین بخوری احتمالاً من برم سراغ پروتئین گیاهی یا نهایتاً تخم مرغ

    نه گوشت

    .

    درمورد این که گفتی اگه مشکلی نیست چرا میخوای بیای دوره رو بگیری هم بگم که اتفاقا احساس نیاز کردم و میخوام بگیرم انشالله

    .

    .

    یه جمله ای هست که میگه:

    اگه دیوار کشتارگاهها شیشه ای بود بعید میدونم کسی دیگه دلش میتواست گوشت بخوره

    .

    و اینکه

    واقعا گاو و گوسفند و مرغ… چه فرقی با سگ و گربه دارن؟

    چرا باید اون سگ و گربه توی ناز و نعمت و دست و بال آدما انقدر عزیز، زندگی کنن اما گاو و گوسفند و مرغ رو بعد از اینکه ازسون نگه داری میکنیم میکُشیم و میخوریمشون؟

    .

    یه فیلمی هست به نام پی_کِی، آخرش که آدم فضاییه برمیگرده به سیارشون

    میگه آهای مردم

    اگه رفتین رو زمین و اونجا یکی گفت من عاشق جوجه یا ماهی هستم باور نکنید

    چون آدمای روی زمین منظورشون اینه که دوست دارن مُرده ی اونا رو کباب کنن و بخورن!

    .

    .

    دوست عزیزم!

    ما آدمای الانیم

    باید یک فرقی با آدمای قدیم داشته باشیم؟

    .

    یه تعریفی هست از تمدن که میگه

    آدمای قدیم به هم سنگ پرت میکردن، آدمای الان به هم کلمه پرت میکنن

    و این یعنی تمدن

    .

    من همیشه پرسشم اینه که آیا معنا و درک و شعور منِ امروز نباید با آدمای غار نشین فرق کنه؟

    .

    چرا ارجاع میدیم همه چی رو به قدیمی؟

    اینکه مدت طولانی گوشتخوار بوده انسان، دلیلی بر درست بودنش نیست

    فقط اینکه بدنمون عادت کرده به اون سیستم

    و حالا که میخوایم تغییر عادت بدیم

    سختشه!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1139 روز

    سلام عزیزم

    ممنون که حوصله و وقت گذاشتی و از دلت نوشتی

    چقدر خوب نوشتی

    چقدر کامل و عالی نوشتی

    مشخصه خیییییلی خوب و شفاف با خودت همه چی رو حل و فصل کردی

    آفرین بهت دمت گرم. تحسینت میکنم

    .

    حرفات رو من تأثیر گذاشت

    بهشون فکر میکنم و باید چندبار دیگه هم بخونمشون

    .

    بله منم الان کم میارم

    ورزش دیگه نتونستم بکنم

    کارم هم سنگینه ولی جون ندارم

    اما همون مسئله اخلاقیش اذیتم میکنه و اینکه آهِ هر حیوونی موقع مرگش و موقع کشته شدنش منو بگیره

    دوست ندارم کارما و انرژیش بیاد تو زندگیم

    همش خوابشونو میبینم

    اوایل هروقت گوشت و لبنیات میخوردم خواب میدیدم دستم به خون آغشته ست و پاک نمیشه هرچی میشورم

    خواب میدیدم گاوها برای کشته شدن گوساله هاشون گریه میکنن

    یا هزارتا ازین موارد

    .

    .

    اون تیکه که گفتی آیا فکر میکنی خدا به مرگ احساسی نگاه میکنه یا نه؟ ،

    گلِ کلامت بود

    اون تیکه منو میخکوب کرد

    به قول خیام

    این کوزه گر دهر چنین جام لطیف میسازد و باز بر زمین میزندش!

    این همون نقطه‌ایه که خداناباورها هرموقع جنگ و خونریزی میشه تو دنیا

    میگن عدالت مرده! خدا مُرده!

    اگه خدا وجود داره چرا میذاره این همه آدم بیگناه کشته بشن…

    … آره

    تو با اینکه از من کوچیکتری

    ولی پخته تری

    حداقل تو این موردی که داریم باهم حرف میزنیم

    بوس بهت گیان

    (گیان= جان / گیانم = جانم)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1139 روز

    نگار جان عزیزم

    دوست خوبم

    به حرفهایت دوباره فکر کردم

    و آنجا که گفتی اصلا برای خدا مهم نیست کشته شدن یا نشدن موجودات،

    کمی در علت وگان شدنم شک کردم

    تا اینکه یادم آمد چه قول و قرار و چه توجیهِ موجّهی برای خودم داشتم و دارم

    اول برای خودم و بعد برای تو هم مینویسمشان:

    _بارها برایم پیش آمده، مردی که میخواسته به همسرش خیانت کند، از من درخواست رابطه کرده و وقتی من نپذیرفتم، در نتیجه به سراغ فرد دیگری رفته و در هرصورت خیانت ورزیده، چون تصمیم و قصدش این بوده و مسلماً امتناع من جلوی کار زشتش را نگرفته؛

    اما حداقل من خوشحالم که آن نفر سوم و درواقع شریک جُرمش برای خیانت به همسرش، من نبودم.

    _گاهی برایم پیش آمده که به من یک پیشنهاد کاریِ غیر اخلاقی شده که پول خوبی هم داشته اما من ردش کرده‌ام

    و این رد کردنِ من مسلماً جلوی خطاکاری آن فرد را نگرفته و قطعاً فرد دیگری به جای من آن را به انجام رسانده و پولش را گرفته است؛

    اما حداقل خیالم راحت است که من در آن کارِ خطا، دستی نداشته ام.

    _در بسیاری از کشورها امکان کُشتن دیگری و تجاوز کردن به دیگران بسیار وجود دارد و خیلی ها هم از این فرصت سوء استفاده میکنند و اگر من آنجا باشم و خویشتن داری کنم، تجاوز و قتل نکردنِ من، مسلماً باعث جلوگیری از انجام جُرم در آن منطقه نمی‌شود؛

    اما حداقل وژدانم راحت است که در جُرمهای انجام گرفته، من دستی نداشته‌ام.

    _آدمهای زیادی در سراسر دنیا حیوانات را برای تهیه غذا می آزارند یا می کُشند و مثل روز روشن است که وگان بودن من آنقدرها هم که من فکر میکنم، ناجیِ جانِ موجودات نیست؛ و جلوی کشته شدن آنها را حداقل به زودی نخواهد گرفت،

    اما میدانم که هربار مراقب خوراکم هستم، حداقل در ظرف غذای من، حیوانی نیست و همین قلب و دلم را آرام میکند

    آیا همین کافی نیست؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: